من افغان نیستم !
ولي الله ملکزی

اګر کسې از نسل حسن و حسین رضي الله عنهما باشد و یا از اولاد ابوجهل و ابولهب. اګر کسې مدعی وراثت کوروش کبیر، سکندر مقدومي، صلاح الدین الایوبي، چنګیز خان و یا ناپلیون بوناپرت است. اګر مسلمان است، مسیحی است، یهودی است، هندو است، بودایی است، سیک است، ایتیست است و ملحد. چه کسی علوی باشد یا عباسی، عثمانی، سلجوقی، غزنوی، غوری، ابدالی، صفوی، گورگانی و یا مغولی. احمدزی باشد، کرزی باشد، یوسفزی باشد و یا ملکزی، همه ما اکسیجن را یکسان تنفس میکنیم و زیر یک آسمان آبی زندگی به سر مېبریم.
از کابل تا کیپ‌ تاون، از همالیا تا آلاسکا، از سایبریا تا صحرای بزرګ افریقا، از چین تا ارجنتین و از مکه تا واتیکان. بلی نام‌ ها جداست، ادیان مختلف و لهجه‌ ها متفاوت. ولی ما انسان ها، خواه افغان باشیم، خراساني، افغانستانی، هندوستانی، کوردستاني، ګورجستاني، یا عرب، ترک و تتار. رنګ خون همه ما سرخ و در قفس سینه های همه ما قلب ها یکسان در تپش است. زیرا در ذات خود برابر و هم پله هستیم.
در سال دهم هجری، زمانی که پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه‌ وسلم) بر فراز تپه عرفات ایستاد و نزدیک به صد هزار صحابه را خطاب قرار داد، چنین فرمود: « اَیُها الناس، كُلُكم لآدم و آدمُ مِن تُراب - ای مردم! همه شما از تبار آدم هستید و آدم از خاک آفریده شده است. هیچ عربی بر عجم، و هیچ سفیدی بر سیاه پوست، و سیاه پوست به هیچ سفید پوست برتری ندارد، مگر به پرهیزگاری». این حدیث بیانگر برابری همه انسان‌ هاست. فضیلت هیچ کس بر دیگری بر اساس نژاد یا قومیت نیست، بلکه تفاوت تنها بر اساس تقوا، اخلاق و انسانیت است. الله متعال مېفرماید: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ - بی گمان، ارجمند ترین شما نزد الله، کسی است که تقوای بیشتر دارد». بناء،‌ هرگز قوم، زبان و سمت، هیچ‌ یک ما را برتر از دیگری نمی‌ سازد.
در سرزمین پهناور هند، با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر که به ۷۸۰ زبان سخن می‌ گویند و به بیش از ۱۸۰ دین و مذهب باور دارند، ولی همگی خود را «هندوستانی» یا «بهارتی» می‌ خوانند و شعار شان این است که « سب سے پہلے انڈیا » (اولتر از همه، هند). همچنان، در اَبرقدرت کنونی جهان (ایالات متحده‌ آمریکا) با نظام فدرالی و جمعیتی بالغ بر ۳۴۰ میلیون نفر، مردم شان از کلیفورنیا تا نیویارک، خود را با افتخار «آمریکایی» می‌ نامند و به‌ ندرت به ایالت خود اشاره می‌ کنند.
حقیقت انکار ناپذیر همین است که نه "افغان" بودن مایه‌ ای ننگ است که از آن انکار شود، و نه ساختار فدرالیزم حرام و ناروا است که نتوان درباره‌ اش بحث و بررسی کرد. حتی اگر بنا بر دیدگاه برخی، تاریخ پنج‌ هزار ساله‌ ای خود را جعل‌ بدانیم، باز هم نمی‌ توان نادیده گرفت که ما دست‌ کم سیزده قرن است که در این جغرافیای مشترک، در چارچوب عقیده‌ ای توحیدی و یک فرهنگ متنوع با یکدیگر برادر وار زیسته‌ ایم. البته در سه قرن اخیر، همه‌ ای اقوام سرزمین افغانستان افتخارات بسیاری آفریده‌ اند که در سینه تاریخ با خطی زرین ثبت ګردیده است.
در سُنَن اَبوداود، حدیثی از پیامبر صلی‌ الله‌ علیه‌ وسلم آمده است: « مَن دَعا إلى عَصَبِية فَلیس مِنا، وَ مَنْ قَاتل عَلَى عَصَبِیة فَلَیس مِنا، و مَنْ مات على عصبیة فَلیسَ مِنا - کسی که به تعصب قومی دعوت کند از ما نیست؛ کسی که برای تعصب بجنگد از ما نیست؛ و کسی که در این راه کشته شود از ما نیست». لهذا، بیایید دوشادوش دیوار های تعصب، کینه و نژاد پرستی را فرو ریزیم و پل‌ هایی آشتی، هم پذیری و همدلی را بسازیم. یقینا، زمستان می ګذرد، و روسیاهی اش به زغال می ماند، ولی به خاطر داشته باشیم که افغانستان هیچ وقت فلسفه وجودی خود را از دست نه خواهد داد.