معاون سرمحقق عبدالرحيم بختانى خدمتگار
شهر کابل در دوره کوشانى ها
شهر کابل يکى از شهر کاى تاريخى و باستانى افغانستان بشمار ميرود. در دوره هاى مختلف تاريخ اين شهر حيثيت مرکزى را داشته است . دوره کوشانى ها از سال ٤٠ ميلادى آغاز تا سال ٢٢٠م دوام نمود و در طول اين مدت پادشاهان کوشانى امپراتورى بزرگى را تشکيل دادند که کابل هم جزء امپراتورى کوشانى ها بود . در اين مقاله سعى مينمايم تا در طول اين دوره طولانى کوشانى ها در مورد وضعيت جغرافيايى ، تاريخى و فرهنگى شهر کابل تحقيق نموده و اهميت تاريخي و فرهنگى اين شهر را روشنتر نمايم .
حدود قلمرو کوشانى ها بسيار بزرگ و وسيع بوده و شهر کابل هم شامل قلمرو آنها ميشود. در تمام مناطق مربوط به کوشانى ها معابد و ستوپه ها و گنبد ها اعمار شده که از تمدن و فرهنگ آن زمان نماينده گى ميکند، ((عموماً در دره کابل و مناطق مربوط به ناگاراهارا، فيل خانه ، دامنه هاى سياه کوه و هموارى هاى سپين غر ، چهارباغ بشمول خورد کابل ، حوزه لوگر و خروار و آنسوى خيبر اصول و قواعد معمارى مذهبى تحقق يافته (١) .
کابل از آغاز سلطنت کوشانى ها در تصرف کوشانى ها بود و شامل قلمرو آنها بشمار ميرفت. پوهاند عبدالحى حبيبى در مورد آغاز دوره کوشانى ها و مناسبات آنها با کابل تحقيقاتى را انجام داده و چنين مينويسد: ((مردم يوچى در حدود سنه ٧٠ ق م از آمو گذشته و بکمک تخاريان باختر را گرفتند و بعد از اين بين يوچى و تخار آميزشى بعمل آمده و يک رشته قوى و ممتازى را بوجود آوردند که قبيله معروف کوشى (کوى شانگ) = کوشان که يکى از قبايل پنجگانه اين مردم بود و از همين وقت است که کلمه کوشان جاى يوچى را در تاريخ گرفت و نخستين پادشاه مشهور اين طايفه ((کوجوله کره کدفينرس)) است که در سال ٤٠م پارتيا (خراسان)، کابل و کاپيسا را فتح کرده و در نزديکى غزنى مردم پوتارا هم مطيع نمود)) (٢) .
به اين ترتيب شهر کابل از آغاز دوره کوشانى ها يعنى حدود ٤٠م شامل امپراتورى کوشانى ها بود و يکى از ولايات مهم آن امپراتورى بشمار ميرفت .
حدود امپراتورى کوشانى ها بسيار وسيع بود ، قسمت آسياى مرکز ، چين ، ايران يک قسمت هند و پاکستان شامل اين امپراتورى ميشد و اين امپراتورى بزرگ از کابل و اطراف آن سوق و اداره ميشد، در زمان پادشاهى کانيشکا امپراتورى کوشانى به اوج قدرت خويش رسيده بود .
((مقتدر ترين پادشاهان کوشانى افغانستان ((کانيشکا)) است ، که بين ١٢٠-١٦٠م سلطنت کرده است . اين شخص پايتخت افغانستان را در عيوض شمال هندوکش به جنوب هندوکش منتقل ساخت . بگرام در کاپيسا مرکز تابستانى ، و پشاور پايتخت زمستانى قرار گرفت . کانيشکا در شمال غرب کشور ، دولت اشکانيرا مغلوب کرد ، و در شمال شرق ترکستان چينى (کاشغر، يارکند و ختن) را فتح نمود و از شهزاده گان چينى يرغمل آورد . پس حدود قلمرو او بين درياهاى گنگ و جيحون و از تارم تا ايران افتاد)) (٣) .
حوزه گندهارا در تاريخ قديم افغانستان منطقه وسيع و حاصل خيز را در بر مى گيرد – قبل از دوره کوشانى و در دوره کوشانى ها کابل نيز شامل اين حوزه ميشود. ضاحنظر مرادى در مورد حدود حوزه گندهارا و کابل چنين مينويسد: ((همين حوزه بنابه نگارشهاى تاريخى بنام ولايت گندهارا را در شرق مملکت افغانستان که شرقاً به رود سند ، غرباً به قسمتى از سلسله کوههاى هندوکش تا کوه بابا ، جنوباً به ولايت پاختيا و زابل ، شمالاً به ولايت بلور (چترال، نورستان و پنجشير) محدود است ناميده شده است . کابلستان تاريخى در هسته مرکزى اين قلمرو موقعيت دارد، مهم ترين شهر هاى گندهارا عبارت است از : کابل ، پشاور ، بگرام ، کاپيسا، لغمان و ننگرهار (٤) .
