اعدام اسیران جنگی قرینه جُبن و سقوط اخلاق سیاسی سران حکومتی است!

دکتور م عثمان ترکی
دکتور م عثمان ترکی
در ۸ می ۲۰۱۶ مدیا و مطبوعات داخلی و خارجی خبر اعدام ۶ تن از زندانیان سیاسی ( در واقع اسرای جنگی ) را به اتهام  ارتکاب فعالیت های ترورستی در زندان پلچرخی منعکس کرد .

حمله حکومت  کابل بالای زندانیان بیدفاع به اتهام تروریست  الزامآ  در برابر ما این سوال را مطرح میکند که این هیولای تروریزم  که در  جنگ در مقابل پنجا کشور دارای تکنولوژی مدرن حربی درگیر معرکه افغانستان طی سه دهه مقاومت کرده راهی است چه شکل و ساختاری دارد ؟ انس است یا جنس ؟

درین بحث تلاش میکنیم تا به مقاصدی دسترسی  پیدا کنیم  که استفاده افزاری از تروریزم آنرا از نظر ما بدور نگاه میدارد . درک مفهوم تروریزم و تثبیت جایگاه آن در بازی های خونریز ستراتژیک قرن ۲۱ برای ما به این دلیل ارزش حیاتی دارد که افغانستان یکی از قربانیان این بازی است.

حقوق بین المللی نتوانسته است تعریف دقیقی از تروریزم ارائه کند. ترمنولوژی تروریزم بیشتر در دنیای سیاست مطرح است. دنیای سیاست عرصه عواطف ، زد و بند ، معامله و سود وزیان است. درین گیر و دار برخی  ترمنولوژی های سیاسی  در اینکه از طرف کدام مرجع ؟ در کجا ؟ و به چه مقصدی ؟ مورد استفاده قرار میگیرند ، رنگ ، شکل ، ماهیت و مفهوم عوض میکنند. تروریزم یکی از اصطلاحات متآثر از نوسانات ناشی از سود و زیان بازیگران سیاسی است. اطلاق اصطلاح  تروریست بعضا شامل مواردی میشود که تقابل آشکار با همدیگر دارند : مثلآ در جنگ ضد قوای خارجی رسم برین است تا بالای  فرد یا گروه خودی اصطلاح  « مقاومت » و « مبارز راه آزادی »  اطلاق شود و از  ترمنولوژی « تروریست و جنایت کار »  برای معرفی  جناح مقابل استفاده گردد. تاریخ سیاسی مثال های متعددی را بیاد دارد  که تروریست دیروز به حکمروا و چه بسا به قهرمان امروز بدل شده است.

« رونالد ریگن » ، « مارگرت تاچر » و «  ناتان یاهو » از موضع قدرت و دیکتاد در حمایت از سیاست  تبعیض نژادی  افریقای جنوبی ( اپارتاید ) و دشمنی با داعیه آزادی فلسطین ، کانگره ملی افریقا و سازمان آزادی فلسطین را که پوتانسیل رزمی ضعیف داشتند در لیست تروریست شامل ساخته بودند. درین جا با دو واقعیت بر میخوریم : یکی اینکه این سیاست است که به استعمال اصطلاح تروریست انگیزه میدهد . دیگر اینکه گروه مدافع یک داعیه برحق  استفاده از ترور را به قصد ایجاد تعادل نسبی در جنگ نابرابر بکار میبرد. بنآ استفاده از یک عمل  ترورستی در میدان نبرد بیشتر حربه طرف ضعیف از نظر ساز و برگ جنگی است :‍

« لاربی بن مهدی »  چهره سرشناس آزادی الجزایر ( ۱۹۵۷ ) در جریان استنطاق به واقعیتی اشاره کرد که برای استعمار فرانسه تکان دهنده بود. از وی سوال شد که چرا  به فرض حضور سربازان فرانسوی در چایخانه ها ، رستوران ها و اماکن عامه  خریطه بم  را جا به جا میکنی. وی به جواب گفت : « شما هواپیما های بم افگن خود را در اختیار ما بگذارید ، ما خریطه های مواد انفجاری خود را دو دسته به شما میبخشیم  » . شکنجه گران فرانسوی چند روز بعد به زندگی « بن مهدی » پایان دادند.

