د موضوعګانو سرپاڼه

نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ

ما كيستيم؟

احمد احمد
07.07.2010

بسم الله الرحمن الرحیم
ما کیستیم؟
( فکر، هدف و روش کار جمعيت اصلاح )
در سایت اصلاح آنلاین معرفت نامهء تحت عنوان مذکور به نظرم رسید، اینکه در رابطه به جمعیت مذکور تاحدی معلوماتی داشتم، که از خود اعضای جمعیت وهم از دیگران شنیده بودم، ولیکن باز هم در شناخت آن به یک چیزی مستند ضرورتی احساس می شد، چونکه گفتن هیچ وقت مانند نگاشتن شده نمی تواند، و از همین لحاظ قرآن کریم مسلمانان را در معاملات ایشان به نوشتن وا داشته، چونکه نوشتن چیزی است که از آن انکار شده نمی تواند، اما گفتن احتمالات زیادی را دارد، وقتیکه این معرفت نامه را بخوانش گرفتم نقطهء چندی در آن قسمی بود که باید به خدمت خواننده گان عرض داشته شود، پس بهمین غرض این است به آن اغاز صورت گرفت تا باشد که از یک طرف کارکنان وهوادران جمعیت متوجه آن شده در رابطه ـ اگر خواسته باشند ـ قسمیکه مناسب می بینند بعض از آن را اصلاح نموده و به بعض دیگری در پرتو شریعت وبا در نظر داشت حالات فعلی کشور جوابگو شوند ویا هم در پالیسی خویش تغیریرا بپذیرند که در آینده ومستقبل برای ملت مظلوم ورنجدیدهء افغان مشکلاتی ایجاد نشود که باز همه از حل آن عاجز خواهند ماند، واز طرف دیگر برادران مخلص وحق پرستیکه در ترکیب جمعیت مذکور بخاطر خدمت دین ووطن ومردم غیور خویش سعی خویشرا مبذول می دارند به آن متوجه شده صرف وصرف ازحق پی برده ودر پرتو ارشادات وفرامین همه جانبهء دین مبارک اسلام مسولیت خویش را ادا نمایند.
نخستر باید تذکر داده شود نقاطیکه از آن حرف زده می شود بعض از آنها ببعض امور سطحی وبعض دیگر به اساسات واهداف وطریقهء کار جمعیت مذکور تعلق دارد.
1ـ در متن معرفت نامهء که در سایت ( اصلاح انلاین ) از طرف دست اندرکاران ومسوؤلین جمعیت به نشر رسیده بعض اشتباهات املايی بنظر می رسد که باید اصلاح آنرا اصلاح می نمود، با اینکه از طرف بعضی از خواننده گان به آن متوجه هم شده اند، ولیکن باز هم کدام تغییر در آن به مشاهده نمی رسد، اگر چه اشتباه وسهو املایی در نوشته های روزمره یک معمول است که در نوشتهء هر کس وهر شخص امکان دارد رخ دهد، اما اینکه یک جهت که خویش را از دیگران منظمتر ومرتبتر جلوه میدهد، واینرا یکی از ویژه گي های خویش قملداد می کند باید این چنین اشتباه وسهو وباز در متن یک نوشتهء که به واسطهء آن تعارف تنظیم خویشرا می کنند رخ ندهد، چونکه این کار یک شخص ودوشخص وسه شخص و... نیست بلکی اشخاص زیادی امکان دارد در رابطه به آن داخل مشوره شده باشند تا یک الگویی را برای خواننده گان وهموطنان خویش تقدیم نمایند، پس وقتیکه در متن این معرفت نامهء مهم این چنین اشتباهات املایی به یک شکل که اصلا تصور آن نمی رود موجود باشد جای نگرانی است، چون تنظیم وترتیب کارهای دیگر هم از همینجا ملاحظه می شود، فراموش نشود که این اشتباهات یک ودو وسه وچهار وپنج و... نیست بلکی اگر دقیقتر به آن توجه صورت بگیرد بسا زیادی دریافت خواهد شد، وباز عجبتر اینکه حتی در نوشتن آیهء مبارکهء قرآن کریم هم اشتباه صورت گرفته است که این چنین کار از یک مسلمان بشکل عام بویژه از هوداران وپیروان اصلاح متصور نمی باشد! این است در اینجا صرف بطور مثال نه بشکل حصر نمونهء چندی از آن عرض می گردد:

