با مشاهده صحنه های از نسل کشی مردم رنج دیده فلسطین و غزه و ائتلاف و توطئه صلیبیزم و صهیونیزم و نفاقیزم علیه امت اسلامی و با مطالعه نوشته ها، تحلیل ها و پیش بینی های شهید سید قطب، به این نتیجه می رسیم که در این لحظات سخت و دشوار و در آتش خانه این جنگ های صلیبی و صهیونیستی ویرانگر که مسلمانان عموما و بویژه مردم فلسطین و غزه، قرار دارند، شهید سید قطب، از کلکینچه قبر خود به طرف مردم عذاب دیده غزه نگاه می کند و در حالیکه اشک های این بندگان مؤمن و مجاهد را پاک نموده و از آن ها دلجویی می کند و برای شان تسلی و روحیه می دهد، با آن ها در باره روز فرا رسیدن نصرت و یاری خدا، صحبت می کند که نا امید و مأیوس نگردند و احساس محرومیت نکنند و یقین داشته باشند که پیروزی و یاری خدا رسیدنی است، اگر چه به پایان رسیدن این شب تار و فرا رسیدن صبح پیروزی، بعد از مدت های طولانی و بعد از رنج های طاقت فرسا و قربانی های جانکاه باشد و این به تأخیر افتیدن نصرت، پیروزی و یاری خدا، در حقیقت، تحقق یافتن حکمت های الهی می باشد، تا مردم عذاب کشیده غزه در سنگر های خونین و در کوره دان رنج ها و تلخی های جهاد و مبارزه با این دشمن اشغالگر و سفاک، پخته گردند و برای حمل پیام اسلام و رهبری امت اسلامی، آماده گردند.

گویا شهید سید قطب چنین می گوید:

بعد از این همه سال های که من در قبر خود، به سر بردم، اکنون مدتی می شود که با تعداد از برادران شهیدم که از سرزمین های رباط و افتخار مانند غزه، نزدم می آیند، مانند شیخ عبدالله عزام، تمیم العدنانی، يحیی عیاش، جمال منصور، صلاح مصطفی محمد شحاده، عدلی حمدان، شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز الرنتیسي، نزار عبدالقادر ریان، سعید صیام، محمود المبحوح، عیسی عبدالهادی، محمد الزواري، صالح العاروري، اسماعیل هنیه، زهیر محسن، خلیل الوزیر أبوجهاد، فتحی شقاقی، و هزاران دیگر، ملاقات و دیدار دارم و این ملاقات هایم با آن ها، برایم انگیزه داد، تا از داخل قبر خود، نامه ای برای آن های که هنوز زنده هستند، بفرستم، به این امید که این کلام خداوند متعال:

مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً.
ترجمه: از میان مؤمنان، مردانی هستند که به آنچه با خدا عهد بستند، وفا کردند. وبعضی از آن ها، تعهد خود را [تا پای جان] به انجام رساندند و بعضی شان، منتظر [نوبت خود ] هستند و در [عهد و پیمان شان] به هیچ وجه، تغییری وارد نکرده اند.
در مورد آنها صدق کند.

ای مردم غزه!

من این نامه خود را با خون خود، خون که، هنوز هم جاری و خروشان است، برای شما می‌نویسم، آن را با خون خود می‌نویسم، به این امید که شاید این خون من برای شما در سنگر های غزه، چراغ راه گردد، همانطور که من، بعد از اینکه زندگی خود را با استقامت، ثبات، پایمردی، افتخارانه و سخاوتمندانه، برای سکوی ستمگران، کافران و ملحدین تقدیم نموده و بخاطر( لاإله إلاالله) کشته شدم، این خون خروشان من، برای بسیاری ها، چراغ راه شان گردید.

استقامت، ثبات و پایبندی به ایدئولوژی و ارزش‌ها اگر از یک جهت به معنای قربانی نمودن خون های پاک، در راه خدا است، از جهت دیگر، همین استقامت، ثبات و پایبندی به ایدئولوژی و ارزش‌ها، علائم و نشانه های پیروزی می باشد، و این وعده خدا قطعی و یقینی است که می فرماید:

إِنَّا لَنَصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ.
ترجمه: ما پیامبران خود و مؤمنان را در زندگی دنیا و در روز رستاخیز، نصرت و کمک و یاری و ظفر می دهیم.