ترور حربه ضعیف در برابر قوی است. اما الزامآ این عدم تعادل به مفهوم تولید بیشترین تلفات جانبی از سوی جناخ ضعیف نیست. با اینهمه ترجیحآ جناح کمزور با حربه تروریزم کوبیده میشود : در تابستان ۲۰۱۴ در جنگ غزه، حماس  سه تن ملکی را به قتل رسانید. بالمقابل اردوی اسرائیل طبق اعلامیه رسمی از ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ تن را که شامل صد ها طفل نیز میشد نابود کرد. مطبوعات غرب حماس را تروریست و مقصر قلمداد نمود و از جنایت اسرائیل چشم پوشید.

در اگست ۲۰۰۸ طیارات امریکایی با حمله بالای تجمع مردم در یک مراسم خیرات در دهکده عزیز آباد ( شیندند هرات ) در حدود ۱۰۰ تن ( ۴۵ طفل ، ۳۰ زن و ۱۵ مرد ) را به قتل رسانید. در محفل خیرات  دو تن از کوماندو های مقاومت که متهم به  کشتن مستخدمین افغانی امریکائیان در میدان هوایی هرات بودند اشتراک داشتند.

مسئولیت  حمله و قتل و قتال بدوش همین دو تن تروریست ( ! ؟ )  گذاشته شد. طیارات امریکایی با کسب برائت ذمه از معرکه به تکرار جنایات خود در مناطق دیگر افغانستان ادامه دادند. اصطلاح تروریست بر اردوی امریکا اطلاق نشد.

استفاده  بیموازنه و مغرضانه از کلمه تروریست توسط غربیان عکس العمل شدید عامه مردم را بدنبال داشته است. با پیوستن هزاران جنگجو به صفوف گروه هایی که غربیان تروریست مینامند جبهه مقاومت ضد غرب در شرق میانه  تقویت شد و دامنه جنگ گسترده گردید : از سال ۲۰۱۴ به  بعد قریب  ۲۰ هزار جنگجوی خارجی شامل  ۳ هزار اروپایی به صفوف داعش در عراق و سوریه پیوست. « نیک راسموسن » رئیس مرکز ملی مبارزه با تروریزم در امریکا میگوید که شمار افراد داوطلب جنگ در صفوف داعش زیاده تر از کسانی است که  طی بیست سال اخیر به قصد جهاد روانه افغانستان ، پاکستان ، عراق ، یمن و سومالی شده اند.
« کاندولیزارایس » وزیر خارجه جارج بوش پانزده سال قبل در ارائه تصویر آینده « شرق میانه بزرگ » اصطلاح « ویرانگری سازنده »  را بکار گرفت. اما امروز صرفآ  ویرانگری قابل رویت است. از سازندگی خبری نیست :

عواقب انسانی و ژیوپولتیک مبارزه با تروریزم که امریکا و شرکآ پرچم آنرا پس از سال ۲۰۰۱ افراشته اند ، بخشی از جهان را در دوزخ جنگ و نا امنی  فرو برده است : دولت لیبیا نابود شد. دولت عراق معروض به جنگ فرقه یی گردید.  حکومت افغانستان متآثر از کشمکش جناح های رقیب به حالت کوما قرار دارد. طالبان که از جانب امریکا و متحدین به اتهام  تروریست محکوم به مرگ شده  اند ، در افغانستان و پاکستان بیک قوت غیر قابل کنترول بدل گردیده اند.

بدنبال حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۱۴ در جنگ ضد تروریزم در افغانستان ، شرق میانه و افریقا از ۱۶۰۰ تا ۳۰۰۰ ملیارد دالر به مصرف رسیده است. این مبلغ معادل تولید ناخالص ملی یک ساله کشورهندوستان با یک و نیم ملیارد نفوس است.

« نتا گراوفورد » موسسه ایکه پروژه مصرف جنگ را در امریکا اداره میکند شمار مجموعی تلفات  جنگ ضد تروریزم راکه دران بمباردمان های هدفمند « درون » ، عملیات کوماندوی مخصوص و شکنجه اجنت های سی ، آی ، ای  مورد استفاده قرار گرفته است تا سال ۲۰۱۴ در افغانستان ، عراق و پاکستان ۳۵۰ هزار تن ذکر میکند. برخی دیگر موسسات تحقیقاتی  رقم تلفات را تا حدود یک ملیون قلمداد مینمایند.