1ـ ( ... زيرا تطبيق جزئي اسلام به معناي اخذ يک بخش و ترک بخشهاي ديگر دين است و از نظر قرآن و سنت امري است مرفوض و مردود:” أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذالك إلا خزي في الحياة الدنيا و يوم القيامة يردون إلي اشد العذاب.” (سوره بقره) تصحيح: ( ذلك ) ( أشد )
2ـ ( قرآن مؤمنان را به داخل شدن همه جانبه و کامل در دين اسلام يعني تطبيق همهء دين امر مي فرمايد:” يا أيها الذين آمنوا اذخلوا في السلم کافه و لاتتبعوا خطوات الشيطان.” تصحيح: ( ادخلوا ).
3ـ (جعيت به حيث يک حرکت ) تصحيح: جمعیت.
4 ـ ( و با الهام و پيروي از انبياء عليهم السلام حصوصا خاتم و آخرين ايشان رسول الله صلي الله عليه وسلم ) تصحیح: خصوصا.
5 ـ (و تحولات سباسى و اجتماعي کشور ما ) تصحيح: سياسي.
6ـ ( از طريق تطهير و ياکسازي افکار و اعمال ) تصحیح: پاکسازی
7ـ ( بشريت در نتيجه دوري و انحراف از منهج خدا و دين بر حق او دجار تباهي و بدبختي ) تصحيح: دچار
8 ـ ( رفتن به راه هاي ديگر جز تباهي و خسران مزيد و بديختي بيشترثمره و نتيجهء ديگر ندارد ) تصحيح: بد بختي
9ـ ( اگر کسي بپرسد که اين يک بروزهء بسيار دراز و طويل المدت بوده ) تصحيح: پروژهء.
10ـ ( زيرا در زيز سايهء قانون حد اقل ) تصحيح: زير
11ـ ( البته اين حرف هركز به معناى ) تصحيح: هرگز .
12 ـ ( مانند هفته ناهء بيغام ) تصحيح: پیغام.
13 ـ ( از كفر وفقر بناه ميخواهم ) تصحيح: پناه.
14 ـ ( و اغفال جوانب ديگر فرد فير متوازن به جامعه تقديم مي نمايد ) تصحيح: غير.
15 ـ ( و با كرفتن جايكَاه مناسب ) تصحيح: گرفتن.
وقتیکه در اساس نامه ویا اصول نامه ویا به اصطلاح معرفت نامهء یک جمعیت منظم ومرتب اینقدر اشتباهات املایی بویژه در آیات پاک قرآن کریم صورت می گیرد وتقریبا این اشتباهات وغلطی ها در طول دوسال ـ چونکه این معرفت نامه در جولای سال 2008 میلادی نگاشته شده است ـ هم اصلاح نمی شود پس در اصلاح کارهای دیگری از اصلاح چی توقع خواهد رفت!
طبعا این یک مشکل ویا به اصطلاح سهل انگاری سطحی قلمداد شده میتواند، اگر چه در رابطه به آیات پاک قرآن کریم این یک سهو بزرگ می باشد، چونکه در رابطه به قرآن کریم باید هيچ قسم سهل انگاری صورت نگیرد.
حالا می پردازیم به یک نقطهء مهم واساسی که در معرفت نامهء جمعیت در رابطه به آن کدام تذکر صورت نگرفته است، ونه هم بشکل یک اشکال به جواب آن پرداخته شده است، این مشکل از دو جهت تحت بر رسی ونقد قرار گرفته میتواند، یک جهتش تعلق بوضع فعلی کشور عزیز وملت غیور ومسلمان افغان دارد وجهت دیگرش به بنیاد واساس عقیدهء یک مسلمان.
به همهء عالم جهان از پرتو هم واضح تر است که در کشور عزیز مان فعلا چه می گذرد؟ همه عالم کفر با همدیگر دست همنوایی وهمکاری را داده بر کشور عزیز مان یورش ظالمانه ووحشیانهء را آورده است که در تاریخ بشریت الگوی آن به مشاهده نمی رسد، چونکه آنانیکه خویش را به اسلام منسوب نمی نمایند هم به کفار دست همکاری وهمدردی را دراز نموده اند، میبینم که شب وروز خانه ها، قریه ها، محافل عروسی وخوشی، محافل ختم قرآن کریم کاروانهای مسافران ملت مظلوم مان تحت بمباردمان وحشیانه وکورکورانهء اشغالگران قرار می گیرد، هتک حرمتها از قبیل تلاشی خانه ها، بی حرمتی خواهران ومادران، بزندان کشیدن جوانان وپیر مردان وحتی کوده کان، تدنیس مقدسات از قبیل بی ادبی کردن در مقابل کلام الله مجید، که گاهی در کمودها انداخته می شود، وگاهی توسط سگهای سگان پلید پال مال می شود، وگاهی هم به آتش کشیده می شود، وگاهی از طرف غلامان یهود ونصاری مورد انتقاد صورت می گیرد، وبی احترامی وویران نمودن مساجد ومدارس، علاوه بر این که هر روز خون ده ها فرزند غیور ومجاهد این ملت مسلمان از طرف امریکاییها وهمکارانشان ریخته می شود، روزی نیست که در آن زنان این ملت بیوه نمی شوند، اولادهایشان یتیم نمی شوند، جوانانشان به زندان کشیده نمی شوند، به مقدسات اسلامی ونوامیس وافتخارات ملی ایشان بی حرمتی صورت نمیگرد، وباز هم جمعیت در رابطه به این ظلم وجبر واستکبار جهانیان که در مقابل ملت مظلوم افغان صورت می گیرد حتی دری از حرف زدن را هم باز نمی کند! این را خو بگذار که دفاع مسلح از ملت وکشور را مسوؤلیت خویش بپندارند، اضافتر جوانان را از صفوف گرم جهاد به تربیه وتزکیه وتعلیم وتصفیه قلبی فرا می خواند، در این شکی نیست که تربیه وتعلیم وتزکیه در جای خود از اهمیت بسا برخوردار می باشد، که در رابطه به آن هيچ قسم سهل انگاری باید صورت نگیرد، ولیکن نه اینکه برای مستحبات وسنن وجایب وفرایض عینه ترک گردد.
وجانب دیگر موضوع اینکه جهاد کردن در راه الله جل جلاله وجنگیدن در مقابل کفار یکی از ارکان مهم دین مبارک اسلام قرار داده شده است، اگر کسی از آن انکار کند طبیعی است که از دایرهء اسلام خارج می شود، در رابطه به فرض بودن جهاد ودفاع کردن از دین وناموس ووطن در حالات فعلی کشور ضرورتی به شرح وتفصیل نخواهد بود، چونکه هر مسلمان بویژه مسلمان افغان این حقیقت را از دیگران بهتر درک کرده می تواند.
