وضع فرهنگى افغانستان از کودتاى ثور تا امروز

( ١٣٥٧ _ ١٣٧٩ هـ ش )---- مترجم : معاون سر محقق عبدالرحيم بختانى خدمتگار

          به نسبت بعضى از ويژه گيها و سهولت هاى امور تحقيقى ، سير تاريخى کتابخانه ها را در اين دوره بۀ دو بڅش بزرگ تقسيم مينماييم :

          ١. از کودتاى ثور تا پيروزى جهاد و مقاومت .

          ٢. از پيروزى جهاد و مقاومت الى امروز .

          اکنون هر دو دوره را از روى مشخصات آن تحقيق مينماييم و بعداً نتنيجه گيرى و پيشنهاد هاى خويش را از بحث ها ابراز ميداريم .

          ١. از کودتاى ثور تا پيروزى جهاد و مقاومت ( ١٣٥٧ _ ١٣٧١ هـ ش )

          در اين دوره قبل از تحقيق وضعيت و حالت سير تاريخى کتابخانه ها ، بالاى وضعيت عمومى علمى و فرهنگى کشور يک نظر گذرا مى اندازيم .

          وضع علمى و فرهنگى :

          کودتاى ثور مصيبتى بود که اساس اجتماعى ، اقتصادى ، سياسى و... زنده گى مردم و کشور را به صورت عمومى بۀ شکل بسيار خراب متاثر ساخت . در جريان اين مصيبت در کنار ديگر جوانب زنده گى اجتماعى ، اساسات علمى و فرهنگى و ارزش هاى آن نيز متاثر گرديد و صبغۀ اسلامى ، ملى و افغانى خويش را تا اندازۀ زياد از دست داد . از آغاز اين مصيبت مردم کشور در پهلوى از دست دادن ساير آزادى هاى سياسى و اجتماعى شان ، از آزادى بيان ، فکر و نظريه نيز محروم شدند.

          همچنين بر مطبوعات و وسايل ارتباط جمعى قيود و سانسور جدى و همه جانبۀ وضع گرديد ، و بر هر چيز حاکميت تک حزبى قايم شد . به اساس افکار و نظريات خلق و پرچم و طرفداران رژيم کودتايى هر چيز بايد در روشنايى ايديالوژى مترقى و علمى (١) ( نظريۀ سوسياليستى و مارکسيستى ) بيان ، نگارش و نشر مى شد . در غير آن تمام آثار و افکار ، ارتجاعى و بر ضد پيشرفت بود .       

          نصاب و نظام تعليم و تربيه در جريان اين فاجعه به طور همه جانبۀ متاثر و متضرر شد . بالاى نصاب تعليمى مروج کشور مهر غربى و سيستم امپرياليستى کهنه زده شد و به اصطلاح آنان نصاب تعليمى متکى بر اساس ذهنيت و شرايط رژيم هاى گذشته محاسبه شد و تحت رهنمايى مشاورين روسى براى تغييرات در آن کوشش هاى عاجل آغاز گرديد . و در نتيجه نصاب جديد تعليمى به نام نصاب (( مترقى )) و (( انقلابى )) به وجود آمد که عقايد اسلامى و ارزش هاى ملى در آن تا اندازۀ زياد از توجه انداخته شده بود و به روحيۀ ملى و عقيدۀ اسلامى مردم کشور مطابقت نداشت .

          نويسندۀ اثر (( بازسازى نهاد هاى فرهنگى افغانستان )) جوانب منفى اين نصاب و عوامل ناکامى آن را بر شمرده است که بعضى از آن ها به طور فشرده پيشکش ميگردد :

          ١. شکل ملى و وطنى نداشت و شايد کاپى نصاب تعليمى کدام کشور آسياى ميانۀ تحت تسلط شوروى بوده باشد .

          ٢. کتاب هايى که بر اساس اين نصاب تهيه شده بود به شرايط محيطى ما ، به سويۀ تعليمى شاگردان و به روحيۀ و سويۀ معلمان مطابقت نداشت ، زيادتر معلمين آن را  نمى فهميدند و پدران و مادران مشکلات درسى اولاد هاى خويش را حل کرده نمى توانستند .

          ٣. محتواى کتاب هاى کورس سواد آموزى را زيادتر مسايل تيوريک انقلابى مانند ايديالوژى کارگران ، طبقات اجتماعى ، فورماسيون ها ، دوره هاى تاريخى و ... تشکيل ميداد و توجه زياد به آن معطوف گرديده بود .

          ٤. در نصاب تعليمى مکاتب کشور يک مضمون خصوصى به نام جامعه شناسى اضافه شده بود که تمام مطالب آنرا نظريات و ايديالوژى مارکسيستى و کمونستى تشکيل ميداد و با عقيدۀ اسلامى و روحيۀ ملى شاگردان مطابقت نداشت .

          ٥. در کتاب هاى نصاب درسى اين دوره نه تنها به فرهنگ ، دين و عقيدۀ مردم ما توجه نگرديده بود ، بلکه افتخارات و شخصيت هاى ملى نيز چنانچه لازم است براى اولاد وطن معرفى نشده بود . در بعضى موارد در معرفى يک تعداد شخصيت هاى ملى به بى عزتى ياد آورى شده بود(١) .

          در سطح کشور چاپ و نشر اين گونه نصاب تعليمى خراب ، ناموزون و غير علمى از يک سو و از سوى ديگر در مؤسسات علمى کشور با به وجو آمدن فعاليت هاى سياسى و سازمان هاى حزبى ، تدوير محافل ، مارش ها و شرکت جبرى استادان و شاگردان در کار هاى داوطلبانه ، سرمايۀ زياد مالى و پولى کشور ضايع شده و مليون ها ساعت درسى شاگردان ضايع گرديده و نتيجه اين شد که در سطح مکاتب ابتدائيه ، متوسطه ، ليسه و تحصيلات عالى ( پوهنتون ها ) سويۀ تعليمى بسيار پايين آمد و به اين شکل سيستم تعليمى کشور شکل رکود و حالت خراب را اختيار نمود .

