تفاوت های واحد سیاسی و واحد سرزمینی، شامل مرز ها و فرامرز ها می شود. قوم بزرگ پشتون اکنون در واحد های سیاسی هند، پاکستان و افغانستان، عمدتاً در مرز های سیاسی شناخته می شود، اما در فرامرز های سرزمینی، محدودیت ندارد. در این میان، پدیده ی مهاجرت، حتی باعث شده است، گسیل بشری و فرهنگی ما در چهارگوشه ی جهان، به گونه ای به نوعیت جهانی شدن نیز بیانجامد. نقش تاریخی پشتون ها در تسهیل ارتباطات در آسترالیا و مرکزیت های مختلف فرهنگی، به ویژه در امریکا و اروپا، مردم ما را فراتر از مرز های سیاسی، به شهرت جهانی نیز رسانده است.  

از رهگذر سرزمینی، در منطقه ی ما، رگه های زیادی یافت می شوند که از خاستگاه پشتون ها نشات می کنند. برآمد تاریخی لودیان در اواخر قرن 14 در هند که به تعقیب آن، تحریک سیاسی سوریان به روشانیان، ختکیان، هوتکیان، ابدالیان و بالاخره به رستاخیز افغانستان رسید، توده های کثیر قوم ما را در بخش های مختلف منطقه، فراتر از مرز های سیاسی، به مفهوم سرزمینی نیز متکثر کرده است.  

تداخل سیاسی سرنوشت ساز در جغرافیا های تاریخی هند، گذشته ی پاکستان و ایران، پشتون ها را بیشتر درگیر این سرزمین ها ساخته است. بخشی از خاستگاه هندی، اصالت پشتونخواه و واقعیت افغانستان، مردم ما را در این خطه ها پایدار و ماندگار می کند، زیرا افزون بر نقش اثرگذار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، ظرفیت بشری آن ها با کثرت، مانع استحاله ی اجباری می شود.  

و اما تصادم خونین و سنگین هوتکیان در ایران، کثرت بشری پشتون ها در این کشور را سرتاسری می سازد؛ هرچند مدت آن کوتاه بود، اما پس از تضعیف قدرت، نیاز خاندان نادر افشار به کمک مردمان اهل غیرت، مروت، شجاعت و دینانت تا آغاز قدرت قاجار ها در ایران، افغان ها را در امور این کشور، به گونه ای وضاحت می بخشد.  

تغییر چهره ی حاکمیت در ایران که با تحول عنصر بی مفهوم و ناشناخته ی به اصطلاح فارس، مقوله های فارسیسم را تخلیق می کند، افزون بر رسمیت تبعیض قومی که به گسترده گی با حذف یا تضعیف فرهنگ ها و هویت های اکثریت مردم ایران(90 درصد غیر فارس) با اجبار دولتی به منطقه صادر می شود(مفاهیم فارسیسم) شاید مهم ترین عامل تضعیف تاریخی، فرهنگی و هویتی پشتون ها در ایران نیز باشد؛ اما ذهنیت زنده ی پشتون ها از ورای قرن ها هنوز مایل به اصل و وصل خویش است.  

*** 

نامه ی یک پشتون ایرانی، خطاب به من(مصطفی عمرزی):  

«سلام! 

با توجه به این که به نظرم شما پشتون هستید، گفتم به نظرم براتون جالب باشه که در شهرستان شهر «بابک» استان «کرمان» ایران، یک طایفه به نام «منگلی» زندگی می کنن که طبق اداره ی آمار استان، بزرگ ترین جامعه ی عشایری شهرستان در قرن قبل بودن. این مردم معمولاً قدبلند، لاغر اندام، بینی کشیده هستن و ریش بسیار پُر دارن. از لحاظ اخلاقی هم اهل خشونت و دعوا هستن و در منطقه به اصطلاح «گردن کلفت» محسوب می شن. جالب ترین نکته در مورد اون ها اینه که «پشتونوالی» رو بدون این که بدونن چی هست، اجرا می کنن. بین اون ها عقایدی مثل پناه دادن، ننگ، عاق و... که در پشتونوالی وجود داره، یک ضرورتیه.  

