تیمور شاهی

مصطفی عمرزی

در دو کناره ی دریای کابل که تا چند دهه ی گذشته، جزو کابل قدیم به شمار می رفتند، تعمیر ها و اماکنی قرار دارند که با ورود کشور به قرن 20 میلادی، با نما ها و اشکال نو، آغاز یک جریان تازه ی عمرانی نیز می باشند؛ هرچند اولین بنا های سبک اروپایی و عصری در زمان امیر عبدالرحمن خان(رح) ساخته شده اند که در زمان حکمروایی پسرش، امیر حبیب الله خان(رح) بر دامنه ی آن ها افزوده می شود.

جاده ی تیمورشاهی با آرامگاه اعلی حضرت تیمور شاه ابدالی(رح) که پایتخت را از شهر کندهار به کابل، انتقال داده بود، محل تاریخی جدیدی هم به شمار می رود که به نام پایتخت نو، مشهور است. 

جاده ی تیمور شاهی با آبداتی که از عصر امیر حبیب الله خان(رح) در آن موقعیت دارند، جزو کابل قدیم و متصل میراث فرهنگی قدیمی افغان ها می باشد. تلاقی این مجموعه ی تاریخی در کنار و در زمینه ی هم، به کابل، پیوسته گی عجیبی می بخشند؛ زیرا وفرت ساختمان های عصری در پایتخت که یک سایت تاریخی ست، زیاد می باشد. تا زمانی که مصایب جنگ های داخلی، به وقوع نپیوسته بودند، کابل قدیم و کابل جدید در کنار هم، تاریخ می ساختند.

ادبیات صد سال پسین افغان ها در کابل، بسیار متاثر از دو گونه گی قدیمی و عصری آن است. به این معنی که در زمینه ی مدنی نو، مجال پرورش آرمان های متعالی و بستر تاریخی ای که صاحب جاه و مقام جهانی استیم، اهل فکر و قلم را انگیزه می بخشید تا مایل به باور های ملی- میهنی باشند. آنان به خاطر جایی که فکر می کردند از خودشان بود، آرمانی می اندیشیدند. 

آرامگاه تیمور شاه ابدالی(رح) با گنبد مدور و ساختاری که از معماری هند، متاثر است، در پایتخت، شناخته می شود. این بنا از زمان اعمار آن تا سال های اخیر که از سوی نهاد های علاقه مند ترمیم و تکمیل می شود، به صورت کامل، اعمار نشده بود. خانه جنگی های شهزاده ها، مداخلات انگلیس ها و بالاخره تغییر و تبدیل های حکومتی، از موانع  عمده ی تکمیل آن بوده اند. در این میان، یک چرخش درون قومی- از سدوزایی به بارکزایی- نیز نقش داشته است. 

تا سالیان سلطنت شاه محمد ظاهر(رح) که فرصت های خوانش تاریخی بهتر تبار ما فراهم می شوند، آرامگاه تیمور شاه ابدالی(رح) منزوی باقی می ماند. در کشاکش حزبی و سیاسی که با سقوط حاکمیت حزب کمونیست، توام می شوند، آرامگاه تیمور شاه ابدالی(رح) در ورطه ی فراموشی، فروتر می رود. در مدت زمان طولانی، به انبار کثافات و تجمع خیاطانی مبدل شده بود که از تکه های ساخت پاکستان و چین، با مود اخوانیسم و فرهنگ های محلی- قرون وسطایی، برای مردم، لباس می دوختند.

آرامگاه تیمور شاه ابدالی(رح) پس از سقوط حکومت طالبان، با حصاری از خشت پُخته و توجهی که برای ترمیم و تکمیل آن صورت گرفت، به شکلی آراسته می شود که باید می بود. 

لیسه ی «عایشه درانی» یا نخستین مکتب تاسیس شده در کشور که قبلاً به نام «حبیبه» معروف بود، از ساختمان های تاریخی دیگر جاده ی تیمور شاهی ست. این لیسه با پرورش نخستین شاگردان افغان و محل تجمع نخستین جنبش های روشنفکری عصری افغانی، شهرت تمام دارد. 

