تلقی ما از بدترین دشمن، باید طرفی باشد که هویت سیاسی ما را متنازع می سازد. در حدود یک قرن قبل که حکومت ترکان قاجاری ایران سقوط کرد، مسئله ای را پی گذاشتند که به نام «فارسیسم» به یک دردسر منطقه یی مبدل شده است.

از به اصطلاح اشتراکات فرهنگی تا باور های دینی، بزرگ نمایی فارسکی به نام فارسی زبان که شاید کمترین آن را پدیده ی بدمعنی فارس/ پارس(صدای سگ) تشکیل می دهد، نوع نگرش خاص که گویا افغانستان و تاجکستان با تمام اصالت های فرهنگی و تنوع قومی، جزو محدوده ی فارسستان استند، به ویژه نوع تعدی ایرانی را متفاوت می سازد. 

با سقوط رژیم صفویه در ایران توسط پشتون ها، مشی شیعه سازی منطقه بسیار آسیب می بیند. پس از قتل نادر افشار توسط مستخدمان نمک حرام فارسش، افغانستان از آخرین مقطعه ی تسلط همسایه ی غربی رهایی می یابد و به دنبال مرکزیت هایی که با سقوط تیموریان هرات در خلای 240 سال اتفاق افتیده بود، وارد مرحله ای می شود که حتی با فشار ابر قدرت های انگلیس و اتحاد شوروی، واحد سیاسی کشور ما با جغرافیا و نام های    جاافتاده ی آن(افغانستان و افغان) جهانی می ماند. 

در عرصه ی تقابل با بیگانه، تسجیل نام های جهانی افغانستان و افغان، بسیار مهم است. این نام ها با مشخصات حکومت، دولت و تنوع قومی و اصالت هایی که اگر تصنع فارسی و فارسی زبان را کنار بگذاریم، می بینیم که از پشتون های دری زبان تا ترکان، اعراب و چندین گروه قومی دیگر که حوزه ی اشتراکات فارسکی را رد می کنند، شناخته می شوند.

از سوء تعبیری که با کتمان دری به نفع فارسی، تطور نام و نشان دارد، در حدود صد سالی که از تحمیل نظام فارسکی ایران توسط انگلیس ها بر اکثریت غیر فارس این کشور می گذرد، حتی با خوانش نفرت از حضور پر شکوه افغان ها در ایران که یکی از بدترین سلسله های تاریخ را روانه ی کثافتدانی تاریخ کردند، تهاجم فرهنگی علیه مردم ما را سامان می دهند. 

همچنان تکرار می کنم که تشریح عمق تاریخی غلط آریایی، خراسانی و فارسی که با فرضیات زبان شناسی در نصاب رسمی ما جا داده اند، افزون بر تعدی بیگانه، نوع افغان ستیزی داخلی را دامن زده است. 

پس از سقوط حکومت کمونیستی که مقداری از آخرین ابهت دولتی را حفظ کرده بود، در حکومت ارتجاعی تنظیمی که از کنترول بر کابل نیز عاجز می آمد، روند تضعیف دولت را به جایی رساندند که اگر از امارت آهنین طالبان بگذریم، شکل یابی آن در حکومت های 18 سال پسین، به قدری به سجل سیاسی ما آسیب زده است که رویکرد هجوم فرهنگی ایران بی لحاظ عرف دیپلوماتیک نیز نام های جهانی ما را متنازع می سازد. در این میان گروه هایی را نباید از یاد برد که با وابسته گی های علنی به بیگانه، وقاحت سیاسی ایرانی را بیشتر ساخته اند.

افراد خودفروخته که در مقاطع بحران افغانستان، سعی کرده اند با استفاده از فرصت، درز های داخلی افغانستان را بیشتر بسازند، در فرهنگ سازی های ضد افغانی، فعالانه سهم گرفته اند. عمده ی چنین رویکردی که اکثراً به خاطر منافع ایران صورت می گیرد، برای کسانی که بسیار ماهیت مداخله ی ایرانی را نمی دانند، جالب تر خواهد بود. 

