غلام محمد نیازی؛ از معلمی تا مرزهای شهادت
نوشته: عبدالقدیر صالحی
سال (۱۹۳۲هـ ش) قریهی رحیم خیل ولسوالی اندر ولایت غزنی شاهد تولد نوزادی است که بعد از سپری نمودن ایام شیرین و دنیای همیشه سبز کودکی، مشغول مشق الفبا میشود و با ختم تعلیمات ابتدایی در شهر غزنه روح جستجوگرش او را از دیار محمود بت شکن به قلب کشور عزیزش، کابل میکشاند تا دارالعلوم امام ابوحنیفهی شهر کابل شاهد به پایان رساندن موفقانه دروس دورههای متوسطه و عالی از جانب این فرزند تحول آفرین افغانستان باشد!
سرانجام عطش علم و دانش از یک سو، لیاقت و ذکاوت از سوی دگر، این جوان مسلمان را به سرزمین انبیاء و مهد دانش و تمدن و بستر خیزش جنبش اصیل اسلامی، مصر باستان میکشاند و در دانشگاه الازهر تحصیلاتش را تا درجهی ماستری در رشتهی اصول دین ادامه میدهد. این جوان رشید و پویندهی حقایق هنگام اقامت خویش در قاهره با نهضت اسلامي معاصر »اخوانالمسلمين« آشنا شد. در آن زمان اين جنبش در اوج قوت و شگوفایي فکری و دعوی خویش قرار داشت.
بلی! این جوان اندیشمند همان استاد غلام محمد نیازی بنیانگذار نهضت اسلامی افغانستان است که با استفاده از فرصت اقامت در مصر، آموزههای بسیار ارزنده و سودمندی را از پیشکسوتان حرکت اسلامی فرا گرفت و از همین رهگذر هنگام پايان تحصیلات و بازگشت به وطن، به نیکی میدانست که فعالیتهای اسلامی را از کجا آغاز کند و بستر مناسب پخش اندیشههای ناب و حیاتبخش اسلام کجاست!
آری! شهید نیازی همان گونه که زیبندهاش بود شغل استادی در پوهنحئي شرعيات پوهنتون كابل را بهترین پنجرهی تأثير گذار در میان نسل جوان دانست و برای ساختن نسلی متعهد، مومن و مبارز، پرچم بیداری اسلامی را در قلب پوهنتون کابل که عرصهی کشمکش اندیشههای گوناگون شرقی و غربی بود بر افراشت و فکر اسلامی را از حالت ایستایی بهصورت زنده و پوینده متبارز ساخت.
استاد نیازی و تربیت نسلها:
استاد نیازی با شناخت کامل اسلام و نوع دگرگونیهایی که اين دين خواستار آن است به این باور دست یافته بود که ایجاد تحولات اجتماعی و دگرگونیهای سیاسی باید از ضمیر وجدان فرد آغاز شود و جانها دگر شود تا بتوان جهان را دگر ساخت؛ اما او نیک میدانست که این هدف بزرگ با شعار و تظاهرات و سر دادن مرده باد و زنده باد فراهم نمیشود، و باید نسلی با ایمان، متعهد و با درک و درد تربیه کرد و این کار زمانی میسر میشود که مربی ارتباط مستقیم و نزدیک با نسل جوان و دوران ساز داشته باشد از این رو «استاد خود مسلك معلمی را برگزيد و به عموم شاگردان خويش نیز توصيه ميكرد اين مسلك را انتخاب كنند».
شاگردان استاد نیازی نگاشتهاند که «هنگام ورود استاد در پوهنحئي شرعيات پوهنتون کابل، جمود و قشر گرایي بر فضای درسي آن حاکم و تعليمات زندهگي ساز اسلام در چارچوب كشمكشهاي لفظي و مناقشات بيثمر… محصور بود، به مضامین عالي و محتواي جهاني تعليمات اسلامي توجه صورت نميگرفت؛ شاگردان غرق در مناقشات لفظي و يا در
بيتفاوتي محض روز خود را شام میکردند… در اين شرايط حساس استاد مسؤوليت خطير تعليمي را عهدهدار شد و براي اينكه تحول عميق و بنيادي در افكار و انديشهها بهميان آورد، تدريس صحیح البخاري و تاريخ اسلام را به عهده گرفت».
