د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

ســـرنوشـت آن هفت هزار نسخۀ خطی ازآرشیف ملی وموزیم کابل چه شد؟

کاندیدای اکادمیسین سیستانی 05.09.2006 04:00
يکى از مظاهر شوم جنگ‌هاى قدرت طلبى در افغانستان، ايجاد فضاى نا‌امنى و فقدان مصونيت جانى و مالى افراد و اشخاص و بى‌پروائى نسبت به حفظ آثار فرهنگى و ملى است.
 در دوران جنگ‌هاى قدرت نمايى و قدرت‌طلبى تنظیم های جهادی بخصوص ازجولای١٩٩٢ به بعد، چون هيچکسى در فکرصيانت و حفاظت داشته‌هاى فرهنگى در کشور نبود، بنابراين فرصت‌ طلبان و استفاده ‌جويان تنظمیمی دست به دستبرد آثار موزيم‌ ملى واقع دارالامان که آثار فرهنگى گرانبها و بى ‌مثال آن در طول قرن گذشته از بازيافته‌هاى باستانشناسى جمع‌ آورى و محافظت ميشد به تاراج رفت و از کشور بدر ساخته شد.
 موزيم کابل که براى نخستين بار در ١٩٢٤ افتتاح گرديد، در طى چندين دهه گروه هاى باستان شناس از کشور هاى فرانسه، ايتاليا، آلمان و شوروى ، نقاط مختلف کشور را بطور منظم مورد اکتشافات گوناگون قرار دادند. چنانکه اين سياست خيلى زود موزيم کابل را به يکى از مهمترين کلکسيون هاى هنرى اروپائى -آسيائى و شاهکار هاى هنر اسلامى مبدل ساخت .
 اشياى شيشه اى يونانى، مجسمه هاى برونزى رومى ، برجسته کارى مرمرين بودائى، عاج هاى هندى، تنديس هاى يونانى، هريک گواهى بود بروجود مناسبات پايدار ميان شرق و غرب در نخستين قرون تاريخ ميلادى . آثار سنگى متعلق به ماقبل تاريخ که قدمت شان به ٤٠ هزارسال قبل باز ميگشت، شامل مجسمه اى نيز بود که پيش بينى ميشد قديمى ترين مجسمه از صورت يک انسان باشد. يک سنگ ريزه قديمى متعلق به ١٥ هزار سال قبل در ١٩٦٥ در ولايت بلخ کشف شده بود.
 يکى از جالب توجه ترين جنبه هاى موزيم کابل اين بود که مطلقاّ تمام اشياى عتيقه و باستانى آن در خاک افغانستان کشف و به نمايش گذاشته شده بودند. تمام اين آثار بدون کوچکترين صدمه در دهه اشغال افغاسنتان توسط نيروهاى شوروى و پس از آن درمدت سه سال حکومت داکتر نجيب اﷲ ( برخلاف شايعاتى که در آن دوران وجود داشت) حوادث تاريخى را پشت سر گذاشته بودند.
 نويسنده و پژوهشگر افغانى دستگير نايل مينويسد که :«در موزيم کابل، آثار بسيار معتبر تاريخى قرار داشت و اشياء ساخته شده از عاجها و اشياء يونانى - رومى ، ظروف دوره سلوکى، شيشه و انواع سنگ هاى قيمتى و ديگر اشياى که از حفارى هاى قبل و بعد از جنگ دوم جهانى و حفاريهايى که از خود افغانستان بوجود آمده بودند. همچنان يک کلکسيون بسيار عالى از مجسمه هاى کافرستان (نورستان کنونى ) که شهرت جهانى داشت، هم در موزيم بود. آثارى که بسيار اهميت تاريخى و هنرى داشتند، همان عاجها بودندکه اهميت موزيم کابل را در سطح موزيم هاى جهان بلند ساخته بود.
