د موضوعګانو سرپاڼه

نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ

توهم "اصطلاحات ملي"

Bahram
22.02.2008

منیژه باختری

در نشست پنج شنبه پارلمان يكي از پرسش‌هاي جدي نمايندگان خطاب به وزير پيشنهادي فرهنگ و جوانان "تهاجم خزنده عليه اصطلاحات ملي"بود.در اين نوشته بر آن‌ام كه تاملي كوتاه بر دو مفهوم "تهاجم خزنده"و "اصطلاحات ملي" داشته باشم.

به گمانم هيچ انسان چيز فهمي يا زبان شناسي علاقه به تعريف و برشمردن آنچه "اصطلاحات ملي" ناميده مي شود؛ نداشته باشد تا آبروي علمي خود را بر پاي به گرو بگذارد. واژه‌هايي كه برچسب ملي دارند بيشترينه به منظور زور آور نمودن واژه‌هاي پشتو در زبان دري و و مخالفت نا آگاهانه و نادانسته نسبت به طرد واژه‌هايي‌ست كه در ساحات ساير فارسي زبانان غير افغان رايج شده‌اند و بكار برده مي‌شود.

1
هر زباني يك جريان فرهنگي مستقل است كه شامل واژه‌ها، مفاهيم و زبان‌انگاره (رسم الخط) خاص خويش است كه متفاوت از ديگر زبان‌هاست.تحميل و زور آور نمودن كلمه‌هاي زبان پشتو به دري روا نيست و نمي‌توان با انتظار سرعت رشدي همزمان و هماهنگ دو زبان را پيش برد و توسعه داد. هر دري زبان حق دارد كه به گونه‌يي كه درست مي داند سخن بگويد، بخواند و بنويسد. به ياد ندارم كه گاهي يك دري زبان از هموطن پشتون خواسته باشد كه "بايد" آن واژه پشتو را بگويد و اين يكي را نگويد. حال آنكه بسياري از واژه‌هاي پشتو التقاطي و تركيبي از لهجه‌هاي پاكستاني است اما هموطنان پشتون به راحتي به خود حق مي دهند كه حتي به نويسندگان دري زبان با تحكم اصرار كنند كه اين گونه بنويسند و چگونه سخن بگويند.

2
ايستايي براي هر زبان مرگ است.ادب فارسي پس از انقلاب مشروطيت در اوايل سده بيستم در چند دوره دگرگون و بالنده شده است و هر بار موج‌هاي جديدي از زبان‌انگاره‌هاي نو در پاسخ به نياز روز آمد سازي زبان فارسي و برابر يابي واژه‌هاي غربي در زبان فارسي آن را غني ساخته است.در ايران سه دوره فرهنگستان زبان فارسي را تجربه كرده‌اند و امروزه دغدغه بسياري از زبان شناسان فارسي وارد نمودن فهم مدرن و انديشه مدرن و زبان مدرن به زبان فارسي‌ست.چرا كه تنها با زبان مدرن است كه ذهنيت آدمي و شيوه انديشيدن‌ مدرن مي‌شود.

تلاش و كوششي كه فارسي زبانان غير افغان در ترجمه انديشه غربي صرف مي‌كنند به خاطر كم بودن شمار كساني نيست كه انگليسي، آلماني يا فرانسه مي‌دانند، بل تلاشي براي وارد نمودن مفاهيم مدرنيته به زبان و فرهنگ بومي است كه البته اين هم راهي مهم در بومي سازي و در اختيار گيري گوهر مدرنيته است.معماي انديشه غربي در زبان و فرهنگ غرب نهفته است و تا به زبان خودي ترجمه نشود مفاهيم آن وارد زمينه فرهنگ بومي و دايره زبان و رفتار ما نمي گردد.

از طرف ديگر اين واقعيت را هم بدانيم كه جز كساني كه در يك رشته تخصصي تحصيل و تحقيق مي‌كنند دشوار است كه عموم كتابهاي تخصصي را به زبان اصلي بخوانند. از دوستاني كه در جرمني، انگليس، كانادا يا امريكاست بارها پرسيده‌ام كه كدام كتابها و منابع مهم را به زبان اصلي خوانده‌اند!