انتخاب درس صحیح البخاری و تاریخ اسلام از جانب استاد حکایت از اوج ذکاوت و عمق فهم شهید نیازی دارد زیرا این دو مضمون گسست تاریخی میان نسل امروز و دیروز را که نتیجهاش هویت باختهگی و شکست تمدنی برای نسل مسلمان است، از میان برداشته و جوانان مسلمان را از طریق احادیث به الگوی اول بشریت مصطفی صلي الله عليه وسلم پیوند میدهد و از
دریچهی تاریخ، شکوه و عظمت تاریخ اسلامی را در صفحات ذهن جوانان وطن انعکاس میدهد و با تحلیل عوامل پیروزی و شکست مسلمانان، راه حرکت بهسوی کامیابیهای حتمی را به روی آنها میگشاید.
در رابطه به تفاوت شیوهی تدریس استاد با آموزگاران قبلی گفته شده است که: «قبل از استاد طی چهار سال کامل تعدادي از احاديث مربوط به عبادات را تدريس و بيشتر وقت خود را صرف حل الفاظ و تركيبهای دستوری نموده و به مفاهيم زندهگيساز و هدايات پيامبر توجه درست بهعمل نميآمد، اما طريقهی تدريس استاد با روشهاي قبلي كاملاً متفاوت بود، او با شیوهی كاملاً ابتكاري و جامع، احاديث را شرح مينمود و براي اينكه دانشآموزان از همه جوانب هدايات معلم عزيز خويش آگاه شوند احاديثي را مربوط به عبادات و معاملات و سیرت و اخلاق و غزوات و سایر رهنمودهاي رهبر بشريت انتخاب ميكرد و بهصورت جامع و كامل به شرح و توضيح آن ميپرداخت، در هنگام تدريس ذوق و سليقه همهی شاگردان را رعايت ميكرد… استنباط فقها و اختلاف مذاهب را بيان و نظريات راجح و مرجوح را با دليل ذكر مينمود، و نظر خود را در مورد نظرات قوی و راجح با دلایل بيان ميكرد، و گاهگاهي جهت رشد و نمو استعداد دانش آموزان و تقويت ملكهي ابتكار و استنباط آنان، اقوال و نظريات فقها و محدثين را شرح نموده و از شاگردان ميخواست قول راجح را خود آنها برگزينند و بدين وسيله ملكهی تحقيق و ابتكار را در اذهان
دانشآموزان رشد ميداد».
از آنهایی که در پای درس استاد نشسته اند نقل شده است که شهید نیازی «با وجود هيبت طبيعي كه چون هالهی از وقار و عظمت در سيمايش بهچشم ميخورد، خيلي نرمخو بود و با آنكه جدي و هميشه مصمم بود خوش طبعيی خاصي نيز داشت، اين صفات و سایر شمایل نيك باعث ميشد كه دانشآموزان علاقهی شديدي به او پيدا نمايند، و پروانهوار با شور و شوق به دور اين شمع فروزان حلقه زنند».
یکی از شاخصههای بارز استاد نیازی به عنوان یک معلم و آموزگار این بوده است که اسیر جغرافیای خاصی نبوده و به عنوان یک مسلمان علاوه بر علاقهي شدیدی که نسبت به افغانستان و مردم خویش داشته سایر مومنان جهان را فراموش نمیکردهاست و اجازه نمیداده است که مسلمان هنگام سخن راجع به فلسطین و لیبی و مصر و سوریه و سایر وطن اسلامی، بگوید مرا به فلسطین… چه؛ زیرا او مسلمانی محیط زده نبوده و ایمان و اسلام را منحصر به ملت و قومی خاص نمیدانسته است و نگاه او به مسلمانان جهان برگرفته از همان رهنمود گرانسنگ پیامبر صلي الله عليه وسلم بودهاست که مسلمانان را جسد واحدی خوانده اند و چون عضوی از آن احساس درد کند تمام اعضای آن در یک حس مشترک درد مند گردند.
