د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

آقای ماستر احمد فواد ارسلا در قسمت انتقادات خود از آقای پوهاند حسن کاکر، باید لطفا به سویۀ یک ماستر استدلال کنند!

افغان تحرک 27.06.2016 12:44

آقای ماستر احمد فواد ارسلا که در نبشته های شان خود را دارندۀ "ماستری در مطالعات تحلیل استخباراتی"، دارندۀ "ماستری در مطالعات امنیت ملی/منطقه ای و تمرکز در آسیای جنوبی/مرکزی/خلیج عرب/فارس" معرفی می فرمایند، در نبشتۀ مورخۀ ٢٦ / جون/ ٢٠١٦م. خود که تحت عنوان "تبصرۀ مختصر بر تجدید تأریخ نویسی محترم حسن کاکر و دو عکس و سند تأریخی در تائید جبهۀ چهارم جنگ استقلال افغانستان" میباشد و به پورتال افغان جرمن آنلاین اقبال نشر یافته است، به آقای پوهاند حسن کاکر به شکل سطحی و در هم و بر هم انتقاداتی را در حالت و وضعیت آشفته ای که معنی اکثر انتقادات آقای ماستر احمد فواد ارسلا اصلا روشن نیستند، راجع می سازد.

نکات زیر در نبشتۀ آقای ماستر احمد فواد ارسلا قابل انتقاد می باشند:

١. آقای ماستر احمد فواد ارسلا باید لطفا از هرج و مرجی که در کنار لقب ماستری شان خلق نموده اند، جلوگیریی "ماستر سایی" به خرچ فرمایند. معمولا کمتر "ماسترانی" را در بحث های علمی سراغ داریم که اسما و عنواین امتحانات سمستری شانرا نیز به حیث القاب علمی قسمی در کنار لقب ماستری خود درکنار سمت راست بالایی هر نبشتۀ خود "شخ" نمایند. با آن هم در عصر خجستۀ آزادی بیان با این نوع شوق آقای ماستر احمد فواد ارسلا کدام کاری نداریم، شاید برای معرفیی نسبتا دقیق تری شخصیت علمیی هموطن ما این شیوه واقعا یک عمل خوب و بکری هم باشد، که به حیث اولاد معارف وطن ما نیز در قدم نخست از این شیوۀ نو و جدید استقبال می کنیم.
مگر با آن هم سوالی ایجاد می شود که آیا آقای ماستر احمد فواد ارسلا یک ماستری بدست دارند و یا دو سه و یا بیشتر از آن. زیرا مثلا هرگاه ما تنها و فقط "مطالعات تحلیل استخباراتی" را با اندکی دقت و غور به خوانش بگیریم، حکایت از یک موضوع وسیع، بغرنج و بی سر و بی پایی دارد که حتی میتوان آنرا یک معما علمی و یا آنرا یک چیستان ادبی تعبیر نمود: واقعا، "ماستری در مطالعات تحلیل استخباراتی" چه معنی میدهد؟

بدون شک که آموختن علم، بلخصوص به اولاد معارف افغانستان فرض است، چیز خوب است، چیز عالیست! اما اجازه است که از دارندۀ سند ماستریی، و یا از پوهنتونی که وی را سند "ماستری در مطالعات تحلیل استخباراتی" به کف داده است، با همه عجز و فقر افغانیی که داریم، بپرسیم که در دنیای فعلیی که کرۀ خاکی ما متشکل از تقریبا دوصد کشور میباشد، یعنی د عصر حاضر که تقریبا دوصد "استخبارتی" وجود دارد، چطور توانسته پوهنتون موصوف سند و لقب علمی "ماستری در مطالعات تحلیل استخباراتی" را به کف یکی از تحصیل یافته گان خود بدهد؟ فقط یک سوال افغانی بود و بس!