          علاوه از اين علت مهم ديگرى که در سيستم تعليمى کشور تاثير بد نمود ، آغاز سلسلۀ مهاجرت ها از روستا ها ، شهرک ها و شهر هاى کشور بود که روز به روز سرعت حيران کننده يى مى نمود . اين يک امر واضح است که در اين جريان تعداد قابل ملاحظۀ شاگردان و استادان شامل بودند.

          همچنين در نتيجه قيام و ضديت مردم با رژيم به صورت تدريجى در قريه ها ، ولسوالى ها ، شهرک ها و شهر هاى بزرگ مکاتب از بين رفت و يا سوختانده شد ، فعاليت هاى تعليمى به کلى توقف نمود و به اين ترتيب تعداد زياد شاگردان از تکميل نمودن تعليمات و نعمت دانش محروم شدند . به هر اندازه يى که در اطراف و مناطق دور دست و ساحۀ زنده گى مردم تنگ تر ميشد به همان اندازه در شهر هاى داخل کشور و يا به کشور هاى همسايه کوچ کردن سرعت مى گرفت ، با وجود اين در شهر ها يک تعداد مکاتب هم ساخته ميشد ، مگر از اينکه نظام سالم و انتظام درست نبود ، نتيجه و تاثير خوب نداشت .

          از آغاز کودتاى ثور زيادتر فعاليت هاى ادبى و فرهنگى با مشکلات و موانع مختلف مواجه ګرديد . تعداد زياد نوينسده گان ، شاعران ، محققين ، ژورنالستان ، کارمندان و کادر هاى مؤسسات فرهنگى که اعضاى حزب نبودند و با رژيم در ضديت قرار داشتند ، زندانى ( که بعضى شان کشته شدند ) و ديگران مجبور به ترک وطن شدند . يک تعداد مؤسسات فرهنگى از بين برده شد و تعدادى هم با مؤسسات ديگر مدغم گرديدند ، و بسيار نشرات معيارى حقوقى توقف داده شد و به اين ترتيب  در تمام مؤسسات نشراتى ، فرهنګى و علمى انحصار حکومتى و حزبى به وجود آمد و در راس اين مؤسسات و ادارات اشخاص حزبى مقرر شدند که آن ها براى اجراى چنين وظايف هيچ دانش علمى و مسلکى و لياقت نداشتند . در مقابل تعداد اشخاص فرهنگى که در اجراى امور تجربۀ طولانى و خوب داشتند و در شهر هاى بزرگ تحت حاکميت رژيم به خصوص در مرکز کشور زنده ګى ميکردند ، علاوه از تهديد و خطر زندان به اشکال مختلف تحقير و توهين مى شدند ، و براى چاپ آثار و افکار آن ها راه هاى مناسب برابر نمى شد ، به خاطريکه تمان نشرات  بۀ خصوص مجلات و جرايدى که در ده ها سال مسايل ادبى و فرهنگى را نشر مى کردند ، آن ها هم به خاطر تامين اهداف کودتا و ترويج و نشر مفکورۀ مارکسيستى وقف شده بودند و در آن ها به مسايل ادبى بسيار اندک جاى داده مى شد . به اين ترتيب بسيارى از شعراء و نويسنده گان با شعر گفتن و تحقيقات ادبى وداع گفتند و هر گاه احياناً چيزى مى نوشتند . مجبور بودند نهايت احتياط را به خرچ دهند . و آن را در جاى پنهان نگهدارى ميکردند . براى تعداد انگشت شمار آثار علمى و موقع و چانس چاپ و نشر برابر ميشد .

           قابل ياد آورى است که از آغاز کودتاى ثور تا پايان حاکميت کمونيستى ، بعضى اوقات در پاليسى فرهنگى رژيم در مقابل نويسنده گان و فرهنگيان بى طرف ( غير حزبى ) تغييرات کم و بيش به نظر مى خورد و مراحل مختلف آن به مشکلات مختلف همراه بود . به اين تفاوت که در اوايل اين مشکلات و ممانعت ها زياد بود و بعداً در آن اندکى کاهش به عمل آمد ، خصوصاً در اواخر حاکميت رژيم که زيادتر کادر هاى علمى و فرهنگى از کشور رفته بودند ، از يک سو کمبودى و خلاى بزرگ فرهنگى احساس ميشد و از طرف ديگر رژيم کوشش ميکرد که ظاهراً به تقليد دموکراسى اجتماعى ذهنيت هاى مردم و جامعۀ بين المللى را تغيير داده و رژيم منفور خويش را شکل ملى و قانونى بدهد.

          همچنين اتحاديه هاى تيپ روسى در عرصه هاى مختلف فرهنگى مانند : اتحاديۀ نويسنده گان ، اتحاديۀ ژورنالستان ، اتحاديۀ هنرمندان ... يکى ديگر از دست آورد ها و ارمغان رژيم بود ، که هر کدام از خود ارگان نشراتى داشت ، و هدف عمومى آن اين بود که تمام شاعران ، نقادان ، محققين ادبى ، ژورنالستان و هنرمندان را به شکلى از اشکال در دام شيطانى سياسى خويش گير نمايند و طرف خود سازند .

          کار ناچيز ديگرى که در اين دوره صورت گرفت اين بود که دامن پاک فرهنگ را به آتش نفاق ملى آلوده ساخت . بعضى از طرفداران رژيم به خاطر پيشبرد اغراض پليد شان در بين اقوام برادر کشور به منظوم ايجاد تفرقه به خاطر نشر نفاق ملى کوشش هاى مخفيانه و آشکارا نمودند .در آغاز کودتاى ثور که اين کوشش ها به شکل ابتدايى در بعضى ساحات سياسى و اجتماعى آغاز شده بود ، به صورت تدريجى زياد شده و در ساحۀ فرهنگى نيز نفوذ نمود . در اين سلسله تحت تشويق و پشتيبانى رژيم بعضى توظيف شده گان خاص و دشمنان وحدت ملى افغانستان که کارمندان ادارات مختلف علمى و فرهنگى بودند بسيار فعال شدند و به بعضى آن ها اين گونه آثارى را نوشتند که به وحدت ملى ضرر رساند و در بين اقوام برادر افغانستان نفاق ملى را ايجاد نمود (٢) .