ولیکن مشکل در اینجا است که در معرفت نامهء جمعیت نگاشته می شود که : ( ...بناء ما بهمان راهي مي رويم که انبياء عليهم السلام رفته اند، و کاري را انجام مي دهيم که رسول الله صلي الله عليه وسلم انجام داده اند و دراين کارمان اتباع و پيروي ايشان و صحابه کرام رضوان الله تعالي عليهم اجمعين را مي کنيم )
آری در اين شكي وجود ندارد که تعقيب نمودن مسير رسول الله صلى الله عليه وسلم واصحاب كرامش وسلف صالح وجيبهء ایمانی هر فرد مسلمان می باشد، چونکه الله جل جلاله می فرمایند: (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (31) قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ (32) سورهء آل عمران، (وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (100) سورهء توبه.
ولیکن مشکل وقتی رخ میدهد که عمل با ادعا فرق داشته باشد، گفتنی یک وکردنِی چیزی دیگری باشد، وقتیکه به قرآن کریم مراجعه شود به مشاهده می رسد که الله جل جلاله رسول مبارکش را مخاطب قرارداده می فرمایند: (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ) سورهء توبه آیهء: (73) ونفس خطاب ونفس امر را در سورهء تحریم چنین ذکر می کنند: (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ) آیهء: (9)
امام طبری رحمه الله در تفسیر آیهء سورهء توبه چنین می فرمایند: (يقول تعالى ذكره:( يا أيها النبي جاهد الكفار)، بالسيف والسلاح (والمنافقين) واختلف أهل التأويل في صفة "الجهاد" الذي أمر الله نبيه به في المنافقين, فقال بعضهم: أمره بجهادهم باليد واللسان، وبكل ما أطاق جهادَهم به, ... وقال آخرون: بل أمره بجهادهم باللسان ) جزء: 14، صفحهء: 357 و 358.
ترجمه: الله جل جلاله می فرمایند: که ای نبی جهاد کن با کفار به شمشیر وبه سلاح، وبا منافقین، ومفسرین در شکل جهادیکه الله جلاله نبی اش را با منافقین به آن امر فرموده اند اختلاف نظر دارند، بعض از آنها گفته اند که وی را به جهادن کردن با آنها به دست وبه زبان و به هر چیزیکه در توان شان باشد امر نموده است، ودیگران فرموده اند که: بلکی وی را با آنها به جهاد کردن به لسان امر نموده است.
وامام ابن کثیر رحمه الله در تفسیر این آیهء مبارکه پس از چند سطر شرح وتفصیل چنین می فرماید: (...وقال ابن عباس: أمره الله تعالى بجهاد الكفار بالسيف، والمنافقين باللسان، وأذهب الرفق عنهم، وقال الضحاك: جاهد الكفار بالسيف، واغلظ على المنافقين بالكلام، وهو مجاهدتهم. وعن مقاتل، والربيع مثله، وقال الحسن وقتادة: مجاهدتهم إقامة الحدود عليهم، وقد يقال: إنه لا منافاة بين هذه الأقوال، لأنه تارة يؤاخذهم بهذا، وتارة بهذا بحسب الأحوال، والله أعلم ) جزء:4، صفحهء: 178.
وابن عباس رضي الله فرموده اند که: الله تعالی وی را با کفار بجهاد با شمشیر امر فرموده اند، وبا منافقین به زبان، ونرمی کردن با آنها را نفی نموده اند، وضحاک رحمه الله فرموده اند که با کفار با شمشیر جهاد کن، و با منافقین در سخن درشتی کن، وهمین مجاهدتشان است، واز امام مقاتل وربیع رحمهما الله همچنین روایت شده است، وحسن وقتاده رحمهما الله فرموده اند که مجاهدت با آنها اقامهء حدود است بر آنها، یعنی منافقین، سپس ابن کثیر رحمه الله می فرماید: ممکن گفته شود که در بین همهء این اقوال منافاتی وجود ندارد، چونکه مطابق حال گاهی آنها را به این می گیرند وگاهی به این، والله اعلم.
این است می بینیم که جهاد مسلح با کفار بویژه کفاریکه خانه وآشیانهء مسلمان را غصب نموده بر آن تجاوز کرده باشد فرض عین است، پس آیا کسانیکه کشورشان اشغال شده باشد، وهمه کفار عالم جهان بر آن تاخت وتاز آورده باشند، ودر حق ایشان از هيچ قسم وحشت وظلم وبربریت دریغ نمی ورزند، ولیکن آنها حتی حرفی را از جهاد مسلح بزبان نمی آورند، بلکی کسانیکه جهاد می کنند آنها را از سنگر جهاد به تزکیه وتربیه وتعلیم فرا می خوانند؟ چه قسم متصور است که باز مدعی شوند که ما کاری را می کنیم که آنرا نبی کریم صلی الله علیه وسلم کرده اند؟ ویا از پیروی کامل از آن صلی الله علیه وسلم حرف بزنند!؟
الله جل جلاله در سورهء النساء بنده گان مؤمن خویش را چنین مخاطب قرار داده توبیخ می نمایند: ( وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا (75) الَّذِينَ آَمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا (76) أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآَخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا (77) أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكُكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا (78)