آری این معلم بزرگ به احوال و اوضاع ملتها و كشورهاي اسلامي توجه خاصي مينمود، شاگردانش را نیز توصیه میکرده است که «بايد از حال مسلمانان و عوامل انحطاط ملتها آگاه شوند و آیندهی اسلام را از ميان عظمتها و افتان اسلام در شرايط كنوني در چه وضعي قرار دارد؟ عامل اين همه ويرانيها و ذلتها كيست و در كجاست؟ آيا ملتها مقصر اند و يا زمامداران شان؟»
تحول آفرینیهای استاد نیازی:
با حضور چنین مربی فرهیخته و طبیب حاذق در پوهنتون کابل به حيث آموزگار و عضو كدر علمي پوهنحئي شرعيات تحول عمدهای در همه ابعاد تعليمي بهعمل آمد؛ در نصاب درسي اصلاحات اساسي صورت گرفت،
شیوههای تدريس اصلاح شد، مواد جديد درسی مانند تاريخ اسلام، اساسات فكر اسلامي، روانشناسی و جامعه شناسی به منظور آشنایی شاگردان به علوم روز جزء نصاب تعلیمی شد و استاد هم زمان با کنار زدن پردههاي مرگبار قشر گرایي و تحجر سد مستحكمي در برابر غرب زدهگي و شرق زدهگي نیز ايجاد نمود».
تحول آفرینیهای استاد در عرصهی معارف اسلامی زمانی به اوج خود میرسد که به اساس لوایح انتخابات صورت میگیرد و استاد نیازی بهحیث رییس پوهنحئی شرعیات برگزیده و بعد نیز بهصورت متوالي این سمت را از طریق انتخابات نایل میشود و «در دوران رياست خويش كفايت اداري فوق العادهی از خود نشان داد. پوهنحئی شرعيات نه تنها مركز قوي جنبش اسلامي بلكه بهحيث مركز فعاليتهاي اصلاحي در پوهنتون گرديد و با تلاشهای شبانهروزی استاد، شعلههای انقلاب اسلامي فروزانتر گردید و استاد طرحهاي وسيعي را جهت پيشبرد آرمانهاي ملت مسلمان افغانستان طرح كرد و از اينكه در دوران او پوهنحئی شرعيات مركز علمي و محور جنبشها و فعاليتهاي ديني و اجتماعي گرديده بود همه در هراس افتاده بودند».
موصوف براي اينكه ساحهی فعاليتهاي اسلامي در محيط پوهنتون و ادارات علمي گسترده گردد مركز تحقيقات علمي را در چوكات پوهنتون كابل با تشكيلات وسيع پيشنهاد و موافقهي آن را از طريق شوراي علمي پوهنتون و شوراي ملي به دست آورد، شعبات ديگري در پوهنحئی شرعيات افتتاح شد و بدين وسيله ميخواست نهضت اسلامي تا قلب ادارات دولتي گسترش يابد.
