د موضوعګانو سرپاڼه

نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ

آقای هوشیار میگوید: زه humanist يم

mehman
12.03.2008

دوستان عزیز سلام بر شما
دیده میشود که شیوۀ بحث بعضی دوستان در مقابل آقای هوشیار از چوکات بحث سالم خارج گردیده و کلمۀ ملحد را به شیوه های گوناگون تعبیر و تعریف مکنند. نزد من هم کلمۀ ملحد به معنی همان بی دین بود که در در فرهنگ فارسی عمید آمده :

ملحد = کافر، بی دین، منکر خداوند، ملاحده جمع .

ولی من در جریان بحث در جائی خواندم که آقای همشیار مینویسد:

.... زه د بشر پر ارزشت عقيده لرم نه د مذهب [color=blue:1c9878c834]زه humanist يم [/color:1c9878c834]
وايم چي د بشر ارزشت تر مذهب ډير لوړ دي .

درقسمت مقالۀ که از صفحۀ پندار نقل کردم میبینیم که Humanist مفهوم وسیعتر از آن دارد که به ملحد خلاصه شود !

هومانیسم
Humanism

مومانیسم«انسان گرایی» تزThese که درحقیقت امربا آمدن انسان به روی کرهء زمین درسرشت انسانها ریشه داشت.
وتا امروزو فردا در ضمیر هرانسان خواهد بود. بعضی ها به این باوراستند که اززمان ظهور مسیحیت هومانیسم ریشه ورنگ گرفته که هومانیسم « باریشه تاریخی »چنین تعریف شده:

هومانیسم {باریشهء تاریخی }
تعریف اول

حدوداً تا 150سال قبل از میلاد مسیح کلماتی چون وحشیگری بربرتاس Berbertas یا غارت پری تاس peritas وبا تخریب یا آنی تاس درمحاورات یونانیان متداول بود که دیگر این کلمات درآستانهءتمدن جدید آمده ازروم به یو نان جایی نداشتند ومی با یست با مفاهیم مخالفی که بیانگر هوش وخرد وتعاون انسانها بوده باشد جاگزین گردند . بنا بر این مناسب ترین این واژه ها کلمه هوما نیسم بود زیرا علاوه بر مفاهیم یاد شده عنصر تعاون وبرابری رانیزباخود داشت که توانست به راحتی وخیلی زود جای قابل ملاحظه ای درتنظیم ارتباطات اجتماعی مردم یونان وروم صاحب شود.
پس از ظهور مسیحیت وانتخاب کلمه ء هومانیسم به عنوان سمبل ونماد برابری وبرادری توسط حضرت مسیح، این کلمه از حیثیت واعتبار بیشتری برخوردار شد که تا امروز درتبیین روابط اجتماعی انسان هابدان تو جه ویژهء مبذول شده است . بدیهی است هومانیسمی که در حقیقت انسان دوستی ،صداقت ،برادری وبرابری ،حس ترحم ،حقوق بشر«Human Rights» اپتی میسمoptimism اصطلاحات و واژه های مترادف دیگر که در غرب امروزه بازار داغی دارد به جزموارد که ریشه؛ اسلامی ندارند همه مشتق شده از «قرآن مجید» کتاب آسمانی مسلمانان میباشد.که با وضاحت کا مل به شرح کلمات یاد شده پرداخته شده ومثال های زیادی به منظوربرقراری روابط نیک انسانها داده شده « انسانها اشرف مخلوقات اند بناعاً شریفانه ومخلصانه زنده گی کردن در کنار هم را نباید فراموش کنند»
درغرب ازقرن ها به این طرف به این تزThese توجه صورت گرفته کتاب ها ومقالات زیادی توسط فلاسفه ، روانشناسان ، وجامعه شناسان وقت دررابطه به چاپ رسیده و منتشرگردیده ،که بدون شک بی اثر نبوده بحث های داغی دریونان باستان، روم ،فرانسه وکشور های دیگر صورت گرفته که بعد از استخراج عقاید وآراء عمومی «public opiunpolling » هر کشور برای خودش بعضی موضوعات را شامل این تز These ساخته اند. .شاید برای بعضی ها سوال خلق شود مکتبی که جهان شمول است وبا وصف بحث های دیالکتیک Dialectic دبالکسین ها «Dialecticians » چرا این تز « These » درحد یک صفت باقی ماند به« دکترین» تبدیل نشد؟ برای روشن شدن موضوع به تعریف هومانیسم « با مفهوم معاصر» مراجعه کنید!

