نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ
جمعیت اصلاح و انکشاف اجتماعی یا جمعیت (إنما نحن مصلحون)؟
موفق افغان
18.01.2011
[color=darkblue:45f3a796c1]یادداشت: این مضمون دیروز به ایمیل توسط فردی بنام عبد الرزاق عزیزی فرستاده شده بود چون از دو سال به اینسو سایت ټول افغان برای چندین بار میزبان مضامین مشابهی بوده است خواستم که آنرا بدون کمی وکاستی با برادران شریک سازم.[/color:45f3a796c1]
بسم الله الرحمن الرحيم
جمعیت اصلاح و انکشاف اجتماعی یا جمعیت (إنما نحن مصلحون)؟
نوشته عبدالرزاق عزیز
در رمضان سال گذشته 1430 هجری در ایمیلم نامهی را دریافت داشتم که حکایت از جمعیت اصلاح وانکشاف اجتماعی داشت، که قبلا به اسم مرکز فرهنگی اسلامی در پشاور فعالیت داشت بلکه به گمانم تا اکنون در پشاور تحت همین مسمی فعالیت دارد.
نویسنده این نامه اسم مستعار جمال خالد را گزیده بود. نامه را همه خواندم در حقیقت جزوهی در زمینه معرفی جمعیت اصلاح و انکشاف اجتماعی بود. در برخی مجالس به ویژه در افغانستان بحث های داغی در زمینه ادامه داشت که جمال خالد کی است؟ با اینکه جمال خالد در پایگاه انترنیتی جمعیت اصلاح وانکشاف اجتماعی شخص ناآشنا (نکره) نبود وی در باب تعلیقات ونظریات، تعلیق نویس شهره آفاق بود به ویژه هنگامی که در بیشتر از یک مورد با شخصی به اسم همایون غفوری مواجه گردید.
نوشته وی را در زمینه که به عده کثیری مواصلت ورزیده بود خواندم بلکه نوشته های کسانی را نیز خواندم که در زمینه در صفحات مختلف انترنتی تعلیقاتی نوشتند.
برخی های می گفتند که جمال خالد چنانچه از نوشته اش پیداست شاید روزگاری عضو این جمعیت بوده باشد به ویژه هنگامی که از برخی از روشهای این ها صحبت می کند که به جز شخصی که عضو این ها بوده باشد یا است کسی دیگری از آن آگاه نیست.
برخی ها می گفتند که نه این روشها را هر کسی میداند ضرور نیست که آگاهی از چنین روش نشاندهنده این باشد که شخص آگاه، عضو این جمیعت است.
برخی میگفتند که این جمال خالد فلان و یا علان است. البته من به این تخمین ها اهمیتی نمیدادم و نمی دهم برای من محتوای نامه جمال خالد حایز اهمیت بود نه چیزی دیگری خصوصا بعد از اینکه جمال خالد رهبران آنان را به چالش گرفته بود که اگر آنچه وی نوشته است اشتباه باشد پس رد آنرا بنویسند ویا اینکه اگر آنچه نوشته است قابل قبول نیست وشواهد ودلایلی بر آن وجود ندارد لطف کرده از وی بخواهند تا بار دیگر آنچه را نوشته است با شواهد ونامهای آنان به نشر بسپارد که همه مطلع ایم که آنان از جواب آن باز ماندند ورنه نوشته تفصیلی جمال خالد برای همه ما موصول می شد.
سپس بعد از مدتی نوشته های دیگری را در زمینه خواندم به ویژه نوشتهی را تحت عنوان (د اتحاد په نوم اختلاف و د اصلاح په نوم افساد) و گفته می شود که نوشته انجنیر گلبدین حکمتیار امیر حزب اسلامی است که به اسم مستعار حقپال نوشته بود. این مقاله را مجله (تنویر) که ارگان نشراتی حزب اسلامی است به نشر سپرده است. در این مقاله حقپال یا انجنیر گلبدین حکمتیار جمعیت اصلاح را منافقان معرفی کرده است، و آیه های اوایل سوره مبارکه بقره که در زمینه منافقان است، مناط و مصداق آن را جمعیت اصلاح در افغانستان دانسته است.
قبل از این انجنیر حکمتیار در گفتگوی با سلیم صافی در شبکه تلویزیونی (جیو) پاکستانی جماعت اسلامی در پاکستان را می کوبد چون این حرکت به همکاری گروهی میپردازد که جمعیت اصلاح نام دارد و در کابل دفتر رسمی دارد.