سترابون حوزه گندهارا را به نام ((گنداريس)) ياد نموده و گنداريس را يک حصه کابل معرفى نموده است ، مورخ يونانى هيرودت نيز در آثار خود گندهارا را بنام ((گنداريس)) ذکر نموده ، که سرزمين هاى بين کابل و کنړ را در بر ميگيرد (٥) .
شهر کابل که مرکز اصلى ان در منطقه کمرى و شيوه کى ، گلدره ، خورد کابل، خاک جبار، بتخاک در زمان موريايى ها وجود داشته است ، در دوره کوشانى ها تا مناطق بالاحصار توسعه و گسترش يافته است . سروى و کاوش هاى باستانشناسى اخير نشان دهنده توسعه اين شهر بوده و با مناطق شهداى صالحين ، کول حشمت خان ، حتى پغمان را نشان ميدهد که در اين محلات ساحاتى کشف گرديده که نمايندگى از هنر گنداهارا را مى نمايد (٦) .
طوريکه قبلاً ياد اورى گرديد، تاريخ کابل در دوره کوشانى ها از روى آثار باستانى کشف شده مطالعه ميگردد . در سال هاى اخير تحقيقات باستانشناسى که توسط باستانشناسان داخلى و خارجى در تپه مرنجان، کوتل خيرخانه، شيوه کى و باغ خواجه و ديگر مناطق باستانى کابل صورت گرفته ، تاريخ شهر کابل را در دوره کوشانى ها روشنتر نموده است . در اينجا لازم ميدانم که از آثار باستانى مناطق مختلف باستانى شهر کابل ياد آورى نمايم .
تپه مرنحان يکى از ساحات باستانى شهر کابل بشمار مى رود. از اثر کاوشهاى اخير باستانشناسان افغانستان آثار زيادى از اين ساحه کشف گرديد که تاريخ شهر کابل را در دوره کوشانى ها روشنتر ميسازد .
((از روى ملاحظات باستان شناسى روى اسناد کشف شده مجسمه ها ، مسکوکات، ظروف گلى وغيره بعمل آمده چنين نتيجه بدست ميايد که اصلاً در عهد کوشانى هاى بزرگ در قرن دوم و سوم در اينجا معبد بودايى مستطيل شکل بناه شده بود . . . تپه مرنجان از نقطه نظر بازمانده هاى ديگر هنرى چون ظروف گلى نيز غنى بوده که از نقطه نظر سفالى شناسى عصر کوشانى ، آن حايز اهميت بسزاى ميباشد )) (٧) .
((قديم ترين سکه که از معابد بودايى تپه مرنجان بدست آمده يک سکه مسى کجولاکد فيزس اولين پادشاه کوشانى است ، که معمولاً وى را در آغاز عهد مسيح قرار ميدهند. علاوه بر اين از اين معابد دو دسته مسکوکات ديگر هم بدست آمده که بر تحولات تاريخى اين نقطه روشنى زياد مى اندازد. يک مجموعه اين مسکوکات مرکب از ١٢ عدد مسکوکات طلايى داراى اشکال مختلف که مربوط به يک عده شاهزاده گان و امراى کوشانى بودند، بدست آمده است )) (٨) .
يکى از مناطق ديگر باستانى شهر کابل مربوط به دوره کوشانى ها کوتل خيرخانه است ، که آثار باستانى کشف آن نمايندگى مدنيت اين دوره را ميکند. ((کوتل خيرخانه در گردنه کوچکى واقع است که دره کابل را از حوزه کاپيسا جدا ميکند. در اينجا معبدى وجود داشت که نه بودايى ، بلکه متعلق به آئين آفتاب پرستى بود که در آن رب النوع آفتاب (سوريا) يا (ميترا) پرستش ميشد)) (٩) .
از توضيحات فوق معلوم گرديد که در زمان کوشانى ها در کابل نه تنها پيروان آئين بودايى بود، بلکه پيروان ديگر اديان مانند آفتاب پرستى و غيره نيز وجود داشت .
((بيشترين سکه هاى دوره کوشانى ها از کانون هاى تاريخي کابل چون شيوه کى تخت شاه، بالاحصار، تپه مرنجان وغيره بدست آمده اند، که بيشتر به عصر زعامت کنشکا تعلق دارند و از مس و برنج ضرب زده شده اند. مسکوکات کوشانى ها از کابل به دست آمده اند بدون پيوند هاى هنرى و محتواى هم آهنگ و فرهنگى با تکه هاى هند و پاکستان و آسياى ميانه نبوده اند)) (١٠) .