 یکی ازمجموعه آثار بسیار نفیس وگرانبها، ١٧ جلد کتاب خطاطی وطلاکاری شده در يک وقايه بود. اين ١٧ جلد کتاب از سه شاعر بزرگ چون مولانا عبدالرحمن جامى، نظامى گنجه ئى و امير خسرو دهلوى بودند که شامل خمسه هاى هفت اورنگ ، هفت پيکر، هشت بهشت و ليلى و مجنون ميشدند. اين مجموعه نفيس منحصر بفرد، تذهيب و طلا کارى شده تاريخ کتابت آن سال ٨٩٩ هجرى ثبت شده است. ديوان ميرزا عبدالقادر بيدل ، جلد اول آن طلا کارى شده که از طرف امير بخارا به امير حبيب اﷲخان [سراج]تحفه داده شده بود. ديوان حافظ شيرازى طلاکارى شده ، خطاط آن محمدمحسن که آنرا براى سلطان حسين بايقرا نوشته بود. بوستان سعدى به خط مير عماد خطاط معروف عصر تيمورى و نقاشى ها و ميناتورى هاى استاد کمال الدين بهزاد و غيره آثار نفيس ادبى در موزيم کابل موجود بودند.
 اشياء وآبدات تاريخى که در موزيم کابل قرار داشت، از جمله عاجها که تعداد آنها به بيش ازسيصد ميرسيد، پس از پيروزى انقلاب اسلامى( مجاهدين) در ١٣٧١ توسط تفنگداران داخلى و پاکستانيها غارت شده به بازار هاى جهان از جمله شهر لندن به معرض فروش قرار داده شدند. يک قسمت اين عاجها در پاکستان توسط نصيراﷲ بابر وزير داخله پاکستان برده شد که به بينظير بوتو صدراعظم آن کشور تسليم داده شد و بوتو هم اين اشياء و آثار رابا خود به لندن انتقال داده که جز اشياء قيمتى خانه اش ساخته است.»( مجله آزادى ، شماره ٤٢، ص ٢٤)
 همچنان آرشيف‌ملى افغانستان که گنجينه غنامند هزاران نسخه نفيس و پربها از آثار قلمى نفيس قرون پيشين بشمول نسخه‌هاى خطى قرآن‌کريم که با آب طلا درطى سده‌ هاى پس از اسلام خطاطى شده بودند نيزمورد دستبرد قرارگرفته وبهترين آثارآن بغارت رفته است.
 تعمير آرشيف ملى که از ساخته هاى عهد اميرعبدالرحمن خان است و به سبک زيبائى اعمارشده است، در مرکز شهرکابل موقعيت دارد و بعد از کشيدن جاده سالنگ، درزمان رياست جمهورى محمد داودخان، ترميم اساسى و تجديد گرديد وبراى جابجائى آرشيف ملى مدنظرگرفته شد. آقاى دستگير نايل در مورد آن گنجینۀ فرهنگی مينويسد:«آرشيف ملى يک بورد علمى و هفت شعبه مسلکى داشت . آثار فرهنگى و ادبى و تاريخى دردوسالون آرشيف بنامهاى نسخ خطى واسناد تاريخى نگهدارى ميشد. در حدود ١٥٠ هزار قطعه اسناد تاريخى در سالون اسناد تاريخى موجود بود که قديم ترين آن فرامين سلطان حسين بايقرا بخط نستعليق از قرن نهم هجرى (پانزدهم ميلادى) بود و آخرين سند در آرشيف ملى، فرامين توزيع زمين بود که بعد از کودتاى ثور ١٣٥٧ صادرشده بود. در آرشيف ملى، فرامين، حکمنامه ها، مصوبات تاريخى ، قباله ها، اقرارنامه ها، معاهدات دولتين، البومهاى تاريخى و عکس هاى آزادى خواهان قرار داشت. در سالون نسخ خطى به تعداد ١٢ هزار نسخ خطى قديمى، که قديمى ترين آن پاره هاى قرآنکريم بخط کوفى در پوست آهو نوشته شده بود، متعلق به قرن دوم و سوم هجرى ميشد. عکس ها و شمشيرهايي که در آرشيف ملى توجه را بخود جلب ميکردند، ممثل شهامت و دلاورى مبارزان و آزادى خواهان کشور ما بود. آرشيف ملى، تاريخ مبارزات قهرمانانه و پيکار دليرانه افغانها بر ضد استعمارگران خارجى بود که توسط جنگ سالاران و تفنگداران مجاهد(!) و پاکستانى ها و عمال آنها چور وغارت کرده شد و دربازارهاى پاکستان بفروش رسانيده شدند.» (آزادى، شماره ٤٢)
 صومعه بزرگ بودا در«هدۀ جلال آباد» که قسمتى از آن در جنگ ها آسيب ديده بود، آماج دزدى و غارت قرار گرفته و به کلى از مجسمه ها و تنديس هايش خالى وتباه گرديده است و بدين سان کلکسيونرهاى ثروتمند جهان بخصوص جاپانى ها حالا ديگر مالک مجسمه هاى منحصر بفرد بودائى اند.