در آنچه جنگ ضد تروریزم نامیده میشود هیچ محفل و تجمعی اعم از عروسی ، فاتحه ، سپورت و مسافرت مصئون نمانده است. « توم انژلارد » ژورنالیست امریکایی شمار مجالس عروسی یی را که بین سالیان ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۳ در افغانستان ، عراق و یمن از اثر بمباردمان به خاکستر بدل شده است ۹ محفل ذکر میکند. به قول محمود طرزی ازین « شهیدان ظلم فرنگ » در مدیا و مطبوعات غرب به مثابه قربانیان بی نام ، بی هویت و بی چهره « تلفات جانبی » یاد میشود نه قربانیان تروریزم دولتی. واقعیت اینست که خاطره این قربانیان در میان خانواده ها و اقوام مربوط زمینه های کینه و انتقام جویی را بر ضد امریکا و شرکا بارور ساخته و ادامه جنگ ضد غرب را تغذیه کرده است.

کشور های غربی با اعلام جنگ سوم جهانی علیه « فاشیزم اسلامی »  ( اصطلاحی که مانویل والس صدراعظم فرانسه بکار برده است ) به مثابه خطر بالقوه برای تمدن غرب در واقع به القاعده و داعش همان حیثیت و اعتباری را قائل میشوند که فاشیزم و کمونیزم داشتند. این اعتبار قدرت جلب و جذب دشمن غرب را بلند برده  و القاعده و داعش را به سنگر مقابله کسانی بدل کرده است که علیه هژمونیزم خارجی میجنگند.

ازانچه ذکر شد بر میاید که قوای مهاجم در افغانستان و کشور های معروض به حملات نظامی ، تعریف خود را از تروریزم دارند. حکومت های دست نشانده الزامآ باید در تشخیص تروریست از غیر تروریست ضابطه های دیکته شده را به پذیرند.  بیائید اندکی روی داعیه کسانی مکث کنیم که زیر نام تروریست به دار کشیده میشوند : متهمان مدعی اند که :

– افغانستان اشغال است .

ـ زمین و آسمان کشور در اختیار قوای مهاجم است.

– هیچ مدافع آزادی در زادگاه خود از ترس اتهام تروریست احساس مصئونیت نمیکند.

ـ قوای خارجی برای ادامه خودسری ها یک اداره ضعیف و فاسد حکومتی را که دران جنایت کاران جنگی در خدمت قوای خارجی قرار دارند بر مردم تحمیل کرده است.

ـ موافقتنامه امنیتی با یک حکومت مزدور که توان دفاع منافع علیای افغانستان را ندارد ، بالوسیله یک حکومت پاراشوته شده امضآ شده است.

مقاومت با همین مدعیات به جنگ قوای خارجی میرود. درین جنگ مردم بیگناه از هردو طرف تلف میشود. آنگاه گمان نکنم  تطبیق مجازات اعدام بر یک طرف و چشم پوشی از قصور جناح دیگر شرط انصاف باشد.

ازین گذشته به مشکل میتوان کسانی را که با  مدعیات بالا به جنگ قوای خارجی میروند ، تروریست خطاب کرد ؟ و مهم تر ازان برای حفظ کرسی تحفه سفارت خارجی  بالای شان حکم اعدام صادر نمود ؟

باید از تاریخ درس آموخت : آیا  اعدام بیش از پنج هزار زندانی سیاسی  توسط حزب دیموکراتیک خلق افغانستان توانست پایه های حکومت را استحکام بخشیده  و نظام را از سقوط حتمی نجات دهد ؟

در افغانستان طی یک و نیم دهه جنگ ، ائتلاف نظامی بین المللی  با استفاده افزاری از نام تروریزم جنایت های وحشتناکی را مرتکب شده است. درین جنایت ها حکومت های مزدور افغانی شریک قوای مهاجم بوده است. رسیدگی به اینهمه جنایت باید در سطح بین المللی در پایان جنگ در حضور متهمین داخلی و خارجی ( مثلآ مستر بوش ) مطرح شود. محکمه جزای بین المللی و در صورت لزوم تشکیل یک محکمه اختصاصی ( ادهوک ) میتواند الترنتیف های واره دار برای حل معضله باشد.  تا آندم برخورد مجرد به قضیه و بیرون کردن چند زندانی سیاسی از محبس توسط  حکومتی که در فساد ریکارد قائم کرده است به قصد اعدام نشانه « جنون » ، جُبن ، ضعف و سقوط اخلاق سیاسی حکومتی است که بیگانگان بر ما تحمیل کرده اند. « پایان »

فرانسه
دوکتور م ،عثمان تره کی
۹ می ۲۰۱۶