نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ
دکرزي سياسي کورنۍ
pattang
10.05.2008
اخيستل شوی .
Karzai is an criminal and national traitor!
May 5th, 2008, 6:22pm Karzai is an criminal and national traitor!
Karzai is an 8th Sauri moron and he has the mentality of those Jehadi robbers and thieves, for that matter he did not take any positive stapes for the evolution of Afghanistan and salvation of our people in matter of eight long years. He is a criminal!!!
In 2 Km from the presidential place the people are living under blue sky, extremely poor and begging for money and food, but this Binamoos national traitor and criminal spending more then 8 million dollars for celebration of 8th Saur, the day of calamity, disaster and mourning for the people of Kabul which they have lost more the 75000 thousands of their beloved on the dogfights between those Jehadi vultures for the sake of government position , power and money.
This unchaste coward has no human feeling for the poor mass like his Jehadi and Talibi colleagues.
[img:30f4ecf78e]http://pz.rawa.org/67/68karzai_guard.jpg[/img:30f4ecf78e]
Down with national traitor Karzai!
کرزی با بادی گارد های امریکاییاش در نوامبر ۲۰۰۱ در ارزگان، قبل از نصب شدنش به حیث رئیس جمهور
[img:30f4ecf78e]http://pz.rawa.org/67/68karzai_apr28.jpg[/img:30f4ecf78e]
کرزی نقش مهمی در روز شوم ۸ ثور داشت که قدرت از وطنفروشان پوشالی به گرگان گرسنه جهادی سپرده شد.
منابع مختلف امریکایی افشا میکنند: نعره های شرم آور «استقلالیت» کرزی و تکرار تلخ تاریخ
کرزی یکی از تنظیم کنندگان و مهره های اصلی ملاقات های سران طالبان وامریکایی ها بوده است.
حامد کرزی که قبل از ۱۱ سپتمبر سال ۲۰۰۱ یک چهره ناشناخته برای مردم افغانستان بود، در اصل یکی از مهره های قابل اعتماد دولت امریکا و اهرام قدرت جهانی در سه دهه اخیر تاریخ افغانستان بشمار میرود. حامد کرزی به نسلی از خادمان «مدرن» امریکا و متحدینش تعلق دارد که به قول یکی از کارمندان عالی رتبه سیا در دهه ۸۰ میلادی، «در اولین ملاقات با افرادی مانند کرزی و مسعود خلیلی، ما (امریکایی ها) میدانستیم که اینها چهره های "مدرن" جامعه قبیلوی افغانستان هستند و به عوض جنگ با یک کلاشینکوف بر ضد روسها در کوه های افغانستان، در راه منافع مان در کاخ های سیاست، بهتر و خوبتر خدمت خواهند کرد.» (۱)
کرزی که بعد از مرگ پدرش به حیث خان قبیله پوپلزی نیز برگزیده شده است، بعد از ختم تحصیل و فراگرفتن لسان انگلیسی در هند با آنکه شرایط سفرش به امریکا آماده بوده است، در سال ۱۹۸۳ به پاکستان آمده است و در تنظیم جبهه نجات ملی مجددی به کار آغاز کرده است. کرزی به گفته نک میلس نویسنده کتاب «کرزی» و یکی از استادان پوهنتون در امریکا که چندی هم مشاور مطبوعاتی کرزی در کاخ ریاست جمهوری بوده است، بعد از اولین دعوت از طرف سفارت امریکا در پاکستان به یکی از مشتریان و همکاران دایمی سفارت امریکا و نهاد ها امریکایی در پاکستان مبدل شده است. در تمامی مسایل مربوط به افغانستان و منطقه آقای کرزی یکی از معدود کسانی بوده و میباشد که از اعتماد امریکایی ها برخوردار بوده است. (۲)
کتاب آقای میلس، کتاب هایی را که توسط نویسندگان بریتانوی در مورد امیران و شاهان افغانی در قرن های ۱۹ و ۲۰ نگاشته شده است، بخاطر میآورد؛ که با مهارت های زیاد کوشش شده، به مانند داکتر والتر سایز انگلیسی که سده ها قبل امیر عبدالرحمن خان را «امیر مترقی، که از مدنیت حقیقی اروپا استفاده نمود» خوانده بود، (۳) از آقای کرزی هم یک چهره مترقی ترسیم کند. ولی با تکیه به اینکه در هر مدح و تجلیل رازی نهفته است؛ حقیقت های ناگقته را هم میتوان از لابلای کتاب آقای میلس پیدا کرد. به طور مثال در کتاب آمده است که آقای کرزی یکی از تنظیم کنندگان و مهره های اصلی ملاقات های سران طالبان وامریکایی ها بوده است. که یکی هم ملاقات وزیر خارجه وقت طالبان که کرزی از او بمثابه «دوست خوب خود» یاد کرده است با شاردژفیر سفارت وقت امریکا در پاکستان در سال ۱۹۹۸ میباشد.
