گناه در تاریکی نگه داشتن مردم

مصطفی عمرزی

بیش از ده سال اخیر از بیش از 15 سال کار فرهنگی- رسانه یی ام را به دفاع از افغانستان، ارزش های آن، افغان ها، پشتون ها و ارزش های آنان گذرانده ام. در این سیر، دشواری ها و زحمت هایی قرار داشتند که اگر عزت نفس نمی داشتم و آگاهی هایم در کار نبودند، محال بود در جوی فرهنگ سازی کنیم که پیروان فارسیسم، اگر هیچ نداشته باشند، با سنت معمول پدران شان(دهن گنده گی و فحاشی) جرات نوابغ را هم سلب می کنند. امیدوارم منظورم را درک کرده باشید که خصوصاً دفاع از پشتون های افغانستان در حالی که در چهل سال اخیر، بدترین مصایب را دیده اند و شبیه یک پیکر بی سر، نه رهبران واقعی دارند و نه هم کسانی که ادعا می کنند، توانسته اند بیرون از دایره ی تنگ پشتوبازی های خود، درک کنند که قوم ما به لحاظ جغرافیای افغانستان، اگر با پشتوزبانان و دری زبانان، اکثریت است، شاخه ها دارد؛ احزاب دارد، شهرنشینان و روستانشینان دارد و آن قدر دچار آفت ایدیالوژی ها شده که به نام اخوانی و الحادی، هنوز به مشروعیت تاریخی خود آسیب می زنند و نام آن را مخالفت با آن مجموعه ای وانمود می کنند که تاریخی شده است. 

یک تجمع مدعیان دفاع از قوم ما را به خاطر دارید که کمتر از یک تنظیم جهادی هم نتوانستند مردم را گرد بیاورند. بخشی از افرادی که دور شان جمع شده بودند نیز رهگذرانی بودند که از محل تجمع شان می گذشتند. این حادثه برای افرادی اتفاق می افتد که نمی توانند مسایل را در دیره ی بزرگ تر، ببینند. در چنین جوی که مردم ما بیش از همه نیازمند تنویر استند، آن چه هم که بسیار منطقی ست، کمتر از آن چه توقع می رود، در جلو آنان قرار داده می شود. این بدبختی از باور هایی نیز منشه می گیرد که شماری با دست یافتن به عرصه ی کار رسانه، برای خود خط و نشان تعیین کرده اند و در حالی که بسیار از آن سر در نمی آورند، وانمود می کنند که چون چنین فکر می کنند، نمی توانند به تعبیر خودشان هر چیزی را نشر کنند. در این بینش، معیار هایی نیز گم می شوند که آدم نمی تواند روی کار کسانی که با تجربه، با ظرفیت و باسواد اند، تعبیر خودش را قرار دهد. جزئیات این مورد، خیلی زیاد می شود. شاید در موضع دفاع، ادعا هایی بکنند که توجیهات شوند؛ اما حرف ما این است وقتی که با سند، ثابت می سازیم مشکل وجود دارد، هیچ نوع توجیه وجود نخواهد داشت تا یک آدم معلوم الحال و مجرم متکرر را که باید جزا ببیند، به نام باور های الحادی و اخوانی، نادیده بگیرند. مثال آن عرصه ی سیاسی ست که با اغماض بر خاینان پس از هفت و هشت ثور، زمام امور کشور، به دست همان ها افتاده است. 

چهار سال از فعالیت من در دنیای مجازی می گذرد. در این تجربه، آن قدر جلو رفتم که تایید بزرگان فرهنگی ما، زود صحت کیفیت کار هایم را تایید کرد؛ اما رد سلایق و علایق الحادی و اخوانی را هم دنبالم احساس می کردم که می خواستند در جلد آن ها از گرایش به بی طرفی(حق) خودداری کنم. 

صرف نظر از نظرات و تنقیدات نیک که همیشه مایل آن ها استم و کارم را بهتر می سازند، برداشت های مختلف فرهنگی که گاهی از سوی افراد دون، ارائه می شدند، اما ماهیت عقده مندانه ی آن ها پنهان نماند که رقیبان باسوادی را که جلوتر از زمانه ی خود استند و زود پیشرفت می کنند، دوست ندارند. این، بلای وبایی ست که جامعه ی فرهنگی و آگاهان افغانستان، همیشه از آن متضرر شده اند. 