ودر سورهء توبه می فرمایند: ( یأَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآَخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآَخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ (38) إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (39) إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (40) انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (41) لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (42)

(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآَنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (111)

ودر سورهء حج می فرمایند: (أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39) الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (40)

ودر سورهء الصف می فرمایند: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (10) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (11)
این چند آیات نمونهء از آیات قرآنی است که در رابطه به جهاد وقتال فی سبیل الله نازل شده است، از آیه های مبارک قرآنی فوق الذکر ببسا سهولت دریافت می شود که همهء مومنان را مخطاب قرار داده امر به جهاد می نماید، پس وقتیکه ما از جهاد وقتال فی سبیل الله حرف نمی زنیم در حالیکه خانه وآشیانهء مان اشغال شده وبسر چشم کفار را مشاهده می نماییم که در مرز وبوم آبایی مان بدون هر قسم قانونیت گشت وگذار می کنند، وبرادران مسلمان مان در مقابل شان شب وروز مشغول جهاد باشند آیا در ادعاء خویش راستین پنداشته شده می توانیم؟
چونکه صحابهء کرام وسلف صالح وگذشته گان مان هم به جهاد مسلح مامور شده بودند وآنها فعلا به بسا خورسندی به تعمیل وامتثال آن شتافته بودند، اما ما باز می آییم ومی گوییم که: ( و به نظر ما هيچ راهي جز دعوت، تربيت و تعليم و تزکيه براي تغيير مثبت و پايدار در امت وملت وجود ندارد )
در اين شكي نيست كه اصل اصيل ومهم دعوت است ويكي از اهداف مهم جهاد هم حفظ دعوت است، پس وقتیکه دعوت محفوظ نباشد چه قسم می توانیم آنرا به پیش ببریم، ودعوت هم از خود اقسام مختلفی دارد یگانه دعوتیکه در هر وقت واجب ولازم می باشد آن دعوت به توحید ویگانگی الله جل جلاله در آلوهیت، ربوبیت، اسماء وصفات، وحاکمیت است اما دعوت به تهجد ونوافل وفرایض کفایی نه بر هر فرد مسلمان فرض ولازم است ونه هم به ترک نوافل کسی مورد سرزنش وعقاب قرار می گیرد.
واین هم درست وبالکل صحیح است که جمعیت می گوید: ( ...اين را هم ميدانيم که اسلام نظام و قانون مکمل زندگي است و بايد به صورت همه جانبه و بدون کم و کاست در زندگي افراد و جماعات تطبيق شود، زيرا تطبيق جزئي اسلام به معناي اخذ يک بخش و ترک بخشهاي ديگر دين است و از نظر قرآن و سنت امري است مرفوض و مردود:” أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك إلا خزي في الحياة الدنيا و يوم القيامة يردون إلي أشد العذاب.” (سوره بقره)
قرآن مؤمنان را به داخل شدن همه جانبه و کامل در دين اسلام يعني تطبيق همهء دين امر مي فرمايد:” يا أيها الذين آمنوا ادخلوا في السلم کافه و لاتتبعوا خطوات الشيطان )
پس وقتیکه اینرا هم میدانیم که یگانه راه مستقیم قبول کردن همه احکام دین مبارک اسلام وتطبیق کردن آن در همه جوانب زیست وزنده گی می باشد، چه قسم یک جزء مهم وارزندهء اسلام را نادیده گرفته واز آن هيچ یاد آوری نمی کنیم، ودر حالیکه فعلا ملت وکشور مشغول آن است!
اما اینکه عملا به آن بپرداخته شود و یا با برادران مجاهد ومسلمان کشور ومیهن عزیز در سرکوب نمودن دشمن اسلام ومسلمانان همکاری صورت بگیرد این کار به فاصله ها بدور از اهداف جمعیت ومخالف با پالیسی آن به نظر می رسد !
برادران گرامی وخواننده گان ارجمند در این رابطه باید کاملا متوجه باشیم!
نشود که کور کورانه از هر کس پیروی صورت گرفته وسخنان ایشان بی چون وچرا بپذیرفته شود.
وعجب العجاب باز اینکه ادعا شود که سرنوشت سازی ملت وکشور به جمعیت تعلق دارد گروهی دیگری وجود ندارد که از ویژه گي های برخور دار باشد که جمعیت از آن بر خور دار است!
