درگیری داخلی باند شر و فساد روی کار یا بی کاری عطا محمد نور، دار و ندار وجاهتی را بروز کرد که در واقع بسیار هم وجود ندارد. زیر سوال بردن پرستیژ به اصطلاح جهادی و مقاومتی داکتر عبدالله، موضع گیری های سایر پکول به سران بی کار و بالاخره این که در این خانه جنگی تنظیمی، بی خانمان تر می شوند، آنان را به حربه های مختلفی متوسل می کند.  

عطا محمد نور با دمیدن به سرنای مخالفت و دهل تفرقه، زود چهره ی کاذب سیاسی (گویا مردمی) را از دست می دهد، اما داکتر عبدالله با گرو گرفتن تذکره ی الکترونیک، دوباره به مرجعی مراجعه کرد که در تمام حیات سیاسی آنان، پشت جبهه ی خیانت به این مملکت بوده است.  

پیروان شر و فساد که خوب ندارند، همه در تمام طیف ها، یک سره در برابر واقعیت های مسجل این مملکت که از پشتوانه ی میلیون ها مردم برخوار است، نه فقط فایده نکرده اند، بل با تجرید از واقعیت های افغانی، خودشان را منفورتر می کنند. از انحصارات قومی تا رو آوردن به توهین، هتاکی و بی حرمتی، وقتی نوبت دیگران رسید، آنان را برآشفته        می کند که هنوز هم در درمانده گی عقل نفهمند که چرا تابو ها و توتم هایی آنان نه فقط نقد می شوند، بل به حد مسخره گی رسیده اند.  

رییس اجرائیه در جلسه ی شورای وزیران، انتقاد به جای عبیدالله بارکزی را بی ربط به موضوع تذکره دانست. در واقع جبهه گیری گروهک کوچک منسوب به سمت و     منطقه ی قهرمان به اصطلاح ملی در آخرین بی شرمی (جمع آوری امضاء بر ضد درج کلمه ی افغان در تذکره) آنان را متوجه نکرده است که با چنین عملی، بسیاری از مفاهیم مرتبط به ملی، از جمله قهرمان به اصطلاح ملی نیز اتومات از زمینه ای حذف می شوند که در 30 ولایت آن، اصلاً پای شان نرسیده بود.  

آقای عبدالله از درک واقعیتی عاجز آمد که با استدلال «بحث های جدی در مورد تذکره وجود دارد»، غافل شده اند که دیگر حوصله ی مردم از این گروهک به سر آمده است. در حالی که گسترده گی نقد به همه جای جریان های تاریخی و کنونی ارتجاع، تنظیمی، حزبی و ستمی رسیده است، بازیگران کودکستان شر و فساد خیال می کنند با قواره در برابر واقعیت ها، می توانند حقایق را تحریف کنند.  

بدون شک در اعتراض عبیدالله بارکزی، خشم بی نهایتی نهفته بود که اگر روی مصالح و خیراندیشی، اجازه دادیم عاملان دوسیه دار محترم بمانند، این احترام بسته گی به رعایت دو طرفه دارد.  

کسانی که سوژه یابی در مسایل ملی را فرصت های تبارز می یابند، در این جو کاذب به دیگران نیز فرصت می دهند که همانند عبیدالله بارکزی توجیه کنند در چهل سال اخیر، شخصیت هایی که شایسته گی اوصاف واقعاً ملی داشته باشند، وجود ندارند.  

بسیار مشکل است تابو ها و توتم هایی نشکنند که زایران آن ها، اگر به باور ها و حدود دیگران قایل نیستند، از درک این حقیقت عاجز می مانند که اگر به دیگران احترام نگذارند، احترام نمی شوند.  

خودنمایی جدید تیم عبدالله با گروگان گیری تذکره ی الکترونیک، این گروهک کودکستان سیاسی را وارد بازی دیگری کرده است که برای شان گران تمام می شود. ما می پذیریم که اگر در سُسست سالاری حاکمیت قره قل (کرزی)، هراس از تنظیمیانی که به لطف امریکایی و در سایه ی خارجی وارد حکومت شدند، در ضعف های آشکار مردمانی که به ناحق زمام امور مردم را به دست گرفتند، فضای باز انتقاد بی جا باز نمی کرد، مساله ای به این اهمیت، جزو سوژه های نمی ماند که اگر کسی آزرده یا ناراض شود، بلافاصله در کسوت افغان ستیز ظاهر می شود. تعدادی به خیال این که با چنین عملی می توانند امتیاز به دست آورند، حساسیت های مردم را با نفرت گسترده باعث می شوند. 

 ما می گویم اگر در حضور سیاسی- اجتماعی اینان هیچ خیری نیست، به مصداق «مرغ کم، مرداری اش کم»، بگذار نباشند! اما اجازه ندهیم که یک مملکت و یک ملت، فدای سر مو های رنگ کرده و ریخته ی مردمانی شود که هرچه بگویند، اما از توجیه این حقیقت درمانده می شوند که در ساحه ی عمران، اقتصاد، رفاه و امنیت مردم، چه فایده ای داشته اند؟  

عبیدالله بارکزی، حقیقتی را بیان کرد که در نقد تاریخ راستین و دروغین جهاد و مقاومت، معلوم بود؛ مردمی که پای شان به ارزگان، کندهار، پکتیا و به همین گونه به اکثر مناطق افغانستان نرسیده است، اگر از سایه ی واقعیت های افغانی کنار بروند، بلافاصله به واقعیت هایی مبدل می شوند که تعریف کارنامه ی مسعود در همان دره ی پنجشیر است.  

به کودکستان سیاسی یا تشکیل اضافی دولت، هشدار می دهیم که با مردم مواجه نشوند! اگر فرهنگ انتقاد به تمام مفاخر کذایی سرایت کرده است، نوبت گریبان گیری از خاینانی که  برای امتیازات نامشروع، تبارزات کاذب و دوام انحصار و سلطه ی یک گروهک کوچک تلاش می کنند، نیز می رسد. به صراحت می گویم صبر ما را امتحان نکنید! طرف هایی متوهم که در نفی واقعیت های جهانی این مملکت، به خیال استفاده اند، بدانند که اگر این واقعیت ها (افغان و افغانستان) برای ما ارزش دارند و امتیاز شمرده می شوند، پُر واضح است که از آن ها حمایت می کنیم.  

در درازنای کار گسترده ی رسانه یی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی زور می زنند تا از مدرک توهم تاریخی یا تحریف حقایق، برعکس شوند (به جای اقلیت)، اما همین ها در دهن کجی و قواره، غافل اند که اسناد و مدارک ما واقعیت داشته، پذیرفته شده، جهانی و از همه مهم تر، میلیون ها پیرو دارند.  

خاطرات من از کودکستان، بیشتر حول بازی های کودکانه ای می چرخد که نمی دانم چرا هر باری که تیم عبدالله را می بینیم، ناخود آگاه تداعی می شوند. آن چه مرا بیشتر متعجب می سازد این است که تعریف ما در آن زمان، بهتر از «کودک» نبود، اما در کودکستان سیاسی کنونی، همه کلان سال اند. هرچند سالیان کودکی من مصادف با حاکمیت کمونیستی بودند، اما در همان روزگار سیاه و خونین نیز مفاهیم ملی که معنی وقار و حیثیت مردم می شدند، جزو آموخته های اولین، به یادم اند که ریشه ی فهم بسیاری از مسایل کلان، سترگ و بزرگ خوانده می شوند و از همان آموزه هایی سرچشمه دارند که یاد می دادند. بنابراین، در سالیان مکتب سوزی، کوهنوری، صحراگردی، تبادله ی نفرت، آدمکشی و خیانت، اگر از ساده ترین مفاهیم میهنی عاجز آمدند، تصور کودکستانی که آدم های بزرگ داشته باشد، راحت می شود.    

به ریاست اجرائیه! 

 در این مملکت اولویت های انسانی، هزاران مشکلی وجود دارند که ایجاب می کنند، علاقه مندان به کرسی و حکومت، در نوبت کار، نشان دهند اگر دست آویز جهاد و مقاومت، کهنه شده است، آیا آنان آن قدر توان دارند که با ارایه ی برنامه و کار، سراغ مردم بروند؟  

در جریان مبارزات انتخاباتی، تیم عبدالله، همیشه از بحث روی برنامه های کاری و ارایه ی خدمات، فرار می کردند، بنابراین بی خود نیست که با حیثیت و آبروی یک ملت بازی   می کنند.