پس از هفت، هشت و تا انحصار حکومت ملایان نیز افغان های آگاه در برابر کودتاچیانی قرار گرفته بودند که به خاطر بقای شان، دوست نداشتند رقیبان باسواد، آگاه و فرهنگی داشته باشند. دیدیم که حدود بیست سال قتل، شکنجه، فراری و از دارایی محروم کردند، جزو اصول اساسی هفت ثوری ها، هشت ثوری ها و ملایان بودند. آن بینش به این دلیل نیز به وجود آمد که تغییر سیاسی به گونه ی غیر طبیعی و بسیار خونین صورت می گرفت و چون ماهیت کودتایی داشت، سهم افراد ناباب در آن ها زیاد بود. بنا بر این، طیف آگاه و تحصیل کرده ی افغان، رقبایی شمرده می شدند که نباید وجود می داشتند. 

در زمان جهاد به جای آن که به محور های چون روم، با دیده ی مثبت بنگرند و با حیثیتی که آنان داشتند، از مفاد کمک های بین المللی استفاده کنند، آنان را رقبایی می شمردند که اگر می ماندند، بیش از همه ادعای جهاد فی سبیل الله زیر سوال می رفت که بعداً با هشت ثور، کاملاً زیر سوال رفت. 

افرون بر تحمل نارسایی های عرصه ی مجازی، بار ها کار های روشنگر مرا نشر نکرده اند و یا هم ناقص و در حاشیه، قرار داده اند. چند وقت قبل، با نشر مقاله ی «نتیجه ی سهل انگاری ها» که یک هشدارنامه است، سعی کردم مردم را از یک فاجعه ی دیگر، آگاه کنم که به اصطلاح زیر زنخ شان در جریان است. چنین دقت و دید که متاسفانه معدود به این قلم مانده، مسوولان چند رسانه ی مجازی ای را که نوشته ام را به آنان فرستاده بودم، به جای نشر، به سانسور تصاویر یا اغماض وامی دارد. 

فکر کنید اگر دور از چشم مردم ما، اما با جرات در برابر غیر پشتون ها و بیگانه گان، نفرت خویش از منافع ملی، افغانستان و ملت افغان را بیان می کنند و آن را با انواع فرهنگ سازی تجهیز و بالاخره وقاحت را به جایی می رسانند تا در محلات خود در درب و دیوار ها نقش کنند و با تمام دشمنان ما هماهنگ، پیش از همه چه باید انجام دهیم؟ بی نیاز به پاسخ، معلوم است که باید روشنگری کنیم. با نقد و جلب توجه مردم و حکومت، سعی کنیم قبل از آن که به یک انفجار مبدل شود، جلو آن را بگیریم. در چنین حال، یکی می آید و وجدانی، مفت و رایگان و با قبول رسک توهین ها، تهدید ها و خطر ها حتی به ساحه می رود و تصویر می گیرد و می نویسد و با قبول مسوولیت آن چه نوشته، سعی می کند کارش با کیفیت نیز باشد، اما چنین تخلیق مهم و روشنگر، قربانی نگرش ها و برداشت هایی می شود که شماری در جو این که تعریف مشخص منافع ملی هم نداریم، به خاطر باور های چپی و راستی(اخوانی و الحادی) کار شما را ضایع یا حذف می کنند. 

بار دیگر هشدار می دهم کسانی که مسایل حاد را از عقب عینک های خودشان، تنگ نظرانه می نگرند و متوجه نیستند که تمام مسایل ما چند بُعدی شده اند، همان قدر شریک جرم شناخته می شوند که کسی مجرم شناخته می شود. 

گناه در تاریکی نگه داشتن مردم، کمتر از خیانت ملی نیست؛ زیرا با انفجار معضلاتی که از چشم همه، دور نگه داشته شده بودند، مردم ما با غافلگیری در منگنه ای می مانند که اگر از قبل آگاه می شدند، می توانستند جلو آن را بگیرند یا حداقل از زیان هایش بکاهند. مصداق آن چه گفته ام، تفسیر این بیت نیز است:

علاج حادثه، قبل از وقوع باید کرد

بلا را ندیده، دعا را شروع باید کرد