د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

يادبود شاعرتونادردرباردولت غزنويان

ننګيالی بڅرکی 13.01.2010 11:56

آنکه امروز ٩٨٦سال از وفات شاعـرتواناحکيم سنائي ميګذرد ، ولي ياد آن مردنامداروقت فراموش نشده ، اويک مبتکر شعردرسبک مثنوي بود ، که بعد ازآن هم هيچ وقت جای سنائي را کس پور نه کرده ، ؤدرشعر خود يک فلسفه اجتماعي راجای نموده بود.اکر چي در شعري پشتومولوي صالح محمد کندهاري هم راهي حکم سنائي را تعقيب نموده ، وبهترين تعقيب کننده سبک مثنوي بحساب ميرود ودرشعري پشتوصنعت مثنوي را بکار برده ،ليکن در ادبيات دري شعري مثنوي حاکم سنائي بې مثال وبکر مانده. دانشمند توانا حکيم سنايي که در زمان دوران غزنويان مي زيست ، عالم وشاعـر ګران مايه ي زبان فارسي ودري بحساب ميرود، حکيم سنا يي که د ر غـزنه جايګاي علم وادب وخت بدنيا امده وخدمات شايسته را در دنيا ي علم وفرهنګ نموده و مايه فرهنګي هر افغان با احساس ميباشد .وما هم بنوبه خود حق اين فرهنګ دوست را با چند جمله وسوانح مختصر حکيم سنايي را ادا مي نمايم .وپيام خودرا بفرهنګ دوستان ادبيات دري وفارسي وعلاقمندان شاعر توانا مرحوم حاکم سنائي ميرسانم .

حکیم سنائی در سال (۴۷۳ هجری قمری) در شهر غزنه (واقع در افغانستان امروزی) دیده به‌جهان گشود، و در سال (۵۴۵ هجری قمری) در همان شهر چشم از جهان فروبست. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقة‌الحقیقه نام او را "ابوالمجدودبن آدم السنائی" نوشته است. این حاکی از آن است که نام های دیگری که بر روی او نهاده اند غلط می باشد. دردیوان سنایی ابیاتی به چشم می خورد که در آن سنایی خود را "حسن " خوانده است. در این بیت سنایی می گوید:
حسن اندر حسن اندر حسنم تو حسن خلق و حسن بنده حسن
بخاطر این بیت بعضی از محققان می گویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعد ها نام "مجدود" را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا نمود. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست. سنایی چند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند. در سال ۵۱۸ هـ.ق به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی می باشد. بعد از بازگشت به غزنین می گویند که خانه ای نداشت و یکی از بزرگان غزنین بنام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانه ای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غـزنین در عـزلت به سر برد. و در این ایام مثنوی حدیقة‌الحقیقه را نوشت،که يک مجموعه نظم بود.
نصایح و اندرز‌های حکیم سنایی دلاویز و پر‌تنوّع، شعرش روان و پر‌شور و خوش بیان، و خود او، در زمرهٔ پایه‌گذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی به‌شمار‌آمده است (صفحهٔ ۴۲، حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.)
او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را بوضوح نشان داده است.
سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند.
قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از:
١ ـ حدیقة‌الحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقةالحقیقه در سال ۵۲۵ هجری قمری پایان یافته است.
٢ ـ طریق‌التحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقة‌الحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ه.ق سه سال بعد از اتمام حدیقة‌الحقیقه، تمام شده است.
٣ ـ سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت است و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.
٤ ـ کارنامهٔ بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند.
٥ـ عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.
٦ـ عقل‌نامه: منظومه‌ای است که در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی سروده شده است.
٧ـ مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد می‌شود.
مولانا بلخي ميګويد : وسنايي را به دوچشم بينا تشبه نموده .
عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم
اينکه در باره يي حکيم سنايي موضوعات زياد ميباشد ، ولي يک مقاله مختصر نمي تواند که زياد ازآن باشد ؛ فلهذا يک بار ديګر اين شـاعـر توانا که در فورم مثنوي و غـزل شهرت خاصي دارد . روزي تجليل شان را مبارک باد ميګويم . وروحش شاد با شد.