صلح در بستر معاملهگریهای حکومت توپکمار
دوکتـــــــــور م ، ع ، ترهکـــــــــی
حوادث ناگوار سیزده سال اخیر را میتوان چنین خلاصه کرد :
«اشغال افغانستان توسط قوای خارجی بدنبال استفاده افزاری از مبارزه ضد تروریزم و افراطیت مذهبی. بهرهبرداری از داعیه دموکراسی، حقوق بشر و حقوق زن به قصد انحراف ذهنیت عامه از زیادهرویها در جنگ منفعتها نه جنگ ارزش ها ».
نقض قانون اساسی بدنبال تشکیل حکومت به اصطلاح وحدت ملی بهترین مظهر سقوط ارزشها به دامان آلوده سیاست است .
افغانستان طی سه دهه اخیر قربانی نیرنگهای آماتوران سیاسی شده است که در کمبود حمایت مردمی وسیله وارهدار غصب قدرت سیاسی را در بیرون جغرافیای کشور جستوجو کردهاند. نزد این بازیگران سیاسی منشأ قدرت نه رای و بیعت مردم بلکه لشکر خارجی قیاس شده است. رسم احراز و حفظ قدرت بالواسطه کشورهای خارجی منبع اصلی فاجعه کنونی است که مسئولیت آن بدوش لاشخورانی است که از سیاست برداشت مکیاولستی دارند. کارمل، ترهکی، نجیب، کرزی و اخیراً غنی و عبدالله ناخدایان کشتی ورشکستهیی اند که افغانستان نام دارد. کشتی در دریاچه خون شنا میکند. اگر خون بخشکد کشتی فرو مینشیند … چنین است انتباهی که بازرگانان حریص خون و مصیبت برای توجیه مداخله خارجی، جنگ و تحمیل حاکمیت به مردم داده اند .
چنان تصور میشد که سقوط حکومت دوکتور نجیب درسی باشد برای سیاست بازانی که توسط قوتهای مداخلهگر ملزم به ایفای نقشهای معینی در بازار آشفته سیاسی افغانستان اند. چنین نشد. همزمان با تکرار تاریخ، اشتباهات تکرار گردید.
بلی تکرار تاریخ! احراز قدرت بدنبال مداخله خارجی. ظهور مقاومت در برابر مداخله بکمک کشورهای همسایه و نهایتاً استمرار جنگ.
وقتی نتیجه مداخله خارجی در تشکیل حکومت به این وضاحت باشد، ناکامی مذاکره را قبل از آغاز میتوان پیشبینی کرد. آنگاه دلیلی برای شروع مذاکره صلح با مخالفین مسلح آنطوریکه حکومت فعلی ادعا میکند، باقی نمیماند. مگر آنکه معادله قوای جنگی به نفع حکومت دست نشانده به شکل رادیکال تغییر خورده باشد. درین صورت باز هم ضرورت مذاکره با دشمن شکست خورده منتفی میشود .
اصولاً مذاکره میان طرفین جنگ زمانی مطرح است که معادله قوای جنگی متوازن باشد. شدت حملات مخالفین طی ماههای اخیر (تلف شدن ۵ ونیم هزار پرسونل امنیتی در جریان ۶ ماه اخیر ) مقاومت مسلح را به یک طرف غیر قابل اجتناب صلح مطرح کرده است.
برای جلوگیری از تباهی بیشتر باید مذاکره با مخالفین مسلح که طی سالیان اخیر از حالت دفاعی به حالت تعرضی قرار گرفته اند، آغاز شود.
مقاومت مسلح در گذشته مذاکره را با حکومت وقت نظر به دو دلیل رد کرده است :
ــ حالت اشغال و واقعیت اینکه حکومت، مدافع منافع کشور های مهاجم بود تا افغانستان .
ــ فقدان صلاحیت حکومت محصول مداخله خارجی در مسائل مربوط جنگ و صلح (تبادله اسرای جنگی، خروج قوا، استقرار پایگاه نظامی، اوربند … ) .
آیا با تشکیل حکومت جدید که در واقع شعبهیی از سفارت امریکا است، موانع قبلی مذاکره با مقاومت مسلح رفع شده است؟
ابداً نه! اِشکال دیگری چون امضای «بلا قید و شرط» موافقتنامه امنیتی، رخنه پُرقدرت گروهای جنگی مانند چاپ انداز دوستم در نظام ، اولین رخنه مسیحیت در حریم سنتی ارگ توسط بی بی گل (از پشتاره استخبارات خدا ج خبر!) بهموانع قبلی در مسیر مذاکره افزوده است.
