اعلام آزادی صد ها تن از زندانیان طالبان که ظاهراً با تعجیل توام شد، بعضی را واداشت در خط فکری گروهک موذی (جمعیت- شورای نظار) آن را نکوهش کنند. یاد ما نرود که از آغاز حکومت حامد کرزی، تحریف مشی ملی افغانستان، از اصول تنظیم های به اصطلاح جهادی بود. در این میان، گروهک جمعیت- شورای نظار که از تاجکستان برگشته بود، با اطمینان از حضور نیرو های بین المللی، در چند جهت فعال می شود. افزون بر انحصاری ساختن سیستم، منحرف کردن سیاست های دولت که گاه تا حد مشی جبهه ی به اصطلاح مقاومت یا در واقع عقب نشینی، مملکت را سقوط می داد، طیفی را در داخل حکومت به وجود آورد که به اطمینان می شود گفت باعث بحران بی اعتمادی بر دولت های افغانستان شده است.
بازیگری های احمد ضیاء مسعود در حد سبوتاژکننده ی پروسه ی صلح با طالبان که بلافاصله پس از هر سخنرانی کرزی صورت می گرفتند، طالبان را در حد تنفر از دولت، دور کردند.
متاسفانه بر اثر تداخل بیش از حد در سیستم، تطهیر قوه ی اجرائیه که بتواند با صدای واحد در برابر قضایا عمل کند، حالا به کمترین حد رسیده است. انتخاب امرالله صالح به عنوان معاون اشرف غنی، نه فقط متضمن ده رای هم نیست، بل مجموعه ی این افراد در تمام تیم های انتخاباتی، بیشتر به منظور وقایه ی انحصارات یک جانبه و نگه داشتن دولت در موقف غیر ملی (وابسته گی تنظیمی) است.
من با مشاهده ی گزارش دیدار عبدالمالک با اشرف غنی که در آن جریان، امرالله صالح نیز حضور داشت، مقاله ای نوشته بودم (پیام تصاویر ها) که تبیین نگرانی ها پیرامون وارد کردن تغییر عمدی در مشی ملی دولت بود.
با خبر اعلام آزادی صد ها تن از افراد طالبان که اکثراً به همتباران ما تعلق دارند، بر مسرت ما افزوده شد، زیرا بسیاری از آنان به دلایل اجتماعی و افتراء نیز زندانی شده بودند. سیاست های حذف عمدی که به خصوص در مناطق شمال و شمال شرق کشور، هرجا پشتون یافتند در تیرس و دسترس نیرو های خارجی قرار دادند تا به نام طالب، ناگزیر به ترک موطن شوند، بخش بزرگی از مردم ما را نه به نام موافقان ایدیالوژیک، بل در جانب ستم رسیده گانی قرار دادند که قربانی سیاست های تنظیمی شده بودند.
در شرایطی که بدترین جنایتکاران تنظیمی تقدس می شوند، اما در فاصله ی کوتاه پس از دومین حکومت ارتجاعی، تکنوکراتان ما کمتر دچار عذاب وجدان می شوند که چرا باید به ویرانگران کشور و قاتلان مردم، به منظور کسب آرای سیاه، وجاهت ببخشند، نمی توان بسیار به خشونت های طالبان، گیر داد.
در 18 سال اخیر، از مسعود تا ربانی، جنایتکارانی به همه چیز رسیدند که در تاریخ صوتی- تصویری سقوی دوم، هزاران مستند دارند که چه گونه باعث ایجاد «تحریک خود جوش طالبان»(جمله ی ملا برهان الدین ربانی) شده بودند.
متاسفانه آقای کرزی، بزرگ ترین قربانی سیاست های کژدار و مریز تنظیمی بود. او با آن که برای رسیدن به صلح، صلاح ملی را با ادبیات تسامح و تساهل، یادآوری می کرد، اما درگیری او با سیستمی که به نام موتلفان تنظیمی، خود در فربهی آن نیز دست و نقش داشت، تا پایان او را از رسیدن به صلح، نومید کرد.
