مراجعه به منابع خارجی، اگر از امتیاز آدرس کشور های متمول و مرفه بهره ببرد، جانب مقابل را در ضعف ها، جست و جو می کند. با چنین گمانی، در پی بدگمانی نیستیم، بل توجه به تصاویر زنده گی، اندیشه می سازد که چرا سهم ما از گزینش حیات مدنی را حذف می کنند.  

استفاده از روایت های خارجی، حکایت مردمان فقیر، حقیر و درمانده ای ست که در آن ها، صور ساده ی ماضی و مستقبل، از جنبه هایی طفره می روند که در جهان چند قطبی، بی عدالتی به معنی تحمیل قربانی، مردمان و ملت هایی را هاله می کند که هرچند در زمینه ای از تعاریف جهان سوم، زیست می کنند، اما سعی و خرد آنان از دشواری های تاریخ، گذشته بود.  

با مشاهده ی روایات تصویری خارجیان از افغانستان، دنبال یافت این پاسخم که در     زمینه ی بیش از یک قرن اخیر، در روندی که پا به پای دنیا از گذشته گسسته بودیم و با کاروان حال می رفتیم، چرا تصویر روشن حیات ما را تاریک می کنند؟  

از ارتجاع اول تا ارتجاع دوم، تحمیل فاشیسم مذهبی و جنگ هایی که دارایی هایی ما را هدر می دهند، عرض اندام پدیده ی خارجی، با حذر از ماحصل سال ها زحمت مردم ما، از زنده گی مدنی و تغییری که نوید رفاه و آسایش مردم بود، در زمینه ای نشسته که حاصل آن، چهره ی مخوف تعدی با ریای تظاهر است.  

برای وصل منطقی ماضی با حال، بسیار سعی کرده ام حیات مدنی و با شان افغانان در حالی پیوسته شود که روایت تصویری افغانستان با تحریفی که می کنند، نمایانگر مردمانی ست که اگر زنی را معرفی کنند، گدای چادری بر سر است و اگر مردی را نمایان کنند،   افتیده ی شکسته یا سلاح بردوشی ست که برای دیگران می جنگد. حاصل توارث این دو جنس را فقرایی نمایش می دهند که با ژنده گی و پاره گی، برای کمک های خارجی، در صف سوژه، انتظار می کشند.  

از دوران امانی تا پایان حاکمیت رفقا، هرچند هفت ثور، وصله ی ناجور است، اما تسلیم جهالتی نمی شوند که با هشت ثور، ارمغان فقر و ویرانی مردم بود.  

برای حذر از تحریف تاریخ، هرازگاهی که در محک تاریخ قرار می گیریم، به نظرم پنسدیده می آید گزیده ای از آن صور ماضی را زمان حال کنیم که اگر زن یا دختر افغان را معرفی می کنند، سیمای اجتماعی او را در کسوت نویسنده، داکتر، معلم یا همیار اجتماع می نمایانند. این حقیقت، به دنبال چهره ی با شان مرد یا آن جوان افغان است که در صور ماضی و حال، استمرار حیات مدنی ما را با نقش نویسنده، داکتر، مدافع و خلاصه نماد حیاتی معرفی می کنند که هرچند در تنازع سیاسی قربانی می دهد و قربانی است، اما همان اصلی ست که در توازن روایت واقعی زنده گی افغانان، بی موازنه منعکس می شوند. 

من در شبکه ی «پنترست» که بزرگ ترین شبکه ی اجتماعی حاوی میلیون ها تصویر است، برای آلبوم هایی که انتخاب کرده ام، افغانستان عزیز و افغانان معزز را از روایت هایی مجزا می کنم که در چهل سال اخیر، فقط تصویری از جنگ، فقر، بی چاره گی، مهاجرت و نیازمندی را تبارز می دهند.  

در آغاز این مقال آوردم که آدرس های روایت خارجی، اگر از کشور های جهان اول باشند، گویا از ترسیم دشواری های دیگران، به تسکین روانی می رسند. شاید در این فرهنگ سازی، تعیین بها برای ارزش های اجتماعی آنان به مردم هشدار می دهد که باید قدر زنده گی خویش را بدانند. شاید تکدر حال دیگران، حس عاطفی می انگیزد و شاید عادت به رفاه بیش از حد، تنوع را در جایی جست و جو می کند که از گزند تلخ آن، عافیت از دست رفته، فرهنگ هشدار می شود.  

