ما، یعنی شاهدان زنده ای که با شعور به سن رسیده گان، سی یا چهل سال تاریخ سیاه پسین را در حافظه داریم، به نام داورانی که نیازی به چپ و راست ندارند، می توانیم به راحتی ادعای گروه ها، افراد و اشخاصی را نفی و باطل کنیم که با گرایش های چپی و راستی، تاریخ و تحلیل سیاسی می نویسند.

من در کتاب «یک قرن در تاریخ و افسانه»(تاریخ شفاهی یک قرن اخیر افغانستان) کوشیده بودم با آوردن خرد مردم، صد سالی را تعریف کنم که در منظر چپ و راست، بسیار تحریف شده است.

باند شر و فساد یا گروهک موذی جمعیت- شورای نظار که در تمام عرصه ها سقوط کرده است، همیشه از ادعا استفاده می کند. این سقوط با افتضاح گرایشات ضد اسلامی که در کتاب «سنگ های آسمانی» مبرهن شدند، در عرصه ی سیاسی با افغان ستیزی و در عرصه ی اجتماعی با سنگ اندازی در میان مردم تا به نام زبان و منطقه، دنبال آنان بروند، متاسفانه در یک طرفه شدن عرصه ی سیاسی، آنان را جری تر کرده است. تنها ماندن آنان با تکنوکراتان ترسو که اکثراً دالرخوران دوتابعیته اند، به حدی به مشکلات افزوده بود که حکومت آقای کرزی با نمونه های پهلوان پنبه هایی که از عطا تا پدرام، همه را تهدید می کردند، اما در حد یک راه پیمایی جاده یی، مشکل ظرفیت بشری داشتند، دولت های 18 سال اخیر افغانستان را در موضع تایید خیانت هایی نیز کشانده اند که از صدور لقب قهرمان ملی به یک شخص معلوم الحال که تمام عمر را در خدمت استخبارات روسیه و پاکستان گذراند، اما قبل از خدمت به دیگران، به قتل رسید، ما را در عرصه ی ضیاع دارایی ها و تقسیم قدرت، ضربه زده است.

جبهه ی به اصطلاح مقاومت که در واقع با اعتراض مردم به ادامه ی جنگ های داخلی، مشهور شد، در کنار مُعضلات بی شمار، به افرادی مشروعیت حضور می دهد که با کارنامه ی سیاه سقوی دوم، باعث به میان آمدن گروه های مختلف مسلح شده اند.     جمله ی تاریخی «تحریک خود جوش طالبانکه از دهن ربانی مانده است، در مطقعی بیان می شد که با هراس از اتحاد پشتون ها، هرچه در توان داشتند به درز های قومی می کوبیدند.

طرح جبهه ی مقاومت که در واقع دایره ی تنظیم های فاسد در حال عقب نشینی بود، ارزش قربانی ها و ایثار آن همتباران ما را می کاهد که با ظهور طالبان، افغانستان را از تجزیه نیز نجات بخشیده بودند.

عملکرد طالبانی و مشی حکومت اماراتی و اضراری که از بنیادگرایی دینی حاصل ما و طالبان شد، بر کشی پوشیده نیستند. در این جا مساله ی قربانی های جوانان و مردان ما مطرح اند که با نفی حکومت شر و فاسد، کشور را از پرتگاه تجزیه، بیرون آوردند.

در حالی که در عرصه ی اعتمادسازی تباری، ناکام مانده ایم، دشمنان ما با تقدس یک جانبه، مسوولیت ویرانی ها و خیانت ها را یکسره متوجه ما می کنند. مثلاً طرح تقدس جبهه ی مقاومت، افزون بر تضمین استفاده ی سیاسی، اعضای طالبان یا اکثریت مردان و جوانان پشتون را که برای حفظ تمامیت ارضی کشور، قربانی داده بودند، در حد طرفی معرفی می کند که در تداوم خبط های سیاسی، حالا نیز کوشش می شود به نام طالبان، القاعده و داعش، اجحاف گسترده به منظور تضعیف پشتون ها را تداوم ببخشند تا آنان در عرصه ی ملی و بین المللی، در کشوری که منسوب به آنان می کنند(افغان/ پشتون است، یعنی افغانستان/ پشتونستان است) به اقلیتی مبدل شوند که با تضعیف فرهنگی و اجتماعی، همچنان به نام پدیده ی مُخلی معرفی خواهند شدکه با سرمایه گذاری بر ضد آنان، گویا صلح و امنیت، برقرار می شود.