          خلاصه اينکه در اين دورۀ منحوس وضع انکشاف علمى ، عرفانى و فرهنگى کشور بسيار خراب بود و با بسيار مشکلات و موانع روبرو گرديد . در اين شکى نيست که فعاليت هاى فرهنگى که در اين دورۀ چهارده ساله صورت گرفت شايد از لحاظ کميت نسبت به فعاليت هاى نشراتى دوره  هاى گذشته زيادتر باشد ، به طور مثال در موضوعات مختلف به هزار ها جلد کتاب چاپ شده است. به نام هاى مختلف تعداد زياد مجلات ، اخبار ، نشرات راديو و تلويزيون ، انجمن هاى ادبى ، هنرى و فرهنگى و اتحاديه ها ... مگر از لحاظ کيفيت بدون از تعداد کمى آثار آن ديگر تمام آن ها از ارزش هنرى ، ادبى ، علمى ، تاريخى و سياسى برخوردار نبودند و شعار هاى روزمرۀ بى معنى سياسى و تبليغات ايديالوژيىک و حزبى بود ، به گفتۀ يک نويسنده : (( نويسنده گان و بيانيه دهنده گان نه تنها وقت خود را در نوشتن بى جا ضايع کردند ، بلکه قدر خواندن آن وقت با ارزش ما را نيز ضايع نمودند )) (٣)

          پس گفته مى توانيم مى توانيم که در تمام مؤسسات علمى و فرهنگى به طور مکمل انحصار يک حزب حاکم بود ، به نام ادبيات شعار هاى سياسى خشک و پوچ ، بالاى آثار و افکار سانسور و قيودات و سلب نمودن آزادى فکر و بيان ، زندانى ساختن چهره هاى نامدار علمى و ادبى ، تهديد کردن ، مجبور ساختن به ترک وطن ، توهين و تحقير کردن و در مقابل با بسيار چشم سفيدى معرفى نمودن چره هاى معنوى ، هنرى و ادبى که در اثار و افکار شان در عوض احساسات ملى نشانه يى از بيگانه گى هويدا بود ، ايجاد آثار به نرخ روز در عرصۀ شعر و ادب به جاى بيان موضوعات شعرى و هنرى  و انعکاس و قايع اجتماعى ، به حکم ها ، دستورات و فرمايش ها جا داده ميشد و به همين ترتيب ديگر کمبودى ها و کمزورى ها از خصوصيات بارز حالت علمى و فرهنګى اين دورۀ چهارده ساله ميباشد .

          وضع فرهنگى در محيط هجرت :

          در کشور هاى ميزبان مهاجرين ، به خصوص در کشور هاى ايران و پاکستان اضافه از پنج مليون مهاجر حيات به سر ميبرد .

          در ديار هجرت نيز فعاليت هاى علمى ، تعليمى و فرهنگى به حالت ضعف و بى نظمى مواجه بود : در بخش هاى تعليم و تربيه نبود يک نصاب تعليمى ملى اسلامى متحد و سازگار با معيار هاى علمى ، کمبود کادر هاى علمى و تعليمى ، اهتمام و توجه کمتر به علوم عصرى و فنى و... عواملى بود که در تعليم و تربيه سالم و همه جانبۀ شاگردان مشکلات و  موانع گوناگون را ايجاد نموده بود .

          در فعاليت هاى فرهنگى به ويژه در عرصۀ مطبوعات يک سلسله مشکلات موجود بود . تعدد گروپ ها و تنظيم هاى جهاد و مقاومت از يک سو ، و از سوى ديگر کمبود کادر هاى فنى و مسلکى، عدم منابع باورى معلوماتى و تحقيقات علمى و ادبى در کنار آن به جاى معيار هاى علمى ، ادبى و ژورناليستيکى ، توجه به خواست هاى ذوقى و سليقه هاى خصوصى و فردى يا تنظيمى در مقابل فعاليت هاى مؤثر فرهنګى قرار داشت .

          با وجوديکه از لحاظ کميت در ديار هجرت به هزار ها جلد کتاب هاى دينى سياسى ، تاريخى ، ادبى و موضوعات ديگر تاليف شده ، به صد ها نشريۀ موقوت و غير موقوت ( اخبار و مجلات ) که از جانب تنظيم هاى مختلف ، انجمن هاى آزاد ادبى و فرهنګى ، شورا ها و اشخاص خصوصى چاپ ميشد . مگر از لحاظ کيفيت زيادتر کتاب هاى چاپ شده و نشرات شکل شعار و تبليغات را داشت و متکى بر احساسات و جذبات بود ، جوانب علمى ، ادبى و هنرى آن ها بسيار ضعيف بود ، البته علاوه از کتاب هايى که ارزش دايمى دينى و عقيدوى داشت ، و به تعداد انگشت شمار آثارى بود که شخصيت هاى مشهور سياسى ، ادبى و علمى نوشته بودند و همچنين بعضى نشرات ( مجلات و اخبار ) که از طرف بعضى انجمن هاى فرهنګى و يا شخصيت هاى علمى و فرهنگى به نشر مى رسيد.

          قابل ياد آورى است که فعاليت هاى فرهنگى داخل کشور نسبت به ديار هجرت تفاوت هاى خورد و بزرگ داشت ، يکى از تفاوت ها اين بود که : در داخل و آزادى فکر ، بيان و ساير آزادى هاى اجتماعى انسان را سلب نموده بود و هر نوع فعاليت هاى فرهنگى تحت سانسور  شديد قرار داشت .

          مگر در ديار هجرت با پيروى از پاليسى و خط مشى مطبوعات آزاد کشور هاى مهماندار تا اندازه يى آزادى فکر ، قلم و بيان موجود بود ، نويسنده گان مى توانستند که به مصارف خود بدون سانسور و قيودات آثار خود را به شکل کتاب و يا به شکل مقاله در نشرات آزاد چاپ کنند و يا هم به مصارف شخصى خويش اخبار و مجلات نشر کنند .

          بايد متذکر شوم که از اين آزادى يک تعداد استفادۀ ناجايز نموده و اثارى را به نشر رسانيدند که از ارزش هاى ادبى ، هنرى ، علمى و تاريخى برخوردار نبود و ارزش مطالعه را هم نداشت .

