توطئه انتخابات در تعامل با ضابطه قوم
محترم دوکتور م ، عثمان تره کی
بدنبال پایان جنگ سرد پکت وارسا از میان رفت . ناتو که روی منطق تقابل با وارسا بوجود آمده بود میباید منحل میشد . ناتو با حفظ ماموریت نظامی معادله جهانی تقسیم قدرت را به نفع خود شکل داد و بقای خود را تضمین کرد. از بطن معادله قدرت دنیای یک قطبی زاده شد. ناتو در کنار ماموریت نظامی رسالت صدور ارزش ها و باور های تمدن غرب را نیز بدوش گرفت : بوسنیا ، افغانستان ، عراق و لیبیا کشور های معروض به جنگ و بنآ فاقد پوتانسیل دفاعې دولتی لابراتوار های واره دار تجربیات نظامی ، سیاسی و کولتوری ناتو را فراهم ساخت. در میان کشور هائی که معروض به مداخله گردیدند ، افغانستان به دلیل موقعیت ستراتژیک و مجاورت با پاکستان( مرکز تولید اسلام سیاسی )، بیشتر مورد توجه بود .
میدان جنگ افغانستان مدرن ترین تکنولوژی حربی را که به دلایل بشری و بیولوژیکی امکان آزمایش را در کشور های مولد نداشت ، په آزمایش گرفت.
هیولای آدمخوار دیموکراسی که بیش از یک ملیون افغان را بلعیده است از آسمان به زمین توسط بی ۵۲ پاراشوته شد . رشد اقتصادی و اجتماعی در روی زمین ضمانت بقای دیموکراسی نشد .
دیموکراسی را قوت های مهاجم خارجی با بمباردمان ها و خونریزی ها حفظ کرد نه بستر اجتماعی و مردم .
انتخابات به عنوان فیل پایه دیموکراسی بزرگترین دست آورد سیاست در عرصه انتقال مسالمت آمیز قدرت و تمثیل اراده مردم است . اما در افغانستان انتخابات طی سیزده سال اخیر به مثابه افزار حفظ حاکمیت یک قشر منحط ، معامله گر و وابسته به حلقات استخبارات خارجی مورد استفاده قرار گرفته است.
دیموکراسی علی الرغم دست آورد های مثبت در مجموع به پناهگاه جنایت کاران ، قاچاقبران ، زمین خواران تبدیل شده است. دیموکراسی به بازیچه ایجاد مصروفیت و اغفال افغانان ساده دل و خوشباور و شماری مغرض در دست قوت های مهاجم بدل شده است.
بازی دیموکراسی به قوت های اشغالگر فرصت مناسب مداخله را در حساس ترین زوایای زندگی افغانان میسر گردانیده و اذهان بازیگران افغانی را از جنگ و جنایت مهاجمین به سوی رویا های دروغین و دور دست منحرف ساخته است. این بازی در شرایطی جریان می یابد که پاکستان از جنوب و ترکمنستان از شمال قطعات خاک افغانستان را چون ملک لامالک به قلمرو خود ملحق کرده راهی هستند.
بازیگران خارجی فقط بازی را نظاره میکنند و لاشخواران داخلی با استفاده از توطئه انتخابات مصروف جستجوی روزنه های خزیدن به ارگ اند.
در افغانستان از همان آغاز کانفرانس بن ، انتخابات با جنگ آغاز شد و بادادن تشخص سیاسی به گروه های جنایت کار جنگی موتلف با قوای خارجی ادامه یافت. ائتلاف نظامی بین المللی نخواست با تقویت احزاب سیاسی جغرافیای قومی را به جغرافیای سیاسی تبدیل کند : چه جغرافیای سیاسی با زمینه دفاع از ارزش ها از جمله ناسیونالیزم و اسلام( دو ستون ساختاری جامعه )امکان اعمال نفوذ خارجی را در دادن استقامت به انکشاف اوضاع کم میساخت.
در حالیکه گروه های جنگی که در محور دفاع از ضابطه قوم ، زبان و سمت تشکل یافته بودند ، در قبال جلب حمایت خارجی حاضر به هر معامله میگردیدند.
با تآسف که مطابق پلان قبلآ تنظیم شده از خارج ، جنگ و انتخابات از همان آغاز کار در ارتباط منطقی و تآثیر متقابل با همدیگر صبغه قومی بخود گرفته است :
اختلافات قومی با هیولا سازی طالب( در واقع پشتون های درگیر مقابله با اشغال )، باید دامن زده میشدتاجلو ظهور یک حاکمیت قدرتمند که ازموضع واحد ملی با قوت های خارجی برخورد میکرد گرفته شود.
