د لوی، مهربان او بخښونکي خدای په نامه

تکرار اشتباهات سیاسی رهبران هزاره

استاد محمد ظریف امین یار 08.07.2015 12:15

مقدمه:
افغانستان کشوری با تنوع قومی مبتنی بر وحدت است. سالهاست در این سرزمین اقوام مختلف با کمال خلوص و برادری زندگی کرده اند و در برابر هر تهاجم بیرونی همه گی یک صدا  و یک قوت شده از ناموس وطن همواره دفاع مینمایند. ملیت های افغانستان مثال گلهای رنگارنگ اند که چمن افغانستان را رنگین، سرسبز و پرطراوت ساخته است. در جمع از این گلهای چمن، یک گل آن هم برادران هزاره اند، که به عنوان یکی از ملیت های زحمتکش،صلح پسند، جانباز و شریف همواره افغانستان را حمایت و تقویه  نموده است. لازم است بدانیم که همانند هر ملت دیگر افغانستان نیز دوره تکامل توسعه اجتماعی خود را سپری میکند و بدین دلیل است که بعضآ اقلیت های افغانستان مجبور به مبارزه طبقاتی برای تحقق عدالت اجتماعی میشوند، که کاملآ یک روند طبیعی برای تکامل جوامع است. اما از آنجاکه میدانیم اکثریت مردم افغانستان بیسواد اند، رهبران این گروه ها توانسته اند به سادگی از اقلیت ها سو استفاده  و یا هم استفاده  ابزارِی نمایند. طوریکه میدانیم افغانستان تاریخ پر از رویداد های تلخ و شرین تاریخی دارد و هر ملیت آن دوچار اشتباهات شده اند و در کل ملت افغانستان نیز عاری از کاستی در برابر سیاست نیست.
رهبران هزاره و تکرار اشتباهات سیاسی:
اگر نظری کوتاه بر تاریخ کشور بنماییم ، درک خواهند کرد که رهبران ملیت هزاره همواره در سیاست و جهت گیری های سیاسی خود مرتکب اشتباهات شده اند. به گونه مثال یکی ازعلل تلفات گسترده هزاره ها در جنگهای داخلی افغانستان جهت گیری های غلط و نامعقول رهبران آنها بود. در جنگهای داخلی دهه ۹۰ پیوستن ملیت هزاره با اقلیت دیگر که تعهد و حسن نیت آن در آنزمان به رهبران هزاره بزودی معلوم شد (مثلآ نوار صوتی که بدست بابه مزاری آمد عدم حسن نیت جمعیت را ثابت کرد)  که اتکا بالای دیگر اقلیت ها اشتباه سیاسی بیش نیست. هرچند رهبران هزاره از تاریخ کشور تجربه بسنده دارند و میدانند که هیچگاه روی اقلیت های دیگر نمیتوانند اتکا کرد ، اما همواره مرتکب اشتباه و عدم درک وضعیت سیاسی شده اند. این عدم شناسایی و تحلیل درست از وضعیت سیاسی، سیاست بازی رهبران هزاره و متزلزل بودن ستراتیژی های حزبی هزاره ها برای تحقق اهداف باعث شده است که امروزه هزاره ها یکبار دیگر در وضعیت نابسامان و نا اطمینان سیاسي قرار گیرند.  
هرچند در رژیم کرزی هزاره ها توانستند به حقوق بیشتر خود برسند اما با آغاز انتخابات ۹۳  و سیاست های نا معقول رهبران هزاره ، مبارزه آنها بیرنگ شد. رویداد جدیدی از اشتباه گسترده سیاسی رهبران هزاره ها را میتوان در جهت گیری های انتخابات ۱۳۹۳ پیدا کرد. هزاره ها در انتخابات مذبور اکثرآ به تیم اصلاحات و همگرایی کمپاین و رای دادند اما امروزه با گذشت ۹ ماه از تشکیل حکومت وحدت ملی ظاهرآ نقش هزاره ها در سیاست کم رنگ معلوم میشود. گفته میشود هزاره ها دو مشکل اساسي دارند: رهبران آن وضعیت سیاسی را نمیتوانند درک کنند و همواره مرتکب جهت گیری های غلط میشوند، و دوم اینکه رهبران آن تعهد و دانش سطح پایین ی دارند و بیشتر گفته میشود  که منافع ملیت هزاره توسط رهبران خود شان بفروش رسیده است. آنچه را باید هزاره ها بدانند اینست که اگر میخواهید غذای صفره دولفین های بزرگ سیاسی در افغانستان نشوند باید خود را با  این دولفین ها مواجع نکنند یا که هم خود را نیز دولفین بسازند تا توان دولفین بازی را دارا باشند. اما اگر با ماهی های کوچک وحدت های کوچک را کاوش کنند هیچگاه ثبات و مصونیت سیاسی را در بحر که قوانین در آن هنوز هم قصه مفت است و از تطبیق آن سراغی نیست ، نمیتوان کسب نمود.
موقف سیاسی رهبران هزاره در حکومت وحدت ملی:
موقف سیاسی رهبران هزاره از همان ایجاد حکومت وحدت ملی کم رنگ بود. اکنون با گذشت روزها در بین نخبه ها و روشنفکران هزاره سوالات خیلی جالب بوجود آمده است مثلآ میگویند همه نامزد وزا مان چرا از پارلمان رد شدند؟ آیا در پارلمان همه و همه پشتون بودند؟(در پارلمان نسبت حضور پشتونها کمتر از نفوس آنهاست). باوجود اینکه اکثریت هزاره ها (۸۰ در صد)  به تیم اصلاحات و همگرایی رای دادند پرسش اینجاست که چرا باید تیم اصلاحات و همگرایی اینگونه از آنها استفاده میکردند. آیا رهبران هزاره معامله کرده اند؟ طوریکه در جریان هستیم هزاره ها با کمال صداقت برای تیم اصلاحات فعالیت نمودند و توانستند  به این تیم۵۰ درصد حکومت را نیزکمایی نمایند. باوجودیکه در ساختار این تیم سهم هزاره ها از همان آغاز کمتر احساس میشد مثلآ محمد خان معاون اول پشتون بود، عبدالله پشتون و نماینده تاجک بود و معاون دوم که سمت دور سیاسی شمرده میشود به محقق داده شد بود که این اولین اشتباه محقق عنوان میشود چونکه حجم رای محقق به صراحت بیشتر از رای آورده شده ای توسط محمد خان بود اما سهم آن در حکومت برعکس ظاهر شد. به همین ترتیب، موقف گیری های تند محقق مثلآ داکتر غنی را قاق روده صدا کردن وغیره آغاز استفاده ابزاری از رهبر هزاره ها توسط جمعیت اسلامی بود  که با گذشت ۹ ماه از حکومت وحدت ملی بصورت روز افزون سیاست های قبیله یې در قبال استخدام ها توسط  داکتر عبدالله بعنوان رییس اجراییه این حکومت در سمت های مختلف معلوم شده رفت که این حرکات نا معقول سیاسی نگرانی های ملیت هزاره را بیشتر ساخت. بگونه مثال میتوان از گزینش ها در امنیت ملی افغانستان نام ببریم . گفته میشود اینوع گزینش ها که مبتنی بر قبیله و صلیقه سیاسی انجام شد، نشان دهنده اراده سهم ندادن به هزاره ها است .حالا سوال اینجاست که سهم هزاره در تیم اصلاحات و همگرایی  کجا است و با نصف قدرت که داکتر عبدالله  بعنوان رهبر تیم اصلاحات و همگرایی بدست آورده است به هزاره ها چه رسیده است؟
 برای درک سیاست بازی های تیم اصلاحات و همگرایی اندک تعمق در کار است مثلآ موقف گیری های بی مزه  و بیانیه های سست داکتر عبدالله در برابر ربوده شدن ی  ۳۱ مسافر هزاره ، موضوع کوچي ها، و اکنون موضوع داغ یعنی جنایت جلریز نشان میدهد که اهمیت هزاره ها و سهم آن در این تیم خیلی ساختاری نیست بلکه سمبولک است. داکتر عبدالله در برابر فاجعه یمگان تلاش کافی به خرچ داد و خواست با حزب خود باشد اما فاجعه جلریز که رویداد  داکتر عبدالله یک روز پس از آنکه اجساد به کابل منتقل شد یک بیانیه بی مزه و سست را انجام داد که قطعآ معقول نبود. زمانیکه در پروان دیپو مهمات از طرف نیروهای بین المللی از بین رفت برخلاف قانون اساسي و موقف وجهت گیری سیاست های جهانی داکتر عبدالله ریاست اجراییه را تعطیل کرد و حتا با این حرکت سیاسی موقف حکومتی خود را نیز زیر سوال میبرد مگر باز هم میخواهد با حزب خود بماند و از آنها حمایت کند. اگر در مورد رویداد جلریز بیشتر صحبت کنیم درک کردن حسن نیت تیم اصلاحات و همگرایی آسانتر میشود. مثلآ در جلریز ۳۰ سرباز به قتل رسید اما داکتر عبدالله اصلآ واکنش  معقول و تند نشان نداد و گفت حادثه جلریز یک دسیسه میتواند باشد. وزارت داخله که مربوط تیم اصحلات و همگرایی میشود لادرک بود، لوی درستیز که مربوط هزارهها است استراعت بود. به همین شکل قوماندان امنیه وردگ  نیز کمپاینر تیم اصلاحات و همگرایی بود در موقع رویداد اصلآ گوشی محقق را بر نداشت. و بالاخره داکتر عبدالله میگویند حادثه جلریز یک دسیسه است حالا اینکه این دسیسه از کدام جا طراحی شده است درک آن با قیاس از مثالها فوق دشوار نیست فقط نیازمند بازنگري صادقانه و هوشمندانه در کار دارد.  
حالا با درک موضوعات فوق معلوم میشود که هزاره ها همواره در جهت گیری های سیاسی خود دوچار مشکل بوده اند. بجای اینکه هزاره ها از داکتر عبدالله و تیم اصلاحات و همگرایی محزون باشند، امروزه خود را دشمن داکتر غنی ساخته اند( که قطعآ به نفع هزاره ها نیست) بجای آنکه هزاره ها از رهبران ناکارآمد و بفروش رفته خود انتقاد کنند  متاسفانه میروند برچسب را به تیم تحول وتداوم میزنند که اصلآ در این قضیه دست آن محسوس نیست؟ افغانستان عملآ در جنگ قرار دارد و حادثات مانند جلریز در همه نقاط افغانستان روی میدهد. مگر رییس اجراییه، وزیر دفاع، لوی درستیز، قوماندان امنیه، معاون دوم ریاست اجراییه از طرفداران شما نیست؟ از طرف دیگر چرا با حضور این همه رهبران هزاره در حکومت وحدت ملی، نمیتوانند کاری را برای ملیت خود انجام دهند؟ چرا اقتدار سیاسی آن به اندازه خدشه دار و بی اهمیت است که حتا تماس تیلفیونی آنرا مسوولین پاسخ نمیدهند؟ وچرا در قضیه هایکه خودشان بیشتر مسسوول اند به رییس جمهور برچسپ زده میشود؟ آیا این حرکت سیاسی رهبران هزاره به نفع آن تمام میشود و یا فاصله ها را با ارگ بیشتر میسازد؟ آیا تیم اصلاحات و همگرایی با رای هزاره ها ابزاری برخورد نموده اند و در تلاش صدمه زدن سیاسی این ملیت است؟