«استاد نیازی مايل بود تعليمات والاي اسلام از هر مجراي ممكن راه حاكميت خود را بر دل و دماغ ملت مسلمان افغانستان باز كند، از این روی پيش از انتخاب استاد بهحيث ریيس شرعیات، تعامل كانكور در مورد شمول به پوهنتون كابل چنين بود كه از همه مضامین درسي دورهی ليسه سوال اختيار میشد اما از مضامين ديني در ميان سوالات كانكور خبری نبود و كمتر كسي هم بهفكر آن بود كه براي جواني كه به تحصيلات عالي ميپردازد، آگاهي از معارف اسلامي نسبت به هر چيز ديگري ضروريتر است و سرنوشت جامعهی مسلمان افغان را نبايد بهدست جوانان نا آگاه از دين سپرد لذا از طريق ادارهی پوهنحئي شرعيات پيشنهاد كرد تا ضمن سوالات كانكور پرسشها و سوالاتي از مضمون دينيات، تفسير و تاريخ اسلام گنجانيده شود، هر چند این پیشنهاد، غرب زدهها را حیرتزده کرده و غوغا بلند کرد؛ اما استدلالهای قوی و منطقی استاد این پیشنهاد را جامهی عمل پوشاند. استاد در این زمینه گفته است: «ما در افغانستان ميان ملت مسلمان بهسر ميبريم اينجا جامعهی لاديني و سيكولاري غرب نيست، در اسلام دين از علم جدا نميباشد و اين فرهنگ منحرف غرب است كه دين را از علم جدا ميداند. استاد ادامه میدهد: دهقانان محروم و ملت دردمند افغان از آبله دست و عرق جبين خويش بودجهی پوهنتون را ميپردازند آنها هرگز نميخواهند ارزشهاي ديني كه در بهاي حفظ و حراست آن خون ميدهند در ميان مراكز تربيتي شان جاي پایي نداشته باشد كسانيكه به معارف ديني خويش اعتقاد و آشنایي ندارند، نبايد در محيط پوهنتون پا گذارند«. سر انجام در اثر جد و جهد استاد عليالرغم ارادهی دشمنان معارف اسلامي مواد ديني جزء مهم سوالات كانكور قرار گرفت.
خدمات علمی و اکادمیک:
استاد نیازی در دوران عهدهداري رياست پوهنحئي شرعيات كوشيد استادان پوهنحئي شرعيات در سطح ملي و بينالمللي تبارز نمايند و از انزوا و گمنامي برآيند و نیز به فرهنگها و اندیشههای مختلف بهویژه طرز فکر و كار استعمارگران آگاه شوند؛ بنا بر این زمينهی مسافرت اكثريت استادان را به کشورهاي اسلامي و غير اسلامي فراهم ساخت و خود نیز در برخي از كشورها به مسافرت پرداخت.
بلي او معتقد بود در راه مبارزه با ابر قدرتهاي ويرانگر و بياثر ساختن نيرنگها و دسايس آنان بايد دشمن را خوب شناخت و عميقاً به حقيقت خواستههای شان آگاهي يافت، چهرهی واقعي آنان را از راه مطالعهی حيات اجتماعي، سيستم اداري و وضع دروني شان كشف كرد تا از گزند و آزار آنها در امان ماند.
خلاصهی کلام این که استاد این حقیقت را خوب میدانست که برای مبارزه با جاهلیت، شناخت آن لازمی و حتمی است. بنا بر این زمانیکه استاد میخواست اندیشهی شناخت جاهلیت و سپس مبازه با آن را گسترش دهد قانون اساسي جديد در حال پاس شدن بود و دستهاي آشكارا و مرموزي تلاش ميكردند تا دستگاههاي قضایي كشور را رنگ غربی بدهند و پوهنحئی شرعیات را با حقوق ملحق سازند و این تلاش خاینانه که هدف از آن كنار زدن احکام شرعی از محاكم و دستگاههاي قضایي بود به شدت استاد را نگران ساخت و وادارش کرد که آستین همت و مقاومت را بر زند و این توطئه را با زیرکی و بهطور ریشهیی ناكام گرداند.
بلی! براي اينكه آگاهانه عليه اين دسايس مبارزه صورت بگيرد استاد حاضر شد كه گروهي از استادان را جهت ديدار از محاكم قضایي غرب به آن سر زمين اعزام نمايد و خودش نیز به آمريكا رفته؛ سيستم قضایي و اساسات حقوقي آن كشور را از نزديك بازديد كرد و خواست بهطور عملي همه را به این قناعت برساند که جستجوي عدالت در سيستم قضایي غرب به آن
ميماند كه سنگريزهاي را در ميان چاه عميق انداخت و شب به جستجوي آن بر آمد!
ماديگرایي، سود پرستي و فقدان عواطف انساني در جامعه آمريكایي، محكوميت رژيم سرمايهداري را در ذهن استاد عميقتر ساخت و مظاهر از هم پاشيدهگي روابط اجتماعي رشد و نموي سرسامآور جرایم و پناه آوردن جوانان به بیهودهگی و صدها قضيهي ديگر دليل آن شد كه استاد قاطعانه تلاشهاي غربزدهگان را در جهت غربي ساختن دستگاههاي قضایي بيهوده ثابت نماید و در برابر آن عالمانه بايستد .