آیا کسانیکه به خون وروان وسر واولاد خویش از اسلام وناموس ووطن دفاع می کنند حق سرنوشت سازی ملت را دارد ویا کسانیکه شب روز را در تزکیه وتربیه وتعلیم بخرچ رسانده باشند، به هر صورت فراموش باید نشود که تزکیه وتربیه وتعلیم در جای خود از اهمیت بسا مهم برخودار می باشد ولکن نه به حساب وقیمت جهاد، آری! دعوتی را که پیامبر مبارک اسلام صلی الله علیه وسلم به پیش می برد صرف وصرف منحصر در تزکیه وتربیه وتعلیم که امروز عنوان می شود گاهی هم نبود، بلکه دعوت همهء پیامبران اسلام صلوات الله علیهم اجمعین دعوت فراگیری بود که همه جوانب زنده گی بشر را در بر می گرفت، وترکیز آنان مبارکان بر وحدانیت الله جل جلاله از نگاه آلوهیت، ربوبیت، اسماء وصفات وحاکمیت بود، اما متآسفانه که امروز دعوت صرف در بخش آلوهیت وربوبیت به پیش برده می شود، دعوت به حاکمیت قرآن وشرع را بسا از دعوتگران یا تجاهل می کنند ویا هم فراموش نموده اند، ودرین همینجا رمز اذیت پیامبران صلوات الله علیهم اجمعین نهفته بود، چونکه آنها حاکم ومحکوم هر دو را دعوت می کردند، لهذا حکام دائما با آنها در ستیز بودند چونکه منافع شان در خطر بود، اما امروز عجب العجاب اینکه حکام مستکبر وظالم وطواغیت از دعوتگران صلح آمیز پشتیبانی می کنند، زمینه را برای دعوت ایشان مساعد می سازند، رسما برایشان اجازه می دهند تا دعوت خویش را بشکل صلح آمیز وبدون کدام برخورد به پیش ببرند، در حالیکه آنانیکه به دعوت صلح آمیز رو نمی آورند ودر مقابل ایشان ایستاده گی را از خود نشان میدهند به زور توپ وتفنگ، تانک وطیاره، کشتن وبه زندان کشیدن مجبور به تابعداری وتسلیمی می شوند!!
ونقطهء مهمی دیگری اینکه صدق وراستگویی در زنده گی یکی از مهمترین وارزشترین ویژه گي های یک انسان بشمار می رود، واهمیتش از آیات واحادثیکه در رابطه وارد شده است هر مسلمان مثقف آنرا بخوبی درک کرده می تواند، علاوه بر اینکه صدق وراستگویی در زنده گی اجتماعی انسان بشکل عام از اهمیت بسا برخوردار می باشد، حتی کسانیکه در بین مردم عام به دروغگویی معروف باشند همهء مردم از آن نفرت نموده بر آن اعتماد نمی کنند، چونکه در حقیقت عدم صدق وراستگویی باعث فقدان شخصیت یک انسان شده اعتماد بر آن را سلب می کند.
یک امری که باید همه به آن توجه داشته در آن فکر نمایند، بسا وقتها اتفاق می افتد که کسانی به نظر می رسد که درظاهر به نماز وروزه ونوافل و صدقات می پردازند ولیکن با این همه وهمه وقتیکه با کسی وارد صحنهء تعامل می گردد دیده می شود که از وی یک قسم چالاکی، دورویی، وعدم صدق سر می زند، در اینجا است که این نوع از مردم در رابطه به خویش برای دیگران یک قسم تشویش را ایجاد می نمایند، چونکه اگر بنماز وروزه وعلم وتهجد ونوافل آنها نگرسته شود طبیعی است که باید در قلبهای مردم جای داشته باشند، وهر کس به احترام وتقدیر وستایش آنها بشتابند، اما وقتیکه در تعامل وحرف زدن از آنها دو رویی وچالاکی به نظر برسد بدون شک که ارزش وحیثیت ایشان با نفرت وکراهیت مردم دچار می شود، در اینجا اگر دقیقتر توجه صورت بگیرد در یافته می شود که اصلا نمازها وروزه ها ونوافل این قسم اشخاص به آنها نفعی را نه رسانده است، چونکه الله جل جلاله در رابطه به اثرات نماز در سورهء عنکبوت پارهء 21 در یک جزء از آیهء 45چنین می فرمایند: (...إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ... ) بیشک که نماز باعث امتناع از منکرات وکارهای بد میشود، در تفسیر این آیه ابن کثیر رحمه الله یک حدیث را اورده است: (مَنْ لم تنهه صلاته عن الفحشاء والمنكر، فلا صلاة له ) جزء: 6، صفحهء: 280، کسی را که نمازش از منکرات وبدکاریها منع نکند پس اصلا نمازش نشده است، به این معنی که اجر نماز کامل برایش داده نمی شود، ویا اصلا برایش اجر داده نمی شود، چونکه نمازش نزد الله جلاله قبول نیست، و همین سبب است که اثراتش هم در زنده گی وی محسوس نمی شود.
ودر النهایه فی غریب الاثر از عمر فاروق رضی الله عنه یک اثر روایت شده است که می فرمایند: ( لا تَنْظروا إلى صلاة أحدٍ ولا إِلى صيامِه ولكن انظُروا إلى وَرَعه إذا أشْفَى)، ای: بنماز وروزهء هیچکس نگاه نکنید، بلکی وقتیکه کسی متوجه دنیا میشود ودنیا هم به وی رو می آورد در این حالت به زهد وتقوایش نگاه کنید!
حقیقتا که یک امر بسا مهم ونقطهء خیلِی ارزشتناک است، من خودم بسا وقتها با این نوع مردم روبرو می شدم ومیشوم، وامکان دارد هر کس با این نوع مردم سر وکار داشته باشد، که به نماز ورزوه ونوافل ملتزم می باشد اما وقتیکه در کارهای دنیوی با آنها درگیر تعامل می شوند چیزی دیگری را ملاحظه میکنند که اصلا تصورش از این قسم مردم ممکن نه می باشد، لهذا در شناسایی مردم ومخلص بودنش باید به تعامل وی نگرسته شود، نه صرف وصرف بنمازها ونوافلیکه تهی از حقیقت وواقعیت باشد.
بنا براین پس ضبابیت در پالیسی و شطارت در کارها بشکلیکه از صدق واخلاص دیگران استفاده جویی شود گاهی هم با کسیکه دعوای متابعت کامل از پیامبر اسلام را می کنند نمی زیبد، چونکه وضوح در اهداف وصدق در کارها وعدم تصادم در پالیسی از بارزترین صفات دعوت نبوی صلی الله علیه وسلم در تاریخ اسلام قلمداد شده است.
