فتح خان یکی از فرزندان متعدد سردار پاینده محمد خان بارکزی بود ، پاینده محمد خان بارکزی یکی از سرداران خاندان سلطنتی درانی بود و در جنگ های  درانیان ، چه تیمورشاه و چه شاه زمان رشادت های زیادی نشان داده بود ، از آن گذشته پاینده محمد خان در به قدرت رسیدن شاه زمان نقش مهمی داشت .
شاه زمان پس از تاجگذاری مجبور شد که با برادرش شاهزاده همایون حکمران قندهار که خودش را ولیعهد و جانشین پدر میدانست بر سر تاج و تخت بجنگد به همین خاطر به قندهار لشکر کشید ولی سپاهیان همایون بدون جنگ به شاه زمان تسلیم شدند و همایون هم فرار کرد و به بلوچستان پناه برد . پس از فتح قندهار شاه زمان حکمرانی آنجا را به پسر کوچک خویش شاهزاده قیصر سپرد و جمعی از سرداران و معتمدان خود را به اطاعت او فرمان داد ، یکی از آنها فتح خان بود . (۱)
همایون بار دیگر به وسوسه سیدی خداداد نام به قندهار حمله کرد و قیصر را شکست داد و اسیر کرد ، پس از پیروزی همایون بر قیصر ، فتح خان به همراه بقیه معتمدان شاه خودشان را به پشاور رساندند و از پیوستن به همایون سر باز زدند . (۲)
شاه زمان از پشاور به سرعت خودش را به قندهار رساند،  همایون بار دیگر فرار کرد و در لیه دستگیر و به فرمان شاه زمان ، چشمانش را از کاسه درآوردند .
شاه زمان در سالهای آخر فرمانروائی اش تعداد زیادی از سرداران را به مرگ محکوم کرد که یکی از آنها پاینده محمد خان بود ،  پس از کشته شدن پاینده محمد خان , فتح خان به همراه دیگر برادران و بستگانش فرار کرد و خودش را به محمود رساند و به او پیشنهاد داد که از یاری دیگران چشم بپوشد و به قندهار برود و با کمک درانیان قندهار تاج و تخت را از شاه زمان بگیرد .(۳)
محمود پذیرفت و به همراه فتح خان به سیستان رفت ، در آنجا دختر بهرام خان حکمران سیستان را عقد پسر خویش درآورد و پس از آن به قندهار لشکر کشید ، شاه پسند خان را شکست داد و قندهار را محاصره کرد .
پس از ۴۲ روز قندهار سقوط کرد ، فتح خان شخصا خودش را به بالای باروی قندهار رساند و با کفش بر نقاره قندهار کوبید و پادشاهی سلطان محمود را اعلام کرد . (۴)
بخش خان و حسن خان هم به شاه زمان خیانت کردند و درها را به روی سپاه محمود گشودند ، مهر علی خان قبل از همه این دو خائن را از دم تیغ گذراند و پس از آن با تعدادی از افراد وفادارش از قندهار فرار کرد و به شاه زمان  پیوست .  (۵)
پس از قندهار کابل هم سقوط کرد و شاه زمان به همراه وزیر رحمت الله خان و زمان خان رهسپار پشاور شد ، در راه به پیشنهاد وزیر رحمت الله خان به قلعه ملاعاشق الله شنیواری رفت تا اندکی بیاساید . عاشق الله شنیواری آنها را دستگیر کرد و خبر این کار را به محمود رساند ، محمود و فتح خان ، اسدالله برادر فتح خان را به قلعه عاشق الله فرستادند تا شاه زمان را نابینا کند .(۶)
محمود بعد از تاج گذاری وزارت را فتح خان واگذار کرد و به او  لقب " شاهدوست " بخشید  . شجاع الملک برادر تنی شاه زمان برای گرفتن انتقام برادر و دستیابی به تاج و تخت با ده هزار سپاهی برای گرفتن تاج و تخت به کابل لشکر کشید،  کامران و فتح خان با سه هزار سپاهی راه را بر او بستند ، پیروزی ابتدا با شاه شجاع بود اما درانیانی که در سپاه شاه شجاع بودند به غارت خزانه پرداختند و شاه شجاع شکست خورد.(۷)
فتح خان شورش سال ۱۸۰۲ غلجایی ها را به شدت سرکوب کرد و در نبرد دیگری که در ماه می همان سال در منطقه گلچین رخ داد آخرین قوای آن ها را هم تار و مار کرد ، البته غلجایی ها در این نبرد فقط مدافع بودند و برای جلوگیری از نابودی منطقه به دست فتح خان با او جنگیدند ولی شکست خوردند . (۸)
 همچنان در هنگام بروز جنگ مذهبی میان اهل سنت و اهل تشیع در کابل ،  فتح خان جانب قزلباش ها را گرفت .(۹)
 پس از آن که مردم کابل از محمود بخاطر بی کفایتی به تنگ آمدند و او را در بالاحصارمحاصره کردند و شجاع الملک با کمک مختارالدوله  وارد کابل شد و بر تخت نشست .شاه شجاع شاه زمان را آزاد و عاشق الله شنیواری را مجازات کرد ، فتح خان هم پس از مدتی به شاه شجاع پیوست اما توقعاتی که از او داشت برآورده نشد و فتح خان دوباره به قندهار رفت  مدتی را در زندان قیصر سپری کرد و پس از آزادی از زندان توانست شاه محمود را بار دیگر به سلطنت برساند ، فتح خان در دوره دوم سلطنت محمود توانست اوضاع را سر و سامان بدهد و کشمیر را فتح کند ، پس از آن وزیر فتح خان به فرمان محمود برای گرفتن هرات از شاهزاده فیروز و سپردن آنجا به شاهزاده کامران به هرات لشکر کشید ، فتح خان خارج از هرات اطراق کرد و برادرش دوست محمد خان را برای تسخیر ارگ و باروهای هرات فرستاد  دوست محمد خان پس از انجام این کار دست به تاراج ارگ زد و کار را به جایی رسانید که لباس های خانم ها را از تن شان بیرون آورد (۱۰) و بند شلوار  دختر شاه محمود ( خواهر شاهزاده کامران ) را از زیر لباسش بیرون کشید ! (۱۱)  و بعد فرار کرد و به پیش برادرش محمد عظیم خان حکمران کشمیر رفت . 
فتح خان پس از فتح هرات برای رویارویی با ایرانیان با سپاهی که تعدادی از سران خراسان و حکمران خوارزم هم به آن پیوسته بودند از هرات خارج شد ، (۱۲)دولت ایران لشکری برای مقابله با فتح خان فرستاد ، سپاهیان فتح خان که تعدادشان بیشتر بود در آستانه پیروزی بودند که گلوله ای به دهان فتح خان اصابت کرد و جنگ بدون نتیجه خاتمه یافت به زودی خبر کار ددمنشانه دوست محمد خان به محمود و کامران رسید و آنها که دل خوشی از وزیر فتح خان نداشتند مخصوصا کامران که به اقتدار وزیر فتح خان حسودی میکرد تصمیم به مجازات وزیر گرفتند .
 کامران شخصی به نام منصور خان را به حضور شجاع السلطنه (حسن علی ميرزا) حکمران خراسان فرستاد و به وی پیام فرستاد که جنگ میان دو کشور برخلاف خواست شاه محمود بوده و فقط به ابتکار وزیر فتح خان صورت گرفته است و اکنون شاه محمود در پی جبران آن است و حاضر است که از دولت ایران عذرخواهی کند ، فتحعلی شاه قاجار که  به مشهد آمده بود  فرستاده کامران را به حضور پذیرفته و پاسخ داد که برای رفع خصومت میان دو دولت ، بايد  وزيرفتح خان ، مسئول جنگ میان دو کشور را کت بسته به دربار ایران بفرستند و یا در همانجا از بينایی محروم کنند .(۱۳)
کامران با کمال میل این درخواست را پذیرفت و به عطا محمد خان بامیزایی  فرمان داد که فتح خان را کور کند و پس از آن او را به کابل فرستاد . در کابل شاه محمود از وزیر نابینا خواست که به برادرانش که سر به شورش برداشته بودند نامه بنویسد و از آنها بخواهد که با او بیعت کنند ولی فتح خان از این کار شانه خالی کرد و جواب داد که او که اکنون اسیر نابینایی بیش نیست و تسلطی بر برادرانش ندارد شاه محمود از این جواب به خشم آمد و فرمان مرگ او را صادر کرد ، درباریان هم اول انگشتان او را بریدند و  بعد دست ها و پاهاى او را از حد مفاصل قطع کردند، پس از آن بينى، گوش ها و لب هاى او را بریدند و آخر از همه سر او را از تن جدا کردند . (۱۴)