اساس گذاری نهضت اسلامی:
فعالیتهای فکری، فرهنگی و اصلاحی استاد سبب گسترش
اندیشههای اسلامی در میان جوانان شده و تعدادی را آمادهی حمل لوای دعوت اسلامی نموده بود. بنا بر این استاد از ميان شاگردان تعدادی از اهل استعداد و اخلاص را گرد آورده و آرمان و هدف خویش را با آنها در ميان ميگذارد و سر انجام در سال 1336 به اشتراك چندين تن از رزمندهگان جوان و يكتعداد از فرزندان دردمند و مؤمن، اولين هستهی نهضت اسلامي را پايهگذاري و به فعاليتهاي دعوی میپردازد.
از جوانانیکه در تأسیس نهضت اسلامی افغانستان با استاد نيازي سهیم بودند ميتوان از استاد عبدالقادر توانا، استاد وفيالله سميعي، عبدالاحد عشرتي، سيد احمد ترجمان، استاد فاضل، عبدالهادي هدايت و عبدالعزيز فروغ نام برد و بهطور کل جوانانی مانند: غلام رباني عطيش، عبدالرحيم نيازي شهيد، محمد اسحاق، دين محمد گران، انجنير
حبيبالرحمن شهيد، مولوي حبيب الرحمن شهيد، سيفالدين نصرتيار، استاد سيد محمد موسي توانا، دكتور عمر شهيد و… را میتوان پرچمداران نخست نهضت اسلامی افغانستان قلمداد کرد که روح همهی شان شاد و یاد شان گرامی باد!
شخصیت و عظمت روحی استاد:
باید گفت که استاد نيازي به عنوان یک مربی الگو و پرورش یافته در مکتب اسلام مردي پر تلاش و پر تحركی بوده و بهمنظور پخش و نشر دعوت اسلامي با اقشار مختلف در تماس بود و آنها را بهسوی تعاليم والاي اسلام فرا میخواند و نظرات و دیدگاههای شان را درمورد مسایل اسلامي با روح آرام گوش ميداد و باورهای شان را در روشنایی تعالیم اسلامی تصحیح میکرده است و همین راه و رسم مصلحين حقيقي و داعيان راستين است که با مردم زندهگي ميكنند و مانند یک طبيب دلسوز دردهای جامعه را تشخیص و به مداوای آن ميپردازند، و از بيميلي و بيصبري بيمار، دل تنگ نميشوند!
استاد در برابر شنيدن نقطه نظرهاي نا آشنايان به معارف اسلامي
نرمخو و شكيبا بود؛ انتقادات و نظرات آنها را دقيق ميشنيد و سپس علمي و عميق به رد آنها ميپرداخت و معترضان را با مهارت خدا دادی قناعت ميداد؛ بر مبناي همين سلوك عالي او بود كه فریب خوردههاي مكتب كمونيزم در مورد قضاياي فكري با او به بحث
مینشستند و بسا اوقات با قناعت کامل تجدید ایمان میکردند. تأثير شخصيت و عظمت روحي شهید نیازی بهقدري بود كه كمونستهاي شناخته شده در مجالس او نماز ميخواندند و خود را معتقد و مؤمن معرفي ميكردند.