افغان ها باید آنقدر در جنگ های ذات البینی مصروف نگاهداشته میشدند تا مجال برخورد با قوای مهاجم در فکر شان راه نیابد. جنرال های امریکائی به تکرار مراجعه به انتخابات را مشروط به ظهور قرینه تضعیف پوتانسیل جنگی مخالفین وانمود کرده اند.
واقعیت قابل لمس اینست که در افغانستان جنگ با القاعده ، تروریزم و طالب بالتدریج به جنگ با پشتون ها تبدیل شد. لنگر اصلی جنگ در مناطق پشتون نشین افغانستان متمرکز گردید. اقلیت های قومي که اشغال را نعمت بزرگی تلقی میکردند پوتانسیل ضعیف جنگی خود را در برادر کُشی از طریق جلب حمایت خارجی جبران نمودند. برای تقابل موثر با جناح مخالف قومی ، قومانده اورگان های امنیتی رابدست گرفتند. از انتقال صلاحیت های اورگان های امنیتی خارجی به افغانی برای تضمین فیروزی در صورت افغانی شدن جنگ استفاده کردند.
حمایت خارجی را از خود به ستراتژی طویل المدت جنگ قومی تبدیل نمودند.
انتخابات فعلی رابطه مستقیم با بمباردمان ها و خونریزی های پلان شده ناتو در مناطق پشتون نشین افغانستان دارد :
بدون حذف فزیکی مردمی که مدعی پاسبانی استقلال و تمامیت ارضی افغانستانان اند ، با تصمیم یک طرفه امکان تآسیس پایگاه نظامی در قلمرو افغانستان از تصور بعید است.
جنگ برای مهاجمین نتیجه معکوس به بار آورد:
مقاومت مسلح که غربیان با اغواگری نام تحقیر آمیز « طالبان » را روی آن گذاشته اند نه تنها حذف نشد بلکه به مثابه یک طرف صلح و جنگ شامل معادله و معامله شده است. اما قوت های مهاجم ترجیح دادند تا قبل از انعقاد پیمان صلح با مقاومت مسلح به سوی انتخابات بروند.
چه انتخابات برای مهاجمین دسترسی به ثمره اشغال ، زمینه بالا کشیدن یک دست نشانده ، ابقای حضور نظامی و نهایتآ استمرار ستراتژی حفظ بحران را تضمین میکند .
انتخابات برای برخی گروه های جنگی فرصت مناسبی را میسر گردانیده است تا قدرت سیاسی را که از راه جنگ با مخالفین تصاحب نتوانستند با سازماندهی توطئه انتخابات بکمک خارجی قبضه کنند.
بنآ انتخابات با کشتن پشتون ها زیر نام طالب ، با غصب اراضی و ملکیت های اکثریت قومی در شمال در آستانه تجاوز خارجی ، با طرح فدرالیزم و نفی سمبول های تاریخی و هویت ملی که به افغانستان در صلح امید و در جنگ ضد تجاوز دینامیزم میداد ارتباط مستقیم دارد.
قانون اساسی افغانستان صلاحیت های زیادی به ولسمشر اعطا کرده است:
یک رئیس جمهور اهل و صالح میتواند ازین صلاحیت ها به قصد تآمین وحدت ملی ، تقویت اتوریته حکومت ، حاکمیت قانون ، تطبیق عدالت و دفع نفوذ توپک سالاران استفاده کند. برخلاف یک رئیس جمهور آشفته فکر و برخاسته از دود و باروت جنگ داخلی و قومی که با پلان های گریز از مرکزبا استفاده از توطئه انتخابات وارد صحنه شود میتواند افغانستان را به سوی نا امنی بیشتر وحتی تجزیه وتباهی بکشاند.
قانون اساسی افغانستان( درصورت لزوم با تعدیلات جزئی)در فضای صلح وانتخابات سراسری باید بدست ولسمشری سپرده شود که بین تمرکز قدرت و دیموکراتیزه کردن زندگی سیاسی تعادل لازم را حفظ نماید و با برافراشتن بیرق قوم ارگ را فتح نکند.
در انتخابات فعلی کاندیدیکه سابقه دشمنی با طالبان دارد از ادامه جنگ صحبت مینماید. وی بدون وقفه از امضای بدون قید وشرط پیمان ستراتژیک حرف میزند . پیوند این دو ، چوت انداز نیست .
جنگ با طالب ارتباط مستقیم با امضای پیمان ستراتژیک با امریکا دارد:
ولسمشرآینده صرفآ بادادن امتیاز پایگاه نظامی به امریکا یعنی تکیه به حمایت خارجي میتواند به جنگ ادامه بدهد.