حدود سه قرن پس از هوتکیان کندهار که سلسله ی صفویه را سقوط دادند و بیش از یک و نیم قرن از تقابل ما با قاجار های ایران که به هرات چشم دوخته بودند، عصبیت فارسی به قدری به توهم عنصر فارسکی انجامیده است که هنوز به هرات به نام جزء ایران می نگرد، اما سرخورده گی فتح ایران از سوی افغان ها را با کینه ورزی ایده می سازد. 

آن چه را در زیر برای تان مثال می آورم، حقیقت تلخ تضعیف ابهت نظام کنونی افغانستان را نشان می دهد که با عدم تسلط کافی بر جغرافیای کشور، با وابسته گی های شدید اقتصادی به خارج، مواجه است. بنا بر این در منظر بیگانه، خصوصاً ایرانی، هرچه خواسته باشند، تعریف می کنند.

در حالی که قدمت نام افغان به نام یک هویت مستقل فاقد جنبه ی قومی- برکنار از خلط آن با نام پشتون که تفاوت های صرفی فاحش دارند- به چند هزار سال می رسد و در چند قرن اخیر، مشهور ترین نام مردم افغانستان می باشد، برعکس در فارسیسم، عنصر مُخلی تعریف می شود که می خواهند با پشتونیزه سازی آن، در نخست به فرهنگ تردید هویت سیاسی مردم ما دامن بزنند و بعداً در درز های آن، فاصله ی شمال و جنوب، شرق و غرب ایجاد کنند.

می دانیم که وحدت معنی هویت سیاسی ما بر کل مردم افغانستان، جغرافیای کشور را از تقسیم سمت و سو بیرون می کند و همچنان راه را برای تامین عدالت اجتماعی هموار می سازد تا افغان ها در یک رنگی آن، به نام منطقه، زبان و قوم، از حقوقی که به نام اتباع کشور، شامل حال همه می شوند، محروم نمانند. 

فرهنگ سازی های ضد افغانی در ایران، چنانی که در زیر، مثالی را ارائه می کنم، نه فقط به منظور متنازع ساختن هویت ملی ماست، بل به منظور مصادره ی هویت های اقوامی صورت می گیرد که اصالتاً دری زبان نیستند.

 در ایران با سیاست های یک دست سازی به نام فارسی زبان، سعی شده هویت تخیلی ایرانی را که هیچ سندیت تاریخی ندارد، اما با قدمت تخلیقات داستانی زاده شده است، روی یک مجموعه ی کلان و متنوع قومی بگذارند که گویا در واحد های سیاسی افغانستان و تاجکستان نیز منافع دارند. به این دلیل، هرگونه فارسکی ساختن فضای فرهنگی، به نفع فارسیسم ایرانی است. 

ایجاد تزلزل در بنیان های فکری مردم افغانستان و تاجکستان که با طبقه ی حاکم سادات شیعه و ظاهراً فارسی زبان ایران تهدید می شوند، یک اصل تعدی فارسی است. مردم ما اگر ظاهراً نیز با آن مشکل دارند، در فی نفسه های خود با داشتن تنوع قومی و اصالت هایی که تنها در افغانستان50 قومی را معرفی می کنند که در مناطق خویش با تنوع زبانی، نه ایرانی را می شناسند و نه فارسی را، هم از آن فاصله می گیرند.  

افزون بر ابعاد مختلف اغراض تحدید ارضی افغانستان و تهدید هویت سیاسی ما، وارد کردن بحث های افغان ستیز و پُر و بال دادن به آن، عمد بی شرمانه ای ست که اگر پس از جمهوری به اصطلاح اسلامی ایران که به وجاهت و پرستیژ یک جمهوری اسلامی همسایه وقعی نمی گذارد که به نام اکثریت مسلمان اهل سنت، صبغه ی کفری می دهند، کاهش وحدت فکری مردم ما روی هویت ملی که بر اساس آن می توانند در برابر بیگانه متحدانه عمل کنند، تخریب مواضع ملی ماست که به خصوص از سوی ایران حمایت می شود. 