اما وقتیکه به پالیسی جمعیت نظر افگنده شود یک قسم تضادی در ادعاها وعملکردها وپالیسی آنها به مشاهده می رسد، می بینیم که دست اندرکاران جمعیت در یک موضع از معرفت نامهء خویش می نگارند که: ( هرچند به مجرد آغاز ثبت قانوني نهادهاي اجتماعي در کشور جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان در مطابقت با قوانين نافذهء کشور رسما ثبت گرديده و به حيث يک نهاد اجتماعي جواز فعاليت کسب نمود ولي در حقيقت جمعيت اصلاح و انکشاف اجتماعي افغانستان تداوم و استمرار همان خط و جريان فکري و اجتماعي و دعوتي است که ريشه هاي عميق بيش از دو دهه در تاريخ جريانات فکري و اجتماعي کشور عزيز دارد، و از اين گذشته ريشه هاي اين جمعيت پيوسته است به نهضت اسلامي کشور عزيز مان افغانستان )
اين است از يك جهت تنظیم خویش را بحیث یک نهاد اجتماعی در دولت امریکایی ثبت می نمایند، واز جهت دیگر ادعا صورت می گیرد که جذور جمعیت با نهضت اسلامی کشور تعلق دارد، برای همه هموطنان عزیز واضح است که نهضت اسلامی بحیث یک نهاد سیاسی، جهادی وفکری در عالم جهان شناخته شده است، اما جمعیت در معرفت نامهء اش در رابطه به جهاد وسیاست ساکت می باشد! ومهمتر اینکه بعض از اعضای جمعیت در مجالس می گویند که ما با سیاست کاری نداریم، کار ما صرف دعوت، تعلیم، تربیه وتزکیه می باشد، وهم آنانیرا که به حلقات ابتدایی خویش سابق دعوت می نمی نمودند به آنها گفته می شد که ما با سیاست کاری نداریم، کار ما صرف دعوت وتزکیه وتربیه است! اما فعلا در رابطه به جلب نمودن افراد به حلقات ابتدایی ایشان معلومات در دسترس قرار ندارد که همان پالیسی سابق را به پیش می برند ویا اینکه کدام تغیری را آورده اند، در این شکی نیست که جمعیت مذکور یک جمعیت سیاسی بوده ولیکن در حالات فعلی توانمندی وارد شدن به میدان سیاست را ندارند، ویا هم اگر دارند فعلا مناسب نمی بینند که وارد صحنهء سیاسی شوند، اینها فرصت وحالات را مراقبت نموده در یک وقت که آنها آنرا مناسب بشماردند وارد صحنهء سیاسی خواهند شدند.
حالا سوال اینجا ست که چرا از ابتداء پالیسی وخط مشی واضح اعلان نمی شود؟ ضرورت چیست که گاهی به این نام که کار ما تربیه وتعلیم است، وگاهی به این نام که کار ما اصلاح فرد وخانواده وجامعه است، اهداف واغراض معین به پیش برده می شود، کسی هم نمی تواند که در طریقهء دعوت یکی از پیامبران گرامی اسلام صلوات الله علیهم اجمعین بویژه در دعوت خاتم النبیین صلی الله علیه وسلم نشان بدهد که در دعوت خویش از دو رویی وپالیسی مبهم کار می گرفتند، دعوت آن مبارک صلی الله علیه وسلم واضح بود، به همگان اعلان کردند که من فرستادهء الله جل جلاله هستم باید پرستش همان ذات یکتا صورت بگیرد، ویک تغیر فراگیر در همه زنده گی مردم باید که رخ دهد، حاکمیت وحکومت باید مطابق قانون الهی شود، وهمین علت بود که وقتیتکه مشرکین عرب سرداری وپادشاهی خویش را به وی صلی الله علیه وسلم عرض کردند آن صلی الله علیه وسلم آنرا نپذیرفتند، چونکه میخواست که خط مشی وپالیسی اش به مردم واضح وآشکار باشد، وهمین علت بود که مشرکین عرب دعوتش را قبول نمی کردند، چونکه آنها بهتر درک کرده بودند ومی کردند که قبول نمودن دعوتش بمثابهء تسلیم شدن به وی است، که باز در عقیده، سیاست وحکومت وهمه زنده گی خویش باید تغیری بزرگی را می پذیرفتند.
باید متوجه باشیم که دین مبارک اسلام وتحکیم کتاب عظیم آن به ترفندها، دو رویی وضبابیت وابهام در پالیسی بوجود نه آمده است ونه امکان دارد که به این طریقه کسی خدمت راستین آنرا کرده بتواند، ورنه این طریقه را از همه نخستر پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم به کار می برد.
نقطهء دوم در این رابطه موضوع منابع مالی می باشد، می بینیم که جمعیت تمویل مالی خویشرا چه قسم توجیه می کند: ( جميعت اصلاح از همان بدو تأسيس استقلال و خود کفايي مالي و اقتصادي ر ا به حيث يک اصل مهم واساسي کار و فعاليت خويش درنظرداشته و اساس عوايد ومصارفش را بر حق العضويت و کمکهاي مالي بدون قيد و شرط اعضا و هواداران خويش گذاشته است.
اعضاي جمعيت اصلاح مکلف اند تا به صورت طوعي راضاکارانه به خاطر کسب اجر و ثواب جزئي از درآمد ماهانه شان را طور حق العضويت به بخش مالي جمعيت بپردازند. علاوه ازين ،کمکهاي ديگر اعضا وخواهان جمعيت در شکل صدقات و زکات وغيره نيز پذيرفته مي شود والحمدلله بنيه مالي و اقتصادي جمعيت اصلاح ازين راه تقويه گرديده و مصارف بخش بزرگي از فعاليت هاي جمعيت تأمين مي شود, جميعت اصلاح معتقد است که وابستگي مالي و اقتصادي حتما وابستگي در فيصله و قرار را بدنبال دارد و کشور ما در گذشته ازين ناحيه متأسفانه مشکلات زيادي را متحمل گرديه است از اين رو استقلال و خودکفايي اقتصادي اصلي است در جمعيت اصلاح که هزگز قابل تنازل نبوده و نرمش را نمي پذيرد )