آمدیم بالایی پرسشی دیگری در مورد ماستری دوم آقای ماستر احمد فواد ارسلا، که آنرا "ماستری در مطالعات امنیت ملی/منطقه ای و تمرکز در آسیای جنوبی/مرکزی/خلیج عرب/فارس" تعریف می فرمایند:
در این مورد باز با یک سلسله موضوعات وسیع، بغرنج و بی سر و بی پایی راجع هستیم که روزانه با آن سر و کار داریم. بطور مثال یک نمونۀ زنده افغانستان عزیز خود را می گیریم: در صورتی که از پانزده سال بدینسو چهل پنجاه کشور دنیا، با همه آرگاه و بار که در اختیار دارند، تا هنوز "امنیت ملی/منطقه ای" یک کشور را نتوانسته اند، بصورت دقیق تری مطالعه نمایند، این چه "شاه پوهنتونی" باشد که سند علمی "ماستری در مطالعات امنیت ملی/منطقه ای و تمرکز در آسیای جنوبی/مرکزی/خلیج عرب/فارس" را در یک مدتی به مراتب کوتاه تری به کف "تحصیل یافته گانش" بدهد؟ این هم فقط یک سوال افغانی بود و بس!

بدون شک که برای ما به اصطلاح عام "خاکش نیز کیمیاست"، زیرا آموختن علم بهترین چیز است. و از جانب دیگر از حق هم تیر نه شویم، هرگاه مثلا همین "مطالعات تحلیل استخباراتی" جناب آقای ماستر احمد فواد ارسلا نه می بود، به اصطلاح "ما کجا می بودیم و همان اسناد محرمانه/فعلا نا محرمانه کجا". یعنی در این رابطه باید واقعا به این فعالیت و عملیت آقای ماستر احمد فواد ارسلا باید که احترام و ارزش قایل شویم، که همچنان با نوشتن این سطور نیز در این رابطه اظهار قدر دانی از آقای ماستر احمد فواد ارسلا صورت می گیرد.

مگر مشکل اساسی ما جایی دیگیریست. مشکل ما فعلا در این است که "ماستر محترم ما" میل و رغبت آنرا در سر می پرورانند که چگونه خدای نا خواسته بالای شانه های "پوهاند محترم ما" و یا در تالاق سر "داکتر محترم ما" برای "هوا خوری" و یا "هوا ریدن" بالا شود.

مشکل اساسی ما جایی است که در یک حالت و وضعیتی که در و دیوار فضای "امنیت ملی/منطقه ای" افغانستان ما "نا امنی"، "بی ثباتی" و غم می بارند، متخصص "امنیت ملی/منطقه ای" ما، "ماستر مطالعات امنیت ملی/منطقه ای" ما تو گویی که رشتۀ تخصصی خویش را، وظیفۀ خود را، مسولیت خود را به ثمر رسانیده که در رشتۀ بلکل دیگری، در شاخۀ تخصصی که نه صلاحیت آنرا از آن خود گردانیده و نه هم معلومات آنرا، به همرای پوهاند محترم رشتۀ تاریخ ما، به همرای داکتر محترم رشتۀ تاریخ ما به اصطلاح عام "خود را دست به یخن" گردانیده است! در این جاست که شعر بیدل به ذهن موج می زند که می گوید:
"تاقتی کو تا کسی سر منزلی آرد به دست
هر کجا رفتیم سعی نا رسا زنجیر پاست"

٢. از عنوان نبشتۀ ماستر ما که "تبصرۀ مختصر بر تجدید تأریخ نویسی محترم حسن کاکر و دو عکس و سند تأریخی در تائید جبهۀ چهارم جنگ استقلال افغانستان" میباشد، به درستی فهمیده نمی شود که ماستر ما چه می خواهند بگویند.

