نویسنده: ذاکر جلالی

واپسین روزهای سال 2010م با خود پیام دگرگونیهای گستردۀ در جهان عرب داشت. چون اکثریت کشورهای عربی از سالهای متمادی بدینسو زیر ظلم و استبداد حکمرانهای زورگو و دیکتاتور شان نفس میکشند، اخیراً کاسۀ صبر این ملتها لبریز شده و بالاخره با قبول همۀ زدوخوردها و حتی قتل و قتال دست به راهپیمایها و تظاهرات خشمگین زدند و خواستار استعفاء حکمرانها شدند.
آغاز این ماجرا از ملت مسلمان تونس شد. از 23 سال بدینسو ملت تونس زیر چکمه های آهنین حکومت زین العابدین بن علی بسر میبردند. حکومت فقط سرگرم عیاشی و فحاشی بود و جز تهیه کردن زمینه های عیاشی برای خانوادۀ بن علی احساس مسؤولیت در برابر ملت نمی کرد. روشنفکران و رهبران سیاسی مجبور به ترک وطن شده بودند.
این دگرگونی تونس توسط جوانی آغاز میشود که در نتیجۀ سلوک نا شایستۀ پولیس در مقابل مرکز پولیس دست به آتش کشیدن وجودش میزند. این خبر دلخراش در سرتاسر تونس توسط پیامهای موبایل و شبکۀ فیس بوک بنشر میرسد. تظاهرات مردمی آغاز میشود. دیکتاتور "بن علی" فرمان شلیک گلوله بسوی مظاهره کنندگان را میدهد، ولی در مقابل اردو از ارتکاب چنین جنایت ابا میورزد. مظاهرات روز تا روز گسترده میشوند که سرانجام رئیس جمهور را مجبور به فرار میسازد. قابل یاد آوری است که تونس مستعمرۀ فرانسه بوده. این کشور بتاریخ 20 مارچ1956 آزادی اش را بدست آورد، اما این آزادی واقعی نبود، بلکه در پس پرده حکمرانها هنوز هم گوش به فرمان فرانسه و جهان غرب بودند. زین العابدین هنگام فرار ننگین، نخست رو به کشورهای غربی و دوستان پیشین اش کرد. از فرانسه خواست تا پناهش دهد، از امریکا عین خواهش را نمود، ولی پاسخ تلخ منفی بدست اورد. بالاخره به عربستان سعودی فرار نمود و زندگی ذلت باری را بدور از وطن و مردم غنیمت شمرد. فرار دست پاچۀ بن علی و جواب منفی از جانب باداران اش درس عبرت است برای بقیۀ همچو دست پرورودگان غرب در کشورهای اسلامی!
زمانیکه انقلاب خمینی در ایران پیروز گردید و رژیم متکی به امریکای شاه سرنگون گردید، شاه نیز به عین سرنوشت دچار شده بود. وی نیز از امریکا خواستار پناه سیاسی شده بود که از جانب حکومت امریکا رد شده بود. کمتر حکمرانی وفادار تر از شاه شاید برای غرب در آن روزگار وجود میداشت ولی پس از سرنگونی، امریکا دیگر به شاه نیازی نداشت!!
از رویدادها و وقایع اخیر در کشورهای عربی که توسط حکمرانان ستم پیشه وشاهی رهبری میشوند چنین برمی اید که سقوط زود هنگام حکومت تونس و فرار بن علی پایان یک ماجرا نیست، بلکه این آغاز مبارزۀ مردمی در برابر حکمرانان مستبد و ظالم خواهد بود.
با الهام گیری از تظاهرات مؤفقانه در تونس مردم مصر نیز دست به تظاهرات یازیدند. کشورهای مصر، یمن، اردن و ... از یک ناحیه میرنجند و آن اینکه همه با مشکلات اقتصادی و شرایط خفقان آور سیاسی مواجه اند. اما مردم مصر با رئیس جمهور سنگدلتر و مستبدتر رو برو اند. بن علی رئیس جمهور تونس در نتیجۀ مظاهرات چند روزه سرنگون گردید. ولی مبارک 83 ساله، هنوز هم پس از 30 سال حکمرانی تا نگارش این سطور حاضر به ترک کرسی نشده است. با وجود اینکه کشورهای اروپایی و ایالات متحدۀ امریکا خواستار انتقال قدرت شده اند. پس از تظاهرات 10روزه حسنی مبارک دست به تغییرات گسترده در کابینه زد. ولی وزیر دفاع، داخله و خارجه بر جایشان باقی اند. برای اولین بار عمرسلیمان رئیس پیشین استخبارات را بحیث معاون و احمد شفیق عضو پیشین کابینه را بمثابۀ نخست وزیر انتخاب نمودند و همچنان مبارک وعده سپرد که در ماه سپتمبر سال جاری که برابر است با پایان ایام ریاست جمهوری اش، قدرت را رها خواهد کرد. وی از ریاست حزب حاکم نیز استعفاء نمود. این تغییرات شکلی همه در جایشان، آیا ملت مصر باری دیگر بر این انسان دیکتاتور و تشنۀ قدرت اعتماد خواهند کرد؟ واضح است که نه! فعلاً حکومت خواهان پایان تظاهرات است تا به گفتۀ حکومت با سران اپوزیسیون صحبت نماید. اگر تظاهرات پایان یابند، رهبران احزاب سیاسی اسیرانی در دست پولیس ارزشی بیش خواهند داشت؟؟ قوت و نیروی رهبران سیاسی وابسته به تداوم تظاهرات اند، اگر تظاهرات اندکی توقف نمایند بدون شک که مرتکب اشتباه بزرگ و جبران ناپذیر خواهند شد.
