گویند چو دزد شهر باز چوکی دار گشت
ای عدل بیا و دور نما چوکی دار را

سانی که پاسبان سر دزد گردنه ست
قحط الرجال زائیده دود و غبار را

مفسد چو حق طفل یتیم حیف و میل کرد
لاشخور لقب بگشت کثیف غدار را

ثروت چو از دریچه مفسد سر کشد
افعی ز گور میکشدش زهر مار را

قمری و بلبل و قناری  ثناء کنند
یارب تو گل عطا بنما گیر خار را