          اگر گفته هاى خود را در دورۀ چهارده سالۀ کودتاى ثور در مورد حالت علمى و فرهنگى کوتاه نماييم ، به قسم نتيجه گيرى گفته ميتوانيم که در اين  دوره فعاليت هاى علمى و فرهنگى ما از لحاظ تعداد ( کميت ) بسيار زياد بود ، مگر از لحاظ محتوا و کيفيت به اندازه يى ضعيف بود که آن را انکشاف سالم و مثبت علمى و فرهنگى گفته نمى توانيم .

          وضع کتابخانه ها در جريان فاجعۀ ثور :

          در نتيجۀ مرور گذرا بر وضع علمى و فرهنګى دورۀ چهارده ساله کودتاى ثور ما ميتوانيم که وضع و حالت کتابخانه هاى شخصى و دولتى را به اندازۀ کم و زياد براى خود معلوم و تخمين کنيم .

          در سير تاريخى کتابخانه ها در اين دوره ، با وجوديکه کتابخانه هاى سابق که پيش از کودتا موجود بود ، نه تنها اينکه از نظر تعداد يعنى ( کميت ) به حال خود باقى ماند ، بلکه تعداد آن زياد نيز شد و يک تعداد کتابخانه ها که بعداً معرفى ميگردد از جانب حکومت به منظور انجام دان اهداف و اغراض مخصوص در مناطق مرکز کشور ( کابل ) ايجاد گرديد .

          اما از لحاظ معنوى به کتابخانه هاى عمومى و خصوصى زيان هاى بسيار بزرګ رسيد و يک قسمت آثار آن ضايع شد و همه از داشتن آثار زياد با ارزش علمى ، ادبى ، اقتصادى  نشرات خارجى محروم شدند .       

          از يک سو با آغاز کودتا ، حزب و رژيم جديد کودتايى ، بر اساس پاليسى فعال انحصارى و ديکتاتورى خويش دشمنى آشکارش را با آزادى مطبوعات ، آزادى فکر و بيان آغاز نموده و بر امور فرهنگى سانسور شديد را وضع نمود ، که در اين سلسله دشمنى با نشرات آزاد موقوت و غير موقوت و کتاب ها هم شامل بود . در قدم اول کتاب هايى که به فکر و نظر رژيم مطابقت نداشت ، براى از بين بردن آن هياتى متشکل از اعضاى حزب تعيين شد که کتابخانه ها و تحويلخانه هاى دولتى را وارسى نمايند و اين گونه  آثار را از بين ببرند . اين وارسى با بسيار سرعت آغاز گرديد، نه تنها اين گونه کتاب ها از کتابخانه  ها و تحويلخانه هاى دولتى برداشته شده و يا مهر سانسور و محدوديت بر آن ها زده شد تا از توزيع و استفاده آن به صورت جدى جلوگيرى شود ، بلکه در مرکز ولايات کتابخانه ها و کتابفروشى هاى شخصى را وارسى نموده و اين گونه کتاب ها و نشرات را از آنها خارج و صاحبان آن را سخت تهديد مى کردند (٤) .

          کسانيکه در شهر کابل و مراکز ولايات در خانه هاى شان کتابخانه هاى کوچک و يا هم بزرگ داشتند ، از بيم وارسى حکومت کمونستى که مبادا روز ديگر تحت پرسش مؤظفين رژيم قرار گيرند، کتاب هاى سياسى که در غرب نوشته شده بود و بۀ صورت عموم کتاب هايى را که به ضد اتحاد شوروى و نظريۀ کمونستى بود زير خاک پنهان مى کردند که با گذشت زمان فرسوده شده و از استفادۀ مى بر آمدند (٥) .

          به اين ترتيب تحت نام اين و آن بسيار کتاب هاى با ارزش کتابخانه ها ، تحويلخانه هاى دولتى و کتابفروشى ها طعمۀ آتش گرديده و با خاک يکسان و يا هم به تاراج برده شدند .

          همچنين در ولايات کشور ، ولسوالى ها و علاقه دارى ها که بر ضد رژيم از جانب قوت هاى جهادى عمليات مسلحانه صورت مى گرفت ، در اين جريان يک تعداد مکاتب ويران و يا سوختانده شد ، که کتابخانۀ آز نيز طعمۀ آتش شده و يا چور و به غارت برده شد .

          در مناطق روستايى کشور ما از اثر بمباردمان هاى بى رحمانۀ رژيم و روس ها خانه هاى رهايشى ، مساجد ، مدارس ، خانقاه ها ، زيارت گاه ها ويران گرديده و يا سوختند ، که در جا هاى مذکور ذخيرۀ آثار زياد چاپى و خطى حريق شد و يا با خاک يکسان گرديد (٦) .

          يک تعداد شخصيت هاى سياسى ، علمى و فرهنگى که در خانه هاى خويش کتابخانه ها خورد و بزرگ داشتند و از طرف حکومت به اتهام ضديت با رژيم محبوس شدند يا در نتيجه فشار هاى مختلف رژيم مجبور به ترک وطن شدند ، بعد از خارج رفتن و يا هم محبوس شدن آن ها اعضاى خانوادۀ شان از ترس و يا به خاطر ديگر ضروريات اين کتاب ها را به بسيار قيمت نازل و حتى به تول در بازار به فروش رساندند و يا از طرف استخبارات رژيم ضبط و چور و چپاول شد .

          خسارۀ بزرگ ديگرى که به کتابخانه هاى دولتى و شخصى وارد گرديد اين بود ، که از آغاز دورۀ کودتاى ثور بر نشرات و کتاب هاى موقوت و غير موقوت که قبل از کودتاى از کشور هاى خارجى به کتابخانه هاى بزرگ و به خصوص به اشخاص مى آمد سانسور و قيودات جدى بالاى آن وضع گرديد . و بۀ اين ترتيب کتابخانه هاى دولتى و خصوصى از داشتن اين نشرات و کتاب هاى با ارزش علمى ، ادبى ، اقتصادى ، تاريخى ، سياسى و ... محروم شدند .

