.زندگینامه حضرت محمد مصطفی ص 


بخش دوازدهم 


پیامبر (ص) مدتی پس از تسخیر دژهای بنی قریظه، برای آنکه انتقام خون یارانش را از بنی لحیان بگیرد، با دویست نفر رهسپار ماوای آن ها شد.[۱] پیامبر برای آنکه بنی لحیان به قصد آن حضرت پی نبرند و فرار نکنند، وانمود کرد که قصد دارد به شام برود، با وجود آن بنی لحیان باخبر شدند که پیامبر برای گرفتن انتقام می آید، به همین خاطر بدون اندک مقاومتی فرار کردند و به قله های کوهپایه ها پناه بردند.[۲] پیامبر گروه هایی را برای ردیابی آن ها به گوشه و کنار آن سرزمین فرستاد اما ماموران پیامبر به کسی برخورد نکردند. پس از آن پیامبر به عُسفان رفت تا با این حرکت قریشی ها را بترساند و بعد به مدینه بازگشت.[۳] قبلا گفتیم که بنی لحیان با حیله و نیرنگ و به کمک قبایل عضل و قاره یاران پیامبر را به منطقه رجیع کشانده و چند تن از آن ها را به شهادت رساندند و بقیه را به قریش فروختند که آن ها هم تا زمانی که پیامبر در عسفان بود زنده بودند[۴] و پس از آنکه پیامبر از عسفان به مدینه بازگشت و آن ماه که یکی از ماه های حرام بود (و همانطور که گفتیم اعراب خونریزی را در آن ماه حرام میدانستند) به پایان رسید، به وسیله قریش به شهادت رسیدند. مدتی پس از بازگشت پیامبر، عُیَینه بن حِصن با چهل نفر از مردان بنی غطفان برای غارت گله های شتر ساکنان مدینه به غابه، منطقه ای در نزدیکی مدینه یورش بردند. ساربانان در ابتدا شتران پیامبر را برای چرا به منطقه بیضا و اطراف آن میبردند اما زمانی که علف های آن مراتع خشک شد ساربانان مجبور شدند که آن ها را به منطقه غابه (در نزدیکی مدینه) ببرند که در نزدیکی محل سکونت عیینه و وابستگان او بود. پیامبر از مدت ها قبل از وقوع چنین حادثه ای نگران بود به همین خاطر زمانی که حضرت ابوذر یکی از یاران پیامبر، از ایشان  اجازه خواست که مسئولیت چراندن شتر های پیامبر را به عهده بگیرد پیامبر موافقت نکرد و نگرانی اش از جانب عیینه را با او در میان گذاشت ولی ابوذر همچنان اصرار کرد تا پیامبر پذیرفت و ابوذر به همراه زن و فرزندش به غابه رفت. عیینه و همراهانش همانطور که گفتیم به غابه حمله کردند. پسر حضرت ابوذر در برابر آن ها مقاومت کرد و کشته شد و عیینه همسر ابوذر را با گله شتران پیامبر را دزدید. [۵]  پیامبر پس از اطلاع از این موضوع، سپاه اسلام را فراخواند و گروهی از آن ها را که آماده شده بودند به دنبال بنی غطفان فرستاد و خودش هم پس از مهیا شدن بقیه به دنبال آن ها رفت. [۶] مسلمانان پس از تعقیب و گریز و زد و خورد با بنی غطفان موفق شدند که ۱۰ تا از ۲۰ شتری که بنی غطفان دزدیده بودند را از آن ها پس بگیرند. [۷] در این حادثه همانطور که گفتیم یک نفر از مسلمانان به شهادت رسید. از بنی غطفان چهار نفر کشته شدند [۸] و بقیه آن ها توانستند که فرار کنند. همسر حضرت ابوذر هم توانست که با یکی از شترها از دست آن ها فرار کند و به مدینه برگردد، او عهد بسته بود که پس از رسیدن به مدینه، شتری که با آن فرار کرده بود را قربانی کند اما پیامبر اجازه نداد و فرمود:  پاداشی بدی میدهی به این شتر، که تو را نجات داد و به مدینه بازگرداند، می خواهی [در ازاء اینکه تو را نجات داد] او را بکشی؟ برو که این نذر که تو کرده ای درست نیست. [۹]


ادامه دارد... 


پی نوشت ها:
۱_مغازی، ج اول، ص ۴۰۵
۲_سیره رسول خدا، ص ۳۸۷
۳_طبقات، ج دوم، ص ۷۷
۴_مغازی، ج دوم، ص ۴۰۶
۵_مغازی، ج دوم، ص ۴۰۷_۴۰۸
۶_سیره رسول خدا، ص ۳۸۷_۳۸۸
۷_مغازی، ج دوم، ص ۴۱۰
۸_همان، ص ۴۱۵
۹_ سیره رسول خدا، ص ۳۸۸_۳۸۹