منگلی ها به استان های دیگه هم مهاجرت کردن و در فارس و یزد هم با جمعیت بالا دیده می شن. امروزه اکثر منگلی های استان کرمان و فارس، نام خانودگی خودشونو تغییر دادن؛ چون در ایران، واژه ی منگل، صحیح خونده نمیشه(به علت عدم نشون دادن مصوت ها در خط فارسی). با این وجود هنوز هم منگلی ها از بزرگ ترین طوایف شهر بابک هستن. اگه کسانی رو که نام خانوادگی منگلی خود رو تغییر دادن رو هم حساب کنیم، بی شک منگلی ها بزرگ ترین قومیت غرب استان کرمان، محسوب می شن. 

در پیج زیر، می تونین تعدادی از جوون های قوم منگلی شهر بابک رو ببینین(بعضی هاشون نام خانوادگی خودشونو عوض کردن، اما همگی منگلی هستن): 

https://deskgram.net/khobaye_khorsand  

آیا قوم منگل پشتون، اطلاعی از وجود منگلی ها در ایران داره؟ منگلی های افغانستان، چه گونه مردمی هستن و در بین پشتون ها، چه جایگاهی دارن؟ اگه ممکنه از تاریخشون بگین! با تشکر.» 

پاسخ من(مصطفی عمرزی): 

«سلام بر شما!  

از مطلبی که ارسال کردید، ممنونم. بلی، من از شاخه/ قبیله ی ساپی/ صافی قوم پشتون افغانستان استم. گذشته گان من از منطقه ی عمرزیی ولایت/ استان سرسبز و زیبای لغمان به کابل آمده اند؛ هرچند هنوز اقوام و نزدیکان ما هنوز هم در آن جا زنده گی می کنند و صاحب جا و ملک اند.  

سال ها قبل در کتابی به نام «آنزان»(نوشته ی غلام عباس نوروزی بختیاری، جلد دوم) که از نشریات مربوط به قوم یا عشایر بختیاری ایران می باشد، مطلبی خوانده بودم که بختیاری ها در مورد اصل و نصب خویش، به پشتون بودن نیز اعتقاد دارند. آن چه شما لطف کردید، در مورد شاخه یا قبیله ی معزز منگل قوم پشتون، صدق می کند. البته در افغانستان، گاهی به گونه ی غلط معروف، قبیله را معادل قوم می نویسند و می گویند که در رابطه به منگلی ها نیز باعث سوء تفاهم می شود، اما این که آیا منگل های افغانستان از منگل های ایران، آگاهی دارند یا نه، حداقل من اطلاعی ندارم. 

پشتون ها در جغرافیای تاریخی خویش در میان سه کشور هند، پاکستان و افغانستان در حدود80 الی صد میلیون تن با ساختار200 شاخه/ قبیله و در استحاله ی اجتماعی، چند زبانه اند. در هندوستان، اکثراً با پسوند های خان به سر می برند و اکثراً غیر پشتوزبان می باشند. برآمد تاریخی آنان در هند از اواخر قرن 14 با لودیان آغاز می شود. 

بیشترین پشتون های پشتوزبان در پاکستان زنده گی می کنند، اما یک سوم پشتون های افغانستان که در حدود70 درصد جمعیت افغانستان را می سازند، کاملاً دری زبان اند. من نیز از این شمار ام.  

پشتون ها در 34 ولایت افغانستان بود و باش دارند و در پنج سده ی اخیر، همه کاره ی این کشور اند؛ یعنی می شود گفت حرف اول و آخر را آنان می گویند. منتها آن چه گاهی باعث سوء تفاهم می شود، تعمیم مفاهیم زبان دری است که به گونه ای باعث ابهام نیز می شود. مثلاً در ایران، به اثر تعمیم مفاهیم زبانی، سعی می شود به نام فارسی زبان، هویت های اقوامی را مصادره کننده که به هر حال، ناگزیر به تکلم به زبان فارسی نیز استند. در افغانستان در عکس قضیه، بر اثر تقابل سیاسی و کارآمدی زبانی که به اصطلاح درباری و رسمی بود، زبان دری حتی در حاکمیت پشتون ها باقی می ماند و در خلط اجتماعی، بدون فشار، خلط طبیعی را به وجود می آورد. اگر به استان/ ولایت هرات افغانستان سفر کنید، شهری را مشاهده می کنید که با میراث فرهنگی ترکان و اکثریت پشتون ها شناخته می شود. منتها اکثر پشتون های این ولایت که بیشتر به قبایل الکوزی، ساپی یا درانی تعلق دارند، دری زبان یا به اصطلاح فارسی می گویند.  

