یکی از همسایگان ترکتبار ما از کشور همسایه ای غربی ما ایران، تحت عنوان سر آغاز شونیسم فارس در ایران چنین می نویسد:

"سر آغاز شونیسم فارس در ایران

ما ترکان نه تنها همچون قارچهای یکروزه در ایران جوانه نزده ایم، بلکه ملتی با بیش از 27 میلیون جمعیت و ریشه ای چندین هزار ساله در منطقه سکونت خود هستیم. ما صاحب زبانی قدرتمند و زیبا و فرهنگ و ادبیاتی بسیار غنی هستیم که پشتوانه عظیمی برای ملت ما محسوب می شود.

اما دوباره به سئوالات اول نوشته برمی گردیم. چرا ما از هویت (کیملیک) و دارایی فرهنگی (وارلیق) خود بی خبر هستیم؟ و آنچه را از تاریخ ایران می دانیم اکثراً در جهت تحقیر ملت و فرهنگمان است؟

جواب را باید در دوران شونیستم حاکم شونیسم فارس که ارمغان رژیم پهلوی است جست. شونیسم یعنی اعتقاد به برتری نژادی و یا حقوقی ملتی بر ملت دیگر.

با کنار رفتن قاجاریه یا آخرین حکومت ترک در ایران، رژیم نژادپرست پهلوی با نقاب وحدت ملی ولی دراصل برای خدمت به اربابان خارجی خود تمرکزگرایی (سانترالیسم) افراطی و یکسان سازی اجباری هویتی- فرهنگی کشور کثیرالملل ایران را در دستور کار خود قرار داد.

طبق سیستم جدید شونیستی، ایران یعنی تنها سرزمین ملت فارس و دیگر ملت های ترک، کرد، عرب، بلوچ و ... باید از صحنه فرهنگی  سیاسی ایران محو می شدند.

دلیل استعمارگران خارجی بخصوص انگلیس برای این سیاست نیز ایجاد قدرتی یکپارچه به عنوان سدی در مقابل رقیب استعماری روسیه (که به تازگی سیاستهای ضد سرمایه داری را نیز پیشه کرده بود) و ساده کردن بازی های استعماری خود در منطقه با جایگزینی یک مهره بجای چندین کانون قدرت ملی بود.

البته دلایل دیگری نیز برای مبارزه با عنصر ترک نیز در این منطقه وجود داشت. اول خاطره تلخ اروپاییان از دولت مقتدر عثمانی و دیگری ترس از پیشرو بودن ملت ترک آذربایجان در حرکات روشنفکری و ضد استعماری بود، چرا که در آن زمان در نتیجه ارتباط زبانی ملت ترک آذربایجان با آزادیخواهان همزبان خود در آنسوی رود آراز و ترکیه دروازه ورود اندیشه های نو و آزادیخواهی به ایران بود.

این دوران مقارن بود با عصر نظریه های نژادپرستی به خصوص تئوری ساختگی نژاد برتر آریا در اروپا، که دستاویز استثمارگران شده بود. این تئوری های نژادپرستانه، ساخته و پرداخته اروپاییان، در ایران منبع الهام و تغذیه برای عده ای روشنفکر جیره خوار دربار پهلوی گشت تا با این رژیم در نابودی ملت های ایرانی غیر فارس همراه گردند. آنها برای نابودی دیگر ملت ها، یکسان سازی اجباری هویتی ملت ها را پیشه کرده و زبان و فرهنگ ملت ها را مورد حمله قرار دادند. حکومت مرکزی نابودی فرهنگی ملت ها را به نسل کشی ترجیح داد، هرچند که در مواردی نیز جنایت و خونریزی را نیز بر این ملت ها روا داشت.

فعالیت های شونیستی در این دوران عموماً در قالب ایده های پان ایرانیستی صورت می گرفت. پان ایرانیست ها طرفدار ایجاد ملت واحد ایرانی از طریق نابودی هویت ملت های غیر فارس و فارس سازی اجباری آنها هستند.

از اینروست که پان ایرانیستها ( =شونیستها) به پان فارس نیز معروف گشته اند.

مرامنامه شونیسم فارس را میتوان در نژادپرستی آریایی، ترک ستیزی، عرب ستیزی، اسلام ستیزی، باستان گرایی و تبلیغ دین زرتشت خلاصه کرد. اگرچه جرقه های شونیسم فارس قبل از رژیم پهلوی و تحت تأثیر غربیان در ایران زده شده بود، ولی ارتقاء آن در حد یک سیاست حکومتی از زمان رضاخان شروع شد.

از بنیانگذاران باستان گرایی و شونیسم آریایی نیز می توان از آخوندزاده، جلال الدین میرزای قاجار، میرزا ملکم خان و در نسل بعد، سیدحسن تقی زاده، کاظم زاده ایرانشهرتبریزی، محمودافشار، احمدکسروی، تقی ارانی، ملک الشعرای بهار، رضازاده شفق، محمد علی فروغی، جوادشیخ الاسلام زاده، یحیی ذکاء و ... نام برد. "

این بود اظهارات یک همسایه ای ترکتبار ما از کشور ایران.
منبع: سایت میانالی
Miyanali.com
https://www.miyanali.com/gaplandaghi/13

---------------------------------------------------------------
به امید اصلاحات وسیع اجتماعی در افغانستان عزیز
به پیش به سوی مبارزه با فساد اداری و آوردن صلح بین الافغانی!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و هر چه دقیقتر در راۀ مبارزه با فساد اداری!
به امید مبارزۀ هر چه سریعتر و دقیقتر با ایران محوری ها و پاکستان محوری های مخرب در افغانستان عزیز!
به امید دقت به کوچکترین واحد های کاری در هر ساحۀ کاری ما!
به امید اتحاد و وحدت هر چه بیشتر اقوام شریف افغانستان!
به امید صلح، ثبات، عدالت اجتماعی، قانونیت، ترقی و رفاه برای مردم رنجدیدۀ ما