اما هنگامیکه مردم مشاهده می کنند که برخی از پیامبران کشته شدند و برخی دیگر، از سرزمین‌ و از میان مردم شان، تکذیب و تعقیب گردیده، تبعید گردیدند و می بینند که مسلمانان نیز، تعذیب و شکنجه می گردند و بعضی شان در گودال‌های آتش، افگنده می شوند و برخی دیگر شان در رنج، سختی، شکنجه، آزار، اذیت و مشقت به سر می برند.

این جاست که شیطان از همین پنجره در نفس و روان شان وارد گردیده و تأثيرات منفی بجا می گذارد.
پس می گویند که این وعده نصرت و پیروزی خدا در این زندگی دنیا برای مؤمنان، کجاست؟

لذا، نخست باید، پاسخ درست این سؤال را در ذهن داشته باشیم که:

پیروزی چیست؟ ... و شکست چیست؟

پس ما پیش از اینکه بپرسیم: وعده نصرت و پیروزی خدا برای پیامبران و بندگان مؤمن و مجاهدش در زندگی دنیا کجاست، نیاز فوری داریم تا پیروزی و شکست را درست بشناسیم و ارزش ها و صورت های پیروزی و شکست که در اذهان ما نهادینه شده است را، یک بار مرور کنیم.

زیرا مردم فقط بر اساس ظواهر قضاوت می‌کنند و در قضاوت خود بسیاری از ارزش‌ها و حقایق نهفته دیگر را نادیده می‌گیرند و نصرت و پیروزی خدا را به یک دوره زمانی کوتاه و به یک جغرافیای کوچک مکانی می سنجند، درحالیکه این ها همان معیارهای کوچک بشری هستند، اما معیار جامع و فراگیر، این مسئله را در گستره وسیع از زمان و مکان، بدون اینکه در میان عصر ها و قرن ها و در میان گستره فسیح هستی، مرزی قائل شود، به نمایش می‌ گزارد.

اگر مسئله عقیده و ایمان را در این زمینه به بررسی بگیریم، می بینیم که بدون شک عقیده و ایمان، پیروز گردیده است و پیروزی عقیده و ایمان، خود، پیروزی صاحبان این عقیده و ایمان را رقم می زند، زیرا صاحبان این عقیده و ایمان در بیرون از چارچوب عقیده و ایمان خود، هیچ موجودیت ذاتی و خودی ندارند و نخستین توقع و خواست که عقیده و ایمان، از صاحبان خود دارد، این است که آن ها خود را در راه اعلای عقیده و ایمان خود، قربانی و فنا کنند و از صحنه نابود گردند تا عقیده و ایمان، موجودیت خود را تثبیت نموده و تبارز دهد.

همچنین مردم، معنای پیروزی را به صورت های خاص و آشنای از پیروزی برای شان که به راحتی برای شان، قابل دید و مشاهده باشد، محدود و منحصر می‌کنند، در حالیکه پیروزی اشکال، انواع و صورت های متعدد، مختلف و متنوع دارد و حتی برخی از این انواع پیروزی، ممکن است با نگاهی کوتاه و یا در اولین نگاه، با اشکال و انواع شکست، مخلوط و آمیخته گردد.

مثلا هنگامیکه ابراهیم علیه السلام، از عقیده و ایمان خود و از دعوت مردم به آن، دست نکشید و در آتش افکنده شد، اکنون ابراهیم علیه السلام، در این لحظه، در موقعیت پیروزمند قرار داشت یا شکست خورده؟

در منطق عقیده و ایمان شکی وجود ندارد که لحظه ای که ابراهیم علیه السلام، به خاطر عقیده و ایمانش، به درون آتش پرتاب گردید، او در اوج پیروزی قرار داشت، همچنان که او لحظه ای که از آتش نجات یافت، بار دیگر پیروز گردید، در آتش افکندن او یکی از صورت های پیروزی بود و نجات او نیز یکی دیگر از صورت های پیروزی بود که در ظاهر، خیلی با هم متفاوت و ازهم بسیار دور معلوم می شوند، اما در واقع، هردو به هم بسیار نزدیک و هر دو پیروزی هستند.

