افغانســـــتان خار چشم  شرق وغرب

                       آسيا يك پيكرآب وگل است ملت افغان در آن پيكر دل است

                         از فســـاد او فســــــاد دنيا در گشــــاد او گشــــاد دنيا

 زمانيكه فيلسوف وشاعربزرگ جهان اسلام در مورد افغانستان ابراز نظر كردند وان قول گرانمايه را كه تا اكنون صداقت خويش را حفظ نموده وحفظ خواهد كرد وبر سرزبان هاست , از فساد او فساد آ سـيا و در گشاد او گشاد آسـيا را گفتند شايد آن زمان مصلحت هاي سياسي ميآن كشورهاي جهان اينگونه تداخل نداشت طوريكه اكنون به حكم پيشرفت هاي تكنالوژي مصلحت هاي سياسي چنين با هم گره خورده كه گوي جهان يك كيان سياسي مشترك است , هر تحول سياسي درهرگوشه جهان اثر خوب يا بد خويش را بركشورها جهان ميگذارد به خصوص كشورهاي بزرگ جهان .

جريانات سياسي 30 سال گذشته در افغانستان برين  دلالت ميكند كه در فساد افغانستان فساد جهان  ودر گشاد وآرمش افغانستان آرامش واستقرار سياسي جهان نهفته است تا زمانيكه افغانستان دچار بحران وكشمكش نظامي و سياسي باشد جهان از اثرات آن بحران  در امان نخواهد بود , آنچه امروز در كشور هاي دخيل ومتجاوز بر افغانستان ازسقوط نظام مالي گرفته تا اختلال نظام  صحي , اجتماعي مشاهده ميشود وكشور هاي غربي در جهان اكنون دچار آن است  به نحو از انحا حرارت آن آتش است كه در افعانستان بدست بلاك غرب شعلور گرديده .

چونكه جوامع و كيان مترقي ومتمدن غرب در قلم اول  به ارزش هاي مادي استوار است پس هراختلال در سيستم مادي باعث بحران تهديد كننده در جامعه بروز ميكند كه در نتجه ملت را در مقابل حكومت به پا استاده ميكند طوريكه بحران اقتصادي د امريكا منجر به تغير اداره سياسي در آن كشور شد , كه بسياري از محللين سياسي علت به ميآن آمدن وبروز آنرا مداخله و تجاوز غرب در جهان اسلام ميپندارند , اما آن تابوت هاي كه به دولت هاي غرب از ميدان نبرد افغانستان سرازير ميشود حرارت همان نبرد است كه در افغانستان شعلور شده است , وتاثيرآنرا هم د جامعه غرب به وضاحت درك كرده ميتوانيم .

چنين وانمود ميشود كه ابرقدرت هاي شرق و غرب براي تصفيه يى حساب ها خويش جاي غير مناسب را در كره اي خاكي انتخاب كرده اند , با سرنگون شدن نظام كمونزم در افغانستان  كه كيان غرب را به لرزه در آورده بود با غرب احساس پيدا شد كه  در برابر آن تمدد روز افزون تصور اسلامي  كه در افغانستان جان گرفته بوداقدام موثر داشته باشد , آن تصوريكه دارد به جامعه غرب سرازير ميشود وبه زعم ايشان جامعه غرب را تهديد ميكند وهمچنين به دولت هايكه در جهان اسلام با غرب متحد استند و مصلحت هاي سياسي غرب را حفظ نموده اند , لذا براي جلوگري تموج اسلامي كه از گرداب افغانستان در نتيجه يى سقوط امپراطوري شرق شكل گرفت غرب كه ازنيشه يى فروپاشی کيان کمونيزم سر شار بود پلان دو جانبه خويش را براه انداخت , در پهلوپلان نظامي كه براي سرنگون كردن قوت هاي سياسي در جهان اسلام آغاز به كار كرد پلان فكري خويش را هم براه انداخت , تا در پهلو پلان نظامي پلان فكري هم گام به گام تحقق پذيرشود,  نقطه آغاز ازعراق به حكم همجوار بودنش ازايران وموقعت جغرافيايي اش كه در ميآن آن دولت هاي پرثروت عربي قرار داشت انتخاب گرديد چونكه پيامد اساسي پلان فكري تسليم نمودن زعامت امت اسلامي به ايران برنامه ريزي گرديده بود , تمام جريانات سياسي گذشته بعد از حضور نيروهاي تجاوز به عراق به صداقت همين پلان دلالت ميكند همه اي خواسته هاي ايران در عراق تحقق پذير گرديد , دشمنان ايران در عراق بطور تحفه از طرف نيروهاي متجاوز به ايران سپرده شدند وتوسط شبكه هاي استخبارتي ايران در داخل عراق اعدام گرديدند آن هم در وقتيكه بايد امت اسلامي عيد را جشن بگيرند , امور حكم به چهرهاي سياسي سپرده شد كه توسط موسسه سياسي ايران پرورش يافته بودند .