گمان بنده این است که حزب اسلامی شکار انشعابات بزرگی در تاریخش به ویژه بعد از اشغال امریکایی ها شده است جمعیت اصلاح نیز از این فضا ناگوار که حزب اسلامی در آن دست وپا میزند استفاده اعظمی کرد و می کند و توانست عده زیادی از جوانان این حزب را شکار نماید. بلکه این شکار به ردهه های بلندی رسید و قاضی ظاهر حمیدی که روزگاری گفته می شود رییس تنظیم محصلان حزب اسلامی بود وشعارهای داغ بر ضد حکومت وهمکاری با آنان میداد وجمعیت اصلاح را همکار وهمسنگر این نظام میدانست نیز شکار این جمعیت گردید وراهی کابل شد بلکه کسانی که از حزب اسلامی بعد از کودتای تنی بریدند و در گوشه از پشاور خزیدند برخی از آنها مانند محمد زمان مزمل نیز شکار این جمیعت گردیدند. البته مزمل نیز در فکر همانند بلکه همسوی این جمعیت است.و حزب اسلامی مجبور گردید که علیه این جمعیت،علنا بشورد.
موضوعی را که می خواهم آن را به بحث بگیرم موضوعی است که باید به بحث گرفته شود تا مردم را به ویژه قشر جوان خود را از دام تزویر و دروغ مدعیان دروغین دعوت اسلامی رهانیده باشیم .
جمعیت های به نام اصلاح وغیره در افغانستان که بر اساس مجوزه رسمی رژیم کفر کابل فعالیت می نمایند در حقیقت ستون پنجمی اند که اختیار شده اند تا روحیه جهادی را از مردم به ویژه جوانان بستانند وبه بهانه های مختلف وگوناگون وتحت چتر اسلام، نقش تخریبی شان را بازی نمایند.
جمعیت اصلاح در حقیقت کسانی اند که در لباس اسلام می خواهند ذهن سازی نمایند وآن را در قالب های از قبل آماده شده بریزند. آیا حوادث عراق وافغانستان وصومالیا و الجزایر شاهد بر آنچه گفتیم، نیست؟
در عراق حزب اسلامی وابسته به حركت اخوان المسلمين سوار بر تانک های امریکایی وارد عراق می گردند و در رژیم دست نشانده امریکایی نقش کلیدی را ایفا می نمایند بلكه در ساختن و ایجاد ملیشه های به اسم صحوات در عراق نقش اساسی را بازی کردند.
در افغانستان اخوانی ها مانند سیاف وربانی آن قدر در ارتداد عمیق اند که گوی سبقت را در این راستا ربوده اند.
اما نسل نوین این ها یعنی جمعیت اصلاح همان نقش رهبران شان را یکسره ادا می نمایند البته با مراعات اوضاع افغانستان.
من برادران را از این جمعیت بر حذر می داشتم و امروز می نگریم که این خفاشان بی ضمیر مجاهدین را شکار می نمایند و آن ها را از جهاد مانع میشوند اگر این ها صادق اند چرا مردم دیگری را دعوت نمی نمایند ؟ چندی قبل در پغمان مخیمی (گردهم آیی) داشتند که نمونه از یاوه سرایی های شان را مشاهده کردم البته این نمونه ها را خود شان نشر داشته اند. فضل الهادی وزین یکی از رهبران این جمعیت که در پوهنتون اسلام اباد استاد است به صراحت اعلان داشت که باید ما روشنفکران فرهنگ تحمل وبرداشت را در خود پرورش دهیم تا یکدیگر را برداشت نماییم یعنی همه را باید تحمل کنیم. دیگری "نویدی" که رییس شان است می گوید تنها جمعیت اصلاح است که می تواند افغانستان را از تجزیه سیاسی و اجتماعی برهاند ودر زمینه نمایش تمثیلی را به نمایش گذاشتند که در آن افغانستان را به انسانی زخمی تصویر داشته بودند که فریاد می کشد ودر آن سو سه نفری لباس های مختلفی به تن کرده بودند که هریکی یک دسته را تمثیل می کرد یکی با روی بسته که طالب بود و دیگر دریشی به تن داشت گویا دموکرات ودیگری چپنی را بر شانه انداخته بود گویا از اصحاب الشمال باشد سپس این ها به توجيه شخصي كه لوحه ی را که در آن جمعیت اصلاح نوشته است، به فریاد آن انسان می شتابند و وی را از مرگ محتوم می رهانند وسپس اين شخص كه لوحه را به دست دارد آن را می افرازد که در آن نوشته است جمعیت اصلاح گویا این جمعیت افساد بود که افغانستان را از این دشواری ها رهایی بخشید!!
رهبران این گروه مانند "عاطف" وغیره در همان اوان حمله امریکایی ها به امارت اسلامی، می گفتند بگذارید که نظام استبداد نابود شود وافغانستان بدون استعمار آباد نمی شود.
جمیعتی که در پارلمان و مشرانو جرگه دو عضو داشت یکی سید محمد لغمانی ودیگری ناصر عطایی وشاید هم در پارلمان جدید اعضائی داشته باشد آیا به این ها باید اعتماد کرد؟
ناصر تقدسی که اكنون نيز عضو فعال این جمعیت است می نویسد که قانون اساسی کرزی رحمت الهی است. مطیع الله تایب از رهبران دیگر این جمعیت که در قطر به سر میبرد مدعی است که افغانستان اشغال نگردیده است وزلمی خلیل زاد مسلمان است، و دیگر به نام نعیم جلیلی که از جمله موسسین این جمعیت است مدعی می شود که قانون اساسی کرزی به جز در سه مورد دیگر همه اسلامی است!!
"عاطف" شادمانی می نماید که الحمد لله که نظام ظلم که قصدش طالبان است از میان رفت ونابود گردید تا مردم بتوانند آزادانه افکار شان را طرح نمایند. مصباح الله از موسسین مرکز فرهنگی واستاد در پوهنتون اسلام آباد که روزگاری کتابی را به نام مستعار حفیظ الله حقانی به زبان عربی می نویسد و آن را "من هم طالبان افغانستان؟" " طالبان افغانستان کیها اند؟" نام می گذارد و اخوانی های مصری در اسلام آباد آن را به چاپ میرسانند وسپس کتابی دیگری را به نام افغانستان بعد از یازده سپتامبر می نویسد و مجاهدان تنظیم قاعده را متشددان معرفی مینماید که گویا از افکار تکفیری متاثر شده اند. وحادثه یازده سپتامبر را ساخته یهودی ها میداند که قاعده در آن استخدام شده است التبه در کتاب موارد دیگری نیز است که نیاز شدید به حلاجی دارد تا این چنین منافقان را درسی باشد.
چگونه میشود که براین ها اعتماد کنیم؟ آیا کافی نیست که در اوضاع فعلی افغانستان که جهاد فرض عین است وآنان نه تنها باز نشسته اند بلکه مجاهدین را نیز از آن منع میکنند وبرخلاف آنان مینویسند، آیا قعود این ها از جهاد عینی کافی نیست که این ها را دیگر دعوتگر ندانیم.
قعود از جهاد فسق است که ساقط کننده پذیرفتن شهادت در محکمه است واگر تخذیل و تثبیط را همراه داشت دیگر نفاق خالص است چنانچه جمعیت اصلاح را میتوان مناقفین نامید.
نمیدانم كسانى كه در کنار این ها اند آیا دلیلی شرعی را فراه راهشان قرار داده اند ویا اینکه در دام حلاوت سخنان آن ها افتاده اند؟ چناچه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم گفته است منافقی که زبان نرم داشته باشد، شما را از آن بر حذر می دارم .
به این نکات غور نمایید هنگامی که جهاد فرض عین میشود آیا در زمینه استثنای را به غیر از دارندگان اعذار شرعی که بر اساس صراحت نص از قتال معذور شمرده میشوند در قرآن میتوان دریافت؟ اما همین دارندگان اعذار شرعی بایست تشجیع کننده گان بر جهاد باشند ویا مجاهدین را دشنام دهند وبر علیه آنان دعوت کنند؟ من از شما میپرسم که این ها چه عذر شرعی در این قتال مقدس دارند؟ تأکید میکنم عذر شرعی مبتنی بر ادله شرعی نه اعذار بافته شده که از حصر بیرون است. این تفکیک زشت را ازکدام جعبه ی پوسیده برداشته اند که برخی قتال نمایند وعده ی قلم به دست؟ آیا ما فعلا در مرحله ی جهاد طلب به سر میبریم تا این قاعده شرعی بر ما تطیبق گردد وخلیفه برخی را بازنشاند وقلم به دست شان بدهد. چرا این یاوه را اسم اسلامی میدهند وبرایش دلیل می تراشند وکسانی را که براین ها اعتماد کرده اند فریب میدهند؟ وجالب اینکه هر دو را جهاد مینامند ودراجر وپاداش یکسان. بلی اگر دعوت آن ها در موازات با قتال منسجم شود ومحور دعوت افتضاح رژیم واعلان کفرش وبیزاری از آن وتنویر اذهان جوانان در این راستا باشد مانند تشویق شان برقتال ودوری شان از ارگانهای دولتی وهمکاری شان با مجاهدین، دیگر این ها ان شا الله در اجر با آنها یکسان اند زیرا این دعوتگران صادق را رژیم های کفری تحمل نمیتوانند وحتما سنگر های داغ جایگاه شان خواهد بود.
صدق دعوتگر از تصادمش با طاغوت پیداست اما دعوتگر سازشگر با بسنده نمودن به لقمه ی افتاده شده از طاغوت با او میسازد در حالیکه دانی وقاصی میداند که دعوت این ها چنین نیست ودلیل آن نتیجه فعالیت این ها است که جوانانی اند که با جهاد مخالف ومالامال از شبهات.
پس با این چنین دعوت آن پاداشی را میخواهند که کسانی آنرا مستحق اند که کاشانه شان را ترک گفتند وبه مخالفت این وآن گوش ندادند وجنگیدند. نه کسانیکه آرام آرمیده اند و با خاطر آسوده گشت وگزار دارند نه تعقیبی نه محاصرهی، هیچ چیزی این ها را تهدید نمی نماید وحتی فعالیتشان, چین به جبین اشغالگران نمی آورد!! رادیو وتلویزیون وپوهنتون شان رسما اجازه فعالیت داده میشود واز آنان در مجالس بردگی بنام نیک یاد میشود در حالیکه مجاهد حقیقی را حال دیگریست.
جهاد مفهوم قرآنی دارد که بايد آن را بپذيریم واگر به تحریف آن پرداختیم وسپس مدلولی را که ارایه می کنیم مدلول قرآنی نی بلکه مدلول شخصی ما بوده که زاده تراوش فکری ما است.
اگر امروز بگویيم که نه جهاد مفهومش وسیع شده است وچنین وچنان این دیگر اشتباه است كه چنین بپنداریم
جهاد از همان اوایل تشریعش مدلولی را افاده میکرد که امروز می کند امام ابو اسحق شاطبی رحمه الله می نویسد که یکی از موارد تحریف این است که حکمی در مسأله ی در قرآن، در موردی نازل شده است وآن را فرا می گیرد واگر این حکم را از این موردی که تحت این حکم قرار می گیرد به موردی دیگر منتقل بسازیم ویا این مساله را از آن بیرون کنیم بدون شک که این یک نوع تحریف در قرآن است.
افغانستان اشغال شده است با اینکه کسانی اند که این حقیقت را نمی پذیرند به هرحال این اتفاق عقلاء است که افغانستان اشغال شده است پس حکم شرعی چیست؟
دعوت کنیم؟ به سوی چه؟
کتاب بنویسیم در چه مورد؟
تنظیمی را تاسیس کنیم با چه مرامنامه وهدف؟
یا جهاد کنیم ؟
جهاد یک حرکت منظم در اسلام است. در افغانستان قرآن جهاد را فرض عین میداند که نباید از آن فرار کرد پس قرآن ما را مامور می سازد که سلاح به دست بگیریم اما همزمان با قتال حرکت فرهنگی را به راه انداختن که در موازات به قتال وهمگام با آن در حرکت باشد این هم یک فریضه است که نباید از آن عدول کرد. واین امتزاج پویا است که انفکاکی را نمی پذیرد.
این قاعده شرعی است که مصداق آن را در حرکت جهادی در هنگام مرحله مدنی به خوبی میتوانیم بیابیم.
و جهاد محک است منافقان را قتال رسوا ساخت سوره توبه که انرا (الفاضحة) رسوا کننده نیز گویند پرده از اعمال ننگین این قماش افراد برداشت اندکی آن را به تأمل به تلاوت بگیرید.
یکی از آن ها به نام مستعار مولوی افضلی در سایت شان چنین می نویسد که "قتال را هر که میتواند دهقان ومزدورکار …".
گویا جهاد عبادت جاهلان است من به ربم از این سخن زشت پناه میبرم آیا نصی را سراغ دارند که دلالت بر این امر کند؟ این تحریف احکام شرعی است و یکی از مواردیست که گروهگ های باطنی در آن واقع گردیدند. همه میدانیم ما مکلفیم وجهاد یک تکلیف شرعی است پس هنگامی که این فرضیت شکل عینی را میگیرد چنانچه افغانستان یکی از موارد قتال عینی است آیا علماء از این مورد مستثنی میشوند؟ چه دلیلی در زمینه دارید؟ واجماع است که احکام تکلیفی بیشتر متوجه علما اند تا الگو های نیکی باشند برای دیگران. این سخن زشت پهلوی دیگری هم دارد که به آن اشاره میکنم وآن اینکه فردا یعنی هنگام آزادی کشور این باز نشستگان از قتال اند که باید زمام نظام را به دست بگیرند نه دهقانان وغیره. زیرا اینها نمیدانند ما میدانیم. وای بر این کلمه زشت چقدر ستمگرند آیا در تاریخ سراغ دارید که جنگجویان، کسانی دیگری را جانشین خویش ساخته اند؟ خیلی در خوابند یا اینکه مردم را احمق می پندارند؟
هنگامی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به سوی تبوک به راه افتاد نفیر عامی را اعلان داشتند و کسی که قادر به حمل سلاح بود بیرون شد در این غزوه مبارک سی هزار صحابی شرکت ورزیدند وبه جز کسانی که زاد نظامی نداشتند و زنان وکودکان ومنافقان که عذرهای گوناگونی را تراشیدند وآن سه صحابی بزرگوار که از غزوه تخلف ورزیدند دیگر همه بیرون شدند.
وبدانید که بازنشستن از جهاد عینی اقل آن فسق است اما اگر سب وطعن مجاهدین به آن اضافه شد نفاق صریح است واین حکم قرآن است .
من به برادرانم می گویم که این ها ترک نمایيد قسم به الله که امارت اسلامی در افغانستان امارت مظلوم است که اکثر کسانی که خود را چیز فهم می دانند خود را به بهانه های گوناگون از حول وحوش این امارت مظلوم دور کرده اند وجالب این که یا کارمندان رژیم کفر کابل گردیده اند ویا اینکه به دام شکارچیان ماهری چون جمعیت شکار مجاهدین (اصلاح) گردیده اند.
پس ای جوانان! سنگرها در انتظار شما است، فرصت را از دست ندهید به مجاهدان بپیوندید و در ازاله نجاست اشغال کمر همت ببندید وبدانید که این چنین جمعیت ها دامهای امریکایی اند اما در قیافهء اسلامی.
گذاشتن سلاح این هدف امریکایی ها در افغانستان است، سپس شب وروز فریاد بکش که مرگ برامریکا و علیه امریکایی ها بنویس و راهپیمایی نما، بلکه از معابر رسمی اداره امریکایی کابل استفاده نما، این همه چین به جبین امریکایی ها نمی آورد بلکه تشویقت نیز می نمایند.!!
از این خاینان ببرید و متوجه باشید که از کسانی نباشید که در جهنم یکدیگر را لعنت می فرستند و اتباع به رهبران شان نفرین می فرستند و رهبران به اتباع شان. از این کاذبان ببرید و به صادقان پاکباز در کوهپایه های افغانستان بپیوندید.
شاید بگویید که اینها برخی در زندان مدتها را سپری کرده اند وبرخی دیگر در سنگر جهاد ایامی را گذرانیده اند در جواب می گویم که این سنت دعوتها است کسانی گمراه می شوند و کسانی راه دعوت را، یا میگذارند ويا شیوه ی را به کار می بندند که طاغوت را برنیانگيزد.
این که افرادی گمراه می شوند و دامنه گمراهي شان توسعه می یابد و بلکه به گمراهی فرامیخوانند این دیگر جدیدی در راه دعوت نيست بلکه این گونه افراد را قرآن به مومنان شناسایی کرده است.
پس نبايد شکیبایي را از دست داد اما در آنسو مي بینیم که دسته دسته، افراد ديگری وارد میدان دعوت ومبارزه می گردند. قرآن هنگامي که از موالات با یهود ونصارا، مومنان را نهی می کند چنین مژده می دهد که اگر کسانی از شما با آنها موالات می نمایند در حقیقت از دین بریده اند و مرتد شده اند والله به زودی قومی ديگری را می آورد که الله آنان را دوست می دارد وآنان الله را دوست میدارند در مقابل مومنان نرم و در ازای کافران سخت، ودر راه الله جهاد می نمایند و از ملامت ملامتگری باکی ندارند.
این سنت دعوتها است که بايد آن را درک نمایيم.