با بلا هایی که در 18 سال اخیر به نام آزادی بیان بر سر ما آورده اند(فرهنگ سازی های ضد افغانی) اگر در جریان حاکمیت چهار ساله ی تنظیمی مواجه می شدیم، فکر کنید موضع گیری های جناحی خراسانی، ایرانی و فارسی که از سوی حلقاتی در داخل کشور شعار داده می شوند، کشور ما را دچار گسست نمی ساختند؟ 

نام افغان، یک سپر بازدارنده است. آوردن فشار برای حذف، استحاله یا جناحی ساختن آن، به آسیب های شدید سیاسی منجر می شود. با حذف نام افغان، جذب اقوام در جغرافیا های تصنعی یا به نام اشتراکات ایرانی، خراسانی و فارسی، که در سالیان پسین کاملاً فرهنگ سازی شده اند و از بخت بد در نصاب و رسمیات ما نیز وجود دارند، در نهایت به ازهم پاشی واحد سیاسی افغانستان منجر می شود. 

در شمار نام هایی که به یاد دارم، کسی(پرویز بهمن) عملاً  از یک جا شدن با ایران، سخن می گفت. امثال این شهرت ها- اکثراً مستعار- اما درز هایی اند که باعث می شوند جری شدن تحریف هویت ما یا متنازع ساختن آن، بر اساس مخالفت هایی نیز عنوان شود که داخلی شمرده می شوند. 

بهتر است با جدیت برخورد و هوشیاری در برابر فرهنگ سازی های ضد افغانی که باید در حد مراقبت های جدی دولتی نیز قرار بگیرند، عوامل، نفوذی ها و ستون پنجمی های دشمن را بهتر بشناسیم که در 18 سال پسین با استفاده از آزادی های تحمیلی و مهارگسیخته، از منافع دیگران در افغانستان دفاع کرده اند، اما به نام فرهنگ و فرهنگی برائت حاصل می کنند. 

در عرصه ی افغان ستیزی ایرانی، هرازگاهی که دچار مشکل شوند، صورت را تغییر می دهند و به نام اشتراکات فرهنگی و حوزه ی ایرانی، وانمود می کنند بحث سیاسی ندارند. 

گزارش مغرضانه ی شبکه ی خبری «تسنیم»، وابسته به سپاه پاسداران جمهوری به اصطلاح اسلامی ایران در مورد هویت ملی/ سیاسی مردم افغانستان را بخوانید:

«به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، عمدتاً در رسانهها و میان مردم، کاربرد «افغان»، «افغانی» و «افغانستانی» چندان با یکدیگر تفاوت ندارد. اما پرسش این است که میان این سه، کدامیک صحیحتر است و مردم افغانستان را باید چه بنامیم؟ محمد کاظم کاظمی، شاعر و کارشناس ادبی افغانستانی، در یادداشتی که در صفحهء شخصیاش در فضای مجازی منتشر کرده، به این موضوع پرداخته است. یادداشت کاظمی به این شرح است:

«نمیتوان انکار کرد که بخشی از احساس یا تصویر ذهنیای که از پدیدهها داریم، به نام شان ارتباط مییابد. این که نام یک پدیده تا چهحد با ماهیت آن سازگار است، موضوعی است مهم و قابل تأمل، هم بدین دلیل است که نهادن نامهای نیکو بر اشخاص و یادکردن آن ها با نامی که خود میپسندند، از وظایف اجتماعی انسانهاست و از جمله آداب معاشرت دانسته میشود.

مسلماً وقتی پای یک قوم، طایفه یا ملت به میان میآید، قضیه- حساسیت بیشتر مییابد، بهویژه اگر آن قوم، طایفه یا ملت با ما پیوند دینی، زبانی، تاریخی و فرهنگی داشته باشد و ما را نیازمند مراوده و ارتباط دائمی بسازد.

با این وصف هیچ بی جا نیست اگر ما مردم افغانستان از همزبانان ایرانی خویش انتظار داشته باشیم که نام کشور و مردم ما را با دقت و درستی به کار برند، این انتظاری است که تا کنون به تمام و کمال برآورده نشده است و بسیاری از مردم افغانستان از اینکه در گفتارهای روزانهءمردم و حتی گاه رسانههای ایران، با عبارت «افاغنه‌» یاد میشوند، ناخشنود هستند.

واقعیت امر هم این است که کاربرد عبارتهایی همچون «افاغنه‌» و «افغانی‌» و در شکل محاورهایاش «افغونی‌»، خالی از بار تحقیر و تخفیف هم نبوده است، به همین سبب هرگاه نیمهء ناخوشایند حضور مردم افغانستان در ایران مورد نظر بوده است، کاربرد این کلمات بیشتر شده است.

