تحلیل سطحی روابط خارجی افغانستان، چنانی که در سفر اخیر به اصطلاح مشاور امنیت ملی دکتور غنی رونما شد، در چند بُعد، بسیار نگران کننده است: انحصار حکومت در  گرو حلقه ای که روزتاروز در حد بی تجربه یا کم تجربه سقوط می کند. بی ثباتی دایمی شخص اول کشور و فشار های مضاعف که در نبود مدیریت موثر رونما می شوند و در بازتاب داخلی و خارجی، حکومت را در چهار راه تصمیم قرار می دهند. 

از آن جایی که اغراض در تعیین افراد کم تجربه یا بی تجربه، مدیریت را از تقابل درونی حفظ می کند، اما به همین میزان فشار هایی که در تقسیم معقول قدرت، نیازمند تجمع نخبه گان  است، حکومت را خوردتر می سازند.  

بازی کودکانه ی آقای محب، هرچند در زمینه ی تحصیل او (رشته ی کمپیوتر) توجیه می شود، اما به برای مصالح مملکت، افتضاح واضح بود. شاید ساختار حکومت وحدت ملی که از شاهکار های طرز تفکر آقای غنی، کاملاً دو سر عمل می کند، به این ذهنیت نیز انجامیده باشد که درون نظام ایالات متحده ی امریکا نیز «ریاست اجرائیه» (حکومت در حکومت) دارد.  

واکنش تند وزارت خارجه ی امریکا در برابر سخنان حمدالله محب، شوکی بود که در داخل چند جنبه یافته است، اما رو گرداندن از واقعیت ها در خارج پس لرزه شد. حکومت در سرخورده گی ناشی از خبط فاحش، اما در خطای فاحش دیگر، مصالح علیای مملکت را به بازی گرفته است.  

جانب ایالات متحده ی امریکا در دایره ی شرکای جهانی افغانستان به حدی در روابط ما اهمیت دارد که می دانیم تا زمان اطمینان از ثبات، باید به آن ارج گذاشت و توجه کرد. منتها این روابط در تنازع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، گاه درگیر نوساناتی می شود که در جانب افغانی، لحاظ اهمیت آن به عنوان طرف مهم، مهمتر است.  

حکومت دکتور غنی در تنگنای واقعیت ها، دست و پا می  زند، اما این تقلا در حد به بازی گرفتن مصالح علیای مملکت که در دایره ی روابط خارجی، خط سرخ است،   مساله ی فوق برداشت عمومی می باشد. 

این حس ناپیدا نیست که از شخص اول رییس جمهور تا دایره ی تحت قیادت او، به خصوص در بازتاب رسانه یی سعی کرده اند و می کنند که با برشمردن یک طرفه ی کاستی ها، حتی وارد حریم سیاست های خارجی متحدان بین المللی افغانستان شوند، اما چنان چه آوردم، تقابل با یک سیستم فراگیر (امریکایی) که از اتحاد آرا و قوانین به خصوص در فرامرز های امریکا صادر  می شود، مستلزم درک و دانش پیچیده ی روابط بین المللی است. در حالی که دکتور خلیل زاد در حد آگاه مسایل جهانی، متشخص شمرده می شود، کوشش کودکانه ی همتای او جهت به بازی گرفتن سیاست خارجی،  نگرانی ها را حتی وارد حیاط عام افغان ها کرد.  

حکومت دکتور غنی، معترف تر از سلف، قبول می کند که کمک های جهانی، به خصوص امریکا در بقای نظام افغانستان، چه قدر موثر اند، اما تحلیل آن در حد درک افرادی چون محب در حالی که نوع مدیریت چهار سال اخیر، از حامیان امریکایی کاسته است، در نخست افغان ها را متضرر می سازد؛ زیرا تعریف حکومت در مقولات حقوقی، عبارت از احاطه ی افرادی ست که به خصوص در یک نظام مردمسالار، همیشه نمی توانند ابقا شوند.