          قابل ياد آورى است که بر نشرات کشور هاى غربى به نام امپرياليستى  قيودات سخت موجود بود . کتاب هايى که توسط پست و کارگو آورده ميشد در مديريت نشرات خارجى کنترول شده و به مقدار زياد آن اجازۀ توزيع داده نمى شد. اگر همراى کسى کتاب ها و يا نشرات موقوت و غير موقوت کشور هاى همسايه بۀ ويژه کشور ايران و يا پاکستان و يا ديگر کشور هاى غير سوسياليستى ديده مى شد در آن صورت شخص متذکره تحت اشتباه طرف داران رژيم قرار مى گرفت (٧) .

          خلاصه اينکه در اين دورۀ کودتاى ثور ، به کتابخانه هاى دولتى و خصوصى خسارات زياد وارد گرديد و کتاب هاى زيادى به شکلى از اشکال ضايع شد . به خصوص بالاى کتاب هاى با ارزش کتابخانه هاى دولتى و کلکسيون هاى نشراتى سانسور شديد و مهر ممانعت زده شده بود و اگر براى کسى به خاطر تحقيقات ضرورت احساس ميشد ، از کتابخانه آن را بدست آورده نمى تواسنت . البته در اين  دوره به صد ها جلد کتاب هاى چاپ شده در اتحاد شوروى به زبان هاى پشتو و درى که زيادتر آن ها کتاب هاى سياسى ، تيوريکى و ايديالوژيکى بود و بسيار کم آن علمى و ادبى بود و تعداد مجموعى آن به مليون ها جلد ميرسيد به کشور آمد ، از يک طرف مؤظفين رژيم اين کتاب ها را در ادارات سياسى ، علمى ، تعليمى و فرهنگى رايگان توزيع ميکردند ، متعلمين و منسوبين ديگر ادارت به زور مجبور مى گرديدند تا آن را بدست بياورند . و از طرف ديگر همين کتاب هاى در کتابخانه هاى دولتى در مرکز و ولايات به تعداد هزار ها جلد گذاشته مى شد که به صورت ظاهرى تنها خالى گاه فزيکى کتاب هاى ضايع شده کتابخانه را پر ميکرد و بس . صاحبان کتابخانه هاى شخصى غير حزبى اين کتاب هاى سرخ پوش چاپ مسکو را در قطار هاى اول کتابخانه هايى خويش به شکل آشکار مى گذاشتند که کتاب هاى ديگر در هنگام وارسى مؤظفين رژيم پت و پنهان شوند (٨).

          به وجود ضعف و کمبودى ها حالت عمومى کتابخانه ها در اين دوره علاوه از کتابخانه هاى موجود سابق در مرکز کشور ( کابل )  و در مراکز ولايات ، در وزارت خانه هايى که جديداً به وجود آمده بود ، ارگان هاى سياسى ، ادارت تعليمى و  فرهنګى ، در فرقه هاى قواى مسلح ، قطعات و جزوتام ها کتابخانه هاى خورد و بزرگ ايجاد شده بود ، که بعضى آن ها کتابخانه هاى عامه بودند که هر کس از آن استفاده ميکردند و ديگران اختصاصى و نيمه اختصاصى بودند که منسوبين همان ادارات از آن استفاده ميکردند . قابل ياد آورى است که زياتر کتاب هاى اين کتابخانه ها همان کتاب هاى سياسى و ايديالوژيکى چاپ مسکو و کتاب هاى چاپ شدۀ ادارى مختلف سياسى ، علمى و فرهنگى رژيم بودند . در اين کتابخانه هايى که جديداً ايجاد شده بود کتاب هاى سابق علمى ، ادبى و تاريخى به تعداد انگشت شمار ديده ميشدند .

          در اينجا به معرفى چند کتابخانۀ بزرگى که در اين دوره جديداً در کابل ايجاد گرديده بود اکتفاء ميکنيم :

          ١. کتابخانۀ حصۀ اول خيرخانه :

          اين کتابخانه در حصۀ اول خيرخانۀ کابل در سال ١٣٥٨ هـ ش تاسيس شده و يک کتابخانۀ عامۀ دولتى بود و هر کس از آن استفاده ميکرد .

          ٢. کتابخانۀ پنجصد فاميلى :

          اين کتابخانه نيز يک کتابخانۀ عامۀ دولتى بود که در سال ١٣٥٨ هـ ش در حصۀ سوم خيرخانۀ کابل ايجاد گرديد .

          ٣. کتابخانۀ مکروريان :

          اين کتابخانه عامه در مکروريان کهنۀ شهر کابل در سال ١٣٥٩ هـ ش ايجاد شد . به هزار ها جلد کتاب هاى علمى ، ادبى ، سياسى ، تاريخى  و ... براى استفادۀ دوستداران کتاب در آن نگهدارى ميشد .

          ٤. کتابخانۀ عمارت پيشاهنگان :

          اين کتابخانه که به سازمان پيشاهنگان حزب دموکراتيک خلق افغانستان  ( حزب وطن ) مربوط بود ، در سال ١٣٥٩ هـ ش در شهر کابل تاسيس گرديد که در آن زيادتر کتاب هاى سياسى و ادبى چاپ شوروى سابق موجود بود.

          ٥. کتابخانه کميتۀ مرکزى حزب وطن :

          اين کتابخانه در شهر کابل در تعمير کميتۀ مرکزى حزب دموکراتيک خلق افغانستان ( حزب وطن ) قرار داشت و يک کتابخانۀ بزرگ بود که به هزار ها جلد کتاب هاى سياسى ، علمى ، ادبى ، تاريخى ، اقتصادى و ... و کلکسيون هاى نشرات داخلى و خارجى  در آن موجود بود . از اين کتابخانه تنها اعضاى بلند رتبۀ حزب وطن استفاذده ميکردند .

          گفته ميشد که اکثر کتاب هاى موجود در اين کتابخانه توسط اعضاى بلند رتبۀ حزب به زور و جبر از ديگر کتابخانه هاى دولتى و خصوصى در اينجا آورده شده بود (١٠) .