و همچنین حسین، رضی الله عنه، که با آن حالت پر ابهت و عظمت و همچنین با آن حالت غم‌انگیز، به شهادت رسید، آیا آن شهادت او پیروزی بود یا شکست؟

اگر در ظاهر، ببینیم و با مقیاس کوچک بشری بسنجیم، شهادت او یک شکست بود، اما در واقعیت محض، و در مقیاس بزرگ و پهناور، شهادت او شکست نه بلکه یک پیروزی بود.
زیرا هیچ شهیدی در زمین وجود ندارد که مانند حسین رضی الله عنه، ظاهر و باطن همه مسلمانان و حتی تعداد زیادی از غیر مسلمانان نیز، بخاطر محبت و شفقت برایش بلرزد و قلب‌ها مشتاق وی بوده و آماده فداکاری برایش باشد.

چه بسا شهیدانی بودند که اگر هزار سال هم زندگی می کردند، نمی توانستند که برای عقیده و ایمان خود، خدمتی انجام دهند ویا پیام خود را، به دیگران انتقال دهند، همانطوریکه با شهادت خود توانستند، این خدمت را انجام دهند و پیام خود را برسانند و طوریکه شاید با هیچ سخنرانی خود نمی توانستند که این مفاهیم بزرگ و عمیق را به قلب ها القاء نمایند و خیلی عظیمی از انسان ها را به طرف اعمال بزرگ ترغیب نمایند، طوریکه همه این خدمت ها را با سخنرانی پایانی خود که آن را با خون خود نوشتند، انجام دادند.
سخنرانی که به عنوان یک نیروی پر تحرک و انگیزه دهنده برای فرزندان، نواسه ها، نسل های آینده و بالآخره برای تاریخ، باقی خواهد ماند.
با این حال، موارد بسیاری وجود دارد که نصرت و پیروزی خدا برای پیامبر و مؤمنان، در شکل فوری و آشکار آن در زندگی دنیا، هنگامیکه این شکل فوری و آشکار نصرت و پیروزی به شکلی دائمی و پایدار نصرت و پیروزی، ارتباط و تماس فوری را خواهان باشد، محقق می‌شود.

و پیامبر اسلام، صلی الله علیه و سلم، در زمان حیات و زندگی خود پیروز شدند، زیرا پیروزی او با مفاهیم تثبیت این عقیده و ایمان به شکل واقعی و کامل آن، بر روی زمین، ارتباط داشت، چرا که این عقیده و ایمان هرگز نمی‌تواند به طور کامل تحقق یابد، مگر اینکه بر زندگی جامعه بشری تسلط داشته باشد و زندگی جامعه بشری را به عنوان یک کل، از اعماق و ژرفای قلب فردی گرفته تا دولت حاکم، اداره کند.

پس اراده خداوند چنین بود که صاحب این عقیده و ایمان در زندگی خود پیروز گردد و این عقیده و ایمان را به شکل کامل آن تحقق بخشد و این پیروزی عقیده و ایمان را به شکل کامل آن در یک رویداد تاریخی خاص و مشهود، تثبیت کند، این جا بود که، شکل فوری و ظاهری نصرت و پیروزی به شکل واقعی و دور از اذهان و طبق فرمان و تدبیر خدای متعال با هم مرتبط و متحد گردیدند.

و نکته دیگری نیز وجود دارد که باید در نظر گرفته شود، و آن اینست که وعده نصرت و پیروزی خدا برای پیامبران و بندگان مؤمن و مجاهدش، پابرجاست، اما فقط هنگامیکه حقیقت این عقیده و ایمان، در قلب‌هایی که قرار است شامل وعده نصرت و پیروزی خدا، قرار گیرند، تحقق یافته باشد.

مردم اغلبا در باره حقیقت عقیده و ایمان، سهل انگاری می کنند، در حالیکه حقیقت عقیده و ایمان، فقط زمانی موجودیت پیدا می کند که قلب انسان از همه اشکال و مظاهر شرک، تخلیه و پاک گردد.

