قسمت اول
........................................................
الحاد علاوه ازینکه یک فرضیه ای محال و ناممکن است، زیرا الحاد، نه با عقل سر سازش دارد و نه ملحد با واقعیت ها زندگی کرده می تواند، روی همین علت، ملحدین بخاطریکه بتوانند خود را عقل گرا جا بزنند و با واقعیت ها تعامل نموده و با واقعیت ها زندگی کنند، افکار زیادی را از بینش اسلامی می دزدند.

علاوه ازین همه، الحاد یک نوع بیماری روانی نیز می باشد و نخستین علایم این بیماری روانی در ملحدین، تناقض گویی ملحدین می باشد که به تذکر چند مثال اکتفاء می کنیم:

1- آتئیست ها یا ملحدین می گویند که حقیقت نسبی می باشد، یعنی هر آنچه را که ما می بینیم، چون شرائط، اوضاع و همچنین ذهنیت بیننده در برداشت ما از آنچه که می بینیم، دخالت دارد، لذا حقیقت را که یک فرد از دیدن یک شیئ برداشت می کند، عین آن حقیقت نیست که دیگران از حقیقت آن شیئ برداشت می کنند، پس حقیقت نسبی می باشد.

و البته این یک نظریه غلط است که پاسخ به آن، بحث طولانی می خواهد.

و بعد همین ملحدین ادعاء می کنند که آنچه را که خود شان برداشت نموده اند و عقاید و باور های که خود شان بدان رسیده اند، حقیقت مطلق می باشد.

چگونه ادعا می کنند که حقیقت نسبی است و باز ادعاء می کنند که حقیقت مطلق را بدست آورده اند!

و همچنین این اصل آنها که می گویند:( حقیقت نسبی است)، همین اصل و همین جمله شان که می گویند: ( حقیقت نسبی است) از دو حالت خالی نیست:

أ- یا حقیقت مطلق است که در این صورت دانسته می شود که همه حقائق نسبی نبوده است و در این صورت ملحدین، قبر خود را بادست خود حفر نموده اند.

ب- یا حقیقت نسبی است که در این صورت دانسته می شود که در جهان حقائق نسبی و حقائق مطلق هردو وجود داشته است.

2- همچنین ملحدین، از جمله استیون هاوکینگ انسان را تفاله از مواد کیمیاوی می دانند که بدون هدف و غایت و بدون خواست و امید و آرمان می باشد.

باز در عین وقت دیده می شود که ملحدین نمی خواهند بنده خدا باشند و یا پای بند قوانین دینی که آزادی آن ها را بنابر تعبیر خود شان مقید و محدود می کند و به اهداف خود رسیده نمی توانند! باشند.

که در این صورت اصل و قاعده خود را که انسان بدون هدف و آرمان و امید است، نقض نموده اند.

3- ملحدین عقیده دارند که خلقت از موجودات ساده و ابتدایی و ذرات کوانتومی شروع شده و بعد از مدت‌ها به موجودات پیچیده رسیده است و یک ذره کوانتومی از تابش الکترومقناطیسی را، فوتون می گویند و کوچکترین ذرات تشکیل دهنده ی نور را که امکان دیدن تک تک آن ها وجود ندارد، فوتون نام دارند. اولین فوتون های این جهان احتمالا پانزده میلیارد سال پیش و در حین فرایند انفجار بزرگ (بیگ بنگ) به وجود آمده اند.

و باز در عین وقت دیده می شود که ملحدین می گویند هر خالقی باید از مخلوقش پیچیده‌تر باشد.

پس چگونه یک موجود ابتدایی می‌تواند یک موجود پیچیده را به وجود بیاورد؟

مثلا اگر انسان معلول ذره کوانتومی باشد، چگونه این ذره که نه اختیار دارد و نه احساس و نه شعور و نه عاطفه، می تواند این موجود پیچیده و دارای احساس و شعور و عقل و اختیار ، مانند انسان را، بیافریند.

4- ملحدین که وجود خدای متعال را انکار می کنند، باید موجودیت اخلاق نیکو و پسندیده را نیز انکار نموده و نیهیلیزم اخلاقی را باید بپذیرند و به آن ایمان بیاورند.

و نیهیلیزم یعنی بی هدف بودن جهان هستی و جامعه بشری و نداشتن معیار، شاخص و میزانی برای سنجش امور و همچنین، هیچ‌ انگاری و انکار نمودن معنی و ارزش برای جهان هستی و خلاصه، انکار نمودن ارزش هر چیز که در نتیجه هر عبارتی بی ارزش و هر چیزی بیهوده می گردد.

در حالیکه دیده می شود، ملحدین همیشه از اخلاق نیکو و پسندیده مثل اخلاق طبی و اخلاق ژورنالیستی و اخلاق استادی و اخلاق معلمی و... و از حقوق بشر و حقوق زنان و استفاده از عقل و... حرف می زنند، در حالیکه منبع و سرچشمه همه ای این ایده ها و افکار، وحی است که ملحدین آن را انکار می کنند و از پذیرش آن، سر باز می زنند.

5- ملحدین از جمله استیون هاوکینگ می گویند انسان تفاله از مواد کیمیاوی بوده و در زندگی بدون هدف بوده و تصادفا به میان آمده است.

بعد اگر یکی از شما از بالکن خانه تان به طرف ملحدین که به هر طرف روان هستند نگاه کنید و پرسان کنید که کجا می روید، حتما یکی می گوید به وظیفه می روم و دیگری می گوید به پوهنتون می روم و دیگری می گوید به ورزش می روم و دیگری می گوید با کسی وعده گذاشته ام و... ببینید که در اینجا همه شان دارای اهداف گردیدند، در حالیکه عقیده دارند انسان در زندگی بدون هدف و به طور تصادفی خلق گردیده است.

ادامه دارد