بالله عليكم يا عباد الله! آيا قضيه به همين شكل بسيط وساده به پیش می رود؟ که صرف حق العضویتها، صدقات وزکوات اعضای جمعیت است که یک نهاد به اصطلاح فراگیر وافغانستان شمول! را به پیش می برد؟ در حالیکه برای همه واضح است که موجودیت یک پیشتیبانهء قوی مالی شرط اساسی ومهم برای یک گروه وتنظیم وحزب وجمعیت می باشد، ور نه نمی تواند به پیش رفته وترقی نماید، واین هم برای همه واضح است که جمعیت نمیتواند در داخل کشور منابع مالی خویش را که از آن به ضروریات وحاجات خویش می پردازد، به هموطنان نشان دهد واین هم برکس نهفته نیست که مصارف گزاف وهنگفتی که جمعیت فعلا آنرا در عرصه های تعلیم وتربیه ودعوت به خرچ می رساند گاهی هم امکان ندارد که حق العضویتها، صدقات وزکوات اعضای جمعیت انسداد آنرا کرده بتواند، پس چرا به بسا شفافیت وبساطت اعتراف نمی شود که بعض از مؤسسات اسلامی وبعض از متبرعین ومحسنین در دول عربی با جمعیت در بخش مالی کمک می نمایند، واین کدام عیب هم نیست، چونکه همهء ما با این پدیده آشنایی داریم که در دروان جهاد باروس وپس از خروج آنها یک عده مؤسسات اسلامی با افغانها در بخش ها مختلف همکاری می نمود، وامروز هم می نماید، واین کدام مشکلی هم نیست، اما مشکل دراینجاست که این کمکها از جهت آنان صورت میگیرد ولکن باز گفته می شود که حق العضویتها وصدقات وزکوات اعضای جمعیت است که نظامی مالی آنرا به پیش می برد.
این ابهام وضبابیت در جانب نظامی مالی جمعیت نیز امری است که بسیاری از هموطنان عزیز کشور را در رابطه به آن مشکوک ساخته ومی سازد.
مناسب است به یک نقطهء دیگری هم اشاره صورت بگیرد، چیزیکه از سلبیات بارز بعض از اعضای جمعیت شمرده شده، وآن به اصطلاح چالاکی وشطارت وحتی اگر مبالغه نشود این یک جزء از پالیسی آنان شمرده می شود، کوشش می نمایند در هر جا خویش را مطرح نمایند به هر کس بگویند که ما چنین هستیم وچنان هستیم بویژه به کسانیکه از آنان امید چیزی شده میتواند، ودیگران را کم وبی خبر وساده معرفی نمایند، واین چیزیست که در معرفت نامهء آنها بصورت واضح به نظر می رسد این که می گویند: (ما يقين داريم که در خارج از جمعيت اصلاح افراد و کسان فراواني وجود دارند که ما شاء الله از جهات مختلف از آحاد اعضاي و هواداران جمعيت بهتري و تفاضل دارند ولي دراينجا ما فقط جمعيت را منحيث يک گروه و جماعت مورد بررسي قرار داده و ويژگيهاي ان را بر شمرديم تا در تعريف و شناخت طبيعت و ساختار جمعيت اصلاح کمک نموده و ان شاء الله با عث تأصيل و ترسيخ هرچه بيشتر اين ويژگيها و خصايص متعالي و ارزشمند شود و ماذالک علي الله بعزيز )
در این شکی نیست که نسبت تفاضل وبرتری در بین مردم بشکل عام فرق دارد، ولیکن اینکه یک گروه ویا یک حزب وجمعیت من حیث جماعت این ادعاء را میکند بهتر خواهد بود که آنرا عملا ثابت نماید، وقتیکه مردم آنرا عملا ملاحظه نمایند ضرورت به این ادعاها نخواهد ماند، چونکه: ( عطر آنست که خود ببوید نه آنکه دیگران بگوید )
دراخیر اگر به یک نقطهء دیگری هم پرداخته شود شاید بهتر خواهد بود، جمعیت در معرفت نامهء خویش چنین می نگارد: (براساس اصول و موازين شرعىادب اختلات دوري از تجريحاشخاص و هيئات يکى از مبادى ديگر جمعيت در تعامل با ديگران است .استفاده از زبان عفيف ودور از انفعال، اجتناب از لحن والفاظ متشنج و تجريح كننده، بر هيز از سب وشتم، و دورى از استعمال جملات وكلمات ركيك و دور از ادب، شيوهء خطاب جميعت در همه حال و از جمله در وقت وبيان نقاط اختلافي با ديگران و حتى خصوم فکري جمعيت مي باشد... جمعيت براى توضيح نظر وفكر و موقف خود با بكار كرفتن بهترين شيوهء ادب و اخلاق،و استفاده از بهترين کلمات کمال صراحت ووضوح را خواهد داشت )
ای کاش نگاشتن وگفتن مطابق کردن می بود، از اساسات واصول مبارک اسلام روشن است که عفت زبان، واحترام جانب مقابل در تخاطب روزمره وزنده گی اجتماعی از ویژه گی های ارزشتناک وبسا قیمت بهای یک مسلمان بشمار می رود، بالاخص کسانیکه از ثقافت وتعلیم وتربیه وتزکیهء اسلامی نصیبی را کمایی کرده باشند ضروری است که این امر را در مناقشات علمی وتخاطب روزمرهء زنده گی حتما مراعات نمایند، ولیکن مشاهده می شود که در سایت اصلاح آنلاین ودیگر سایتها وحتی احیانا در مناقشات رویا روی ومباشر وقتیکه در رابطه به یک موضوع مناقشه صورت میگرد بعض از هوادران، پیروان ویا کسانیکه از پالیسی جمعیت دفاع میکنند در را بطه به جانب مقابل عفت لسانی وقلمی واحترام متقابل را پامال نموده چیزیرا می گویند ومی نگارند که تزکیه وتربیه وتعلیمی را که جمعیت دیگران را به آن فرا میخواند تحت سوال قرار مید هد.
والسلام.