 در «آى خانم» (شهر يونانى واقع در ملتقاى رودخانه کوکچه ودریای آمو) تونل هايى بوسيله بلدوزرها حفر کرده اند و هرچه از گنجينه تاريخى در آنجا يافته اند برده اند.درشهربلخ، قوماندانهای تنظیمى حکومت ربانى، پله کانهاى ورودى قصرهاى خود را با سر ستونهايى از سنگ هاى صيقل شده مرمر قديمى دوهزارساله تزئين کرده اند. تعدادى ديگر ويلاهاى خود را با ستون هاى عظيمى که بصورت غير قانونى از دل خاک بيرون آورده شده مزين نموده اند. غارت و چپاول اماکن باستانى که محرک آن قاچاقيان بودند، همچنان ادامه يافت و با ارزش ترين آثارکشف شده بسرعت از مرزهاى کشور خارج ساخته شدند و ديگراز دست مردم افغانستان که صاحبان اصلى آنها بودند، کاملاّ خارج گرديد.
 اخبار وفا چاپ پشاور در١٩٩٤ ومجله میهن چاپ مشهد ایران خبر میدهندکه در اثر حفريات غيرقانونی در محل ميرزکه[نزدیک گردیز] گنجينه عظيمى از جواهرات و مجسمه هاى طلائى و نيز دوسه تن سکه طلا و نقره بدست آمدکه بنابر قول يک سکه شناس معروف، اين بزرگترين گنجينه اى بود که تا آن زمان کشف شده است. اما تمام اين مکشوفات بسرعت از کشور خارج شدند و دربازار هاى جهانى نيويارک ، زوريخ ، توکيو و لندن به قيمت هاى هنگفتى به فروش رسيده اند و امروز در دست کلکسيونر هايى از از کشورهاى مختلف جهان قرار دارند... (ميهن ، شماره هاى ١٣-١٤ ،ص ٤٦-٤٧، اخباروفا، جولاى ١٩٩٤،شماره ٢٢ سرطان ١٣٧٣ش)
 مردم پکتيا روايت ميکنند که نيروهاى شوروى بارى بمبى در دامنۀ تپه هاى ميرزکه پرتاب کردند که منجر به کشف گنجينه هاى ميرزکه در محل انفجار بمب گرديد. پس از آن مردم محل به تصاحب اين گنجينه پرداختند و در ميان قبايل ساکن در اطراف آن براى اينکه ثابت کنند اين گنجينه متعلق به کدام يکى از آنهاست زد وخورد هاى صورت گرفت تا اينکه به اين توافق رسيدند که گجينه « ميرزکه» مال مشترک مردم مسکون در جوار آنست و از آن پس به حفاظت و حفريات غير فنى در آن پرداختند و ثروت بى شمار از آن محل بدست آوردند که به خمس بيع در دسترس قاچاق بران اشياء عتيق قرار ميگرفت.
 مجله دعوت چاپ ناروى در شماره ١٢٣ خود افشاءنمود که آثار فرهنگى دزدى شده از موزيم کابل در تاريخ سوم مارچ ٢٠٠١به صدها هزار دالر بالاى قاچاق بران پاکستانى فروخته شد که درآن ميان يک پاره قرآن متعلق به موزيم کابل تا ٢٥٠ هزار دالر قيمت گذاشته شده بود. ساير آثار شامل مجسمه هاى بودا بود که به صدها هزار دالر نرخ گذارى شده بود.