و باید دانست که اشکال و مظاهر خفیه و پوشیده از شرک وجود دارد که قلب انسان فقط زمانی از این اشکال و مظاهر خفیه و پوشیده شرک، پاک و تخلیه می گردد که تنها و تنها به خدا روی آرد و فقط به او توکل کند، و به قضا و قدر خدا در باره خود، مطمئن باشد و احساس کند که تنها خداست که زندگی او را تدبیر می کند و هیچ انتخابی جز آنچه که خدا انتخاب نموده، وجود ندارد و همچو عقیده و ایمان را با رضایت خاطر، اطمینان، اعتماد و قبول، بپذیرد.

و هنگامیکه به این مرحله ای از عقیده و ایمان، می‌رسد، هرگز بخاطر پیشنهاد نمودن یک نوع و شکل خاص از نصرت و خیر و پیروزی، خود را در برابر خدا قرار نمی دهد، بلکه همه امور خود را به خدا می سپارد.

بعد از آن، او هر آنچه را که برایش اتفاق می‌افتد، به عنوان خیر و خوبی، به فال نیک می گیرد و به عواقب آن متعهد می‌ گردد و این خود، یکی از مفاهیم پیروزی، می باشد، پیروزی بر نفس و بر هوس های شهوانی، پیروزی‌ای که بدون آن، هیچ پیروزی بیرونی و طبق معیار های بشری و تحت هیچ شرایطی، امکان‌پذیر نمی باشد.

من این را به کسانی می‌گویم که مفاهیم و معانی نصرت و پیروزی واقعی را، درست می دانند و درک می‌کنند، اما کسانی که در قلب های شان، شک و شبهه‌ای وجود دارد و همیشه از دلائل به تأخیر افتیدن نصرت و پیروزی خدا، برای امت اسلامی، می‌پرسند، برای آن ها برخی از دلائل به تأخیر افتیدن این نصرت و پیروزی فوری، ظاهری و قریب‌الوقوع و طبق معیار های بشری را، تذکر می دهم.

بلی!

من در تفسیر (في ظلال القرآن) و در تفسیر سوره حج و تحت آیت ( إن الله يدافع عن الذين آمنوا إن الله لا يحب كل خوان كفور )، اسباب به تأخیر افتیدن پیروزی علیه دشمنان و عوامل به تأخیر افتیدن نصرت و یاری خدا برای بندگان مجاهد و مبارزش را برشمرده و با تفصیل در باره آن صحبت نموده و چنین گفته ام:

- نصرت و یاری خدا برای کسانی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته‌اند و به ناحق، جز اینکه گفتند پروردگار ما، الله، است، از خانه‌های‌شان رانده شده‌اند، گاهی به تأخیر می افتد و این تأخیر، شاید به خاطر حکمت های باشد که پروردگار، اراده نموده است.

- و یا نصرت و یاری خدا، گاهی به تأخير می افتد، زیرا ساختار امت مؤمن و مجاهد، شاید هنوز به طور کامل به پختگی نرسیده است و هنوز، همه ای نیرو ها و انرژی های خود را به طور کامل، بسیج نکرده است و هنوز همه حجره ها و سلول های این جامعه اسلامی به طور کامل، فراهم و آماده نگردیده است تا امت مؤمن و مجاهد، ذخایر نیرو، توانایی، پتانسیل، ظرفیت و قابلیت های خود را درست شناسایی کند و در این صورت اگر به پیروزی دست یابد، به خاطر نداشتن قدرت و توانایی برای حمایت، محافظت و پاسبانی از دستاورد های این پیروزی در دراز مدت، شاید به زودی دوباره آن را از دست بدهد.

- و یا نصرت و یاری خدا، گاهی به تأخير می افتد، تا امت مؤمن و مجاهد، آخرین درصد باقی مانده قدرت و آخرین منابع توانایی خود را در راه خدا و برای اعلای كلمة الله، به کار گیرد و هر چیز گرانبها و ارزشمندی را که در اختیار دارد، با رضایت خاطر، در راه خدا بلااستفاده نگذارد.