رښتینی
08.07.2010

محترم أحمدستاسودليكني زياته برخه مي ولوستله شايسته اومدلله ليكنه ده الله دي اجردركري
اوالله دي داصلاح نومي تنظيم مسؤلين هم اصلاح كري
به مينه ستاسوحامد

معذرت غوارم بشتوكيبوردنلرم


عادل عادل
08.07.2010

سلامونه

احمد احمد وروره تاسو ته ښه راغلاست وایو، د اصلاح په اړه په ملي ګټورو بحثفورمونو کې بحث شوی، په لاندیني لینک کې یې کتلای شی:

http://www.tolafghan.com/forum/viewtopic.php?t=5248


مسلم جان
09.07.2010

بعد از مدت طویل خرسند هستم که بار دیګر همراه شما در بحثفورمهای تول افغان اشتراک می ورزم. روز ګذشته توسط یک رفیق ام خبر شدم که تبصره راکه تقریبا چند ماه پیش برای بحث ومناقشه مطرح کرده بودم باردیګر زیر مناقشه نویسنده های تول افغان قرار ګرفته، لذا مصروفیتهای روزمره خویش را عقب ګذاشته خواهان یک بحث مثمر ونتیجه ګیر هستم.
اینک در همین مورد یک مقاله را که در ویبیاست بینوا اخیرا بخش ګردیده به خدمت شما عرض میدارم:
http://benawa.net/fullstory.php?id=36842
با احترام


و.افغان
09.07.2010

په اصلاح آنلاين کې يوه ليکنه تر يوه غلط سرليک لاندې خپره شوې ده، چې غونی مې
يې په ليدو ځيږ شو، د دغې ليکنې ليکوال به ښه نيت لري، خو د ليکنې سرليک او
ورسره مل شوي انځورونه ډېر نامناسب دي، بيا د هر غپيدونکي سپي کورې کول، مطرحول، او پرې
رد کول، او د هغه له فحشه ډکې جملې رانقلول هم د يو سالم عقل والا کار نه دی.

په پای کې يې څو پوښتنې مطرح کړيدي، چې له هر چا مخکې د جمعيت اصلاح قيادت
ته متوجې دي، چې اوس يې ځينې مسؤولين په لکونو او مليونونو ډالرو کې لامبو وهي، او د خپلو تجارتونو
او مارکېټونو د حراست او ساتنې لپاره د دعوت او ثقافت له نوم څخه ناوړه استفاده
کوي، او غواړي چې په آينده کې هم ځان وژغوري.
په دوی باندې د الله جل جلاله دا آيت ډېر صدق کوي چې فرمايي:
سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُوْلَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا
ژباړه: ژر به ومومئ تاسې يو بل (قوم) چې اراده به لري دوی د دې، چې په امان شي له تاسې (هم) او په امان شي له قومه خپله (هم)، هر کله چې وبلل شي دوی فتنې (فساد، کفر) ته نو بېرته ګرځاوه شي په فساد کې، بيا که ونشول په څنګ دوی له تاسې نه او دروړاندې يې کړه تاسې ته روغه (او د امان طلب) او بند يې نه کړل لاسونه خپل (له جنګه) نو ونيسئ تاسې دوی (او بندي کوئ يې) او ووژنئ تاسې دوی په هر ځای کې چې ومومئ تاسې دوی، او دا ټولې ګرځولي دي مونږه تاسې لره پر دوی باندې برهان (دليل) ښکاره (د دوی په قتل، او بند چې هغه د دوی ټګي ده).

[quote:80f1519078]
دا خلک هغه وخت چیرته وي چې پښتو یې تر پښو لاندې کیږي؟
هغه وخت چیرته وي چې خړو موزو والا یې په کور ورننوزي؟
هغه وخت چیرته وي چې پښتو یې په سپیو داړل کیږي؟
هغه وخت چیرته وي چې پښتو یې په اور سوزل کیږي؟
هغه وخت چیرته وي چې په پښتو یې بمبار کیږي؟
هغه وخت چیرته وي چې پښتون ټبر یې له لوږې مري او روغتونونه یې له ناروغانو، له داړل شویو، له بمبار سویو، او سوزل شویو څخه ډک وي؟
هغه وخت خو نه پښتو وي او نه پښتانه.. او نه دا غړغړې وي.
افسوس د هغه پښتنو پر حال چې د پښتو لپاره له اسلامه وځي او اسلافو ته بدرد وایي.
[/quote:80f1519078]

په درنښت


OK
This site uses cookies. By continuing to browse the site, you are agreeing to our use of cookies. Find out more