راجع به نامه ی زرغونه منگل

مصطفی عمرزی

زرغونه منگل در میان بهترین گوینده گان اناث افغان که پس از سقوط طالبان از فرصت ها، مثبت استفاده می کردند، قرار دارد. رادیو آزادی، یک بخش بزرگ شهرت خویش را مدیون زرغونه منگل است. ما در موارد مختلف، در جا هایی که از مهارت گوینده گان اناث افغان، صحبت به میان آمده، از زرغونه منگل، همیشه یاد کرده ایم. افزون بر سلاست بیان ادبیات زبان دری، شوخی های مودبانه ی او که هنگام آغاز و پایان سرویس های خبری با همکاران خویش می کرد، لطف برنامه های او را بیشتر می ساختند. 

زرغونه منگل نیز از سرمایه های حلالی که با سال ها زحمت به دست می آیند و مختص افغان های تحصیل کرده ی واقعی می باشند، در روز ها و شب های دشوار کنونی، مایه گذاشت. 

زرغونه منگل با استعفا از رادیو آزادی، در حالی که از امتیازاتی محروم شد که با همت خودش به دست آورده بود، وارد میدانی شده که مردم ما با نگرانی از سرنوشت سیاسی شان، با قربانی و ایثار، سعی می کنند تحول جدید سیاسی، شبیه دهه ی هفتاد و سگ جنگی های داخلی نشود. 

شخصاً از استعفای زرغونه منگل، آزرده شدم. از قبل آشکار بود که اگر قربانی او بیش از یک عمل افتخارآمیز فرهنگی نباشد، نمی تواند روی سیاست هایی اثر بگذارد که از سال هاست در قبال ما، اما بی توجه بر ما، اعمال می کنند. 

دوست داشتم زرغونه منگل تا زمانی که می توانست، از طریق رادیو آزادی، الگو و مثال دختران تحصیل کرده و با همت افغان، باقی بماند. جا خالی کردن او در حالی که از قوم پشتون است، افزون بر خالیگاه هایی می شود که در همه جا سعی می کنند با بُریدن از سهم قوم ما، ما را در تنگنا های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرار دهند. دیدیم که با خالی شدن یا کاهش سهم سیاسی ما در دولت، چه گونه غیر پشتون های مغرض، تمام امکانات دولتی را بالا می کشند و با انحصارات قومی- اقلیتی، علیه ما اقدام و لابی می کنند. با این حال، این حقیقت نیز محرز است که تغییر سیاست ها هم از ما قربانی می گیرد.

من هنگام مدیریت جدید رادیو آزادی که این رسانه با همت پشتون ها مشهور شده بود، طی مقاله ای نوشته بودم که آوردن پسر یک ناقل بدنام(محی الدین مهدی) که در افغان ستیزی و پشتون ستیزی، مشهور است، هرچند با تخلیقات مسخره، اما نشان می دهد که در تمام سال هایی که بعضی پشتون های بی خاصیت و دالرخوران دوتابعیته، فقط در فکر پُر کردن جیب های شان و استفاده های مالی بودند، چه گونه غیر پشتون های مغرض، با مهارت در اروپا و امریکا علیه ما لابی می کردند. اکثر آنان کسانی هم بودند/ استند که افزون بر امضا های حامد کرزی، هنوز با امضا های اشرف غنی استخدام می شوند و در حالی که در حد یک رای هم به ما وفادار نیستند، اما علیه ما و از میراث تاریخی- سیاسی ما استفاده ها می کنند. 

با آمدن پسر ناقل بدنام در رادیو آزادی، تغییرات زشت، اما خیلی با مهارت، رونما شده اند. طی یکی- دو سال اخیر، بار ها شاهد بوده ام که رادیو آزادی به تریبون ستمیان، مبدل شده و حتی اصطلاحات قبیله گرا، فاشیست و عموماً ضد پشتون ها را با مهارت وارد ادبیات مستعمل این رادیو، کرده اند. استخدام افراد نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این اواخر، از قلم انداختن کلمه ی «افغان» از رادیو آزادی، به درصد بالا، رسیده است. چنین امری، تنها نتیجه ی افراد ناباب نیست؛ زیرا رادیو های خارجی، مشی دارند، اما همین که تغییر سیاست های خود را با افراد ناباب، اعمال می کنند، می تواند نمایانگر شکست و ضعف هایی باشد که در دم و دستگاه ظاهراً بیست سال اخیر، هرچند با زعمات چند پشتون، اما نصیب ما شده اند. 