((باغ خواجه از نظر موقعيت در ١٢ کيلومترى قسمت غرب کابل قرار داشته و داراى مغاره هاى مربوط به دوره بودايى کابل بوده و قبلاً در اين محل از طرف باستانشناسان سروى و تحقيق به عمل آمده است ، بر اساس کشف تعدادى از فراکمنت هاى ظروف تيکرى ميتوان آنرا مربوط به قرن دوم و پنجم ميلادى تعين نمود)) (١١) .
از قدامت آثار محل فوق معلوم ميشود که اين منطقه کابل در زمان اخير حکمروايى کوشانى ها محل مهم و پيشرفته يى بوده .
((واسودوا)) پادشاه متاخر کوشانى (١٨٢-٢٢٠م) است که در هند از بين رفت و جاى اين پادشاه مقتدر را در افغانستان ، امارت هاى کوچک محلى در شمال و جنوب هندوکش شکل گرفت. قوى ترين اين حکومات محلى دولت کابلستان است که از کاپيسا در جنوب هندوکش تا سواحل سند تسلط داشت )) (١٢) .
از تحقيقات باستانشناسى و ملاحضات فوق به اين نتيجه ميرسيم که در دوره کوشانى ها شهر کابل نه تنها اينکه مربوط امپراتورى وسيع کوشانى ها بود ، بلکه اين شهر حيثيت مرکزى اين امپراتورى را داشت و مدت زياد به حيث مرکز تابستانى امپراتورى وسيع و مقتدر کوشانى ها شناخته شده بود .
منابع و ماخذ
١- معاون سرمحقق نسرين ، قلمرو کوشانى نمادى از ساختمان هاى فرهنگى و مذهبى، کوشانيان، ٢،٣ گڼه ، ١٣٨٨ هـ ل کال ، اکادمى علوم ، (ص ١٩٧ ) .
٢- پوهاند عبدالحى حبيبى ، تاريخ مختصر افغانستان ، دانش کتابخانه ، پيشاور ، ١٣٨٨هـ ش ، (ص ٦٣) .
٣- مير غلام محمد غبار، افغانستان در مسير تاريخ، بنگاه انتشارات ميوند، کابل، ١٣٨٧هـ ش ، (ص ٥٠) .
٤- صاحبنظر مرادى، ((گندهارا)) جغرافياى تاريخى ، مکتب هنرى ، ياهردو؟، د گندهارا حوزى د لرغونو سيمو او آثارو څېړڼه ، اکادمى علوم ، ١٣٨٩ هـ ش ، (ص ٣٠) .
٥- څيړندوى محمد نبى صلاحى، د گندهارا حوزه – د کوشانى د واکمنۍ يوه سيمه ، د گندهارا حوزى د لرغونو سيمو او آثارو څيړنه ، اکادمى علوم ١٣٨١ هـ ش (ص ٥٢) .
٦- معاون سرمحقق کتابخان فيضى ، معمارى تزئيناتى در حوزه گندهارا، مجموعه مقالات سيمينار علمي تحقيقى حوزه گندهارا ، اکادمى علوم ، ١٣٨٩ هـ ش (ص ٩٤) .
٧- څېړنيار فريد الله نوري ، برسى برخى از ساحات باستانى مکشوفه ولايت کابل ، اکادمى علوم، کابل ، ١٣٨٨ هـ ش (ص ٢٩) .
٨- احمد على کهزاد، افغانستان در پرتو تاريخ ، مطبعه دولتي، کابل ، ١٣٤٦هـ ش (ص٢٥٢).
٩- پوهندوى رسول باورى ، باستان شناسى مدنيت هاى اوليه افغانستان ، انتشارات اميرى، کابل، ١٣٨٧ هـ ش ، (ص ١٩٧) .
١٠- دکتور انجينر صاحب نظر مرادى ، کوشانيان و هنر گندهارا، کوشانيان مجموعه مقالات سيمينار کابل ، اکادمى علوم ، ١٣٨٢ هـ ش ، (ص ٥٨) .
١١- معاون سرمحقق نظر محمد عزيزى، باستانشناسى در افغانستان اداره کتابخانه هاى سيار اريک ، پشاور، ١٣٨٣ هـ ش ، (ص ٩١) .
١٢- مير غلام محمد غبار ، افغانستان در مسير تاريخ ، کابل ، ١٣٨٧ هـ ش (ص ٥٠) .