با تایید دوستان و هموطنانی که مزایای واکنش های به موقع را می دادند، یقین کردیم که رییس جمهور غنی، زود متوجه نگرانی هایی شده است که تبیین کرده بودیم. اعلام آزادی طالبان، بیشتر پس از بازی هایی صورت گرفت که در نمونه ی صورت ترتیب ملاقات دکتور غنی با جنرال مالک، گروهک موذی سعی کرد با ایجاد خط سرخ، همچنان بالای پروسه ی صلح و جلب اعتماد طالبان بر دولت، سایه بیافگند. به یاد دارم که مقاله ی روشنگر «پیام تصویر ها» را رسانه هایی طالبان نیز نشر کردند؛ زیرا تبیین واقعیت های آن، نمایانگر حقایقی بودند که آنان را از دولت، دور نگه داشته بودند.
رییس جمهور غنی با دریافت سریع پیام آن مقال، در یک نمونه ی خوب و قابل تحسین، یک توطئه ی تنظیمی را خنسی کرد. او با فهم این که بر اثر مهارت های گروهک موذی، استعمال شده است، زود نمایان کرد که قابلیت و ظرفیت واکنش به موقع را دارد. بنابر این، اثرات اخلاقی آن، حداقل بر کاهش کوتاه مدت خشونت ها انجامید. به جای پیام خون و آتش (ملاقات با مالک)، پیام حُسن نیت صادر شد.
متاسفانه کشاله دار شدن بحران که بخشی از داخل سیستم راکد دولتی منشه می گیرد، نمی تواند به تداوم امید هایی بیانجامد که برای جلب اعتماد طالبان، بسیار مهم است. تداخل بیش از حد تنظیم ها در دولت و ایجاد التهاب و رعب کاذب که روی نباید و نشاید های زیادی می چرخند، در زمینه ای که حکومت آقای غنی هنوز در کار طرد افغان های ملیگرا است و از جذب بقیه عاجز آمده، ما را قربانی بازی های دیگری نیز می کند که در همه، منافع افراد و گروهک ها لحاظ می شوند. با وجود این، رسالت افغان های فعال در امور ملت و مملکت این است که در حد توان خویش اجازه ندهند سرنوشت ما ملعبه ی افراد و گروه هایی شود که افغانستان را در بحران می خواهند.
من بار ها خاطر نشان کرده ام، اگر به ثبات سیاسی برسیم، ایجابات یک سیستم مطهر سیاسی، افراد و گروهک هایی را درو می کنند که در چهل سال اخیر به نام حزبی، تنظیمی، مجاهد و کمینچی (به اصطلاح مقاومتی) در عرصه ی کشور، ظهور کرده اند. خیلی عذاب آور است که در زمینه ی چهل سال خیانت، ویرانگری و عقب مانی های واضح، تقدس سیاسی سیاه، به امر معمول مبدل می شود. این سوال باید تعمیم یابد که عوامل بحران و بدبختی که اکثراً حزبی و تنظیمی اند، تا چه وقت باید محترم بمانند؟
یکی از راه های دست یافتن به طهارت سیاسی، تحلیل و تجزیه ی رفتار گروهک های موذی است. من به رییس جمهور تبریک می گویم که منطق ما را زود گرفت و زود عمل کرد. مواظبت از این حیث که نباید در دام گروهک ها و افراد، سطح بی اعتمادی ها افرایش یابد، مهارتی ست که هر کسی ندارد.
افزودن به بحرانی که در یک سوی آن طالبان به نام مخالف مُهر بخورند، بقای سیاسی طفیلی هایی را تضمین می کند که اگر مخالفت طالبان نباشد، بدتر از مرتجعان دو سقوی، مطرود می شوند؛ زیرا برای ابراز وجود، نه نخبه اند، نه معمار و نه ظرفیت های لازم دولتداری دارند.
مصیبت افغانستان از زمانی حاد شد که یک سوی تنازع که چیزی جز تجربه ی جنگ های ویرانگر داخلی نداشت، امور مملکت را به دست گرفت. ارتزاق سیاسی از حیث بحرانی ساختن کشور، جزو بازی های گروهک موذی است.