استقامت و شهادت:
بعد از تأسیس نهضت اسلامی فعالیتهای اصلاحی و اسلامی استاد نیازی و همرزمانش با قوت تمام ادامه داشت؛ اما فراموش نباید کرد که این فعالیت ارزنده و گرامی در برابر تلاشهای کمونستان که به طور مستقیم از جانب دولت وقت حمایت میشد، با محدودیتهای و مزاحمتهای همراه بود و با نفوذ روز افزون کمونستان تحت حمایت روسیه و حکومت افغانستان فشارها نیز بر فرزندان نهضت اسلامی افزایش مییافت تا اینکه سر انجام شب جمعه 14 ثور 1353 طی يك حملهی وسيع با استفاده از تاریکی شب استاد با عدهی زيادي از برادران همسنگرش در چنگ جنايتكار (كي-جي–بي) اسير و زنداني شد و بهدست قصابان كهنه كار روسي تحت تعذيب و شكنجه قرار گرفت و محكمهی كودتاچيان مزدور او را محكوم به اعدام نمود؛ اما حکومت وقت از بيم عكسالعمل شديد ملت مسلمان او را به حبس ابد محکوم نموده و سیاست مرگ در زیر شکنجه را به مزدورانش توصیه نمود.
«هرچند استاد در زیر شكنجه و تعذيب دوامدار ضعیف و ناتوان میشود؛ اما دست از تلاش و فعاليت بر نداشته زندان را با همه قيود سنگين به محيط دعوت و تدريس تبديل میكند، زندانیان را به صبر و استقامت توصیه مینماید و روح بلند و شخصیت تاثیر گذار استاد روز به روز محبوبیت آن را در میان زندانیان افزایش میدهد و این امر مزدوران و وطن فروشان را هراسان میسازد؛ از این روی راه نیرنگ تطمیع استاد را در پیش میگیرند اما استاد با آزاد منشی کامل دست رد به سینهی نا پاک استعمار میزند و با آنکه شکنجهها از سر گرفته میشود باز هم استاد از فعالیت دست نکشیده در کنار دعوت و تبلیغ جلد اول كتاب صحيح البخاري را ترجمه مينمايد و به ترجمهی سایر اجزاء آن ميپردازد که فاجعهی ننگين هفت ثور 1357 بهوقوع ميپيوندد و نور محمد تركي بر اريكهی خونين قدرت تكيه ميزند و فضاي تعذيب و كشتار به شدت هر چه تمامتر از سر گرفته ميشود و استاد نیازی که قبلاً توسط ایادی کمونست بهصورت کامل شناسایی شده و خطر بزرگی برای اشغالگران به شمار میرود در يكي از شبهاي دیجور و ظلماني با گروهي از ياران راستينش به سوی سیه چالهای نامعلومی برده شده و از آن تاریخ تا حال سراغي از اين فرزند گرانمايهی اسلام در دست نيست و آنچه مسلم است این است که استاد نیازی به دست وطن فروشان بیایمان جام شهادت نوشيده و امید است همراه با سایر گلگون قبايان شهيد در جوار رحمت الهي قرار داشته باشد. ناگفته نماند که از شهید نیازی سه فرزند رشید تقدیم جامعه شده اند که به آرمانهای پدر رسالتمند خویش متعهد بودند و نامهای شان هریک استاد محمد نسیم نیازی ماستر حدیث شریف و استاد محمد سلیم نیازی لیسانس اصول دین و استاد محمد عظیم نیازی فارغ پوهنحی شرعیات بود.
در نهایت این نوشته باید گفت که آنچه از زنده گی شهید نیازی زیبا تر از همه به نظر میرسد، تعهد و ایمان یک معلم است و این شهید گرامی به معنای کامل کلمه و تعبیر روشن واژهی آموزگاری یک معلم و مربی رسالتمند بوده است که حق مقام سترگ معلمی را ادا نموده و تا مرز شهادت گام نهاده است. به حق که استاد نیازی الگوی نیکو و پیشوای ممتازی برای تمام استادان و معلمان وطن اسلامی ما افغانستان است که هرگاه رسالت خویش را همانند این استاد عزیز و گرانمایه درک نمایند و برای تربیهی نسل متعهد، با ایمان و وطندوست، تا مرز قربانی و ایثار و شهادت گام بر دارند، ملت آزاد منش ما، همهي زنجیرهای اسارت فکری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را که بر ایشان تحمیل شده، خواهند شکست و ما شاهد افغانستانی خواهیم بود که هیچ کس نتواند فکر به بند کشیدن و به بردهگی افگندن آن را در سر بپروراند. انشاء الله