چونكه موسسه سياسي غرب بعد از فروپاشي كمونيزم در افغانستان معتقد شده بود كه گويا افغانهاي نو برآمده از يك جنگ سوزان توان همچو مقاومت را كه در برابر روس ها كردند درمقابل تجاوز غرب نخواهند داشت , پس بلادرنگ غرب به اشغال افغانستان شتا بيد , با وجود اينكه قوت هاي متجاوز در عراق دست وگريبان مقاومت شديد شده بودند , آن مقاومتيكه ضربه هاي سنگين را به پيكر پلان نظامي وفكري غرب وارد ميكرد, واز يكطرف در مقابل تجاوز غرب قهرمانانه مقاومت ميكرد از سوي ديگر در مقابل حمله هاي منظم شبكه هاي استخبارت ايران  سنگر گرفته بود ,  مگر چون اداره اي بوش از نيشه يى سرنگوني كيان روس در افغانستان سيراب شده بود بدون مراجعه به تاريخ شامخ افغانستان به وسعت پلان نظامي خويش در جهان اسلام پرداخت ,  وبه آن گوشه جهان كه به مقبره ابرقدرت ها درتاريخ بشريت مشهور است تجاوز خويش را به بهانه اي تطبيق ديموكراسي وسركوب كردن بنياد گرايى آغاز كرد , باز هم تصور برين بود كه در افغانستان اينبار اساسات واحساسات مقاومت در برابر تجاوز چون گذشته ها وجود ندارد چونكه افغانها از يك جنگ فلاكتبار برآمده است .  اما چهار عوامل عمده با عث گرديد تا تجاوزگران را در منجلاب افغانستان همچو گذشته ها با مشكلات حقيقي روبرو كند و موجب احساسات انتقام جوي  در افغان ها شود   .

1 -  پلان پنهان وماهرانه آن دشمن ديرينه  كه غرب اعلان از پا در آمدن آنرا جشن گرفته وبه دامن پرتشنج آن با همه قوت نظامي خويش تشريف آورده است , آنچه درموسسه سياسي غرب متصور شده بود به ريشه كن شدن موسس سرخ پوش بلاك شرق تاكيد مينمود , اما آنچه در افغانستان شكل ميگرفت بكلي به خلاف تصور موسسه سياسي غرب بود , روس ها توانست تا در چارچوب قوت هاي مخالف حكومت افغانستان يك قوت سياسي را به راه اندازد كه تصرف خود مختارانه يى غرب را در افغانستان تهديد كند واين حركت سياسي را در داخل افغانستان به جاي رساند كه حكومت متمايل به غرب را در همه عرصه هاي حكومت داري دچار تهديد كند , از سوي ديگر روس به حكم همجواري اش از افغانستان اكثريت آن راه هاى اكمالاتي را در اختيار خويش داشت درين مسير هم روس ها توانست كه غرب را در افغانستان با تهديد حقيقي روبرو كند وروس ها دست آورد هاي پربهايى سياسي درين رابطه داشتند , ودر معادله اي تعين سرنوشت سياسي افغانستان هم ازين بعد استفاده كردند  .

2- روند وروش قوتهاي متجاوز كه از قوت هاي متجاوز قبلي در افغانستان تفاوت نداشت كراهيت واحساسات عداوت و انتقام جوي را در ملت افغانستان برانگيخت ,  خواستند غرور ملت غيور وافغان هاي سربلند را زير پاكنند و انتقام شكست هاي ننگين خويش را در افغانستان بگيرند , ميخواهند كه اراده ملت آزاد افغان را زير چكمه اي پليد ماديت در آورند , ميخواهند كه ارزش هاي اصيل اسلامي و افغاني را به ارزش هاي كم بهايى مادي كه هيچ گونه آرمش روحي در آن تحقق پذير نيست عوض كنند ,  وطبيعيست كه احساسات عداوت وانتقام جوي در ملت آزاد افغانستان به اثرروش وروند اشغال برپا شود , و افغان ها طوريكه تاريخ شاهد است غلام نشدند ونه هم خواهند شد   .

3- نا توانايى حكومت در برابر خواسته هاي ملت , هر آنچه را براي ملت در خواب ديموكراسي تعبير كرده بودند حقيقت نداشت يا به عبارت ديگر هر آنچه به ملت افغانستان د گلستان ديموكراسي وعده شده بود تحقق پذير نگرديد , ملت بدست همين ارمغان آوران نظام ديموكراسي فروخته شد , به نام ملت هر آنچه ميسر شد با باداران غربي خويش دزديدند , ملت مظلوم افغانستان را به كيان غربي گروگان گذاشتند  , فساد اداريكه از آن سخن به ميآن آمده هم بدست همين ها در جامعه افغاني ترويج شده وجامعه را دچار يك مرض مهلك وكشنده  ساخت , امروز عده زياد از افغان ها رشوت را گناه نميپندارند , در حاليكه افغانها اينگونه تصرف را خلاف عنعنات وارزش هاي ديني خويش ميپنداشتند .

4- عدم امنيت در كشور كه زندگي هر افغان را تهديد ميكند بالاخص در جنوب افغانستان كه مصيبت هاي فراوان را در جامعه بار آورده است , زمينه هاي تعليم وتربيت از هم پاشيده روبه كاهش است , زمينه هاي بازسازي هم به اساس وضعيت نا گوارامنيتي ممكن نيست .

به اساس ديدگاهي سياستمداران جامعه غرب شكست غرب در افغانستان قريب الوقوع گرديده است , وارسال عساكر تازه نفس به افغانستان مطابق استراتيژي اوباما هم در رابطه  به از پا درآمدن غرب در افغانستان كدام تحول نو را بار نخواهد آورد , ودنبال كردن اوباما پلان اداره سياسي جورج بوش همان مشكلات را به اداره اوباما خلق خواهد كرد كه موجب خروج اداره بوش از زمامداري سياسي امريكا شد .

  لذا افغانستان يك بار ديگر خار چشم امپراطوري غرب شده طوريكه خار چشم بلاك شرق شده بود يك بار ديگر نتيجه يى معادله سياسي وپلان شده غرب در افغانستان خلاف توقع ايشان رو به ظهور است  .

                                          

                                                                                                 عبدالرحمن فرقاني