روز ششم جدی سال 1358 یکی از سیاه ترین روزهای تاریخ افغانستان به شمار می رود. در این روز همسایه بزرگ شمالی افغانستان که یکی از دو ابرقدرت جهانی دوران جنگ سرد بود، به کشور عزیز ما لشکرکشی نمود، دولت انقلابی حزب دموکراتیک خلق افغانستان را سرنگون و به عوض آن ادارۀ دست نشانده خود را بالای مردم افغانستان به زور تانک و طیاره تحمیل نمود. این عمل خشمانه و انتقام جویانۀ نظامی ابرقدرت جهانی نشان داد که حزب خلق و دولت انقلابی آن زمان سیاست مستقل را به پیش می برد و چنان که بعضی از مخالفان شان ادعا می نمایند- «غلام شوروی ها» نبوده است. هیچ کشور اشغال کننده غلامان حلقه بگوش خود را در کشور مستعمره از قدرت نمی اندازد، بلکه برعکس بر ضد مخالفین و عدوی خویش حمله می نماید و عمال و غلامان خویش را بر مسند کرسی می رساند.
اتحاد جماهیر شوروی وقت در زمان تهاجم نظامی بر افغانستان قوانین و مقررات مروج بین الدول و قرارداد های دو جانبه و تاریخی بین کابل و مسکو را در نظر نگرفته، خدعه و نیرنگ را بکار برده، نفاق و شقاق را در افغانستان و در حزب دموکراتیک خلق افغانستان دامن زده، از میتود و روش حمله بر کشور دشمن استفاده کرده و بدون آگاهی قبلی دولت افغانستان و جهانیان بر کشو ما حمله نموده است.
بعضی ها ساده لوحانه فکر می کنند و یا مغرضانه مدعی اند که شوروی ها نظر به دعوت دولت انقلابی بخاطر کمک با انقلاب افغانستان به کشور ما نیروی نظامی فرستاده است. وضعیت تاریخی- اجتماعی ملی، منطقوی و بین المللی آن وخت و عقل سلیم حکم می کند که چنین چیزی با واقعیت مسئله بصورت قطع انطباق ندارد. در هیچ سند رسمی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت انقلابی تحت رهبری نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین چنین تقاضا درج نه شده است. بر عکس، در همه اسناد رسمی حزبی و دولتی در ارتباط با روابط کابل- مسکو بر مناسبات دوستانه و پارتنر شیپ دو حزب و دولت مستقل پافشاری گردیده است. رهبران حزب و دولت خلقی از این هم پیش رفته و انقلاب ثور را به حیث انقلاب نمونه وی برای کشورهای رو به انکشاف قلمداد نموده و به این ادعای خویش خواسته و یا نا خواسته اهمیت انقلاب کبیر اکتوبر را در سطح جهانی به چالش کشیده است. آنهاییکه مدعی اند که نور محمد تره کی و یا حفیظ الله امین از طریق تماس تلفونی از شورویها کمک نظامی خواسته اند؛ بر علاوه آنکه دروغ محض است، باید در نظر داشت که مطالبۀ کمک نظامی از یک کشور فرمایش تحفۀ شخصی یک جوره دریشی و یا بوتل ودکا نیست که از طریق مطالبات تلفونی شفاهی افراد انجام یابد، بلکه خواستار تصامیم جمعی دولت های هر دو طرف و قرار داد مشخص است که در آن نوع فعالیت، شرایط و زمان حضور نظامیان و غیره موضوعات و جزیات درج می باشد. باز هم اگر این پیش فرض غیر عقلانی مطالبۀ کمک را برای یک لجظه بپذریم، پس باید نیروی نظامی شوروی بطور علنی در پیش چشم مطبوعات و با موافقۀ دولت افغانستان داخل کشور میگردید و مطابق نیاز دولت افغانستان به عملیات خویش در نقاطیکه دشمن انقلاب حضور داشت اقدام می کرد؛ نه اینکه به شکل پنهان داخل خاک کشور گردد و عملیات خویش را از ارگ ریاست جمهوری آغاز نماید، رئیس جمهور کشور را با همه پرسونل وفادار آن شهید، رهبری حزبی و کابینۀ دولت را بعد از تحقیر و توهین به محبس بیندازد. خلاصه اینکه نظام انقلابی خلقی را سرنگون و در رهبری حزب و دولت عمال خویش را تحمیل و انستـال نماید.
صرف نظر از اینکه وضعیت در حزب، دولت و تعادل قوای سیاسی در جامعه افغانستان به چه منوال بوده است، دولت خارجی حق مداخلۀ نظامی در امور کشور ما را نداشت. فلهذا لشکر کشی قشون سرخ در 6 جدی سال 1358 بخاطر کمک با انقلاب و انقلابیون نه، بلکه بخاطر اشغال افغانستان بوده و این روز سیاه در تاریخ افغانستان قابل تقبیح می باشد.

6/جدی/ 1399