درغیرآن پناهگاهی جز « کولاب » در اختیارندارد. بنآ امریکایک طرف جنگ داخلی افغانستان است و با آنکه در برخورد با انتخابات با احتیاط عمل میکند ، منافع خود را در دفاع از گروه هائی میبیند که در سقوط حکومت طالبان درکنارامریکا ایستادند. همین گروه ها از کیسه خلیفه امتیاز داشتن پایگاه را به امریکا میبخشند و استمرار جنگ ضد مقاومت را تضمین مینمایند. آخر انتخابات باید کسی را به قیادت بکشاند که پایگاه های نظامی را از خطر حمله مخالفین در امان نگاه کند . درین حال مذاکره با مقاومت مسلح روی این دلیل ساده که در اعطای امتیاز پایگاه به امریکا مخالفت میکند ، به حاشیه کشانیده میشود.
در انتخابات رویدست کاندید هواخواه صلح حمایت امریکا را نمیتواند با خود داشته باشد.
متوجه استید که دخالت امریکا در منازعه ذات البینی افغان هااوضاع راچقدر پیچیده ساخته است. تمرکز سیاست امریکا در بُعد داخلی وعدم توجه به پهلوی خارجی جنگ افغانستان( مثلآ عکس العمل در برابر حملات وتجاوزات کشورهای همسایه)، امریکا را به دوست غدار افغانان بدل کرده است.
در دور اول انتخابات دو انگیزه موجب سرازیر شدن قابل ملاحظه مردم به سوی حوزه های انتخاباتی شد:
ترس و امید . ترس از ادامه جنگ و امید برای صلح . هیچیک از دو کاندید پیشتاز در موقف مناسب مذاکره صلح با مخالفین و پایان جنگ قرار ندارد. مقاومت با ولسمشری که معاون وی یک قاتل باشد به مذاکره نمینشیند. مقاومت بارئیس جمهوریکه توسط مهاجمین از سوراخ کوه « کولاب » بیرون کشیده شده و بالای ستیچ قیادت پرتاب شده باشد سر آشتی ندارد. بنآ در فقدان صلح ، وعده های انکشاف و بازسازی که کاندیدان درجریان کامپاین انتخاباتی مطرح کرده اند ، حرف های هوایی و فاقد مبنای واقعی است.
انتخابات مرحله اول از رهگذر اشتراک گسترده مردم جاذبه و برجستگی داشت . اما در فضای جنگ و نا امنی برگذار گردید.
احضارات درجه اول قوای مسلح ، حضور سربازان« برچه پک » در هر چند قدمی حوزه های انتخاباتی ، تلاشی هریک رایدهنده ، ۶۹۶ حمله مخالفین ( به قول وزارت دفاع ) به حوزه های انتخاباتی، کشته شدن ده ها رایدهنده ، انتخابات را بیک آزمون منحصر به فرد و ناکام در سطح جهانی بدل کرد. انتخاباتی که در فضای ترس ، نا امنی و تقلب دایر شود انتخابات آزاد نیست . بستن مردم به زنجیر اسارت صادر کنندگان دیموکراسی و جنگ است.
انتخابات در اوضاع و احوالی سازماندهی شد که موره های درشت نظام برحال برای حفظ امتیازات باد آورده داخل کامپاین انتخاباتی گردیدند . گروه ها و اشخاص درگیر در جنگ و فساد با انگیزه واحد استمرار زندگی سیاسی ، تقسیم مجدد غنایم دوران جنگ و بخصوص دفع پروسه بازخواست از طریق نفی راه حل سوم وارد معرکه شدند . در هردو تیم ممتاز انتخاباتي دفاع جمعی از غنائم سیاسی دوران اشغال ، اختلافات قومی ، سیاسی ، عقیدوی و سلیقوی را در حاشیه قرار داد:
کمونست در کنار مجاهد ، تاجک در کنار پشتون و بدخشانی در پهلوی پکتیاوال قرار گرفت . تحت تآثیر الزام انتخابات آتش تعصب قومی ، سیاسی و عقیدوی با خاکستر دفاع اقتضائی منافع شخصی وگروهی پوشانیده شد. منفعت ملی(تحریم انتخابات)در حاشیه لغزید.
افغانستان بعد از خروج قوای خارجی باید به سوی آینده روشن که دران هر افغان از اعمال خوب خود پاداش و از اعمال بد مجازات به بیند ، برود. بدون احیای میکانیزم اجتماعی مسئولیت پذیری و بازخواست که طی سه دهه جنگ به شدت صدمه دیده است ، نمیتوان سلامت و صحت جامعه را تضمین کرد.