- و یا نصرت و یاری خدا، گاهی به تأخير می افتد، تا امت مؤمن و مجاهد، آخرین قدرت و توانایی خود را تجربه و آزمایش کند و بعد از آن درک کند که این همه قدرت‌ و توانایی او به تنهایی و بدون نصرت و یاری خدا، نمی‌توانند پیروزی را برای امت، تضمین کنند و درک کنند که پیروزی تنها زمانی از جانب خداوند نازل می گردد که امت اسلامی همه قدرت و نیروی خود را به کار گیرند و سپس موضوع پیروزی را به خدا واگذار کنند.

- و یا نصرت و یاری خدا، گاهی به تأخير می افتد، تا امت مؤمن و مجاهد، بعد از رنج ها، درد ها و فداکاری ها، درک نماید که هیچ تکیه گاهی به جز خدا ندارد تا در لحظه های سخت و دشوار جهاد و مبارزه به وی روی آرد، و فقط در این حالت است که ارتباط و تقرب او با خدا تقویه می گردد و این ارتباط و تقرب به خدا، خود نخستین تضمین برای ثبات و پایداری امت در مسیر حق بعد از پیروزی خواهد بود، تا طغیان و سرکشی نکنند و از حق و عدل و خير که خداوند بخاطر آن این پیروزی را به آنها بخشیده است، منحرف نگردند.

- و یا نصرت و یاری خدا، گاهی به تأخير می افتد، زیرا امت مؤمن و مجاهد هنوز خود را کاملاً وقف جهاد، مبارزه، فداکاری و قربانی برای خدا و برای دعوت اسلامی نکرده است، شاید بخاطر بدست آوردن غنیمت که در پی آن است، می جنگد و یا از روی غرور خودخواهانه می‌جنگد، یا برای تثبیت شجاعت و دلاوری خود برای دشمنان می‌جنگد، درحالیکه خداوند می‌خواهد، جهاد ومبارزه، عاری از این همه احساسات و خواهشات بشری بوده و فقط برای کسب رضای خدا و برای اعلای کلمة الله، باشد.

- و یا نصرت و یاری خدا، گاهی به تأخير می افتد، زیرا پروردگار می خواهد آن شرارت پیشگان را که امت مؤمن و مجاهد در مقابل آن ها جهاد می کند، از همه بقایای خير و خوبی فطری که دارند، تجرید نماید تا به تنهایی به گرداب شکست و نابودی سپرده شوند.

- و یا نصرت و یاری خدا گاهی به تأخير می افتد، زیرا چهره تقلبی و دروغین باطل پرستان که امت مؤمن و مجاهد با آن ها در حال جهاد و مبارزه قرار دارند، هنوز برای مردم، درست افشاء نگردیده است و در این حالت اگر مجاهدین بر آن ها پیروز گردند، شاید دشمنان شکست خورده در میان فریب خوردگان که به فساد پیشگی و ضرورت حذف این دشمنان، هنوز قناعت نکرده اند، حامیان و پیروانی بیابند، و در این صورت ریشه های این دشمنان در نهاد و روان مردمان بی گناه که واقعیت این دشمنان را درست نشناخته اند، همچنان باقی خواهد ماند، لذا پروردگار اراده نمود تا باطل پرستان به زندگی ذلت بار خود همچنان ادامه دهند تا سیمای اصلی و چهره واقعی آن ها برای مردم، افشاء و برهنه گردد و بعد از آن در حالیکه هیچ کسی بر آنها تأسف نخورد، نیست و نابود گردند.

- و یا نصرت و یاری خدا، گاهی به تأخير می افتد، زیرا محیط هنوز برای استقبال و پذیرش حقیقت و خير و عدالت که امت مؤمن و مجاهد آن را تطبیق می کند، مساعد و آماده نیست و اگر قرار باشد که در همچو وضعیت، مجاهدین پیروز گردند، با مخالفت‌هایی از درون محیط خود مواجه می‌ گردند که در این صورت به ثبات و امنیت، دست نمی یابند، لذا مبارزه و کشمکش میان حق و باطل همچنان ادامه می یابد، تا اینکه مردم برای پذیرش و دفاع از مجاهدین پیروزمند، آماده گردند.

