کدام حنفیت؟

عزیز احمد حنیف

فقه حنفی با وجود غنای عقلانی‌ای که در میدان‌های مختلف فقهی به‌شمول سیاست، اقتصاد و مدنیت در قرن‌های نخست داشته است، اما در سه قرن اخیر، به‌ویژه پس از تأسیس دارالعلوم دیوبند تا حال در بُعد سیاست و رهبری، هیچ دست‌آورد و تولیدی ندارد. به‌باور نویسنده، در یک قرن اخیر، سلفیتِ معاصر و فقه جععری توانسته‌اند نسبت به ‌فقه حنفی در میدان سیاست سِبقت کنند. چنانی که حکومت شاهی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران را(با تمام مشکلات شان) محصول آن دو مذهب می‌توان تلقی کرد.

جدایی پاکستان از بدنه‌ی هند در سال 1947م فرصت طلایی‌ برای مکتب دیوبند و مذهب حنفی بود که می توانست با عقلانیتِ پربار گذشته‌اش وارد میدان سیاست شود و در شکل‌دهی دولت جمهوری اسلامی پاکستان نقش بازی کند. در آن هنگام فقیهان بزرگی از نسل دوم دیوبند، مانند شبیر احمد عثمانی، محمد یوسف بنوری، محمد شفیع عثمانی، غلام غوث هزاروی، مفتی محمود و... از بدنه‌ی جمعیت علمای هند جدا شدند و از حزب مسلم لیگ به‌رهبری محمد علی جناح، حمایت کردند.

حمایت علما به ‌رهبری شبیر احمد عثمانی از محمد علی جناح سبب شد تا مرحوم عبدالغفار خان نیز به ‌امید این‌که حکومت اسلامی‌ای در پاکستان شکل خواهد گرفت، حمایت خود را از جدایی پاکستان اعلام کند؛ اما علمای نامبرده با گذشت هفتاد سال، جز سر و صدا در جاده‌های پاکستان، هیچ برنامه و تئوری‌ای برای حکومت‌سازی و آوردن اصلاحات سیاسی در نظام آن کشور نکردند.

فرصت دوم برای فقه سیاسی حنفی، روی کار آمدن حکومت طالبان در کابل در دههء نود میلادی بود که می‌توانست مؤلفه‌ها و چارچوب‌های عملی‌ای برای حکومت‌داری مطابق به‌ نیاز و مقتضای زمان تولید کند، اما آن را در اندازه‌گیری ریش، تفتیش موهای زیر بغل، راندن مردم به‌سوی مساجد، شلاق زدن زنان در جاده‌ها و چندمتر عمامه‌ و چند کیلو سرمه و رنگِ موی، خلاصه کردند. بنا بر این، مذهب حنفی(حداقل) در هفتاد سال اخیر، به‌دلیل بی‌کفایتی عَلَم‌بردارانش، فقیرترین مذهب در میدان سیاست بوده است. در نتیجه‌ی همین بی‌کفایتی‌ها بود که ده‌ها گروهِ جنگی از پیروان این مذهب، توسط سازمان‌های استخباراتی بین المللی تشکیل و به‌گونه‌ی ابزاری در جنگ کشمیر و افغانستان از آن‌ها استفاده شده است.

پیامِ من به‌هیئت مذاکره کننده دولت افغانستان در دوحه این است که از نمایندگان طالبان بپرسند:

1- آیا مذهب حنفی در سه‌قرن اخیر به‌گونه‌ی عمومی، کدام تئوری‌ای در باب سیاست دارد؟

2- آیا این مذهب(با هم‌چون شما پیروانی) در رابطه به‌مؤلفه‌های نظام سیاسی، مانند چگونگی گزینش رییس دولت، تشکیل شورا، تفکیک قوا، کثرت‌گرایی سیاسی، مدنیت و شهروندی، آزادی بیان، حقوق بشر و... تا حال گاهی تامل داشته است؟

3- آیا در رابطه به ‌بحث‌های حکومت‌داری، غیر از آن منشور بیست و دوماده‌یی‌ای که از سال 1953م تا حال زیر بالشتِ مولانا فضل الرحمن است و شما از آن اطلاع هم ندارید، از سوی دارالعلوم حقانیه یا مدرسه بنوری تاون و اشرفیهء لاهور، کدام رساله‌ی علمی نوشته شده است؟ 

4- شما کدام مذهب حنفی را می‌خواهید اساس مذاکرات صلح قرار دهید؟ همین‌که در طول هفتاد سال نتوانسته است با موجودیت پیروانِ بی‌کفایتی همچون استادان شما، در پاکستان عقیم بماند؟

5- آیا همان حنفیتی‌که یک تعداد آدم‌های بی‌سواد را در دهه‌ی نود میلادی به‌جاده‌های کابل پرت کرده ‌بود و با شلّاق بر پشت و روی مرد و زن می‌کوبیدند و با شیشه‌ی اَلِکَین (اریکین) ریشِ مردان را اندازه می‌کردند؟

6- این چه‌نوع حنفیتی است که قرآن وحدیث و اجتهاد و عقلانیت و اُخوتِ ایمانی و هم‌میهنی و افغانیت و... ارزش‌های انسانی دیگر را کنار گذاشته و می‌خواهد بر اساس توافقنامه‌ی امریکا، وارد مذاکرات صلح شود؟ «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ.»

شرح تصویر:

لت و کوب وحشیانه ی چند زن و دختر افغان هنگام امارت اسلامی طالبان.