خطر بالقوه بالا کشیدن آتش عصبیت های قومی از عمق به سطح در دور دوم اتنخابات به درستی احساس میشود :
چه دو تیم پیشقدم بالوسیله مدعیات قومی از هم جدا میشوند:
یکی ازین تیم ها مخرج مشترک گروه های قومی و مذهبی ایست که علی الرغم اختلافات ذات البینی ، در برابر تیم رقیب قومی موضع واحدی دارند. این تیم بیشتر از تیم رقیب رسوبات سمی سه دهه جنگ افغانستان را در بدنه خود جذب کرده است . این رسوبات ازتقابل پوهنتون بادانشگاه آغازوپس از گذشتن ازطرد اصطلاحات پشتو ازدری به طرح فدرالیزم و پارلمانتریزم ( تقسیم کرسی ریاست و معاونیت جمهوری بر مبنای قوم ) امتداد میابد.
احتمال حمایت امریکا و متحدین از تیم ضد اتوریته مرکزی(درواقع فدرالیست که به تجزیه طلب تعبیر میشود)در دور دوم انتخابات بسیار زیاد است.
صحنه سازی های پُر سر و صدا به نفع تیم مقابل(« پارانویاک ») هدف اغواگری دارد . در صورت کامیابی تیم « فدرالیست »امکان متلاشی شدن اورگان های امنیتی بر مبنای صفبندی قومی و پیوستن یک بخش آن به مخالفین مسلح از امکان بعید نیست. درین حال افغانی شدن جنگ با مداخله کشورهای همسایه وجهه منطقوی خواهد گرفت.
کودتا بدنبال کودتااوضاع راآشفته خواهدساخت.حوادث دهه ۹۰با خشونت بیشتر تکرار خواهد گردید.
استمرار جنگ بهانه ئی خواهد شد برای ابقای حضور نظامی امریکا پس از ۲۰۱۴ یا لا اقل دلیلی برای داشتن پایگاه نظامی در افغانستان.
انتخابات در شرایطی به دور دوم کشانیده میشود که عوامل منفی ایکه جریان آنرا در دور اول متآثر ساخت نه تنها پا برجاست بلکه با شدت بیشتر مطرح است:
نا امنی ( با اعلام عملیات خیبر توسط مخالفین ) ، فقدان شفافیت ، مداخله حکومت به قوت بیشتر از گذشته سلامت و صحت انتخابات را زیر سوال میبرد و محصول انتخابات را از نظر قومی مانند دور اول بی موازنه میسازد.
البته این خواست فدرالیست هااست که منسوبین آن درحکومت وبیرون آن وعلی الرغم پوتانسیل قوی خطرات امنیتی با وقاحت از آمادگی دروغین تآمین امنیت در دور دوم اطمینان میدهند.
واقعیت اینست که فقدان امنیت در مرحله اول انتخابات ، در بخش جنوب و جنوب غرب افغانستان بسیاری مردمان مسکون درین مناطق را ازحق رای محروم ساخت. ثمره آنرا فدرالیست ها مزه کردند. فدرالیست ها حاضر نیستند که ذائقه کامیابی دور اول را با تلخی شکست ناشی از انتخابات در امنیت سراسری تعویض کنند. باید قبل از بیرون شدن قوای خارجی از ثمره اشغال و توطئه انتخابات سود برد.
البته قابل یاد دهانی است، در صورتیکه انتخابات در فضای سالم برگزار شود ، حق ناشناسی و بی انصافی خواهد بود هرگاه فیروزی فدرالیست ها را با کف زدن بدرقه نکنیم .
قبل ازانکه توطئه انتخابات شکل نهائی بگیرد و همه در برابر یک عمل انجام یافته قرار بگیریم دو راه دفع دسیسه میتواند مطرح شود :
ــ اعلام الغای دور دوم انتخابات از جانب کمسیون مستقل انتخابات و تآئید آن از طرف ستره محکمه ، نظر به دلایل مختلف از جمله نا امنی ( وجهه حقوقی برخورد با توطئه ) .
ــ صدور یک اعلامیه محتوی تحریم دور دوم انتخابات از طرف شماری از کاندیدان ریاست جمهوری با ملاحظه تداوم پروبلم های دور اول در مرحله دوم ( وجهه سیاسی برخورد با دسیسه).
مخالفت با پیشنهادات فوق باید دشمنی با صلح تلقی شود. درینجا نقش ب ـ ۵۲ در قلع و قم مخالفین صلح مطرح میشود:
امریکا در اینکه در رابطه به تآمین صلح به چه اندازه صادق است ، معروض به آزمایش بزرگ میگردد.
امافعلآ انتخابات دام اغواگری قوت های خارجی برای ادامه جنگ است که میبایدازجانب افغانان تا زمان تامین صلح سراسری در کشورتحریم میشد .
بهر حال ! از عواقب خطرناک ناشی از توطئه انتخابات در رابطه به امنیت و سلامت افغانستان عزیز کسانی پاسخگو خواهند بود که ملعبت توطئه انتخابات قرارگرفته و مصالح ملی را قربان منافع شخصی وگروهی نموده اند.