نتیجه گیری:
من معتقد هستم تا زمانیکه هزاره ها در جهت گیری های سیاسی خود و در موقف سیاسی خود تجدید نظر بنیانی ننمایند و سعی بکار ندهند خیلی دشوار است که به حقوق مشروع خود نیل یابند. من میگویم تا خود را با دولفین های کلان همنظر نکنند و کوشش ننمایند تا حقوق ملیت خود بر اصل منافع ملی افغانستان بدست بیاورند، بیاد داشته باشند که ماهیهای کوچک هیچگاه نمیتوانند جایگاه دولفین های بزرگ را بگیرد و این یک اصل پراگماتیک سیاست در افغانستان است. رهبران هزاره باید بدانند که نفع بیشتر شان در همفکر بودن با رییس جمهور و کتله بزرگ سیاسی افغانستان است نه با گروه هایکه قبلآ و امروز مکررآ مشغول سیاست بازی در برابر هزاره بوده اند. باید سعی کنند تا از رهبران فروخته شده شان راه نجات را بجویند ، در غیر آن رویداد های دلخراش و اشتباهات سیاسی تکرار خواهند شد. تا افغانستان به آنجا میرسد که ما کاملآ از ملیت پرستي برون شویم حد اقل ۱۰۰ دیگر در کار خواهد بود اما اینکه هزاره ها در این صد سال چگونه خود را در ساختاری های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی برازنده میسازند پرسشي است که نسل جوان هزاره باید پاسخ آنرا با تعمق ومکث ستراتیژیک ارایه دهند یعنې یا که با تدوام سیاست های گذشته زیر چتر رهبران فروخته شده و ناکارآمد، در حرکت میشوند و در اینصورت انتظار تکرار اشتباهات را باید داشت و یا هم با اکثریت این کشور با استدلال از منطق جیرمی بینتم در تلاش به کسب حقوق مشروع خود شوند که ظاهرآ گزینه معقول معلوم میشود و وحدت را میتوان در افغانستان مستحکم کند یعنی هم به نفع ملیت هزاره است و هم به نفع افغانستان میهن همه افغانها.  

استاد محمد ظریف امین یار
سرطان ۱۳۹۴ کابل