قبیله ی منگل پشتون ها بیشتر در جنوب افغانستان در استان ها/ ولایات خوست، پکتیا و پکتیکا زنده گی می کنند. آنان عموماً در محیطی که بسیار با دیگران خلط نشده است، شناخته می شوند. دستار های بزرگ بر سر می کنند و زبان پشتو را بی آمیزه های زیادی از زبان ها و لهجه های مشهور پشتو(مشرقی: ننگرهاری، لغمانی، کنری و جنوبی: کندهاری) با اصالت های خودشان حرف می زنند. یک نوع گویش آنان به نام خوستی، چنان است که مثلاً از لهجه ی اصفهانی ها در دری ایرانی(فارسی) می شناسیم.  

منگل ها در تاریخ معاصر افغانستان در سرکوب حکومت ارتجاعی، فقر فرهنگی و ناقلینی که از بخارا فرار کرده بودند، نقش بسیار مهم دارند. در واقع تجمع و آرایش سیاسی جدی آنان در میان همتباران باعث شد تا حکومت مشهور به سقوی اول در افغانستان، سقوط کند. البته بررسی انترپولوژی این شاخه ی معزز قوم پشتون، دور و دراز است و تقریباً بدون خوانش کلیت پشتونی(لر و بر)، تعریف نمی شود. برای آگاهی شما، لینک یک سرچ عمومی از گوگل را می افزایم. نمی دانم به زبان پشتو، آشنایی دارید یا نه؟ این معلومات، چنانی که باید، اکثراً به پشتو اند. اگر مایل باشید، سعی می کنم نسخه های دری را نیز ارائه کنم.  

https://www.google.ca/search?ei=pjdRXazyFoSNrwTYxpGoAg&q=%D8%AF+%D9%BE%DA%9A%D8%AA%D9%86%D9%88+%D9%82%D8%A8%DB%8C%D9%84%D9%88+%D8%B4%D8%AC%D8%B1%D9%8A+%D8%A7%D9%88+%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%90&oq=%D8%AF+%D9%BE%DA%9A%D8%AA%D9%86%D9%88+%D9%82%D8%A8%DB%8C%D9%84%D9%88+%D8%B4%D8%AC%D8%B1%D9%8A+%D8%A7%D9%88+%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%90&gs_l=psy-ab.3...73080.86193..86586...0.0..1.1356.3611.0j1j3j0j3j7-1......0....1..gws-wiz.......33i160.JxXXnDcEhd8&ved=0ahUKEwis3Zm7iP3jAhWExosKHVhjBCUQ4dUDCAo&uact=5 

در مورد قبیله ی منگل در تواریخ پشتون، تلویحاتی که لازمه ی تبیین قبیله یی اند نیز وجود دارند. چند کتاب مهم دانشمندان افغان، مانند «حیات افغانی»، اثر زنده یاد کاندیدای اکادمیسین استاد عبدالشکور رشاد، «د پښتنو قبیلو شجرې او مینې»(شجره ها و مناطق قبایل پشتون) اثر محمد عمر روند میاخیل و کتاب «پشتونستان»، اثر عبدالرحمن پژواک، کلیت هایی اند که شامل جزییات شاخه های تبار پشتون نیز می شوند. در این میان، کتاب پشتونستان، بیشتر به پشتون های داخل خاک پاکستان، معطوف است. برای آگاهی مزید، لینک های دیگری را نیز تقدیم می کنم که اکثراً شامل کتاب ها می شوند.  

https://www.ketabton.com/search?w=%D9%BE%D8%B4%D8%AA%D9%88%D9%86 

https://www.ketabton.com/search?w=%D9%BE%DA%9A%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87 

https://www.ketabton.com/search?w=%D9%BE%DA%9A%D8%AA%D9%88%D9%86 

http://www.afghandata.org:8080/xmlui/discover 

http://www.afghandata.org:8080/xmlui/discover  

یادآوری می کنم اگر ملاحظه نداشته باشید، با استناد به توضیح شما، مقاله ای بنویسم و نشر کنم!»  