 متاسفانه جنگ منحوس به خاطر کسب قدرت باعث تباهى هزاران اثر هنرى و از ميان رفتن بسا آثاربى نظير و پربهاى فرهنگى ما شده است. ١٢ سال قبل "اخبار افغانستان" دردهلی نامۀ یک افغان وطن دوست را در مورد غارت وچپاول گنجینه های فرهنگی ازموزیم ملی کابل وسایر مکانهای باستانی کشوربه حواله هفته نامه امیدچنین گزارش داد:« در کشورى ميتوان آثار استعمار، عقب‌ماندگى، و تجاوز بيگانه را دفع کرد و دامنه آنها را با اتحاد و آگاهى ملى برچيد، اما نميتوان سوختن و غارت و چپاول و تاراج گنجينه‌هاى فرهنگى و باستانى را جبران کرد... موزۀ کابل که در ابتداى انقلاب اسلامى، توسط چند تن تفنگ بدستان....(نام تنظیم از طرف اداره امید حذف شده) گويا مورد حمايت قرار داشت از طرف محافظين آثار و اجناس آن بغارت رفته و بالاى دو نفر به نامهاى: امين و پهلوان رجب که در کوچه مرغ‌های شهر کابل دکان انتيک فروشى دارند به فروش رسانيده شده است.اين دونفرازعتيقه‌فروشان قديمى شهر‌نو بوده اکثر مردم محل آنان را مى ‌شناسند. امين و پهلوان رجب اين آثار را بالاى پسران حاجى تيمور بنام‌هاى حاجى‌زلمى، حبيب‌شاه و کاووس‌شاه و همچنان شخص ديگرى بنام کاکارؤف و پسرانش به پسران حسن باستان که نامبردگان نيز در کوچه مرغ‌ها پيشنه انتيک فروشى دارند، بفروش رسانيده است.
 اشخاص فوق‌ اموال را توسط لارى‌ها به پاکستان انتقال داده و در سه باب دکان انتيک فروشى در«سراى شينوارى پلازاى پشاور» بالاى اشخاص وابسته بفروش ميرسانند. بايد گفت که اينها در گذشته نيز به اين شغل مصروف بودند ولى بعد از انقلاب اسلامى زمينه خوبترى يافته‌اند. سه نفر از ايشان بنام‌هاى کاووس‌شاه و حبيب‌شاه و امين يک مرتبه توسط دولت اسلامی در سال (١٣٧٢) دستگير شدند ولى با دادن رشوه هنگفت آزاد شدند.
 آثارواجناس تاريخى سرقت شده توسط اشخاص فوق معمولا بعد از ورود به پشاور بالاى يکنفر ايرانى بنام فريدون‌يزدانى که بزرگترين انتيک فروش آثار عتيقه کشور ما افغانستان است در لندن توسط خائنين ملى و جنايتکار فروخته ميشود. فريدون‌يزدانى اين آثار را بخصوص توسط حاجى زلمى و حبيب‌شاه بدست آورده، ماهانه حدود يک مليون دالر امريکائى از اين مدرک بدست مى‌آورد. آنچه مورد پسند اين ايرانى نباشد بالاى موسى‌گل، عمرگل، ظاهر‌گل، جانباز و احمد‌شاه عينک بفروش رسانيده ميشود.
 استوپۀ هده در جلال‌آباد که از جمله بزرگترين و با اهميت‌ترين سرمايه ملى و تاريخى کشور محسوب ميگردد، آثار آنجا نيز توسط حبيب‌شاه: حاجى‌زلمى، موسى‌گل، جانباز و ظاهر‌گل با کار مشقت ‌بار توسط اشخاص و افرادى که محتاج لقمهۀ نانی ‌اند با پرداخت دستمزد ناچيز بدست آورده شده از طريق فريدون يزدانى بفروش رسيده و مثل فقره قبلى مابقى آن توسط موسى‌گل و عمر‌گل بطرف پاريس و توسط ظاهر‌گل و جانباز طرف امريکا انتقال داده شده و به فروش ميرسد.