٣. جملۀ اول نبشتۀ ماستر ما می گوید که: "تحقیق تاریخ گذشته بهترین وسیله درک و هوشیاری در مورد تصامیم امروز میباشد."
تبصره: این جملۀ ماستر ما که شاید آن را از کدام صفحۀ انترنتی کاپی و یا ترجمه نموده باشد، به منطق و فلسفۀ افغانی خود ما نیز سازگاری های دارد زیرا "تاریخ" فقط و فقط زمانی به درد ما می خورد که برای آیندۀ خود از آن استفادۀ مفید و مثمر نموده بتوانیم، یعنی هر گاه ما نتوانیم از "تاریخ" برای امروز و آیندۀ خود استفادۀ مفید و مثمر نماییم، پس تاریخ به چه درد ما خواهد خورد. فکر می شود که این موضوع را که ما و ماستر ما میدانیم، پوهاند و داکتر تاریخ ما حتما چندین مرتبه بیشتر از ما به اهمیت این موضوع پی برده اند، ورنه ایشان پوهاند و داکتر تاریخ نمی شدند، پس باید اینرا هم بدانیم که نوشتن مو ضوعاتی که برای متخصص یک رشته واضع و روشن اند، حتی درست هم اگر باشند، "اضافه گی" و یا "زاید" خوانده میشوند. چنانچه ماستر ما بهتر از ما می دانند که امنیت ملی ما یک چیز بسیار مهم است، پس شاید "اضافه گی" و یا "زاید" باشد، هر گاه برای ماستر خود بگوییم که "امنیت ملی ما مهم است" ، موضوع تاریخ را بگذار به مورخین ما ماستر جان، لطفا وقت گرانبها و انرژی محدود تانرا لطفا به مسایل و موضوعات "امنیت ملی ما" صرف فرماید، زیرا این بخش بخش تخصصی، معلوماتی و صلاحیت وظیفه وی شما میباشد، نه بخش تاریخ. به هر صورت آمدیم به بقیه قسمت های پارا گراف اول نبشتۀ ماستر ما.

ماستر ما در بقیه قسمت پاراګراف اول نبشتۀ خود چنین می نویسد:
"تصامیم میتواند ملی باشد و یا در خدمت یک جانب مشخص ضد ملی. در این مورد یکی از محققین بنام نیکولا کوناتی Nicoli Conati در تحقیق موضوع بالا در مورد بینیدیتو کروسی که از پیشگامان توضیح تاریخ میباشد از شمیدت در این مورد چنین نقل قول کرده است: " از زمان هیگل به بعد و بهتر از همه بینیدیتو کروسی ، به ما فهماندند که هر معلومات تاریخی در حقیقت معلومات امروزی است. به این معنی که منبع معلومات مذکور بر اساس طرز دید و روحیه امروز بنا شده است."

تبصره: ماستر ما باید در پوهنتونی که ماستری گرفته اند، آموخته باشند که نقل قول کسی، ذکر نام کسی در یک نبشتۀ نسبتا علمی قسم از خود قوانین و مقررات دقیق ماستری خود را دارد، یعنی زمانی که آقای ماستر احمد فواد ارسلا در پاراگراف اول خود شخصی را به نام نیکولا کوناتی Nicoli Conati به حیث "یکی از محققین" معرفی می کنند، باید در این قسمت ماستر ما اندکی توضیع دقیق علمی به خرچ دهند که منظور شان از "یکی از محققین" چیست؟ مثلا آیا منظور ماستر ما در این جا یکی از محققین فضا نوردی میباشد، یکی از محققین کیهانوردی می باشد، یکی از محققین زمین شناسی می باشد، یکی از محققین زبان شناسی میباشد، و یا اینکه یکی از همان "محققین محترم مطالعات تحلیل استخباراتی امنیت ملی/منطقه ای متمرکز در آسیای جنوبی/مرکزی/خلیج عرب/فارس" میباشد، تا اینکه ما خوانندۀ بی چاره، مشوش پشت محقق مجعول الهویه و یا هم معلوم الحالی سر گردان این طرف و آن طرف نگردیم!