          همچنين کميتۀ مرکزى سازمان جوانان حزب هم يک کتابخانۀ بزرگ داشت که به هزار ها جلد کتاب هاى سياسى ، ادبى و اجتماعى داشت (١١) . که تنها اعضاى سازمان جوانان و اعضاى حزب از آن استفاده ميکردند .

          ٦. کتابخانۀ مرکز فرهنگى ناصر خسروبلخى :

          تهداب مرکز فرهنگى حکيم ناصر خسرو بلخى در سال ١٣٦٧ هـ ش توسط سيد منصور نادرى پيشواى فرقۀ اسماعيليه گذاشته شد . اين مرکز فرهنګى در چوکات خود يک کتابخانۀ بزرگ هم داشت که اضافه از ( ٥٠٠٠٠ ) جلد کتاب هاى دينى ، عقيدوى ، علمى ، ادبى ، سياسى ، تاريخى ، و ... در آن نگهدارى ميشد .

          در سال ١٣٧١ هـ ش پس از سقوط رژيم کمونستى ، آنگاهى که جنگ هاى ذات البينى بر سر قدرت صورت ګرفت ، اين مرکز فرهنګى و کتابخانۀ آن را از کابل به شهر پلخمرى انتقال داده شد(١٢).

          در همين دوره در شهر کابل و در ديگر شهر هاى خورد و بزرگ يک تعداد از نويسنده گان و شاعران جوان از روى شوق و علاقۀ علمى و ادبى که داشتند ، در خانه هاى خود کتابخانه هاى خورد و بزرگ خصوصى ايجاد نموده بودند .

          قابل قاد آورى است که در جريان چهارده سال دورۀ کودتاى ثور در ديار هجرت بۀ خصوص در پيشاور و اسلام آباد ، تنظيم ها و گروپ هاى مقاومت و جهاد ، ادارات نشراتى و فرهنگى آزاد ، در مؤسسات تعليمى و دينى و همچنان در چوکات ادارات فرهنگى خويش کتابخانه هاى خورد و بزرگ داشتند . در کتابخانه هاى مربوط به تنظيم هاى جهادى که زيادتر در آن ها کتاب هاى دينى و عقيدتى به زبان عربى و تعداد انگشت شمار ديگر کتاب هاى علمى و ادبى داشت ، اين کتابخانه ها عامه نبود ، تنها افراد مربوط به آن اداره و تنظيم از آن استفاده ميکردند . و ياد آورى کتابخانه هاى ادارت علمى و فرهنګى ذيل ضرورت است :

  1. کتابخانۀ ثقافتى جهاد افغانستان ( اسلام آباد )
  2. کتابخانۀ اتحاديۀ نويسندۀ  گان افغانستان آزاد ( پيشاور ) .
  3. کتابخانۀ بيت الحکمت ( پيشاور )
  4. کتابخانۀ فيضانى ( پيشاور ) .
  5. کتابخانه اريک ( پيشاور ) .

          در کتابخانه هاى فوق به هزار ها جلد کتاب هاى دينى ، علمى ، ادبى ، تاريخى ، سياسى و کلکسيون هاى نشرات براى استفادۀ محققين و دوستداران کتاب موجود بود .

          يک تعداد کتابخانه هاى فوق از بين رفته و يک تعداد آن تا حال فعاليت دارند .

          در نتيجۀ گفته مى توانيم که به صورت عمومى در اين دوره کتابخانه هاى ما حالت و وضعيت خوب نداشت و بسيار کتاب هاى ما بر اساس عوامل مختلف که قبلاً ذکر شد ضايع گرديد ، گر چه تعداد زياد آن تا ختم دورۀ چهاردۀ سالۀ کودتاى ثور (١٣٧١ هـ ش ) در کتابخانه هاى دولتى و خصوصى نگهدارى شده بود . مگر بعد تر بالاى آن ها چنان امواج توفانى حوادث آمد که هر چيز در آن به بى رحمى چور و طعمۀ آتش و به خاک يکسان شد و کتابخانه هاى ما شکل دردناکى را به خود گرفت .

          ٢. از پيروزى جهاد و مقاومت تا امروز ( ١٣٧١ _ ١٣٨٣ هـ ش )

          وضع فرهنګى و خسارات رسيده به کتابخانه ها :

          بعد از سرنگونى رژيم طرف دار روس در ( ثور ١٣٧١ هـ ش ) در کشور دولت اسلامى مجاهدين به وجود آمد، همزمان با آن در مرکز و ولايات بر سر قدرت و اقتدار جنگ ها آغاز گرديد ، که در اثر اين جنگ ها به مقدار بسيار زياد دارايى مادى و معنوى ما چور و چپاول شد ، يا خوراک آتش و يا هم با خاک يکسان گرديد .

          در قطار دارايى فرهنگى به کتاب و کتابخانه ها نيز خسارات جبران ناپذير وارد شد .

          درين جريان پيش از همه بعضى طرف داران رژيم سابق و ديگر شخصيت هاى علمى و فرهنګى که در مرکز و ولايات کشور در شهر ها زنده گى ميکردند ، به نسبت ، ملحوظات سياسى و يا ديگر مشکلات جنگى و اقتصادى ، مجبور به مهاجرت شدند . به اين ترتيب سرمايۀ زياد فرهنګى آن ها چور و چپاول و يا به قيمت بسيار نازل به تول کاغذ به فروش رسيد و قسمت زياد آن به کشور هاى خارج برده شد .

          در همين وقت در بسيارى ادارات دولتى ، گروپ هاى مختلف مسلح مراکز نظامى جور کردند و به اين ترتيب آثار بسيارى کتابخانه ها چور و چپاول شد و به نرخ کاغذ بۀ فروش رسيد و يا براى گرم کردن اتاق و پخت و پز به حيث مواد سوخت از آن استفاده صورت گرفت .

          به خاطر ضايع شدن و چور و چپاول کتاب و کتابخانه قبل از اينکه راه و چاره يې به وجود بيايد حکومت اسلامى فرمانى را آماده ساخت که دولت در اوايل قدرت خويش آن را صادر نموده بود ، ګفته ميشود که در فرمان تذکر رفته بود تا تمام کتاب هاى غير اسلامى ( آثار کمونستى ) از کتابخانه ها و کتابفروشى ها جمع آورى شود .

