به هر نام بهانه ساختند تا برای تبارز و سود استفاده کنند. شاید صد ها ساعت از برنامه های رسانه ها را موضوعاتی دربرگرفته باشند که فقط به نام «دانشگاه»، تنی چند مشغول چنه زدن و آی و هوی بوده اند. این سوژه به اندازه ای دلگیر شده است که حتی یادآوری آن می تواند باعث نفرین و عصبانیت شود. منطق طرف های درگیر روی چنین مسایلی، همیشه به رویکرد اجتماعی توجه داشته است. از یک سو نبود حساسیت عامه در برابر آن چه قبول شده است و دارند و از سوی دیگر اصرار مزرورانه تا به بهانه ی چند کلمه، فرصت های تبارز به وجود آیند، در میان حجم انبوهی از داده های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، زمانی که به شدت درگیری می رسند، دیدیم پافشاری بدون منطق، مردم را در برابر آن چه دارند، حساس کرده است. به هر حال، مهارگسیخته گی و انعطاف بیش از حد که ناشی از ضعف های آشکار مسوولان بودند، هرچند با این حُسن نیت که همه حق دارند، اما هرگز باعث نشدند تا سودجویان نیز احترام بگذارند. در واقع هر گام عقب نشینی، به معنی گستاخی های بیشتر مخالفان بوده است. این که در روزگار ما، در فضای بازی که مرز نمی شناسد، بستن افکار عامه ناممکن است، نیاز به توضیح ندارد، بل حرف بر سر این است: در برابر گستاخی هایی که منطق ندارند، چه گونه برخورد کرد؟
مسایل فرهنگی، تاریخی و زبانی، به سوژه های مداومی ماننده می شوند که گرچه شماری بر اثر کثرت استعمال، طرفدار ندارند، اما علایم و نشانه های ضدیت و مخالفت در آن ها آشکار اند.
از مسیر پُل باغ عمومی به سوی چهار راه پشتونستان می رفتم که ناگهان چشمم به بلبوردی خورد که با درج درشت کلمه ی غیر مستعمل «ارتش» مرا به فکر انداخت. خوب، این مثال نیز همانند درگیری «دانشگاه و پوهنتون»، توجیه دارد، اما منطق قبلی (دانشگاه) بیشتر روی ادبیات خودی (دری) می چرخید. این ترکیب، با کاربرد ایرانی، پیش از این که با ماهیت دستوری مطرح شود، هرچند در تحقیق «دانشگاه به معنی پوهنتون دقیق نیست» آشکارایی دادیم که مطلقیت نیز ندارد، اما بیشتر در عدم کاربرد گروهی، باعث اعتراض می شد که به این بهانه چرا برای بیگانه لوحه می زنند. در نمونه ی بزرگی که در بلبوردی در برابرم ظاهر شد، ماهیت ایرانی مخالفت های آشکار با صورت افغانی، پوشیده نیست؛ ولو در حد یک کلمه باشد.
در افغانستان «اردو» (لغت ترکی) واحد تعریف نیرو هایی خوانده می شود که نظامی و مسلح اند. این تعریف در ایران، با کلمه ی استقراضی «ارتش» از زبان های لاتین، معمول است. معادل سازی زبانی در ایران، از حد منطق می گذرد، اما رواج کلمات زبان های دیگر، به خصوصیات دری یا فارسی ایران نیز مبدل شده اند.
تماشای یک لغت نامانوس دیگر در روی یک بلبورد به اصطلاح در روز روشن، اگر منطق ندارد که این کلمه را در زبان عقیم فارسی از کجا زاییده اند، بدون شک به این عداوت برمی گردد که مغرضانه استفاده کرده اند. معادل ارتش در دری معمول ما «اردو» می شود که در ایران نیز معمول است، اما بیشتر با ترکیب «اردوگاه» به کار می رود؛ یعنی محل تجمع افراد و اشخاصی که دنبال مطلوب جمعی اند. به هر صورت، درج نام و مشخصاتی در پایان بلبورد، خاطرات زیادی را تداعی کردند.
زنی با شکم سیر، ادای اعتصاب غذایی می کرد که پس از رسوایی زیاد، بالاخره از برکت هویت تباری که از فهم آن، فقط یک تخلص دارد، در گذشته ی چند سال کار رسانه یی مرا متوجه کرده بود که اعتبار قومی ما در افغانستان، حتی می تواند یک شخص ناچیز را مهم بسازد. یافت نمونه هایی تباری ما که خیانت کنند، مهم تر از افراد و اشخاص بسیار بزرگ اقلیت ها شمرده می شود.
وکیله ای که پس از سال ها زنده گی در ایران، بر اثر فقر فرهنگی، هنوز به لهجه ی زنانه یی فارسی صحبت می کند، گرچه با خاصیت زنانه یی او مهم نیست، اما تا جایی که دوستان تعریف می کنند و من آگاهم، با چنان راحتی در مراکز فرهنگی، نماینده گی های سیاسی و رسانه یی ایران رفت و آمد می کند که از تصور دور است. کاش از مطبوعاتی تصویر می گرفتم که در دفعات مختلف با شهرت تمویل از سوی ایران، یک آدم معمولی را بزرگ نمایی می کردند؛ زیرا می دانند که اگر بزرگ نباشد، از قوم بزرگ است.