و یا هنگامی که ماستر ما در پاراگراف اول نبشتۀ خود دفعتا، بدون هیچ نوع مقدمه، بیدون به اصطلاح مبتدا و خبری، از شخصی به نام "شمیدت" نقل و قولی را ذکر می کند، آدم مشوش و هوشپرک می شود که این کدام "شمیدت" است، آیا مقصد ماستر ما از "شمیدت" همان "شمیدت" شهر نو است، و یا اینکه "شمیدت" سرک تیمنی را می گوید، و یا هم شاید ماستر ما "شمیدت" شش درک را بگوید. هدف از این مزاح ها اینست که ماستر جان ما باید بدانند که نقل و قول آوردن یک شیوۀ علمی از خود طریقه، میتود و سیستم منظمی را داراست که باید استادان ماستر ما آن طریقه، میتود و سیستم منظم نقل قول گفتن و ذکر نام شخصی را نمودن را، به وی می آموختاندند، پروا ندارد، حالا اگر ماستر جان ما اسم همان استادان پوهنتون خود را به پوهاند صاحب ما بدهند، شاید از این ناحیه گوش تابی های علمیی را عاید حال آنها اعطا فرمایند.

٣. آقای ماستر احمد فواد ارسلا که پاراگرافک اول نبشتۀ خود را وقف تیاری گرفتن و آمادگی به "حمله" بالای محترم پوهاند کاکړ نموده است، در پاراگراف دوم نبشتۀ خود توهین و اهانت و اتهاماتش را به آدرس محترم پوهاند کاکړ، مورخ خوب کشور ما می فرستد، که بیشتر جنبۀ احساساتی و غیر علمیی را دارند، که با این نوع طرز استدلال های سطحی و غیر علمی ماستر ما سویۀ تحصیلی خود را درست همسویه و شبیۀ همان "کانکور زده گان زمان داؤد خان شهید" به نمایش می گذارد، که از جهان ادب دوری جستنی بیش محسوب نمی شود.

٤. بدون شک که دریافت و تذکر از جبۀ چهارم جنگ، جبۀ پنجم جنگ و حتی دریافت و کشف جبۀ ششم جنگ هر گاه با واقعیت های تاریخی و حقیقت یابی های تاریخی ما همنوا و ساز گار باشند قابل ذکر، قابل یاد آوری، لایق تحقیق و بر رسی های دقیق علمی میباشد، و هر کسی که این کار را بکند، یک عمل خوب و پسندیده محسوب میشود که باید همۀ ما افغانها به آن احترام و ارزش قایل باشیم، چنانچه به آن احترام و ارزش قایل هم استیم.
مگر کار های علمی تحقیقی از طرق دشنام نامه ها و توهین نامه ها هیچ زمانی پیش نرفته و نمی رود و همچنان احساسات "بچه گانه" نیز کمتر زمانی با فضای دقیق علمی سازگار بوده میتواند. به هر اندازۀ که محققین حقیقی ما بیشتر باشند خوبتر است، مگر احترام و بر خورد محترمانه با علمای بزرگ ما زمینۀ افهام و تفهیم صادقانه و آگاهانه را بار می آورد، نه تصاویر مجازی ذهنی ما و یا توهین و اهانت ما!


امید همه نویسندگان محترم ما، علمای محترم ما، محققین محترم ما در ساحات تخصصی و مسلکی شان دست به دست هم داده در یک فضای صمیمت قلبی راجع به مشکلات عدیدۀ کشور عزیز ما متحدانه دست همکاری به همدیگر داده، و به امیدی روزی که سوالات و انتقادات خود را نیز با سلوک و رویۀ بهتری ابراز نموده بتوانیم.



در خاتمه با بیتی عارفانه ای از ابولمعانی بیدل این نبشته اختتمام می یابد:

"افسوس که در عالم تحقیق کسی نیست
یک خانۀ عنقاست که آن جا مگسی نیست"




به امید دقت به کوچکترین واحد های کاری در هر ساحۀ کاری ما!



به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!


به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه