د موضوعګانو سرپاڼه

نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ

مصادر تمویلی جمعیت اصلاح در کجاست؟

محمود جمالزاد
10.06.2012

سالهاست که نام "جمعیت اصلاح وانکشاف افغانستان" در گوشم طنین انداز است وگاهی تبلیغات آنرا در تکسی ها از طریق رادیو اصلاح میشنیدم وگاهی هم بعضی نشریات این جمعیت بدستم می افتاد وآنرا مطالعه میکردم. با مرور زمان ومطالعات بیشتر درینمورد سوالهای زیادی به ذهنم خطور میکرد واحیانا آنرا با بعضی از دوستانیکه با این نهاد روابط نزدیک دارند ویا هم دربارهء این نهاد معلومات دارند نیز در میان می گذاشتم تا باشد حقیقت وماهیت این نهادی را که ظاهرا به نام یک حرکت اسلامی ودعوی رشد کرده است را درک کنم. معلومات زیادی مثبت ومنفی بدست آوردم، در بعضی برنامه های شان اشتراک کردم وبا بعضی از بزرگان این نهاد آشنایی حاصل کردم وبارها در مجالس با آنان مناقشه ومشاجره کردم ودر پهلوی آن دو مقاله نوشته جمال خالد وعبد الرزاق عزیز نیز بدستم افتاد.
من بدون اینکه به این مقاله ها اعتنایی کنم ویا با چشمان بسته به آن باور کنم بر تلاش خود ادامه دادم تا بالاخره یکی از اعضای این مکتب مرا به صفحه انترنتی این نهاد رهنمایی کرد. روز اول که این صفحه را باز کردم چشمم به فتوایی خورد که یاد نوشتهء عبد الرزاق عزیز را تازه کرد. عبد الرزاق عزیز در نوشتهء خود تذکر داده بود که فتواهای صادره از این جمعیت منافی با اصول فتوا ودر تناقض با احکام شرع قرار دارد. فتوای امروز نیز همینطور بود.
شعیب قریشی، که نمیدانم به کدام جرأت فتوا داده بود وآیا او مفتی است ویا نه؟ ویا هم بهره یی از علوم دینی دارد یا نه؟ دربارهء پوشیدن کلاه ویا عمامه در نماز چنین فتوا داده بود: "وقتیکه ما خوش داریم که در جاهای دیگر سرلچ وبدون دستار وکلاه باشیم باید در مسجد هم که پیش الله تعالی هستیم سرلچ باشیم ولی وقتیکه در جاهای دیگر کلاه ودستار برایم خوب معلوم میشود وآنرا می پوشیم، باید در نماز هم آنرا استعمال کنیم". من بر این فتوا تبصره یی نوشتم ورأی علما را درینمورد بیان کردم واز قریشی صاحب خواستم که دلیل ویا مرجع این فتوا را که "باید در مسجد هم که پیش الله تعالی هستیم سرلچ باشیم" برایم بیان کند که تا کنون نکرده است.
بهر حال این بحث جداگانه ومفصلی است که ان شاء الله در روز های آینده بر آن تبصرهء خواهم داشت. چند روزی نگذشته بود که با همایون غفوری برخورد کردم که آقای رزاق از وی نیز در نوشتهء خود نامبرده بود وبا وی در غیاب تعارف داشتم ودر مورد وی، علمیت، رفتار وسلوک او از لابلای نوشتار وتعلیقات او در صفحه انترنتی شان معلومات داشتم.
آقای غفوری نیز بعضی آیات قرآنی واحادیث نبوی را مطابق میل وهوا وهوس خویش تحریف وتاویل نموده وخواسته بود تا خودرا دانشمند وپژوهشگر جلوه دهد وداد وفریاد "شاباش"، "آفرین"، "خیلی خوب" "تو استادی" "تو سید قطبی" وتو "مودودی عصر هستی" را که از اصول جمعیت اصلاح برای تشویق وترغیب اعضای آن است وبدون خواندن مضمون در تعلیقات بطور خودکار نوشته میشود، بر حق خود بالا کند وبدون در نظرداشت تحذیری که درینمورد در آیهء ذیل آمده است از آنچه نکرده است وبر آن تشویق وترغیب شده است لذت برد. ودر جریان نشست وبرخواستم با اعضا وبزرگان جمعیت به اصطلاح اصلاح این بیماری را بدون استثنی عام یافتم که الله تعالی دربارهء آن می فرماید: (لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنْ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) ترجمه: «كسانى را كه به آنچه كرده‏اند، شاد مى‏شوند و دوست مى‏دارند به آنچه نكرده‏اند، ستوده شوند، رسته از عذابشان مپندار. و آنان عذابى دردناك [در پيش‏] دارند ».