پخش بلبورد هایی که مستقیماً از ایران می آمدند، توام با رویداد های طلایی، بالاخره کسی را به پارلمان برد که متاسفانه کمترین ارجی برای هویت قومی اش قایل نیست. هنوز جملات او به یادم استند که «پدر و مادر من پشتون اند، اما فارسی اول است!»
در دشواری های کنونی، کام ما بسیار تلخ است، اما تلخی های بیشتر به زهر می مانند. من می دانم که نصب بلبورد با ادبیات مستعمل ایرانی در حد اصطلاحات، کاملاً عمدی، دستوری و فرمایشی است. در صفحات رسانه یی که از این زن در شبکه های اجتماعی وجود دارند، استفاده از وصف «افغانستانی»، عادی و کاملاً عمدی به شمار می رود. این که شانس، او را به شورا برد و شوهرش پس از سال ها تجربه ی ناکام آشپزی، حالا در حکومت «تحصیل یافت گان عالی»، دیپلومات شده است، جا دارد اول به خود نفرین بفرستیم که فرهنگ سازی های ما برای تفکیک و تشخیص خوب و بد، بسیار ناچیز بوده اند.
در اواخر حکومت کرزی، شگرد دیگری برای افغان ستیزی راه انداختند که در قواره ی چند محصل مشکوک، زود افشاء شد. در آن رویداد، کوشش برای حذف استادان پُرسابقه که در واقع در شعاع باور های رایج تدریس می کردند، محصلان مشکوک را واداشته بود به نام عدالت، جا را برای افرادی خالی کنند که اگر از کنار ظاهرسازی ها بگذریم، مجموعه ی تحصیل یافته اش در ایران و تاجیکستان، بی سواد ترین اند. این که در شهر کوران، یک چشمه پادشاه می شوند، نفرین به گروه هایی که از پول ایرانی و پاکستانی، تا بیخ و ریشه ی دارایی های معارف و تحصیلات عالی این کشور را نابود کردند. در تحقیقی به نام «تحصیلات عالی در پوهنتون های ایران و تاجیکستان ارزشمند نیستند»، به مقامات وزارت تحصیلات عالی اعتراض کرده بودم که چرا به حوزه ی به اصطلاح علمیه ی دور از شان حضرت خاتم النبیین (ص)، امتیاز داده اند؟ این واکنش به موقع، در پاسخ به کسانی نیز بود که از سوی حلقات ایرانی تحریک شده بودند تا برای مزدورانی که در ایران تحصیل کرده اند، به نام نخبه و خبره، اما برای اغراض بیگانه، راه باز کنند.
در تحقیقی که انجام داده بودم، واقعیت کیفیت تحصیلات عالی در تاجیکستان، زیر صفر و در ایران، در حد مقامات چندصدم نشان داده می شد که به این ترتیب، بسیار ناچیز به حساب می آید.
با کار های جمعی و همفکری های همه گانی، چیزی نمانده بود که ترفند مشکوکان ثمر دهد، اما بر اثر خشم محصلین پوهنتون و اکثر کادر ها، حرف به مظاهره و عدم تدریس می رسد. سُست سالاران حکومت قبلی که منتظر بودند، فقط در برابر چنین برخوردی طرف اکثریت را بگیرند، مساله را به گونه ای حل می کنند تا از پول های کیسه یی که بعداً افشاء شد، داوودزی از ایران می گرفت، چیزی کم نشود. در همان زمان، حضور وکیله ای که از سر شانس و از سر اعتبار قوم وکیل شده بود در میان مشکوکان (تصویرش وجود دارد) معترض در پوهنتون کابل، در تبیین این حقیقت کمک کردکه دست بیگانه (ایرانی) در این جریان کاملاً هویدا بود. حرف های ناگفته ی بسیاری در آدرس این زن وجود دارند. خدا کند در نوبت بعدی، نه فقط پارلمانی نشود، بل امیدوارم هرچه زودتر جلو تبلیغاتی را بگیرند که به نام دیگران، ولی از صبر و حوصله ی ما استفاده می کنند.
در بلبورد های تبلیغاتی که همه فوتوشاپ اند، ژست سخنران برای کسانی که او را خوب می شناسند، بسیار کمیدی است. خواهشاً هرچه زودتر آن بلبورد ها را پایین یا اصلاح کنید!
شرح تصاویر:
بلبورد وکیله و حضور او در میان آن معترضان پوهنتون کابل که گمان بُرده می شد از سوی سفارت ایران، تحریک شده بودند. حضور وکلیه در میان آنان، ظاهراً به نام همدردی صورت گرفته است.