تعریف دوم:هومانیسم{بامفهوم معاصر} Humanism

به نوعی تزی « These » گفته میشود که بیان کنندهء فرم گیری وشکل پذ یری ادراک علمی، ادبی وفرهنگی انسانهاست. یعنی مجموعه ای ازمعرفت روبه اعتلای بشریت برای احترام به انسانیت.
برخی ازفرهنگ ها به جای تز « These » ویا تئوری « Theory » واژهء د کترین « Doctrine » را به کار برده اند که درست نیست.زیرا اولاً مسله انسانیت امری است اعتباری ثانیاً در جوامع مختلف موضوعی است نسبی. به عبارت دیگر ممکن است آنچه راگروهی انسانی وپیشرفته وتکامل یافته از نظرمعنا واخلاق،در رابطه؛ مردم یک جامه بایگدیگر می نامند،درجامعه؛ دیگری مطلقاً آن امور،انسانی ومتمد نانه تلقی نگردد.
مانند مفهوم عام انسانیت درجوامع سرمایه داری با مفهوم مخالفش درجـوامع سوسیالیستی. بنـابر این گروهی که معنقدند هومانیسم یک تزاست وبه عنوان یک صفت هم میتوان به کار برد، به حقیقت نزدیکترند.

تعریف سوم
هومانیسم {با مفهوم فلسفی }

فلسفه ای است مربوط به مجموعه ای ازمعارف روبه اعتلای انسان ها برای به احترام به بشریت که بدان انسان گرایی نیزمیگویند.طرفداران این رشتهء فلسفی میگویند وقتی سخن ازمچوعه؛ معرفت است،یعنی آگاهی همه جانبه؛ مردم واحترام به کلیه امور انسانها،اعم ازامور فیزیکی واخلاقی، یاروحی و معنوی آنها، این احترام نهادن برای اداره؛ بهتر جوامع بشری الزامی است.
یادداشت های بود درمورد هومانیسم « انسانگرای » درغرب برای آگاهی علاقمندان.

سوال اینجاست که چرا به این نهضت تا این هنگام درکشورهای آسیایی پرداخته نشده ویا اگر شده، خیلی مختصر وابتدای بوده درحال که چنین نیست. طوریکی در تعریف هومانیسم « با مفهوم معاصر» خواندید، مسله انسانیت امری است اعتباری، ثانیاً درجوامع مختلف موضوعی است نسبی. به عیارت دیگر ممکن است آنچه را گروهی انسانی وپیشرفته از نظر معنا واخلاق در رابطهء مردم یک جامعه با یکدیگر می نا مند، در جامعهء دیگری مطلقاً آن امورانسانی ومتمدانه تلقی نگردد. پس یه اساس این تعریف معلوم میشود که در جوامع مختلف نظر به دین ومذهب، نژاد ، کلتوروفرهنگ، عرف وعادت تفاوت بساردر روابط اجتماعی و هم زیستی انسانها وجود داشته.
درخاورمیانه به خصوص درافغانستان که هدف اساسی ما معرفی وشناسایی هومانیسم « انسان گرایی » درافغانستان است. میپردازیم ! قسمی که گفته شد درغرب بدون شک که به این عقیده به طور باید وشاید پرداخته شد، که خالی ازارزشهای انسانی نیست. مگراز حقیقت اگر چشم پوشی نکرده باشیم پیامد های نا خوشایندی نیزفضای جامعه را مکدر ساخت، چون با این تئوری وشاخه هایش سیاست وتجارت نیز عجین گردید. یه نام آزادی عقیده وآزادی بیان فحشاء ومنکرات اوج گرفت شخصیت ها واحسا س ها خدشه دارو پا مال شد.
تزها « Thesis» دکترین و ایده های چون آنارشیسم « Anarchism » اپتی میسم « Optimism » سوررآلیسم « Surrealism» لیبرالیسم «Liberalism» ایدآلیسم « Idealism» خلاف ماتریالیسم « Materialism» وغیره درسنگرهای مستحکمی برای دفاع از ضربات مخالفینشان قرار گرفتند. برای نمونه مثال ها ی میاورم با موافقت ومخالفت تان محتوای مطلب را استنتاج کنید!