          به اساس همين فرمان در کتابخانه ها و کتابفروشى ها عمليات تصفيوى آغاز شد و به اين ترتيب براى چور و چپاول زيادتر کتابخانه ها زمينه مساعد گرديد (١٣) .

          در سال هاى حاکميت حکومت مجاهدين ( ١٣٧١ _ ١٣٧٥ هـ ش ) کتابخانه هاى زياد شخصى و دولتى چور شد ، آثار با ارزش خطى و چاپى توسط قاچاقبران به کشور هاى خارج به خصوص به کشور همسايه ( پاکستان ) انتقال داده شد و در اين عرصه به فرهنگ افغانستان خارج از تصور خساره رسيد .

          در اين سلسله از نام هاى کتابخانه هاى پايتخت کشور ( کابل ) مانند کتابخانۀ عامۀ کابل ، کتابخانۀ پوهنتون کابل  ، کتابخانۀ ارگ ، آرشيف ملى و ... به طور نمونه ياد آورى ميکنيم . با وجوديکه ارقام دقيق خسارات وارد شده به کتابخانه ها در اختيار ما نيست ، مګر در بارۀ بعضى آن ها بعضى رسانه هاى گروهى و نشرات و اثار مستقل اظهاراتى نموده اند که به طور نمونه براى معلومات خواننده گان ياد آورى آن را ضرورى ميدانيم .

          در رابطه به کتابخانۀ مرکزى پوهنتون کابل در يک راپور نشر شده چنين تذکر رفته است : (( از جملۀ يکصدو پنجاه هزار جلد کتاب هاى موجود کتابخانۀ پوهنتون کابل ، ١٣٠٠٠٠ جلد کتاب هاى چاپى ، هفت هزار جلد اثار علمى ، تحقيقى و مونوگراف ها ، شش صد کلکسيون اخبار و مجلات ، دو هزار و پنجصد نسخۀ خطى خارج و چور شده است (١٤) .

          از کتابخانۀ عامه که در حدود دو لک کتاب در آن نگهدارى ميشد ، به اساس راپور راديو بى بى سى ٦٧٠٠٠ جلد کتاب و به قول بعضى از مسئوولين کتابخانۀ عامه اضافه  ( ١٠٠٠٠٠) جلد کتاب دزدى شده و فعلاً به تعداد ٧٩٠٤٩ جلد کتاب باقى مانده است (١٥) .

          کتابخانۀ ارگ که به هزار ها جلد کتاب هاى با ارزش خطى و چاپى در آن نگهدارى ميشد ، تمام آن ها چور و چپاول شدند (١٦) .

          در قسمت چور و چپاول کتابخانه هاى شخصى در کابل از کتابخانۀ شادروان پوهاند عبدالحى حبيبى در جمال مينه ، کتابخانه شادروان پوهاند صديق الله رشتين ، کتابخانۀ کانديد اکادمسين ابراهيم عطايى ، کتابخانۀ پوهاند محمد رحيم الهام ، کتابخانۀ واصف باخترى ، کتابخانۀ رهنورد زرياب ، کتابخانۀ کانديد اکادمسين صديق روهى ، کتابخانۀ پوهاند دکتور مجاور احمد زيار ، کتابخانۀ سر محقق زلمى هيوادمل و به اين ترتيب دهها کتابخانۀ شخصيت هاى علمى و فرهنگى  که در هر کدام آن به هزار ها جلد کتاب هاى ارزشمند چاپى و آثار قلمى نگهدارى ميشد ، چور و چپاول  شدند و در مرکز ولايات و کشور هاى خارجى در حاليکه بالاى اين کتاب ها مهر هاى کتابخانه هاى شخصيت هاى مذکور زده شده بود ، به فروش رسيدند (١٧) .

          در برج ميزان سال ١٣٧٥ هـ ش که به نام طالبان يک گروپ مذهبى قدرت را در دست گرفت ، بر اساس تعبير افراطى از اسلام در برابر سرمايۀ فرهنګى کشور بر خورد مى کرد . به مجرد به قدرت رسيدن آن ها با وجوديکه ظاهراً سلسلۀ سابق چور و چپاول دارايى فرهنګى ، که اضافه از چهار سال گذشته به اشکال مختلف دوام داشت ، پايان يافت مګر فاجعه به يک شکل ديگر عرض وجود نمود ، آن اينکه آثار فرهنگى و تاريخى زمان باستان را به بهانۀ اينکه به زمانه هاى پيش از اسلام تعلق دارد و اظهار کنندۀ شرک و کفر است از بين بردند ، به طور مثال از بين بردن مجسمۀ بودا گواه اين مدعاست و يا براى چور وچپاول زمينه سازى شد که قاچاقبران آثار فرهنګى را به کشور هاى خارج بردن و به اين ترتيب کشور ما را از ميراث هاى با ارزش فرهنګى خالى نمودند .

          طالبان در مورد کتاب و کتابخانه ها احکام و فرامينى صادر نموده بودند که تمام آثار چاپى که عکس ها و رسم هاى زنده داشته باشد از کتابخانه ها کشيده و سوختانده شوند . در اين سلسله يکتعداد کتابخانه هاى خصوصى و کتابخانه هاى دولتى وارسى شد و يک تعداد آثار آن را از بين بردند و سوختاندند و يا به طريق ديگر براى چور و چپاول آن زمينه را مساعد کردند . در اينجا به طور مثال از اثر ساير ستاد يک نويسندۀ خارجى که به نام (( کتاب فروشى کابل )) نوشته است ياد آورى يک واقعه را مينمايم که روش افراطى طالبان را در مورد کتاب و کتابخانه بيان مى کند :

          نويسندۀ اين کتاب چنين نوشته است : (( در ماه نومبر در هنگام عصر که هوا بسيار سرد بود در ساحۀ چهارراهى صدارت آتشى شعله ور شده بود ، اطفال کوچک چهار طرف آتش جمع شده و خود را ګرم مى کردند ... در بعد از ظهر همين روز پوليس طالبان دکان سلطان خان را وارسى نموده بود . تمام کتاب هايى که تصاوير زنده جان را داشتند ، اعم از انسانها همه را پاره کرده بودند ، ورق هاى زرد ، پوست کارت هاى بى گناه و پوش کتاب هاى کهنه در يک جا در اتش مى سوختند .

