بیسوادی تهدید بزرګ وجدی علیه سلامت روانی و اجتماعی می باشد، چون افرادی که دچار فقر سواد هستند نمی دانند که از سلامت جسمی چگونه مراقبت کنند و نمیدانند که جامعه که در آن زیست دارند چه نیازی به این نسل دارد و هر فرد چه مسئولیتی در قبال جامعه خود.
پیامدهای ناگوار فقر اقتصادی و فقر سواد در افغانستان.
فقر یکی از معضله های بزرگ اجتماعی است حالا چه این فقر اقتصادی باشد چه فرهنگی و یا هم تعلیمی
ابتدا باید بدانیم که فقر اقتصادی چیست؟
فقر در لغت نیازمندی و محتاجیت است و در اصطلاح آنست که فرد یا جامعه در بر آوردن نیازمندی های بنیادی مادی خود جهت آماده ساختن زندگی مرفه و آبرومندانه توانمند نباشد .
فقر اقتصادی به طور کلی دو نوع است: فقر مطلق و فقر نسبی
۱ـ فقر مطلق آنست که یک فرد توانایی تهیه مواد اولیه زندگی چون غذا، دوا، پوشاک، مواد صحی ، تعلیمی و سرپناه را نداشته باشد.
۲ـ فقر نسبی نداشتن سطح معمول زندگی یا اجتماعی پذیرفته شده از درآمد منابع در مقایسه با سایر افراد آن جامعه می باشد .
عوامل اصلی فقر اقتصادی جنگ ها وخشونت ها بیسوادی و عدم کنترول نفوس می باشد .
فقر اقتصادی پیامدهای بسیار بدی در جامعه دارد: اول ملتی که فقیر باشد، ملت سرخورده است و حرفش را گوش شنوایی نیست .
و دوم اینکه فقر اقتصادی باعث نا امنی، دزدی، بیسوادی، قتل ، سیاست بازی ، دروغګویی ،فساد و رو آوردن جوانان به موادمخدر میشود.
اکنون هم لازم است که بدانیم سواد و فقر سواد چه است؟
سواد یعنی توانایی معلومات عام وبخصوص خواندن و نوشتن یا وسیله برقرار کردن ارتباط عامه.
سواد یک پدیده ی اجتماعی ، فرهنگی و ملی است و هر تلاشی در این زمینه صورت میگیرد در واقع تلاشی است برای ترمیم آسیب وضررهای اجتماعی .
فقر سواد عدم توانایی خواندن و نوشتن و عدم تفکیک خوب و بد است.
فقر سواد یا بیسوادی مطلق تاثیرات مخربی روی صحت و کسب و کار اجتماعی وارد می سازد .
فقر سواد تهدید جدی برای رشد فرهنگی و اقتصادی به شمار میرود، از نظر اقتصادی یک فرد بیسواد نمی تواند شغلی مناسب پیدا کند و احتیاجات روزمره خود و فامیل خود را بر آورده سازد. چون فردی که با فقر سواد روبرو است توانایی انجام مسئولیت های مربوطه را به بهترین شکل آن نمی داشته باشد .
از نظر فرهنگی والدین که با فقر سواد مواجه هستند، نمیتوانند اولاد خود را به بهترین وجه لازمه آن تربیه نمایند که بلاخره این نسل در آینده یک نسل ناسالم و بیسواد به بار می آید که باعث ناسلامتی جامعه میگردند.
بعضاً فقر سواد باعث از هم پاشیدگی خانواده ها میگردد و جوانان این نوع خانواده ها اکثراً به مواد مخدر رو می اورند.
بیسوادی تهدید جدی علیه سلامت روانی و اجتماعی می باشد، چون افرادی که دچار فقر سواد هستند نمی دانند که از سلامت جسمی چگونه مراقبت کنند و نمیدانند که جامعه که در آن زیست دارند چه نیازی به این نسل دارد و هر فرد چه مسئولیتی در قبال جامعه .
برای ریشه کن سازی بیسوادی باید عزم ملی و حساس سازی افراد جامعه را قوی ساخت .
عوامل فقر سواد باز هم بر میگردد به همان فقر اقتصادی، نا امنی و عوامل جغرافیایی .
اکنون اگر به صورت کل ضرورت اقتصاد و سواد را در یک جامعه با هم مقایسه کنیم ، میدانیم که سواد و اقتصاد لازم و ملزوم یکدیگرند و تا حدی رابطه مستقیم باهم دارند، چون فقر هردو باعث عقب ماندگی و بیچارگی یک جامعه و ملت میشود .
اما فقر سواد چندین مراتب خطرناکتر از فقر اقتصادی به شمار میرود. چون فقر سواد به مرور زمان باعث نابودی یک جامعه میگردد. در صورتیکه افراد از لحاظ سواد غنی باشند میتوانند با فقر اقتصادی مجادله کنند .
و همچنین افرادی که عزم و اراده قوی داشته باشند، از ارزش و پیامدهای خوب و نیک سواد و تاثیرات مخرب بیسوادی آگاه باشند میتوانند در مجادله با فقر اقتصادی موفق به در آیند و خود را از فقر سواد مصون نگه ندارند .
در صورتیکه یک جامعه از فقر سواد نجات پیدا کرد در آنصور جامعه شاهد فقر اقتصادی نمیباشد ، اقتصاد قوی باعث فرهنگ متمدن و قوی ، سیاست قوی و تاثیر گذار و امنیت قوی در یک کشور میشود، که بلاخره این همه زاده یک کشور خودکفا و خود مختار میشود، اما برعکس فقر سواد ملت را در قید اسارت ، استعمار و استثمار قرار میدهد که حتا سرنوشت آنها توسط دیگران قلم میخورد.