یک کشور اسلامی زن را به فضا میفرستد وکشور اسلامی دیگر زن را از آموزش محروم میسازد. کمی وکاستی درکجاست ؟ باوجودیکه قرآن کریم صریحا امر می کند : اقراء باسم ربک ......
کلیمه رب در قطار اسما ی الهی معنا ومفهومی از خود دارد وامتیازش بیشتراست.
بر اساس دیدگاه قائل به استقلال و وجود واقعی جامعه، استناد صفات حیات و مرگ به آن، با توجه به آیات قرآن کریم پذیرفتنی خواهد بود. قانون مرگ و حیات تنها برای افراد انسان نیست، بلکه اقوام و جمعیت‌ها و جامعه‌ها را نیز در برمی گیرد، با این تفاوت که مرگ ملت‌ها غالبا بر اثر انحراف از مسیر حق و عدالت و روی آوردن به ستم و دنیاپرستی است و مسائل دیگری بهانه ساز.
[۱۲۱]
» مفاد آیه «ولِکُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ»
[۱۲۲]
. این است که امم و جوامع بشری هم مانند افراد دارای عمر و اجلی محدودند
[۱۲۳]
شناخت عوامل رشد و گسست یا مرگ یک جامعه مستلزم شناخت صحیح انسان و جامعه، و شناخت این دو وابسته به شناخت جهان است، بنابراین درک عمیق اسباب فروپاشی یا پیشرفت هر جامعه رابطه مستقیمی با جهان بینی افراد دارد و چون جهان بینی‌ها مختلف‌اند تفسیرها از اعتلا ء و انحطاط نیز گوناگون‌اند؛ اگر جهان و انسان مادی باشند رابطه انسان و جهان نیز در همین مدار قرار می‌گیرد و رشد یا گسیختگی جامعه نیز بر موازین آن تفسیر می‌شود؛ اما در جهان بینی الهی، چون انسان و جهان جاودانه دیده می‌شوند نه در فاصله میان تولد تا مرگ، نوع نگرش به رشد و انحطاط آن نیز متفاوت است.
قرآن کریم اعتلا ءو انحطاط جامعه را برحسب نوع نگرش و جهان بینی افراد تبیین می‌کند؛ به عنوان مثال از زبان آنان که نگرشی مادی دارند و پیشرفت را تنها از دریچه مادی می‌نگرند می‌گوید: هرکه اهل استعلا و برتری طلبی بود به فلاح و رستگاری می‌رسد: «وقَد اَفلَحَ الیَومَ مَنِ استَعلی»
[۱۲۴]
در منطق قرآن کریم، جامعه دارای این نوع جهان بینی، محکوم به شکست است و رشد هر جامعه بر مدار پیشرفت فکری و اعتقادی و علمی است که از حق سرچشمه گرفته باشد و اساس آن را اعتقادات صحیح تشکیل می‌دهد.
مکانیزم هلاکت یک جامعه، با برداشت از آیات مختلف چنین است که طبقات مرفه و مترف، به سبب در دست داشتن سلطه‌های مختلف، باعث پیدایش و گسترش فسق و انحراف همه جانبه در میان توده مردم و جامعه می‌شوند. این موضع خصمانه با توجه به اینکه یکی از اهداف مهم ارسال رسل اقامه عدالت و مبارزه با ظلم است، در مقابل حق و عدالت شدیدتر می‌شود و فساد و تباهی چنان شیوع می‌یابد که جامعه و روح جمعی، صفت فسق وفساد را به خود می‌گیرد و از فطرت اولی و مسیر خلقت منحرف شده، در نتیجه جامعه مستحق عذاب ، هلاک و قهر خداوند می‌شود: «فَقُطِعَ دابِرُ القَومِ الَّذینَ ظَـلَموا.»
[۱۲۵]
قرآن کریم ضمن بیان قصص اقوام پیشین، هم انسان‌ها را به قانونمندی برخی رخدادهای اجتماعی و عبرت گیری از آن‌ها توجه داده و هم علل اساسی انحطاط جامعه را به تلویح یا تصریح برشمرده است. از کنار هم نهادن مجموع آیاتی که این قصص در آن‌ها بیان شده‌اند، به ۴ علت اساسی برمی خوریم که رابطه مستقیمی با فروپاشی جامعه دارند؛ بدین معنا که به هر میزان که این علل در جامعه‌ای رخ بنمایانند آن جامعه سیر قهقرایی سقوط را سریع تر خواهد پیمود.