به هر حال، افغانستان ما و افغانان ما، از گذشته های عتیقه، بُریده اند. جنگ تحمیلی، نمی تواند اختیار حیاتی شود که در چهارراه سیاست ها، حتی می کوشند نحوه ی حیات ما برابر با قرون وسطا شود.  

بازیگران زیادی در تنازع افغانستان، استخدام شده اند تا با نقش داروغه ی زنده گی، تحمیل ماضی را برای درازدستی بیگانه، اجرا کنند، اما این تحمیل، بی فایده است. جوش زنده گی در تعمیم ذهنیت هایی که شان زنده گی را پی گیری و همنوایی با کاروان رو به جلو هستی می دانند، در یک قرنی که گذشت، افغانان را بیدار می کند. 

بهتر است برای راویان خارجی افغانستان، گوشزد کنیم، اخلاقاً مسوولیت دارند حیات ما را وارونه جلوه نبخشند.  

در دو سوی افتیده گی و ایستاده گی، اگر دختری ناچار است گدایی کند، دختری به مکتب می رود؛ محصل است، کار می کند و حتی افتخار می آفریند. جنس مخالف او، بازیگران نقش فقیرانی نیستند که با چهره های معتاد یا سلاح بردوشی که با فقر فرهنگی می جنگند. ستون های برپایی این مملکت، روی شانه های هزاران جوان و مرد افغان که تحصیل کرده و آگاه اند، سنگینی نمی کند.  

من از روایت های سیاهی که شان ما را با خوانش یک سویه ی زنده گی، منفی می کنند، راضی نیستم. بهتر است برای اعتماد به نفس بیشتر، فراموش نکنیم که چهره ی مدنی و نقش آفرینی مردم این مملکت، احصاییه ی نفوسی ست که در برابر تحمیل دشواری ها، اما هنوز رنگ آن، بیشتر از سیاهی ای ست که برای کشور ها و مردمان نادار و فقیر، ارقام می سازند.  

زنده گی با تمام دشواری، اما تعریف افغانان در تمام ابعاد حیات مدنی است. در نظام جمهوری افغانستان، ساختار دولت، نقش حاکمیت و این سلسله مراتب، تا سطح پایین، اما حیات مردمی را شرح می دهد که در تمام انواع کار و زحمت، می کوشند نقش آنان نمایانگر سعی و تلاشی باشد که با توان زن و مرد، مردم را برای رفاه، نوید می دهد.  

فرهاد دریا در مراسم معرفی آلبوم «دهُل بزن» که مجموعه ای از آهنگ هایش است، چندسال قبل با مسرت معرفی این فرهنگ، از بازاری نیز شکوه کرد که «خبر بد» را قیمت می خرند.  

با بهای اخبار بد، ارزش کالای خوب، به حدی کاسته می شود که جریان مدنی این ممکلت با کل مردمان تحصیل کرده، شهر ها، مکاتب، پوهنتون ها، رونق عمرانی، اقتصادی و برپایی سیستم دولت که با هزاران زن و مرد، پسر و دختر افغان، حفظ می شوند، قربانی تصویری می شود که اخبار بد به ارمغان می آورند. بی هیچ نیست که روایت تصویری ما، اگر خارجی باشد، مجموعه ی مکدر تصاویری ست که جنگ، زمان جاری می شود و تگدی و ویرانی، ماضی و مستقبل آن را شرح می دهند.  

در کنار توجه به برآورد نیاز های ما که حکم اخلاقی نیز دارد، کمک کنند با روایت جنبه های مختلف زنده گی، دگم اخبار بی موازنه ی افغانستان بشکند. اگر دختری، تصویری از ناچاری ست (فقر)، می خواهیم توازن خبر، از این حقیقت غافل نشود که هزاران تن دیگر درس می خوانند و در مقام اجتماعی، صد ها مجری کار، وظیفه و افتخار اند.  

افغانستان را فقط با «بد»، روایت نکنند! 

شرح تصاویر: 

شماری از زنان و دختران افغان در هنگام آموزش و اجرای وظیفه در اردوی ملی افغانستان.