به خاطر همه آنچه گفتیم و به خاطر دلائل و حکمت های دیگری که فقط پروردگار، خودش می داند، نصرت و یاری خدا گاهی به تأخير می افتد، و قربانی ها و رنج‌ها و درد ها و ویرانی ها، بیشتر و بیشتر می گردد و خداوند از مؤمنان دفاع می‌کند و در نهایت پیروزی را نصیب امت مؤمن و مجاهد خواهد کرد.

این بود نامه ای از طرف شهید امت اسلامی، سید قطب، برای مردم مجاهد، ستمکشیده، گرسنه، تشنه، برهنه، مهاجر و آواره غزه.

و این جانب نیز در ادامه می خواهم به چند نکته یی اشاره کنم:

امروز مردم غزه در آن لحظات به سر می برند که امت نوپا و جامعه کوچک اسلامی در مکه در زیر شلاق ها و تازیانه های اربابان قریش، فریاد می کشیدند، در آن طرف بلال در زیر شکنجه، احد احد می گفت و در آن سوتر، سمیه در زیر نیزه ابوجهل شهید می گردید و در آن سوی دیگر، شخصیت های دیگر این جامعه اسلامی، در قید و بند وغل و زنجیر، رنج می کشیدند و در این لحظات، قرآن کریم با آیات روحیه بخش و نوید دهنده خود، نازل می گردید.

لذا مجاهدین و فرزندان امت اسلامی که در سنگر های خونین جهاد و مبارزه در مقابل صلیبیزم، صهیونیزم، سکولاریزم، نفاقیزم و... قرار دارند، نباید هرگز احساس شکست نمایند و یا در زیر کابوس طاغوت های سکولار و دموکراسی زده، احساس یأس و نا امیدی کنند، زیرا طبق آیات نوید بخش قرآنکریم:

أ- نصرت و یاری خدا، گاهی به تأخير می افتد، تا در صف مجاهدین، دعوت گران، حاکمان و رهبران، تصفیه صورت گیرد و در لحظات سخت و دشوار و در اوج جهاد و مبارزه که کودکان و زنان و بجا ماندگان و... نسل کشی می شوند و در گرماگرم جهاد که شیهه اسبان و تق تق کلاشینکوف و غرش هواپیماهای آپاچی و غژغژ بمب و گلوله از هر طرف شنیده می شود و بوی باروت در هر طرف استشمام می شود، در همچو شرایط سخت و دشوار دیده می شود که سیمای واقعی، چهره های زیادی که داد از جهاد و دعوت و مبارزه می زدند، برملأ می گردد و در این مسیر فرش شده با ماین و خار و با حسرت های دور بودن از پیروزی و کثرت گردنه های صعب العبور، در مسیر پر خم و پیچ جهاد و مبارزه، نمی توانند صبر کنند ویکی از پی دیگر می افتند و شخصیت واقعی این مزدوران و عناصر نفوذی افشاء می گردد.

طور مثال:

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نبود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، ما هنوز هم فریب آه و ناله های دروغین و اشک های تمساحی، شیخ عبدالرحمن السدیس، را می خوردیم.

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نبود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، ما هنوز هم نیرنگ بازی های عائض بن عبدالله القرنی را در شعر ها و قصیده سرایی ها و جملات (لاتحزن، لاتحزن) وی، باور می کردیم.

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نمی بود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، ما هنوز هم، فریب شیرینی و زیبایی آواز مشاری بن راشد العفاسی، را می خوردیم.

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نمی بود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، ما هنوز هم، صالح بن سعد السحیمي را مانند سلمان العوده و سفر الحوالي، فکر می کردیم.

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نمی بود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، ما هنوز هم، وسیم یوسف را مانند عوض بن محمد القرني، فکر می کردیم.

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نبود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، ما هنوز هم اعضای شبکه استخباراتی صهیونیستی مدخلیزم را به غلط، پیروان سلف صالح، فکر می کردیم.

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نبود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، ما هنوز هم خانواده خائن آل سعود، این میزبانان صنم گوشتی کریستیانو رونالدو و رقاصه سکسی جنیفر لین لوپز، در جزیرة العرب را، خادمان حرمین شریفین، فکر می کردیم.

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نبود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، ما هنوز هم خانواده وطن فروش شاهی اردن را، ذریه باقی مانده نسل بنی هاشم، فکر می کردیم.