اگر به قواره ی فقر فرهنگی دو ارتجاع سقوی نظر بیاندازیم و ریشه های بی ثباتی کنونی را مشاهده کنیم، حقیقت بازی های خاینانه و جنایتکارانه ی احزاب و گروه های غیر پشتون که یا در دامان شوروی یا در دامان ای.اس.ای رشد کرده اند، ریشه های مشکلات را به میادینی می رسانند که جغرافیای تباری ما نبودند.

عجیب است در زمینه ی بیش از صد سال ساخت و سازی که از زمان شاه امان الله با حضور زنان نیز به همراه شد، تا پایان حکومت شهید داوود و نقش پشتون های خلقی در حکومت که همواره رو به جلو داشته است، خوردکننده گی باور هایی که گویا فقط گروه طالبان، تلخیص ما می شوند، به فرهنگ تنقید مبدل می شود.

اما تاریخ مستند صوتی و تصویری جامعی نیز داریم که باید برای تنقید و توبیخ دشمنان ما باید از آن ها استفاده کنیم؛ زیرا مصلحت در کتمان آن ها، به فرهنگی می انجامد که فقط باعث سوء استفاده ی سیاسی دشمنان ما می شود.

سوء استفاده به نام مقاومت، در کنار تشدید کشیده گی های حزبی که در برابر حکمتیار و طالبان پنهان نماند، اذهان عامه را منحرف می کند تا با قبول جنایتکارانی که پس از فجایع حکومت سقوی دوم، در مرز ها و غار ها به سزای عقبای سیاه خویش رسیدند، مردم ما باور کنند که گویا بدون آنان به جایی نمی رسیدیم.

تقسیم قدرت در میان تنظیم ها، به ویژه در میان بقایای جبهه ی عقب نشینی، سکتور امنیتی افغانستان را دچار فاجعه کرده است؛ زیرا با نگرش حزبی و قومی و انحصاری، کار می کنند.

هرچند با هرگونه تضعیف نیرو های امنیتی مخالفیم، اما بیان عباس ستانکزی در روسیه که اردو را منحل می کنیم، به این حقیقت نیز معطوف بود که قومی بودن آن از حیث انحصار گروهک موذی، اکثراً یک طرف را وارد مسایل می کند.

تشدید خشونت ها در مناطق پشتون نشین، اگر کلپ صوتی محمد قسیم فهیم را از یاد نبریم که گفته بود «درایت ما این بود که جنگ را به آن جا(مناطق پشتون نشین) بُردیم، نیاز ها به بازبینی باور هایی را اهم می سازد که به نام مصلحت و بیشتر تجارت، بخشیده ایم.

پذیرش جبهه ی مقاومت به نام دفاع از افغانستان، قربانی ها و ایثار جوانان و مردان ما را زیر سوال می برد که سقوی دوم را سقوط دادند و تمامیت ارضی افغانستان را حفظ کردند. پذیرش مغالطه ی جبهه ی مقاومت، در فضایی که امثال پدرام، دشمنی ظاهری مسعود و ربانی با پاکستان را اشتباه می دانند، بار دوشی را همچنان تحمیل می کند که برای تطهیر نظام، هرچه زودتر باید دور اندازیم.

حکومت افغانستان هرگز با بقایای ذلیل چپی و راستی چهل سال اخیر، به ویژه با کمونیست  ها و تنظیمی ها به جایی نمی رسد. وقتی یک جمعیتی- شورای نظاری به طالبان به عنوان رقیبی می نگرد که آنان را خورد و تحقیر کرده بود، چه گونه حاضر می شود آنان را در حالی بپذیرد که بر اساس مصالح ملی، باید از انحصار قدرت به نفع آنان، دست بشوید؟

شرح تصویر:

منطقه ای در جغرافیای پنج درصدی جبهه ی مقاومت/ عقب نشینی!