ازین گذشته مذاکره مخالفین مسلح با حکومت کابل به مفهوم به رسمیت شناختن حکومت محصول اشغال و مهم تر از ان گذاشتن صحه به معاهده ننگین ستراتژیک است. این معاهده که در تنظیم و تصویب آن اشرف غنی سهم کلیدی دارد به قوای خارجی دست آزاد در ادامه قتل عام افغانان میبخشد و کنترول حکومت را بر واردات و صادرات از نوع اِنس و جنس امریکا و متحدین از میان میبرد.
در نوامبر ۲۰۱۳ به وساطت حکومت قطر موافقتنامهیی میان نمایندگی مقاومت در دوحه و امریکا منعقد شد. موافقتنامه با رهایی «برگدال» سرباز اسیر امریکایی بدست طالبان و انتقال ۵ تن از زندانیان افغانی گوانتانامو به دوحه عملاً نافذ گردید. زندانیان افغانی تحت نظارت حکومت قطر از حقوق و آزادیهای محدودی بهرهمند شدند. قرار به این شد که در پایان سال جاری با ختم عملیات جنگی امریکا و خروج قسمی قوآ در صورتیکه مذاکره صلح با مخالفین مسلح به نتیجه برسد، قیود وضع شده بر زندانیان رفع شود. اما به استناد فرمان «اوباما»، اعلام تمدید یک سال اضافی در ماموریت جنگی امریکا پروسه صلح را لااقل برای یک سال دیگر به تعویق انداخت. فرمان اوباما پیغام ستیزهگرانه و گستاخانه به مردم افغانستان دارد. به این معنی که: امریکا از طریق جنگ از حکومتی که «جان کیری» در افغانستان ساخته است، حمایت میکند. حکومت تحتالحمایه باید از منافع امریکا در افغانستان پاسبانی کند و پایگاههای نظامی این کشور را از گزند حوادث در امن نگه دارد. در عملیات نظامی پخپل سر امریکا در قرآ و قصبات کشور قیود وضع نکند. این حکومت که از جنگ سالاران شناخته شده چون چاپ انداز دوستم ترکیب شده ماموریت جنگی دارد .
پیام جنگی اوباما فتنه خوابیده را بیدار ساخت: دوستم که از برکت حمایت امریکا و متحدین از جنایات گذشته خود حساب نداده است، محتوای پیام را بدرستی درک و به خیز و جست آغاز کرد. وی که در زمان پیشروی طالبان در شمال کشور در سوراخ کوه «ترابزون» ترکیه فراری و پنهان شده بود نفس تازه یافت.
از آنچه گفتیم بر می آید که عطش خون آشامی نظامیان امریکا و متحدین پس از چارده سال جنگ، دادن هزاران کشته و صرف ملیاردها دالر فرو کش نکرده است. جنگ بالای مردم افغانستان تحمیل شده است. وقتی دشمن حاضر به صلح نباشد، مسئولیت همه ویرانیها و خونریزیهای ناشی از عکسالعمل مخالفین مسلح اعم از بمهای انتحاری و جادهیی بدوش طرف ستیزهگر میافتد. شکلگیری بلاکهای ستراتژیک جدید منطقوی مظهر گرایش کشور های منطقه در دفاع طویل المدت از داعیه مخالفین مسلح است. افغانستان در آستانه تبدیل شدن به مرکز تورید و صدور جنگ بیپایان قرار گرفته است که ویرانی آن نصیب ما و منفعتش از ان دیگران خواهد بود .
راه حل خروج از بنبست جنگ فرساینده، آنطوریکه بارها گفته شده تشکیل یک حکومت موقتی به موافقت مقاومت مسلح است. به همین منظور باید دفتر قطر فعال شود و اوربند فوری در صدر اجندای مذاکره قرار بگیرد. در صورتی میتوان ادامه جنگ را از طرف قوای خارجی تا حدی توجیه کرد که مخالفین مسلح در تقابل با پروژه صلح قرار بگیرد. درین صورت قبل از دست بردن به سلاح باید جانب مسئول ادامه جنگ از طریق میدیا افشا شود. برای فعلاً مسئولیت جنگ تحمیلی را امریکا بدوش دارد.
اگر امریکا دست از حمایت جنایت کاران افغانی بردارد، در هر نوع عهد و پیمان بدمعاشی را کنار بگذارد و در تلافی اشتباهات گذشته صادقانه عمل کند، مردم افغانستان این عظمت اخلاقی را دارند که دست دوستی دشمن پشیمان شده خود را بفشارند.
پایان
فرانسه
۳ دسامبر ۲۰۱۴
دوکتور م ، ع ، ترهکی