خلاصه کلام اینکه وقتی آقای غفوری را متوجه اشتباهاتش ساختم، واین نوشتهء بر آب را دیگران قبل از من نیز تجربه کرده بودند، آقای دانشمند برهم خورده وحس دعوتگری به سبک جمعیت اصلاحی او بیدار شد وفورا مرا حیوان مخاطب کرد ووعده سپرد که این دعوتگر وپیشوایی دعوت که اخلاق اسلامی دعوت در شخص او مجسم گردیده است!! لجامی بزرگتر از آن به دهنم بگذارد که به دهن جمال خالد گذاشته بود وعلاوه بر این اتهام بست که من جمال خالدم وصفحه انترنتی شانرا از داخل شدن دوبارهء جمال خالد به اسم جدید برحذر داشت. درینجا خارج از موضوع نخواهد بود که تذکر داد که تا جایی من اطلاع دارم جمال خالد با این مقالهء خود آنچنان لجام آهنین بزرگی بر دهن اصلاحیان بست که بعد از گذشت تقریبا سه الی چهار سال تا کنون نتوانسته اند آنرا بشکنند واز موقف خود در مقابل آنچه جمال خالد افشا کرده است دفاع کنند مگر نمیدانم که آقای غفوری چی لجامی بر دهن جمال خالد بسته است که تا کنون به نظر نرسیده است.
در جریان مناقشات با غفوری خیلی کوشیدم که وی را اطمئنان دهم که من آقای جمال نیستم اما تو هم دارای اخلاق اسلامی ودعوتگر نیستی، واگر جمال خالد شهرت یافت ویا چنانچه گذشت بر دهن تان لجام بست وخواب را از چشمان رهبران واعضای جمعیت ربود همانا رویهء خشن وغیر اسلامی وغیر اخلاقی شما بود ورنه جمال خالد چنانچه در نوشته هایش ذکر کرده است بارها از شما خواسته است که دروازهء مناقشه را باز بگذارید، اخلاق اسلامی را مراعات کنید وبه سوالاتش جواب دهید واز دو ودشنام جلوگیری نمایید، اما شما اینهمه اخلاق منافی اسلام ودعوتگر اسلامی را بخود گرفتید تا وی را مجبور ساختید آنچه را افشا وبرملا سازد که شاید وی قبل از آن تصمیم نداشت چنان کند.
سلسله تعلیقات ومناقشات جریان داشت که روزی متوجه مصاحبهء رئیس جدید جمعیت اصلاح شدم. آقای عبد الصبور فخری که در این اواخر بعد از تپ وتلاش بیست ساله او وگروه فارسی زبانش در جمعیت (بشمول مرکز فرهنگی) بخاطر بدست آوردن ریاست باخته شده (که بعد از دوره هارون خطیبی از دست این گروه خارج شده بود) ونجات از پشتون ها بخصوص گروه ننگرهاری توانست ریاست این نهاد را احراز نماید بعضی امور ضد ونقیض را در این مصاحبهء خود بیان کرده بود که مواجه با انتقادات واعتراضات شدید خوانندگان شده بود، اما چون اعتراضات آنقدر جان نداشت واز جانب کسی که خودرا خانم میداند مطرح شده بود همهء اعضای جمعیت مانند زنبور به جان او چسپیدند وطبق عادت همیشگی خود اورا متهم به جاسوسی وتزویر وغیره وبالاخره وادار به سکوت ساختند.
من هم به نوبهء خود، اگرچه صدها اعتراض بر این مصاحبه داشتم، تنها دو اعتراض خودرا در ارتباط به تمویل مالی وارتباط این نهاد با تنظیم های خارج از مرز ثبت کردم که آنرا بدون کمی وکاستی درینجا نقل میکنم:
تعلیق: "به نظر من حالا وقت آن گذشته است که قضایای بزرگی مانند تمویل مالی را از نگاه مردم پنهان کنیم. حالا زمان انترنت وتکنالوژی است، حالا زمانی است که افغانها در سراسر جهان موجودیت دارند واز یک دیگر باخبر اند، لهذا بهتر بود فخری صاحب از تقیه خارج میشد وحقیقت را که در آن شاید کدام حرج شرعی وجود نداشت اظهار میکرد. بهتر بود که فخری صاحب میگفتند که جمعیت اصلاح از خارج کشور تمویل میشود ودر کشورهای مختلف اعم از خلیجی، اروپایی وامریکایی نمایندگان خاصی برای جمع آوری پول وتبرعات به نام های مختلف حتی بنام "جهاد" دارد.
غفوری صاحب ترا به الله سوگند که آنچه میگویم حقیقت ندارد؟
واگر محراب الدین در دبی نوشته ام را میخواند سوگندم را به وی نیز متوجه میسازم. (بعد از تعلیق اطلاع یافتم که محراب الدین از جانب رهبران جمعیت متهم به اختلاس مالی در پول چنده شده است وبه همین سبب بعد از مراجعت از دبی درینجا دستگیر وتا حال در زندان به سر میبرد – ودرینجا آنچه را جمال خالد در نوشتهء خود بیان کرده بود تکرار مینمایم که یگانه مسئله یی که در تاریخ جمعیت ویا مرکز فرهنگی باعث نزاع واختلاف میان افراد این نهاد شده است همانا قضایای مالی وپولی بوده است ورنه در تغییر افکار واخلاق وغیره هیچگاهی اختلافی میان آنان رخ نمیدهد).
خانواده ممتاز نیز میتوانند به این حقیقت روشنی بیاندازند.
دکتور وزین ودکتور مصباح الله نیز میتوانند که هدف از سفرهای سالانهء خود به کشورهای خلیجی را با ما شریک سازند.
نعیمی صاحب وسایر اداره کنندگان موسسه HAS که تابع جمعیت اصلاح است نیز میتوانند که ادعای بنده را مبنی بر داخل شدن صدها هزار دالر ماهانه از طریق بانکهای پاکستانی به این موسسه تصدیق ویا تردید کرده وما را در جریان بگذارند.
سپس فخری صاحب می فرمایند که برنامه های استهلاکی ندارند، فخری صاحب شما که بیشتر از ده خانه های لکس ومجلل وبزرگ را در شهر کابل کرایه میدهید (نه برای پوهنتون وکورس های فیسکی بلکه برای دفترهای تان) وبرعلاوه در ولایات دیگر مانند ننگرهار وهرات وغیره، اینهمه پول را که به ملیون ها افغانی در ماه میرسد از کدام چنده بدست میاورید؟
بفرمایید بگویید که تنخواه جناب عالی واعضای وافراد دیگر جمعیت اصلاح که تعداد شان به بیشتر از صد نفر میرسد چقدر است واز کدام چنده پوره میشود؟
دیگر با عقل ما بازی نکنید وحقایق را برملا سازید ودر این خیر ما وشما است.
علاوه بر این از یک پایه گگ تلویزیون ودو پایه گگ رادیویی که در مصاحبه تان یاد آور شدید وطبعا این رادیو وتلویزیون تنها به چند ملیون دالرک خریداری شده است نیز ما را اطلاع دهید که این ها را کی به کچکول چندهء تان انداخته است؟
از روابط خارجی تان نیز انکار کردید حالانکه بزرگان تان ماهی نمیگذرد که یکبار به خانه امیر جماعت اسلامی پاکستان سر نزنند ویا تلفونی از وی مشوره گیری نکنند بلکه جماعت اسلامی پاکستان به افتخار تمام اعلان میدارد که جمعیت اصلاح یگانه تنظیم اسلامی دعوی در افغانستان بوده وما با آنان علایق خیلی نزدیک دوستانه داریم. قاریصاحب فصیح الله تاییدوی که نه؟
وصدها سوال دیگر که اگر من نیز آنرا مطرح کنم اعضای جمعیت مرا نیز متهم به جاسوسی به چین وکوریا خواهند کرد؟".
من این تعلیق را نوشتم اما چون به عجله ومختصر بود در آن از اختلاس حسبنا الله ودکتور رفیع الله عطا در کمپ شمشتو وبستن در مکتب بروی شاگردان به اثر این اختلاس هیچ صحبت نکردم ونه از موسس وحامی مرکز فرهنگی وجمعیت اصلاح، کمال هلباوی، که میتوان آنرا پدر معنوی شان نامید یاد آور شدم.
اما با وجود آنهم مدعیان دعوت واصلاح نتوانستند این تعلیق مختصر بنده را متحمل شوند وبجز آنکه به زور متوسل شده وآنرا حذف کنند دیگر جوابی نداشتند. مگر در این کار آنان حق به جانب نیز هستند، زیرا این سوالات هر عاقلی را که هنوز شستشوی عقلش در ادارهء جمعیت اصلاح کامل نشده است به هوش میاورد، آخر آنان نیز دارای فهم، درک وعقل هستند، آنان نیز خواهند پرسید که اگر این سوالات متوجه اشخاصی چند است چرا آنان جوابی نمی نویسند واگر اشتباه است باید جواب دندان شکن داده شود تا "محمود" وسایر خوانندگان حقیقت را درک کنند.
بعد از آنکه این دعوتگران به اسلوب همیشگی خود دست زده وخواستند که حقایق را از انظار افراد، اعضا وخوانندگان خود پوشیده نگهدارند وجوابی بجز مردن به غیظ خود نداشتند من یکبار دیگر از آنان خواهش کردم که از چنین عملکرد غیر شرعی، غیر اخلاقی، وبدور از اخلاق دعوت دست بکشند وجوابات بنده را ارائه کنند تا یا من قناعت کنم ویا اینکه من دلایل واسنادم را فراهم کنم وآنان از تکرار این اشتباهات دست بردار شوند وبه راه راست هدایت گردند وبگذارند جوانان را با چشمان باز سفید را از سیاه تفکیک کرده وتصمیم مستقلانه خودرا اتخاذ کنند، همان بود که من جملات ذیل را برایشان نوشتم:
گردآورندگان محترم سایت وزین اصلاح آنلاین
باری سخن از آزادی رأی میزنید وهمه را اجازه میدهید که بدون در نظرداشت عفت زبان وقلم بنویسند وگاهی هم دروازه های تبصره را اگر شما را مخاطب قرار دهد می بندید اگرچه در نوشتار عفت زبان وقلم در نظر گرفته شده باشد وتنها اظهار ما فی الضمیر در چوکات ودایره اخلاق اسلامی صورت گرفته باشد.
چندی قبل من از جانب یکی از اعضای جمعیت ونویسندگان این سایت متهم به شخصی شدم که میخواهد افکار زهراگین خودرا در سایت نشر کند وگاهی هم وی مرا "جمال خالد" مخاطب قرار داد. اما در جواب من نوشته بودم که الله تعالی ما وشما را از نعمت عقل وفراست وعلم نوازیده است پس نباید راهی بجز از آن که از مواصفات دعوت وداعی نمیباشد اختیار کنیم. واگر راهی بجز آنچه برای دعوت وداعی ترسیم شده است اختیار گردد همه مجبور میشوند که جمال خالد شوند.
من چندی قبل تعلیق نوشتم ودر آن آنچه من به آن معتقد ام نوشتم. اگر اشتباه بود لطفا آنرا با دلایل قاطع وبراهین ساطع رد میکردید تا من وکسانیکه آنرا خوانده بودند رهنمایی میشدند واگر صحت داشت باید برای تصحیح منهج وروش خود در فکر میشدید واز بنده نیز متشکر زیرا "المومن مرآة المومن" من شما را به آنچه یاددهانی کردم که شاید شما آنرا فراموش کرده بودید نه آنکه تعلیقات بنده را حذف کنید.
باید دانست که حذف کردن تعلیقات خوانندگان سایت ذریعهء از بین بردن این افکار نمیشود بلکه آهسته آهسته به حقد وکینه مبدل شده وگاهی در مقام مناسب آن منفجر میگردد که در آنصورت متاثرین آن بیشتر خواهند بود.
اگر آنچه من نوشتم وشما آنرا بعد از چند دقیقه یی حذف کردید اشتباه است بگذارید که من نیز بدانم وجوابم را بدهید ورنه وعده بسپارید که اشتباه تانرا رفع میکنید وبگذارید که خوانندگان نیز از آنچه حقیقت است با خبر شوند زیرا پنهان کردن حقایق فریب وخدعه بوده وشرعا منع میباشد.
اما باز هم همان شد که توقع میرفت، اینهم سانسور بلکه حذف شد تا نباشد خوانندگان حقیقت را درک کنند اما من بدون آنکه حوصله را ببازم ویا دست به عمل جذباتی واحساساتی بزنم آنانرا یک موقع دیگر دادم مگر اینبار آنانرا هشدار نیز دادم که اگر مرا موقع اظهار، طبعا با در نظرداشت عفت زبان وقلم ودر دایره وچوکات اخلاق اسلامی وبیان آرای مستند ومدلل، ندهند، من مجبورم که به نقش قدم جمال خالد بروم ویکبار دیگر خواب را از چشمان تان بربایم مگر اینبار نه تنها خواب شب بلکه آسایش روز را نیز از شما خواهم ربود. من برایشان برای آخرین بار به تاریخ 10 جون نوشتم:
گردآورندگان سایت اصلاح آنلاین:
این بار دوم است که من از شما خواهش میکنم که بگذارید من آنچه در ذهن دارم با شما در میان بگذارم، اگر اشتباهم مرا رهنمایی کنید واگر شما اشتباهید خودرا تصحیح کنید وجوانان دیگر را نیز از این اشتباه برهانید. من آنچه مینویسم به دلیل وعقل مینویسم واز شما نیز جواب آنرا میخواهم. وهمیشه متعهد به اخلاق ومعاییر اسلامی میباشم. اما اگر مرا اجازه ندهید پس مجبور میشوم که راه دیگری را روی دست گیرم وشما میدانید که در این زمان اگر راهی بند شود صد راه دیگری برای بیان وجود دارد، پس بهتر است که قضیه را با آرامی وخونسردی وبا تقدیم دلایل معقول بررسی کنیم وآنچه من وسایر خوانندگان مطرح میکنند با تمام صداقت وایمانداری جواب دهید. ومن مطمئنم که اگر راه خالی از فریب، خدعه ومکاری بوده واستوار بر احکام شرع محمدی ودر روشنی اخلاق ومعاییر اسلامی باشد هیچ کسی نمیتواند برندهء مناقشه وجدال با ما باشد ونه میتواند شبهاتی را وارد سازد، اما اگر راه معوج وبا زینت های شیطانی آراسته باشد وتنها بر آن غلاف اسلامی ودعوت داده شده باشد در این شکی نیست که پیروزی وکامیابی از آن مخالفین این راه است وبا حذف کردن تعلیقات نمیتوان مانع وعایق این رشد شد، بلکه اگر توکل بر خدا باشد وهر آنچه صورت میگیرد جهت اعلای کلمة الله وخشنودی او تعالی باشد با بسته شدن یک راه صدها راه دیگر باز میگردد وزندگی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم وتعامل کفار قریش ومسدود کردن راههای دعوت وی با استفاده از صدها ابزار ووسایل مثال زندهء این دعوا میباشد.
اما به اصطلاح عامه این به مثابه خواندن یاسین به گوش مرکب بود ونفعی نداشت.
این گوشهء از آنچه که در ارتباط به موضوع در دل داشتم میباشد ورنه گفتنی ها خیلی زیاد است ومصاحبهء فخری صاحب که مملوء از تقیه های سیاسی است از ضد ونقیض هایی برخوردار است که میتوان بر آن کتابی نوشت که ان شاء الله بعد از تکمیل نمودن شواهد در این ارتباط در آینده نزدیک نظری بر آن نیز خواهم افگند.
اللهم أرنا الحق حقا وارزقنا اتباعه وأرنا الباطل باطلا وارزقنا اجتنابه


OK
This site uses cookies. By continuing to browse the site, you are agreeing to our use of cookies. Find out more