لیسه ی «عایشه درانی» یا همان «حبیبه» ی پیشین، از عمارات دوران حاکمیت مرحوم امیر حبیب الله خان ملقب به «سراج ملت»، می باشد. این تعمیر با معماری سبک اروپایی، تاکنون به عمرش ادامه می دهد و به جمع باسوادان ما می افزاید. 

اما در دو سوی دریای کابل که مسیر اساسی جاده ی تیمور شاهی را تشکیل می دهند، یک سلسله بنا های یک شکل و به سبک معماری اروپا در قرن 19 وجود دارند که با گذشت زمان، بی توجهی و به دلیل استفاده ی نادرست دکانداران آن محل و موقعیت پُر جمع و جوش منطقه، به تدریج در حال تخریب است. این بنا های قشنگ یا نخستین آپارتمان های عصری نیز از جمله ی بنا هایی اند که با توجه و علاقه ی مرحوم امیر حبیب الله خان(رح) ساخته شده بودند.

مرحوم امیر حبیب الله خان(رح) اشتیاق زیادی برای عمران بنا های عصری داشت. این علاقه ی او باعث می شود تا در طول 18 سال حاکمیتش، کاخ ها، ویلا ها و بنا های زیبایی چون کاخ گلخانه، کاخ دلگشاه، سراج العماره و آرامگاه پدرش ساخته شوند. 

بنا های دو سوی جاده ی تیمور شاهی در نخست، محل اقامت اشراف شهر بودند. در یک قسمت آن، استدیوی عکاسی مرحوم شهزاده عنایت الله خان، قرار داشت که مانند پدرش به فن و صنعت عکاسی، علاقه مند بود. 

بنا های دو سوی جاده ی تیمور شاهی، به مرور زمان به محل زنده گی سایر مردم، تغییر یافته اند. قسمت های تحتانی آن ها به دکان ها و محلات فروش پوست، مبدل شده اند. در حال حاضر، این بنا ها با وضع آسیب پذیر، به منطقه ای برای دست فروشان، خیاطان و فروشنده گان کالا هایی مبدل شده که در هرج و مرج بی سابقه، از رنگ و نمای آن می کاهند. 

بنا های دو سوی جاده ی تیمور شاهی با گذشت هر روز، همان گونه که سعی می شود با حداقل توجه، حفظ شوند، با زد و بند ها از ارزش تاریخی آن ها می کاهند تا در زمینه ی تجارت هایی که در این منطقه ی مزدحم وجود دارند، به مارکیت ها، فروشگاه ها و محلات داد و ستد تبدیل شوند. 

یک نوع دیگر تاریخ ستیزی نیز در کشور ما وجود دارد که از ارزش آثار تاریخی می کاهد. اگر در جریان جنگ های داخلی، به اکثر داشته های تاریخی معاصر، آسیب زدند که متاثر از برداشت های ستمی بود، در سالیان اخیر، سعی می کنند با استهلاک هرچه بیشتر یا فرسایش آن ها که با مشکلات مالی و تخنیکی دولت، محال است زود ترمیم شوند، جای آن ها را خالی می کنند. در این مامول، دو هدف برآورده می شوند: نخست تاریخ آن ها را حذف می کنند و در گام دوم در جای خالی آن ها تجارت راه می اندازند. با پا گرفتن تجارت که منافع آن به دولت نیز می رسد، این مفکوره قوت می گیرد که نباید منافع را به خطر انداخت و از عواید چشم پوشی کرد! به این گونه میان کابل و شبیه به آن، در سراسر کشور، میان مردم و گذشته های شان فاصله ایجاد می کنند. 

جاده ی تیمور شاهی با مصایبی که بر آن نازل می شود، چند سال بعد به استثنای آرامگاه اعلی حضرت تیمور شاه ابدالی(رح) از بقیه ی بنا های تاریخی اش بی نصیب خواهد ماند. در چنین زمینه ای تداعی تاریخی که مردم را با زمین شان مرتبط می سازد، ناممکن است.

17/5/1389ش

یادآوری:

این نوشته، جزو متن های برنامه ی «مستند باختر» شبکه ی رادیو- تلویزیون باختر» است که نظر به موضوع هر قسمت آن، جداگانه می نوشتم. مواد تصویری و صوتی آن را احمد وحید زمان، از کارمندان بخش تولید شبکه، تهیه می کرد.