 ممکن نام خزانه "ميرزکه" را که در جنوب کشور قرار دارد شنيده باشيد. ناياب ‌ترين سکه‌ها اضافه ‌تر از ششصد‌کيلوگرام سکه و زيورات و ظروف، چندين صد کيلو سکه و ظروف نقره که تعيين قيمت آن مشکل است در اين بخش کشور وجود داشت. در انتقال و فروش اين خزينه بزرگ نيز مانند هده به يارى اشخاص فوق‌الذکر به اضافه روزى‌خان و برادرش فيروز‌خان، حاجى‌محمد‌غوت، امين‌لال و برادرش شريک‌ اند. دو نفر از پاکستانی ‌ها بنامهاى هميشه‌گل و زاهدبگه و شخص ديگرى بنام خان که دو نفر اولى در پشاور انتيک فروشى دارند به ليلام سرمايه‌هاى ملى افغانستان مى‌پردازند. درانتقال و فروش دو‌هزار سکه و مقدار زياد زيورات و ظروف طلايى که در نزديک شهر قندوز وجود داشت و چندين ‌بار توسط دولت‌هاى وقت حفريات شده بود ولى موفق به استخراج آن نشده بودند، بار ديگر سه هزار نفر بالاى آن کار کردند و مقدار فوق بدست آمد. بنا بر روايت بعضى‌ ها نظير اجناس مناطق باخترى تا کنون در جهان ديده نشده است. قسمتى ازاجناس فوق بدست اشخاص معلوم افتاده، ولى سکه‌ها توسط اشخاص فوق‌الذکر به علاوه ميرزامنظور پاکستانى در سراى شينوارى پلازاى پشاور بفروش ميرسد.
 يکى از سرشناسان کابل که فعلا باشنده لاس‌انجلس است ... (ممکن است نام این شخص ذکر شده باشد ولی در نشریه نیامده) نيز در فروش و به اصطلاح آب‌ کردن اين آثار سهم زيادى دارد. قابل ياد آورى است که زاهد بگه و ميرزا ‌منظور چند مراتبه بنا بر قاچاق آثار عتيقه دستگير و در تلويزيون پاکستان چهره‌ هاى ‌شان افشاء گرديده است. کارهاى عتيقه فروشى در پشاورو ديگر شهرى پاکستان، لندن، پاريس، فرانکفورت و لاس ‌انجلس به شکل سرى وعلنی ادامه دارد. دولتى نيست که جلوگيرى سرقتهاى متواتر اين آثار را بکند و دلسوزى هم نداريم در جهان که بفکر ما باشد.»(اخبار افغانستان، چاپ دهلى ، شماره‌هاى پنجم و ششم ١٥ نوامبر ١٩٩٤)
 یکی از شخصیتهای نظامی که درجنگ معروف جلال آباد (٧مارچ١٩٨٩=١٦حوت ١٣٦٧ش ) یک پایش را ازدست داده است، در سویدن برایم تعریف کرد که: در بالاحصار کابل موزیمی از زمان تاسیس حربی پوهنتون وجود داشت که درآن علاوه براشیاء ذیقیمت تاریخی یک اسلحۀ تاریخی معروف به تفنگ هژده پن گذاشته شده بود که در قنداقش هژده کره طلائی داشت.متاسفانه این تفنگ همراه باتفنگچۀ دیگری که گفته میشد از وزیر محمداکبر خان بوده است درعهد نامیمون ربانی بعد از آتش زدن عمدی به سقف آن موزیم به غارت رفت. همچنان دو مجسمه شيراز سنگ مرمردر دوطرف دروازه ریاست حربی پوهنتون بالا حصار وجود داشت که در آغاز حکومت مجاهدين آن دو مجسمه نيز بغارت رفته اند.