در پاسخ به من(مصطفی عمرزی): 

«ممنونم از جواب! 

بسیار خوبه که چنین موضوعی را به گوش منگل ها و پشتون های اونجا هم برسونین. من خودم از طایفه ی منگلی هستم، اما به علت عدم تلفظ صحیح نام خانوادگیم، اونو تغییر داده ام. 

ما در ایران، کلمه ی منگلی را با فتحه ی روی میم و کسره ی زیر گاف، تلفظ می کنیم(مَنگِلی). بیشتر منگلی ها نام خانوادگی شون رو عوض کردن. مابقی عموماً همون نام خانوادگی منگلی رو حفظ کردن و برخی هم پسوند و پیشوند بهش اضافه کردن. نام های خانوادگی که از ریشه ی منگل در شهر بابک ساخته شده و منگلی ها روی خودشون می ذارن: منگلی، منگلیان، پورمنگلی، منگلی پور و تعدادی دیگه از چنین مشتقاتیه. 

منگلی ها آدم های سرسخت و ذاتاً متعصب روی عقیده ای که دارن هستن. کینه یی و اهل جنگن، تا حدی که محله های اون ها در منطقه ی غرب کرمان به «خطرناک بودن» مشهوره. دهستان جَوَزم، کَهتِ نو، قنات النوج و رباط چهار بخش شهر بابک هستن که منگلی ها در اون ها اکثریت مطلق جمعیت رو تشکیل می دن.  

منگلی های ایران، فارسی صحبت می کنن. با این حال، کلمات زیادی در لهجه شون هست که من فکر می کنم از زبون اصلی خودشون مونده باشه(الآن حضور ذهن ندارم که مثالشو بیارم). شغل سنتی منگلی ها کشاورزی و دامداریه. برای توضیحات بیشتر، لطفاً این صفحات و عکس ها رو چک کنید: 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B7_(%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9) 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AF 

https://www.instazu.com/tag/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AF 

http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/26067/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C 

http://ajashohada.ir/Home/MartyrDetails/26066/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%85%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C 

http://picdeer.net/media/2022423743399039679_7020127549 

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/04/15/775529/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%DA%86%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%BA%D8%A7%D9%85-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF 

https://www.dideo.ir/v/ap/hZyYR 

https://img9.irna.ir/old/Image/1393/13930623/81311718/81311718-5949643.jpg 

https://scontent-mad1-1.cdninstagram.com/vp/d82f930e8b6371fb6c2fe84bf191644c/5DA9F664/t51.2885-15/e35/66681807_694914844262904_829651423588725006_n.jpg?_nc_ht=scontent-mad1-1.cdninstagram.com&ig_cache_key=MjA5MTY1OTk1NTYyODExMTkzMA%3D%3D.2 

https://scontent-mad1-1.cdninstagram.com/vp/6a5038f5adb0858c71b47dc861aa334b/5DB71F54/t51.2885-15/e35/65773725_163474788035882_7000984392410004352_n.jpg?_nc_ht=scontent-mad1-1.cdninstagram.com&se=7&ig_cache_key=MjA5MDU4MzMwMTAxOTE3MDAwMw%3D%3D.2 

https://www.google.com/imgres?imgurl=http%3A%2F%2Fvarzeshebanovan.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2016%2F01%2F634959339647590821.jpg&imgrefurl=http%3A%2F%2Fvarzeshebanovan.com%2F16953&docid=BUz_LhvYV9S3bM&tbnid=pctZPlKOyaFm2M%3A&vet=10ahUKEwjlsOfyyv3jAhVDZN8KHQ8YBBIQMwhIKAUwBQ..i&w=650&h=370&client=firefox-b-d&bih=635&biw=1366&q=%D8%B5%D9%81%D8%B1%20%D9%85%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C&ved=0ahUKEwjlsOfyyv3jAhVDZN8KHQ8YBBIQMwhIKAUwBQ&iact=mrc&uact=8 

http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,35666/%D8%B5%D9%81%D8%B1.html?listShohada=18 

http://hesammangoli.blogfa.com/Profile/ 

http://www.tashohada.ir/data/shohada/1501511536_mng_5347.jpg 

http://qarareasheqi21.blog.ir/1394/11/07/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%85%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86 

http://shohada.info/content/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9%DB%8C 

