ما در چند طرف تنقیداتی درگیر استیم که بسیاری مغرضانه (بدون منطق اصلاحی) و توهین آمیز اند. این که چه عواملی باعث شده اند جغرافیای تباری ما بیش از همه خشونت طلب باشد، از اوان هفت ثور تا تجاوز شوروی و طرح های علنی پشتون ستیزی که عیناً در جای قدم های سربازان اتحادشوروی، نیرو های بین المللی را فریب می دادند تا به خانه ها و حریم شخصی ما تجاوز کنند، می توان به ریشه های بسیاری رسید که یک گروه حریص و حاکم در قدرت، بدتر از آن چه از سوی مخالفان عنوان می شود، با مردم حیله کرده اند. افزون بر این، نبود مهارت های سیاسی لازم، دست بالای جهادیست های پشتون را آن قدر کوتاه کرد که پس از تحمل سنگینی جهاد، ناگهان در برابر یک حکومت منفور و ناکامِ مشهور به «کوه تلویزیون و خیرخانه»، در انزوا ماندند. مخالفت ها با این حکومت، طبیعی بودند، اما ماوقع به گونه ای رونما شدند که پس از هفت ثور تا کنون، همه چیز به زیان ما تمام می شود. اگر حمایت کنیم نیز زیانمند می شویم و اگر مخالفت کنیم همچنان است.  

انجنیر حکمتیار، به هر دلیلی که باشد با پیوستن به دولت، جلو آسیب هایی را گرفت که بر اثر ها می توانست برای دشمن، فرصت بسازد. مثال این مُعضل، از زمانی آغاز می شود که مسعود- ربانی در یک تلاش ناکام که از سوی پاکستان رهبری می شد، سعی کردند حکومت داوود خان را سقوط دهند. مخالفت های درونی ما، چهل سال است که به همسایه گان مغرض فرصت می سازد توسط خود ما بر ضد ما، عمل کنند.  

کنار ماندن قبلی انجنیر حکمتیار از روند صلح که رهبری بزرگ ترین حزب جهادی افغانستان را برعهده داشت و دارد، به حامیان ارتجاع و ناقلین بهانه می ساخت تا به نام مخالف، در نبود او، سود سیاسی ببرند (انحصار قدرت) و جا را برای ما تنگ کنند؛ اما پس از پیوستن امیر حزب اسلامی به دولت نیز چیزی از مخالفت ها کم نشد. ظاهراً ورود به سیستم، از امتیازاتی می کاست که یک گروهک کوچک منسوب به یک اقلیت قومی، به زور جامعه ی جهانی، غصب کرده بود. به این دلیل، به نام راکتیار به جای حکمتیار، تمام گند تنظیمی را دوره می زنند و در کشوری که حتی قبر ربانی از بابت مصرف برق مقروض است، مشکل را حکمتیار، وانمود می کنند. در این میان، بدتر از بد، موضع گیری های خصمانه ی همتباران است که با کاپی پیست مخالفت های سقوزاده گان و ناقلین، مفت و مجانی به دشمنان خودشان، کمک می کنند. 

این درست که ظرفیت جنگی حزب اسلامی افغانستان همانند گذشته نیست، اما فراموش نکنیم که این حزب با تفاوت های آشکار قرائت دینی از داعش و طالبان، مجزا شمرده می شود. حزب اسلامی با نفوذ بالا در میان اکثر دین گرایان، به راحتی می تواند در تعمیم و دفاع از پروژه های ملی، سهم بگیرد؛ چنانی که انجنیر حکمتیار در سفر به شمالی، ضرورت دفاع از هویت ملی و تعمیم آن را برشمرد.  

قرار گرفتن امیر حزب اسلامی افغانستان در خلای موضع تباری، بسیار مهم است. حالا جریان اخوانیست های جهادی نمونه ی حزب اسلامی می دانند که سکتاریسم حاکم بر سایر احزاب با عدم پذیرش جنایت ها و ویرانگری ها، محیلانه می خواهد با تحریف تاریخ و انداختن تمام تقصیر بر دیگران، از محاکمه فرار، اما در قدرت، سهیم باشد. بنابر این، حمایت های انجنیر حکمتیار از دکتور غنی و تیم محمد حنیف اتمر، در این مثال، باعث می شود اتحاد مورد نیاز تباری ما به حدی بزرگ شود و زمینه بسازد که با حفظ تمام نزاکت های تنوع قومی جامعه ی افغانی، به تامین اولویت هایی برسیم که در نخست با یکجاسازی تمام جوانب چپی و راستی ما، ُابهُت تاریخی و اجتماعی یک قوم بزرگ افغانستان، به تحفظ این کشور می انجامد.  

با نگاه های متفاوت که اولویت های ما چیستند و نیاز های سیاسی، چه ایجاباتی دارند، نباید در سیاست زده گی هایی که یک ملحد و اخوانیست شورای نظاری را تشویق می کنند برای کسب قدرت یا اخلال متحد شوند، جزو جهالت سقوی، به نفع دیگران، بهانه بسازیم.  

در افغانستان زمانی می توان به طهارت کامل سیاسی فکر کرد که بلبورد ها و لوایح تمام تنظیم سالاران خائن را پایین بیاورند و به دزدان خویش دزد بگویند. اگر این تطهیر رونما شد و دیگر از مشروعیت سیاسی دزد و تحریف تاریخ، تغذیه نکردند، ما هم به هیچ عنصر مورد منازعه، حتی اگر به اهمیت حزب اسلامی افغانستان باشد، توجه نمی کنیم.  

اعتقاد به سلامت سیاسی، باید همه گانی باشد، نه این که با تنقید یک طرفه، همیشه سعی کنند به ما زیان برسانند. در 18 سال اخیر حتی به کوچک ترین افراد و عوامل وحدتی، جمعیتی و جنبشی، امتیاز قایل شدند، اما فراموش کردند که با چنین فرهنگی، چه بلایی را نازل می کنند؛ زیرا تابوسالاری دزدان، دست آویز سیاسی شده است تا به نام کسانی که دوسیه های کلان خیانت، جنایت و ویرانگری دارند امتیاز بیاروند و محترم شمرده شوند. اگر طهیر سیاسی لازم در این زمینه صورت می گرفت، چنانی که ما از چند سال بدین سو سعی کرده ایم افتضاح تواریخ آریایی، خراسانی و فارسی را برملا کنیم، یقین کنید که کسی جرات تنقید افغانستان و بزرگان ما را نمی یافت.