اما بهراستی نام درست این کشور و این ملت چیست؟ و مردم ایران، بهویژه رسانهها که وظیفهء حساستری در این امور دارند، باید چه نام هایی را به کار برند؟

«افاغنه‌»، موهنترین نامی است که میتوان به مردم افغانستان داد، بهویژه با توجه به سابقهء تاریخی این نام در قضایای حملهءهوتکیان به اصفهان و براندازی سلطنت صفوی، به همین دلیل، این نام حتی اگر با نیت تحقیر و توهین هم به کار نرفته، همواره این اثر را داشته است.

اما «افغانی‌»، ضمن اینکه خالی از تحقیر نیست، از نظر دستوری هم ایراد دارد، چون «ی‌» نسبت را نمیتوان به قوم اضافه کرد و از آن، گروهی از مردم را در نظر داشت‌. در این مورد استاد ابوالحسن نجفی در کتاب ارزشمند «غلط ننویسیم‌»، میگوید: «اهل کشور افغانستان را باید افغان بنامیم و نه افغانی، چنان که اهل کشور ترکیه و استان کردستان را ترک و کرد مینامیم و نه ترکی و کردی‌.»(1) کلمهء «افغانی» در واقع واحد پول افغانستان است.

پس نام درست برای ملت افغانستان چیست؟ قانون اساسی افغانستان، کلمهء «افغان‌» را پیشنهاد میکند: (بر هر فردی از افراد ملت افغانستان، کلمهء افغان اطلاق میگردد.»(2) پس در مراجع رسمی، دیپلماتیک و رسانهیی، کاربرد کلمهء‌ «افغان‌» برای اتباع این کشور بلامانع است‌.

ولی نباید از نظر دور داشت که در نظر گروه وسیعی از مردم افغانستان، کاربرد «افغان‌» هم خالی از اشکال نیست، چون نام قوم «افغان‌»(پشتون‌) را تداعی میکند که فقط یکی از اقوام این کشور است و انتساب همهء مردم افغانستان به این قوم، خالی از اشکال نیست، مثل اینکه همهء مردم هندوستان را «هندو» بنامیم‌. (خواننده ی افغان توجه کند که در این مورد، بدون آن که به تفاوت های صرفی و زبان شناسی توجه کنند، صرف رواج غلط معروف را در نظر می گیرند. چنان چه تبیین شده است، نام افغان، هیچ ربطی به کلمه ی پشتون، ندارد. م.ع)

اگر از این زاویه بنگریم، کاربرد کلمهء «افغانستانی‌» برای مردم افغانستان، مناسبتر به نظر میرسد، هرچند از نظر حاکمیت کنونی این کشور، «افغانستانی‌» نامیدن مردم افغانستان، اعتراض غیرمستقیم به قوانین رسمی و عرف دیپلماتیک کنونی به حساب میآید، چون قوهء حاکمهء افغانستان بر آن است که همهء مردم این کشور، حتی از اقوام گوناگون، «افغان‌» به حساب میآیند.

با آن چه گفته شد، از مردم و رسانههای کشور همزبان ایران انتظار میرود که مردم کشور افغانستان را «افغانستانی‌» یا «افغان‌» بنامند و این را در خاطر داشته باشند که نامی که بر یک پدیده میگذاریم، در تصویری که از آن پدیده در ذهن ما نقش میبندد، نقش اساسی دارد.

پینوشتها:

1- ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم، چاپ دهم، تهران‌: مرکز نشر دانشگاهی، ذیل «افغان/ افغانی

2- قانون اساسی افغانستان، بند چهارم‌.»

لینک اقتباس:

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/03/24/1436220/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C

 

یادآوری:

جهت معلومات و وضاحت بیشتر پیرامون نام های افغان و افغانستان که اغراض ایرانی و مزدوران شان را نیز رد کرده باشند، از طریق لینک زیر، کتاب «حقیقت خورشید» را رایگان دانلود کنید.

این کتاب، حاوی یک مجموعه ی مهم تحقیقی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی نویسنده گان افغانستان- از چند قوم- است که همه صاحب نظر و از استادید به شمار می روند.

https://www.ketabton.com/book/12533