 

۱۳۹۹/۱۱/۲۱


منابع : 

۱_ تاریخ حسین شاهی ، امام الدین حسینی ، به کوشش پروفسور لعل زاد ، ص  ۸۸
۲_ همان منبع ، ص ۹۲
۳_ گزارش سلطنت کابل ، الفنستون ،  برگردان : محمد آصف فکرت ، ص ۵۱۳
۴_ تاریخ درانیان ، برگردان : سید حسین شیرازی ، ص  ۱۷۹ و ۱۸۰
۵_ فیریر ۱۲۳ و ۱۲۴
۶_ الفنستون ، ص ۵۱۶ _ زندگی امیر دوست محمد خان ، موهن لال ، برگردان : سید خلیل الله هاشمیان ، ص ۸۷   
۷_ عروج بارکزائی ، ادوارد الاسیس پیرس ، برگردان به فارسی : عبدالرحمن پژواک ، محمد عثمان صدقی ،  ۳۱ و الفنستن ، ص ۵۱۸ 
۸_ عروج بارکزی ۳۴
۹_ تاریخ افغان ها ، ژورف پیری فیریر ، برگردان به فارسی : حسین سبزواری ، ص  ۱۳۰ و ۱۳۱
 ۱۰_ فیریر ۱۴۹
۱۱_ تاریخ درانیان  ۲۰۷
۱۲_ افغانستان در پنج قرن اخیر،  میر محمد صدیق فرهنگ ، ۱۴۲
۱۳_سراج التواریخ ، فیض محمد کاتب ، ج اول ، ص ۹۷
۱۴_ موهن لال _ ص ۱۳۸