- اگر این محنت ها و تند بادهای آزمايشات الهی نبود و اگر طوفان الأقصی و در پی آن لشکر کشی باند اشغالگر بر غزه صورت نمی گرفت، برگ‌های زرد و پژمرده درختان در کنار برگ های سبز قرار گرفته و ادعای زیبایی و استقامت را می‌کردند.

ب- امت اسلامى بویژه جوانان مجاهد، نبايد با ترقی و پيشرفت و تكنولوژی دشمنان خود در جهان مادی، مأیوس گردند، پروردگار كه تفنگ بدستان صلیبی و ملیشه های چنگیزی و امپراتوری های فرعونی بریتانیای اشغالگر و کمونیزم جهانخوار شوروی و... را با بسيار آسانى نابود كرد، او هميشه قادر است، تا صلیبی ها، صهیونیست‌ها، چنگیزی ها و فرعونيان معاصر را نيز با بسيار آسانى به گودال نيستى بیفکند.

ج- مسلمانان كه قرن هاست در زیر دود و آتش صلیبیزم و صهیونیزم رنج مى كشند و مورد ظلم و استبداد و اشغال دموکراسی و سکولاریزم، قرار می گيرند، نصرت، یاری و پيروزى الهى را دور فكر نكنند، اگر چه اين پيروزى موكول به نسل‌هاى آينده گردد، زيرا نسل‌هاى آينده ما، جدا از ما وشما نيستند، بلكه آنها هستند كه پرونده امت اسلامى را به روى ميز تاريخ، زنده و باز، نگه می دارند.

د- همچنین امت اسلامى فكر نكند كه ما همينكه مسلمان هستيم، بايد به شكل خارق العاده، هميشه پیروز شويم، نه. چنين نيست!
پروردگار به اين موضوع اشاره می كند كه آزمايشات الهى، شما را نيز در بر، خواهد گرفت، تا در صف شما تصفيه صورت گیرد، او می فرماید:

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ.
ترجمه: آیا گمان می‌کنید به بهشت داخل خواهید شد حال آنکه هنوز خدا از شما آنان را که (در راه دین) جهاد کرده و (در سختی‌ها) مقاومت کنند معلوم نگردانیده است؟!

ومى گويد:

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُون.
ترجمه: آیا مردم گمان کرده اند، همین که بگویند: ایمان آوردیم، رها می شوند و آنان مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟

ومى گويد:

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم ۖ مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ.
ترجمه: آیا پنداشته اید، در حالیکه هنوز حادثه هایی مانند حوادث گذشتگان شمارا نیامده، وارد بهشت می شوید؟ به آنان سختی ها و آسیب هایی رسید و چنان متزلزل و مضطرب شدند تا جایی که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند، می گفتند: نصرت و یاری خدا چی وقت است؟ به آنان گفتیم: آگاه باشید! یقیناً نصرت و یاری خدا نزدیک است.

ببينيد!

هنگاميكه در تاریخ یکی از پیامبران الهی و مؤمنان همراه وی، فرياد بزنند كه ( متى نصرالله) نصرت و یاری خدا چی وقت است؟
اين بيانگر آنست كه لحظات سخت و دشوار و سختی ها و مشقت ها و رنج ها بالاى پیامبر و امت وی، به اوج خود رسيده است که با همچو تضرع و زاری به دربار خدا فریاد بزنند که متی نصرالله، و امت اسلامی نیز از این سنت الهی در روند طبیعی جهاد، دعوت و مبارزه، مستثنی نیستند.

هـ - علاوه از آنچه گفتیم، شاهد پيروزى ونصرت الهى هنگامى ما را در آغوش خواهد گرفت كه ما اسلام را با چرندیات و شرکیات و بت پرستی های مانند دموکراسی، سکولاریزم، جامعه مدنی، پلورالیزم دینی، پیمان ابراهیمی، حقوق زنان، و یاوه سرایی های لانه تروریستی سازمان ملل و... مخلوط نکنیم و اسلام را به عنوان برنامه كامل براى زندگى بپذيريم و جاهلیت معاصر را همراه با بت ها، بندگان، کاهنان معابد و سربازان این معابد، از متن زندگی خود کنار بزنیم.