نمی دانم آقای اتمر که لطف همکاری هنگام کارزار های انتخاباتی با ایشان را یافته بودم، چه گونه موفق خواهد شد نارسایی هایی را اصلاح کند که کار وزارت خارجه ی افغانستان می باشند. خیلی دیر نه، چند ماه قبل از شروع کار او به حیث وزیر خارجه، این وزارت با صلاح الدین ربانی، پسر ملا چترالی بدنام(ربانی) طی چند سال با راه اندازی تیم فیس بوکی «ما افغان نیستیم!»، حیثیت افغانستان را لطمه زده بود. هنوز اکثراً افرادی در وزارت خارجه کار می کنند که از بقایای شر و فساد اند و طی چند دوره در اختیار گیری این وزارت از عبدالله عبدالله تا ضرار احمد مقبل و صلاح الدین ربانی، فرزندان ناقلین بخارایی را استخدام و از طریق آنان، وظیفه داده اند تا در سفارت های افغانستان در خارج، علیه ما لابی کنند. ماجرا های زیاد آن ها مستند نیز شده اند. 

من در موارد مختلف از آقای اتمر، حمایت کرده ام و بسیاری از کسانی که در دم و دستگاه بیست سال اخیر افغانستان، به همه چیز رسیده اند، مدیون قلم های ما استند، اما بی منت گذاری، بیشترین خواهش ما این است که بیشتر جلو افغان ستیزی ها را بگیرند. افغان ستیزی به معنی ویران کردن پایه های اقتدار این مملکت است. 

زرغونه منگل، توام با استعفا، نامه ای را منتشر کرد که هرچند از سر جرات است، اما نهایت نهایت تاثر در آن وجود دارد. من با اجازه ی او، این نامه را در این جا اقتباس می کنم، اما توجه شما را به سطوری می خواهم که زرغونه منگل با شکایت از برخورد های عجیب و غریب، با صراحت، ادعای من مبنی بر تغییرات ستمی این رسانه با مدیریت پسر یک ناقل بدنام را تایید می کند:

«آن چه تصمیمم را خیلی آسان ساخت، تغییرات در رادیوی آزادی ست که متاسفانه به صحنهء اقدامات و سیاست های مرموز حزبی و سمتی مبدل شده و از موقف یک رادیوی معزز بین المللی، به تقلیدگر یک تلویزیون محلی، تنزیل یافته است.»

«دوستان!

از رادیو آزادی، استعفا دادم. دلیل این اقدامم، نامهء سرگشاده ای ست که اخیراً به جو بایدن، رئیس جمهور امریکا، نوشته و در آن خواهان توجه بر مردم بی گناه افغانستان، توصل به غریزهء پدرانه در قبال کودکان و جوانان افغان و وادارسازی طالبان به آتش بس فوری، شده بودم. 

رهبری رادیو از من خواست نامه را از صفحهء فیسبوکم حذف کنم. گفتم نمی کنم. با دادن یک هشدارنامه، بار دیگر خواهان حذف نامه شدند. گفتم حذف نمی کنم؛ زیرا سلامت افغانستان و منافع ملی اش برایم مهم است، نه معاش رادیو آزادی. شیروار و سربلند، استعفانامه ام را برای شان فرستادم.

آن چه تصمیمم را خیلی آسان ساخت، تغییرات در رادیوی آزادی ست که متاسفانه به صحنهء اقدامات و سیاست های مرموز حزبی و سمتی مبدل شده و از موقف یک رادیوی معزز بین المللی، به تقلیدگر یک تلویزیون محلی، تنزیل یافته است. به پاس دوستی ها جزئیات نمی دهم و فقط می گویم افغان ها از هم جدایی ندارند و به امید اصلاح عزیزان!

خرسندم که نامه ام از طریق چهار چینل خصوصی، به حلقهء نزدیک کاری بایدن رسیده و روزی که اقدامی به نفع افغانستان از جانب ادارهء بایدن اتخاذ شود یا آتش بسی برقرار گردد، غیر مستقیم، از دور دور یا شاید از خیلی نزدیک، خود را به نحوی در آن دخیل خواهم دانست و خواهم بالید!

کاپی استعفانامه ام را شریک می سازم و با این شعر عالی، فصلی جدیدی از زنده گی ام  که در آن خدمت شرافتمندانه به مردم افغانستان، تحکیم صلح، تقویت وحدت ملی و ترویج انسانیت در صدر اعمال، قرار داشته باشد را آغاز می کنم.

په جهان د ننگیالو دی دا دوه کاره

یا به وخوری ککری یا به کامران شی

شرح تصویر:

زرغونه منگل در کوه سینا در مصر. او در توضیح این تصویر، آورده بود در جایی که ایستاده، کلمه ی معزز «افغان» را نوشته اند.