اپتی میسم: Optimism

خوش بینی، فلسفه؛خوشبینی،نظریه؛ کسانی که حظ لذت را درزنده گی انسان مثبت ولازم میدانند ومعتقد ند که همه چیز درعالم خوب است یا دست کم خوبی بیش ازبدی است،خلاف پسی میسم.
جان لاک فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم از نظر تحلیلگران امور سیاسی – قضایی بنیانگزار فاسفه؛ خوشبینی شناخته میشود، زیرا وی آدمی را طبعیتاً صلح جو ونیک نفس میدانسته است. لاک معتقد بوده انسان براساس حسن نیتی که ذاتاً داراست مایل به کمک وایجاد امور تعاونی است، یه نظر وی همه، افراد جوامع مختلف باید ازآزادی تملک وآزادی تفکر وآزادی سخن گفتن برخوردار باشند.که سرانجام این خصلت یه ایجاد زنده گی اجتماعی –سیاسی می انجامد.

سوررآلیسم: Surrealism

نهضت ادبی که درسال 1924م درفرانسه آغازشد وهدف آن احساس وارایه؛ تخیلات واندیشه های آزاد بی قید وبند بود وپیروان آن معتقد بودن که نویسنده وشاعر باید بدون ملاحظه؛ قیود اخلاقی یاوابستگی ذهنی یا تعصب یا مراعات قواعد ادبی وهنری آنچه راکه به مغز وفکرش خطور میکند برروی کاغذ بیاورد وبیان کند.

لیبرالیسم«Liberalism»

لیبرالیسم که اساساً ازتقاضای آزادی هرچه بیشتر فرد درامور اجتماعی- اقتصادی مایه می گیرد براستدلال قدرتمندی تکیه دارد که آن عبارت ازطبیعت وفرامین طبیعت است. به سخن دیگر نهضتها ی مختلف آزادیخواه همواره یک اصل را مطرح کرده و یک هدف را تعقیب نموده اند که آن اصل وآن هدف عبارت بوده اند ازاصل آزاد به دنیا آمدن فرد با هدف آزاد زنده گی کردن درامان طبیع، یعنی پیروی هرچه بیشتر از قوانین طبیعی برای رفاه نسبی افراد درجامعه ای که زنده گی میکنند.


pattang
12.03.2008

مهمانه خوشې لګيا يې ، بيا خو به کوم ګوند نه جوړوي ?? وروره داخبرې زړې دي څېړنې ته يې حاجت نشته ، خبرې مه زويه د افغاني ، کلتور، پوهې او اسلام په
جوکاټ کې ،هوشيار ملحد دی او که نه ??

زه ګمان نکوم چې ددې سوال ځواب ورکولو ته ،دومره ډېرو پړپړوته ضرورت وي٠
يو شی هېر نکړې چې بيا کچګي کيږې ، دملحداونورو کلمو ارزيابي اوپوهيدل
په  اسلامي دين او افغاني کلتور او فرهنګ پورې تړلي دي ٠


OK
This site uses cookies. By continuing to browse the site, you are agreeing to our use of cookies. Find out more