دو گزارشگر صدا و سیمای ایران(غلامرضا منگلی و کاوه منگلی) هر دو اهل جوزم شهر بابک هستن): 

https://scontent-lga3-1.cdninstagram.com/vp/3f445500e00df95a5389e573c977ce87/5DDF70C3/t51.2885-15/sh0.08/e35/s750x750/37167072_289781841589018_5058785430971875328_n.jpg?_nc_ht=scontent-lga3-1.cdninstagram.com&ig_cache_key=MTgzMjY4Nzk4ODIwMzYzMzY4OA%3D%3D.2 

https://www.youtube.com/watch?v=bfWShBk46IM 

داستان سروان منگلی(اهل شهر بابک که در هرمزگان، خدمت نظامی می کرد؛ امروزه مردم بشاگرد، به یاد نظامی گری او، چندین روستا و بخش را منگلی و شهر بابک، نامگذاری کرده اند): 

http://ahyazarae.blogfa.com/post/138 

*** 

آگاهی پیرامون چنین جزئیاتی در جغرافیایی که به اعمال ستم ملی و تبعیض قومی، مشهور است(ایران) اگر از منشای ذاتی نباشد، شاید در کمتر جایی در ایران، ثبت شده باشد. عموماً بر اثر عقده ی حقارت در برابر هجوم تاریخی افغان ها بر ایران، نوع نگرش به گذشته ی تاریخی ما در این کشور، آن قدر تکان دهنده است که نمی توان دیدگاه تبعیض آمیز کنونی به مهاجران افغان در ایران را از آن منفی کرد.  

یک تکانه ی نسبتاً اقتصادی که با پول نفت در دهه ی چهل، ایران را اندکی متحول کرد، روی نگرش عمومی، به ویژه فارسگرایان این کشور که اکثراً از اقتصاد آن تغذی می شوند، تاثیر توهم گذاشته است.  

در چهل سال بدبختی های افغان ها، ناگزیری فرار از جنگ و تامین حداقل مایحتاج    زنده گی و معیشت، مردم ما را وارد کشور هایی نیز کرد که در گذشته، هیچ جاذبه ای نداشتند. زنده گی فلاکت بار مردمان آسیای میانه تا قبل از اتحادشوروی و حتی بعد از آن که شامل زنده گی حقیر تاجکستانی ها می شود، زنده گی بخور و نمیر پاکستانی و ایرانی، برای مردم ما ناآشنا نبودند.  

می پندارم که عداوت با تاریخ حماسی ما در ایران، روئیت مهاجرینی را نیز ملاحظه می کند که با نهایت درمانده گی، به ایران هجرت کرده اند. در ایران، مثلی دارند که «مگر به سفر قندهار می روی؟!» نهایت هراس از حادثه ی تاریخی هجوم افغان ها به ایران، این مثل را ودیعه گذارده است.  

در چنان جامعه ای که مهاجر افغان، معادل افغاغنه(اصطلاحی که نهایت خشم در برابر حماسه ی تاریخی هوتکیان در ایران را محرز می کند) قلمداد می شود و تبعیض سیستماتیک در برابر ترکان و اعراب، به دشمنی علنی تبدیل شده است، یافت تاریخ و بقایای پشتون ها اگر حافظه ی تاریخی نداشته باشد، خیلی دشوار است.  

بر اثر کار در حوزه ی بنیان اندیشی(محور جدید تنقید تاریخ در ایران که بیشتر با زنده یاد استاد ناصر پورپیرار، شناخته می شود)، لطف خطاب یک پشتون منگلی ایران، مرا غافلگیر نکرد. امیدوارم تعمیم این حقیقت، دوستان، به ویژه فرهنگیان معزز شاخه ی منگل قوم پشتون در لر و بر را بر سر این حادثه، در مسیر تحقیق و تفحص بیشتر بکشاند، زیرا افزون بر اهمیت سیاسی، خوانش درست تاریخ ما در ایران را فراهم می کند.