از بحث مشاوریت آقای کرزی در یونیکال و دوستی نزدیکش با سناتور سام برون باک (۴) از حزب جمهوری خواهان که یکی از هواداران سر سخت لابی اسرائیل در امریکاست که میخواهد مردم فلسطین باید به دیگر ممالک همجوار عربی فرستاده شوند، میگذریم که در حوصله این مطلب نمیگنجد. فقط، مهمترین مرحله در زندگی آقای کرزی جلسه بن در سال ۲۰۰۱ میلادی ست که به ظاهر برای به قدرت آوردن کرزی به شکل مشروع آن، گام نخست به شمار میرود. در حقیقت تصمیم به قدرت رساندن کرزی در افغانستان مدت ها قبل توسط امریکا گرفته شده و با جوانب درگیر مسله افغانستان در میان گذاشته شده بود. گری برنتسن که مسوولیت سیا در افغانستان را بعد از آغاز حمله نظامی امریکا به افغانستان به عهده داشت، در کتابش مینگارد، «درست چند روز بعد از تصرف کابل توسط ائتلاف شمال، از طرف سیا وظیفه داده شد تا ملاقات داکتر عبدالله مسوول روابط خارجی ائتلاف شمال را با جیمس دوبینس (۵) نماینده خاص دولت امریکا در امور افغانستان، تنظیم گردد. داکتر عبدالله با طیاره سیا به تاشکند، پایتخت اوزبکستان انتقال داده شد و به تاریخ ۱۸ نومبر ۲۰۰۱ با جیمس دوبینس ملاقات کرد. در ملاقات هر دو طرف به رهبری حامد کرزی که اسمش قبلاٌ هم در ملاقات جیمس دوبینس با رئیس سازمان استخباراتی پاکستان (آی سی آی) نیز مطرح شده بود، توافق کردند.» (۶) (توجه شود که موافقتنامه بن به تاریخ ۵ دسمبر ۲۰۰۱ به امضا رسید و ملاقات آقای دوبینس با داکتر عبدالله هفته ها قبل، در ۱۸ نومبر ۲۰۰۱ صورت گرفته است. نگارنده.)
بناءً، مذاکرات بن بر علاوه تقسیم قدرت در میان جناح های منفور و آن هم به شکل مضحک قبیلهیی آن و مایوس کردن و عقده مند ساختن آقای ستار سیرت که بیچاره در بیخبری خیال خوش به قدرت رسیدن را مزه مزه میکرد، بازی دیگری از اهرام قدرت جهانی با مردم مان بود.
امروز آقای کرزی به کمک دوستانش در کمپنی راند (۷) که یک مرکز پالیسی ساز برای نیرو های نظامی امریکا، پنتاگون، اداره امنیت ملی و وزارت خارجه امریکاست خوب فراگرفته است که چگونه با افکار عامه بازی کند و در هر فرصت از آزادی و استقلال افغانستان صحبت کند. واضحاً، آنانی که خود وابسته گی شان به خارجی ها غیر قابل انکار است و خود میدانند که در دروازه های سفارت های خارجی پرورش یافته اند، باید شگرد های عوام فریبی شان شعار آزادی خواهی و عدم وابستگی به بیگانگان باشد.
آقای کرزی که در افغانستان بر استقلالیت و وطن دوستیاش تاکید میکند، در کشور حامیاش از «دوستی» مبالغه آمیز افغانها با امریکا با یک هیجان خاص قبیلهیی یادآور میشود. به تاریخ ۲۱ سپتبر ۲۰۰۶ وی یکجا با ملکه اردن، خانم رنا و رهبر روحانی افریقای جنوبی دسموند توتو، در یک کنفرانس که به ابتکار مرکز جهانی کلینتون در نیویورک ترتیب یافته بود، سخنرانی کرد. در جریان صحبت آقای کرزی به جواب سوال گرداننده کنفرانس آقای فرید ذکریا، در باره اینکه مردم افغانستان در مورد حضور قوای نظامی امریکا و متحدینش چی فکر میکنند، به سبک خاص خودش یک قصه گفت. کرزی گفت، «یک روز با یکی از پدران درد دیده افغان که ده عضو فامیلش را در حمله هوایی نیروهای امریکایی از دست داده بود، ناهار میخوردیم. در همین اثنا فرمانده نیرو های ویژه امریکا داخل اطاق شد. من نمیدانستم که چگونه این دو را باهم معرفی کنم. خلاصه به مرد افغان گفتم که این شخص قومندان عمومی نیرو های امریکایی است. پدر افغان از جا برخاست و بعد از احوال پرسی به فرمانده نیرو های امریکا گفت: شما ده نفر از اعضای فامیل مرا به شمول نواسه هایم کشتید. ولی سه نفر از اعضای فامیل من باقی مانده است، اگر انها هم کشته شوند، فرق نمیکند؛ زیرا من میدانم که شما به خاطر آزادی افغانستان آمده اید و خوش آمدید.» کرزی علاوه کرد که، «این خود نشانه دوستی افغانها به امریکاست.» (۸)
نگارنده که هرچند در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق خورد سال بودم، ولی هنوز هم قصه هایی را از این قماش که گویا از «دوستی خلل ناپذیر افغان ــ شوروی» حکایه میکرد و هر روز از طرف منفورترین ها قلقله میشد، به خاطر دارم. هزاران دریغ و درد که مردم مان سالهاست یک فلم و حشتناک و خونین را مجبوراً و به تکرار تماشا میکنند.
Back to top