 قرارتذکر نشرات بیرونمرزی، تفنگچۀ وزیر محمداکبرخان از سوی ربانی به نوازشریف صدراعظم سابق پاکستان که دشمن واقعی تمامیت ارضی افغانستان میباشد، اهدا شده است. آنهایی که مدعی اند،رهبران تاجیک تبارمدافعین صدیق تاریخ و فرهنگ والای کشوراند،جواب بدهند که این عمل ربانی را چگونه توحیه میکنند؟ربانی به هیچ صورت حق نداشت آن تفنگچه وامثال آنرابه کسی ببخشد،چه آن تفنگچه مال شخصی او نبود، بلکه آن تفنگچه یادگارگرانبهای تاریخی وطن ماوسمبول جانبازی ملت افغانستان در بیرون راندن دشمن از وطن شان درنخستین نبردبا انگلیس بود. این اثر وسایر آثارتاریخی در طول ١٦٠ سال (از١٨٤٢- ١٩٩٢) ازسوی امیران وشاهان ورهبران افغانستان با حرمت نگهداری ومحافظت شد، وحتی روسها هنگام حضوروتسلط شان برکشور آنرا غارت نکردند، مگر چرا همینکه نوبت به یک رهبر تاجیک تبار میرسد، با میراث های تاریخی وفرهنگی ملت افغان اینگونه معامله صورت میگیرد؟مگر نه اینست که ربانی از نام واعتبار رجال نامدار پشتون تبار ومنجمله وزیر اکبرخان نفرت داشت وبنابرین میخواست با از میان بردن تفنگچه اش نام ونشان او را هم ازخاطرهامحوکند، مگراو امثال او این آرزو را بگور ببرند. وزیراکبرخان چهرۀ تابناک وبی مثال تاریخ مبارزات مردم افغانستان است وهیچ دشمنی نمیتواند نام نامی او را با انجام کارهای سبک وبچه گانه خدشه دارنماید. اگر این مملکت روزی امنیت سراسری وثبات سیاسی پیدا کرد حتماً از ربانی وامثال وی بخاطر اینگونه خیانت ها باز خواست خواهدنمود.
 یکی از دکتوران وطن پرست وفرهنگ دوست افغان که نمیخواهم نامش را فعلاًفاش نمایم، ضمن تلفونی از کانادا برایم تعریف میکرد که در عهد حکومت ربانی در شفاخان جمهوریت مشغول طبابت بودم. تفگنداران شورای نظار شبانه مرا برای ترجمانی فروش آثار فرهنگی غارت شده از موزیم ملی کابل می بردند وپیش از عرضه اشیاء غارت شده،مامورین ریاست باستان شناسی را بزور تفنگ حاضر میکردند تا قیمت آثار غارت شده را برای شان بگویند. آنها در حالی که از ترس میلرزیدند، نرخ وقیمت آثار دزدیده شده رابا تاثر ورنگ پریده میگفتند وسپس آن آثار در معرض دید وبیع وشرای قاچاقچیان آثارعتیقه گذاشته می شد. این داکتر دانشمند گفت چشمدیدهایش را ازتاراج گنجینه های فرهنگی توسط شورای نظار خواهدنوشت ودرمعرض آگاهی وقضاوت هموطنانش خواهدگذاشت.
 مجله آئینۀ افغانستان درشماره مسلسل ١٠٢امسال خود درصفحه ٤٩ خبر میدهدکه:«حدودیکماه بعد از[سقوط کابل بدست طالبان و] فرار ربانی ازکابل، احمدشاه مسعود وزیر دفاع ودگر جنرال یونس قانونی معاون وزیر دفاع ازمرکز قوماندانی خود در پنجشیراعلان کردند که به تعداد هفت هزارجلد کتابهای قلمی وقدیم را از موزیم وآرشیف ملی گرفته برای حفاظت با خود به پنجشیر آورده اند. این خبر در جریده امید وآئینۀ افغانستان همانوقت نشر شده است. سرنوشت این هفت هزارجلد آثار نادر ونایاب به قرار اعلان واعتراف دوقوماندان جمعیتی،وصدها قلم اثار گرانبهای دیگراز موزیم کابل، تا حال مجهول مانده است. وقتی قوماندانی احمدشاه مسعود ازپنجشیر به کنار دریای آمو انتقال یافت، بار دیگر خبری ازآن منبع پخش شد که کتابها وآثار موزیم رابرای حفاظت به کولاب ارسال کرده اند، اما پیرامون رجعت وبازگشت آثار مذکور به افغانستان تا حال کدام خبری نشر نشده است.» (آئینه افغانستان،می ٢٠٠٦)