بدیل کیست؟
مصر از سالهای درازی بدینسو توسط حکمرانهای مبارک گونه اداره میشد. جمال ناصر، انور سادات و اینک مبارک. معلوم و هویداست که زیر سایۀ همچو نظامها زندگی احزاب سیاسی غیر ممکن است. یگانه حزبی که از متن جامعه برخاسته است و از طرفداران بیشتر برخوردار است، حزب سیاسی اخوان المسلمین است. یکی از عوامل عمدۀ نگرانیهای امریکا و اسرائیل نیز همین است تا جنبش اخوان المسلمین بقدرت نرسند. واضح است که در آن صورت اینها کشور مصر را به نفع خویش نمی پندارند. با وجود اینکه تظاهرات مردمی جریان دارد، ولی این تظاهرات البته ظاهراً دارای رهبری نیستند.
امریکا برای اینکه مصر را برای دایم از دست ندهد دارای دو یا سه گزینه است. یک اینکه انتقال قدرت به عمر سلیمان که چنین تقاضا را نیز نموده است و سلیمان شخص مورد اعتماد اسرائیل و امریکا میباشد. با این تقاضا امریکا از یک طرف طوری وانمود میکند که گویا از خواست مردم مصر دفاع مینماید و از جانب دیگر اینکه در آن صورت نیز عمر سلیمان در رأس قدرت قرار خواهد گرفت که هیچگونه فرقی در خدمت به امریکا میان مبارک و سلیمان وجود نخواهد داشت.
گزینۀ دوم اینکه محمد البرادعی رئیس پیشین اژانس انرژی اتومی سازمان ملل متحد نیز به مصر بازگشته است و میگوید که گویا از مخالفین رژیم مبارک است. مطبوعات غربی در چند روز اخیر تلاش به خرچ میدهند تا محمد البرادعی را بمثابۀ به اصطلاح رهبر اپوزیسیون جلوه دهند تا گزینۀ حتمی را البرادعی تشکیل دهد که وی نیز شخص وفادار به غرب است. البرادعی دارای تحصیلات عالی در رشتۀ حقوق میباشد که یکبار برندۀ جایزۀ نوبل نیز شمرده شده است. وی سالهای طولانی منحیث رئیس آژانس انرژی اتومی ملل متحد اجراء وظیفه نموده است. در رأس هیچ یک از کرسیهای سازمان ملل اشخاص وفادار به منافع امریکا کسی دیگر قرار گرفته نمیتواند. همچنان عمرو موسی سرمنشی سازمان اتحادیۀ عرب و وزیر پیشین امور خارجۀ رژیم حسنی مبارک نیز از جانب مطبوعات غربی گزینۀ دیگر تراشیده میشود. شخصی که تا چند روزی قبل در خارج به سر میبرد، بدون اینکه از حال ملتش دست کم بر مبارک انتقادی کرده باشد. اما با آن اهم امریکا و اسرائیل در این سه گزینه اهمیت بیشتر به عمر سلیمان رئیس پیشین استخبارات مصر خواهند داد.
از وقایع و رویدادهای اخیر میتوان با احتمال قوی پیشگویی کرد که مبارک نیز دنبال سرنوشت بن علی خواهد بود و تلاشهای اخیرش به دست اندازی به قف دریا ثابت خواهد شد. ولی نباید فراموش کرد که مبارک تلاش نهایی اش را به خرچ خواهد داد تا به وعده های فریبنده ،ملت مصر را، بازی دهد و تا ابد بر اریکۀ قدرت تکیه زند.
هنوز تظاهرات در مصر به پایان نرسیده اند که موج از تظاهرات در یمن و الجزایر آغاز شدند و انتظار میرود در اردن نیز آغاز شوند. حقیقت اینست که حکمرانهای عرب از دهه هاسال  بدنسو بر ملتهای مظلوم شان حکومت رانده اند، بدون اینکه اندکترین احساس مسؤولیتی در برابر ملت شان داشته باشند با وجود منابع سرشار، ملتها از فقر و غربت می نالند. حکمرانها فقط مصروف خدمت به بیگانه گان اند زیرا ایشان حکومت شانرا متکی بر رضایت غرب می دانند.
ولی خوشبختانه که دیگر کاسۀ صبر ملتها لبریز شده و اجازه نخواهند داد تا حکمرانهای بی کفایت و غربى مشرب  برایشان حکمرانی نمایند. حال وقت آن رسیده تا ملتها خود سرنوشت و آیندۀ شان را انتخاب نمایند.