          در اخير تنها خاکستر باقى ماند که با دو شمال آن را در کوچه هاى کابل پراکنده نمود . کتاب فروش را طالبان در يک موتر انداخته و به جاى نامعلوم انتقال داد (١٨) .

          از اين حادثه و همچنان حوادث مشابه آن معلوم ميشود که در اين دوره در کابل در کتابخانه ها و کتاب فروشى هاى خصوصى چه مى گذشت و در چه وضع خراب قرار داشتند ؟

          در تمام دورۀ پنج سالۀ حاکميت طالبان ( ١٣٧٥ _ ١٣٨٠  هـ ش ) در فضاى سياسى ، اجتماعى و فرهنګى کشور سلسلۀ روش و پاليسى افراطى آن ها پخش و فاجعه به شدت دوام داشت ، دارايى هاى مادى و معنوى خويش را در اين جريان از دست داديم و تا اندازه يى که تماميت ارضى ، هويت ملى و تاريخى ما هم زير سوال قرار گرفت و به تهديد جدى مواجه گرديد تا اينکه در برج قوس سال ١٣٨٠ هـ ش به سلسلۀ حاکميت زور گويى آن ها خاتمه داده شد و به اساس موافقتنمامۀ بن نخست ادارۀ مؤقت تشکيل شد و بعداً در نتيجه لويه جرگه اضطرارى دولت اسلامى انتقالى افغانستان بوجود آمد و اينک بعد از انتخابات عمومى و سر تاسرى محترم حامد کرزى به حيث رئيس جمهور کشور (( جمهورى اسلامي افغانستان )) انتخاب گرديد .

          در اين مدت اضافه از دونيم سال گذشته در کنار ديگر کار هاى بازسازى در عرصه هاى فرهنګى به خصوص در بخش کتابخانه ها کار هاى قابل ملاحظه يى صورت گرفته است . در اين سلسله کمک آثار و وسايل از طرف ادارات فرهنګى کشور هاى کمک کننده و تعداد از شخصيت هاى فرهنگ دوست افغانى با کتابخانه هاى مرکز و ولايات قابل ياد اورى است . به طور نمونه کمک هاى ادارۀ انسجام کمک براى افغان ها ( اکبر ) به سلسلۀ نشر منابع اطلاعاتى کتابخانه هاى سيار اريک در مرکز و ولايات کتابخانه هاى سيار ايجاد نموده و در پهلوى آن به تعداد هزار ها جلد کتاب و وسايل ديگر را کمک نموده اند که قابل ياد آورى ميباشد .

          باز سازى و همچنان ايجاد کتابخانه هاى جديد در کشور به سرعت ادامه دارد و توقع ميرود که در ايندۀ نزديک اين جريان انکشاف مناسب نمايد و از اين ناحيه مشکلات هموطنان ما تا اندازه يى حل و عطش دوستداران کتاب رفع گردد و بۀ اميد آن روز .

          مآخذ و توضيحات :

  1. شباهنگ ، بازسازى نهاد هاى فرهنګى افغانستان ، اتحاديۀ نويسنده گان افغانستان آزاد، پيشاور ، ١٣٧٤ هـ ش ، صفحات ١١_١٢ .
  2. زلمى هيوادمل ( سر محقق ) د ثور په تراژيدى کى فرهنگ ادبيات او آزادى ، سريزه ، د آزاد افغانستان د ليکوالو تولنه ، ١٣٧٢ هـ ش ، د ( ج _ د ) مخونه .
  3. روهي ، محمد صديق ( کانديد اکادمسين ) ، معاصر ادبيات ، د کابل پوهنتون ، د ژبو او ادبياتو پوهنځي د ماستري څانگې درسى لکچر نوټ ، ١٣٦٣ هـ ش .
  4. شباهنگ ، بازسازى نهاد هاى فرهنګى افغانستان ، ص ١٢١ .
  5. فرنود ، د کتابخانو تفتيش ( مقاله ) ، آزاد افغانستان مجله ، ١٠٩ ص .
  6. شباهنگ ، بازسازى نهاد هاى فرهنگى افغانستان ، ص ١٢١ .
  7. فرنود ، د کتابخانو تفتيش ( مقاله ) ، آزاد افغانستان مجله ، ١٠٩ ص .
  8. مقالۀ فوق .
  9. معلومات در مورد چهار کتابخانه فوق از اثر  غلام فاروق نيلاب رحيمى ،(( سير تاريخى کتابخانه ها در افغانستان )) ، چاپ سال ١٣٦١ هـ ش گرفته شده است ز

10.  يون ، محمد اسماعيل ، افغانستان ته اوښتى فرهنگى زيانونه ،آزاد افغانستان د ليکوالو ټولنه ، پيښور ، ١٣٧٦ هـ ش ، ٨٣_٨٤ مخونه .

11.  اثر فوق .

12.  پرتو نادري ، چاوش مجله ، لومړى کال ٥_٦ ګڼه ، د امير على شير نوائى فرهنګى دفتر ، ١٣٧٩هـ ش کال ، ١٢ مخ .

13.  شباهنگ ، بازسازى نهاد هاى فرهنگى ، اتحاديۀ نويسنده گان آزاد افغانستان ، پيشاور ، ١٣٧٤ هـ ش ، ص ١٢٢ .

14.   اثر فوق ، صفحات ١٢٢_١٢٣.

15.  افغانستان ته اوښتي فرهنگى زيانونه ، ٨٠ مخ .

16.  اثر فوق صفحات ١٢٢_١٢٣.

17.  اثر فوق صفحات ٨٢-٨٢.

18.  نجيب الله عامر تبصره بر کتاب کتابفروشان کابل ، الفت مجله (٥-٦) ، ارگان نشراتي دانش خپرندويه ټولنه و پيښور ، ١٣٨٣ هـ ش ، ص ٩٧ .