 بازتاب این خبرها در رسانه های جمعی بدون مدرک وشواهد نمیتواند صورت گیرد، بنابراین، یکی از مبرم ترین وظایف دولت وبخصوص وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان که مرجع مسئول کشف وحفظ آثار تاریخی وفرهنگی کشوراست، این است تا این موضوعات را پیگیری نماید وهئیت های باصلاحیت تحقیق وبررسی از مجرمین وغارت کنندگان آثار فرهنگی کشور تعیین کنند تا افرادی که دراین گزارشها وگزارش های دیگرنام وآدرس شان ذکر شده مورد تعقیب عدلی قرار داده شوند. همچنان در مورد هفت هزار آثار گرانبهای آرشیف ملی که توسط رهبرشورای نظار،غرض محافظت برده شده، می باید ابتدا برویت دفترثبت آثارآرشیف ملی یک موجودی دقیق صورت گیرد ودر صورت فقدان آن آثار در آرشیف ملی،آنها را از وارثان وجانشینان احمدشاه مسعود مطالبه نماید ونگذارد چنین گنجینه گران سنگ ملی تباه یاحیف ومیل گردد. واگر خدای نخواسته، چنین آثاری حیف ومیل شده باشند، درآنصورت به این سوال پاسخ داده شودکه بین عملکرد فروش گنجینه فرهنگی آرشیف ملی بوسیلۀ احمدشاه مسعود وعملکرد تخریب بُــتهای بامیان توسط ملاعمر تفاوت درچیست؟ اگر نابودی آثار تاریخی وفرهنگی کشور یک عمل نادرست وگناه نابخشودنی تاسطح خیانت ملی شمرده شود، پس ملاعمر واحمدشاه مسعود هردو این گناه را مرتکب شده اند، چرا باید یکی را دشمن فرهنگ باستانی کشور بنامیم ودیگری را قهرمان ملی خطاب کنیم؟ باید هردو به جزای سنگین تاریخی یعنی خیانت ملی محکوم شوند، وهرگونه القاب وامتیازاتی ازآنها پس گرفته شود واصل آثار در هرکجایی که پنهان شده باشداز بازماندگان و وارثین او باز گرفته شود.
 بدون ترديد با هيچ قدرت سياسى و اقتصادى نميشود بازيافته‌هاى فرهنگى را که مهمترين و پرارج ‌ترين دارايى ملى يک جامعه است و محصول تفکر و تجارب و عمل صدها هزار انسان در طول تاريخ تکامل بشرى است، دوباره آنرا باز سازى کرد؟
 در آرشيف ملى، که هزاران نسخه پربهاى خطى وهنرى گرانبها ومنحصر به فرد، نگهدارى ميشدند،من سراغ نسخه‌اى از قرآن کريم را در آرشيف ملى داشتم که مجموعاّ سى‌ ورق بود و در هر ورق آن يک پاره قرآن عظيم‌الشان با هنر خط هفت قلم، خطاطى و با آب طلا هر صفحه آن تذهيب‌کارى شده بود. ديدن اين نسخه و توجهى که در خطاطى نمودن و گنجانيدن يک پاره قرآن در هر ورق آن به عمل آمده بود، انسان را غرق حيرت ميکرد. از دست دادن این اثر واقعاً یک فاجعه است، چه کسى ميتواند براى چنين پديده حيرت‌انگيز و بى‌نظير هنرى و دينى قيمتى واقعى تعيين کند؟ و چگونه احياء مجدد چنين اعجوبه اسلامى و افغانى ممکن است؟
 بگزارش جمیمزاستیل JamesAstill،آمار ادارهء آموزش، آگاهي و فرهنگ سازمان ملل (UNESCO) نشان میدهد كه ارزش پولي آثار باستاني دزديده شده از افغانستان به سی ودومیلیارد دالر(٣٢٠٠٠٠٠٠٠٠٠ دالر)، و به اينگونه بالاتر از پول فروش مواد مخدر، ميرسد. كارشناسان با آنكه درپيرامون بهاي ياد شده همباور نيستند، ميگويند عقربهء تاراج سنج [پس از سقوط طالبان]در اين كشور نشان ميدهد كه تهي شدن افغانستان از ارزشهاي فرهنگي چندان دور نخواهد بود. افغانستان در نقش گرهگاه هزاران سالهء خاور و باختر گواه بهار و پاييز چندين مدنيت بوده است. (کابل ناتهه- تاراج دامنه دار ودزدان دلیرتر- ترجمه صبورالله سیاه سنگ)
 به پایان نامد این قصه،حکایت همچنان باقی است