باري تلاش نويسندگان و مترجمان غير افغان براي ترجمه و باز نمودن مفاهيم مدرن به واژه‌سازي و مفهوم سازي گسترده‌يي انجاميده است. حال آنكه دري ما افغانها و تاجيكي از حد يك گويش گفتاري كوچه و بازار پيش‌تر نرفته است، چگونه ممكن است نويسنده يا گوينده‌يي به اين چند واژه كم معنا و كوچه-بازاري اكتفا كند و اثري علمي بيافريند يا رسا و درست سخن گفته بتواند اگر ذهن اش مدام در چارچوب اين تعصب خام‌ انديشانه گرفتار باشد كه مبادا واژه‌يي به كار برد كه در خارج از افغانستان رايج گرديده است.

ما افغانها و تاجيك‌ها نه يك فرهنگستان زبان داريم و نه تعداد زبان شناسان‌مان از تعداد انگشتان يك دست فراتر مي‌رود. با آنهم اصراري جاهلانه مي‌شود كه دري جدا از فارسي و يك زبان مستقل تعريف شود. در واقع "دري"، "تاجيكي" و "فارسي" يك زبان است در چند گويش و فرو كاستن هر گويش به يك زبان مستقل فقط سياست ايستا كردن روند گسترش اين زبان و جدا نمودن حوزه‌هاي فرهنگي مشترك است.حتي اگر روزي-روزگاري فرهنگستاني در افغانستان بنا كنيم آيا منطقي خواهد بود كه بنياد آن بر اين انديشه استوار باشد كه "دري" يك زبان مستقل از فارسي و تاجيكي است؟!

3
رشد و دگرگوني زباني كليد تغيير ذهن، فكر و انديشه، باورها و در نهايت رفتار ماست و من از اين زاويه، تحول زباني را مقدمه تحول فكري و اجتماعي براي برون آيي از عصر پيشامدرن مي دانم. هم دري و هم پشتو بايد متحول شود.

در يك زمان و در يك برنامه گاهي به دري چند جمله هم به پشتو بگوييم. درست‌تر اين تواند بود كه يك برنامه يا سخنراني به يك زبان و برنامه‌ ديگر يا تلوزيون ديگر به زبان ديگر باشد. شايد در اين وضع بينندگان برنامه به پشتو كم شود چرا كه حتي خود پشتو زبانان هم برنامه‌هاي دري را خوش‌تر دارند. مقصر كيست و چاره چيست؟ آيا درست است براي حفظ زبان پشتو آن را به دري آويزان كنند؟! آيا بهتر نيست يك فرهنگستان پشتو جديد درست كنند و به رشد و غني‌سازي زبان شان همت كنند بدون اينكه نگران پيشرفت دري باشند.

4
چرا يك دري زبان مجبور است واژه‌ي "پوهنتون"را به جاي دانشگاه، "ستره محكمه"را به جاي دادگاه عالي، "ولسي جرگه" را به جاي مجلس نمايندگان، "وات" را به جاي خيابان در هنگام سخن گفتن دري به كار برد و حتي دانشجويان زبان دري مجبور باشند هر روز به "پوهنحي ادبيات" به جاي دانشكده ادبيات بروند! چرا همه واژه‌هايي كه "ملي" مي نامند از يك زبان است. لابد واژه‌هاي دري، ازبيكي و ... غير ملي هستند!

در تمام كشورهايي كه دو يا چند زبان رسمي است، منظور اين است كه مكاتبات اداري رسمي به هر كدام از دو زبان معتبر است و در سازمان ملل متحد كه پنج زبان رسمي است منظور اين است كه اسناد اين سازمان به هر كدام از اين پنج زبان ارزش يكسان حقوقي دارد نه اينكه در يك سند، خط اول به انگليسي و دوم به فرانسوي و ... خط پنجم به عربي نوشته شود.

5
پس ماندگي پشتو به خاطر كمي ساختار دروني اين زبان است و نياز نويسندگان دري به واژه‌هاي جديد كه غير افغانها ساخته‌اند نيز فقط نتيجه كم كاري نويسندگان افغان است نه عامل ديگر.

آن‌چه "تهاجم خزنده" مي‌نامند واقعيت ندارد، توهمي بيش نيست. امري كاملاً طبيعي‌ست به همان سان كه آب به سرازيري روان مي شود نه سر بالايي. واژه‌ها و مفاهيم نيز از جايي كه ساخته مي‌شود به جايي كه نياز است وارد مي‌شود و هيچ خرد سليمي اين را بد نمي‌داند و توطئه نمي انگارد. غني سازي زبان نيك است چه از اثر حركت در درون جغرافياي زبان فارسي دري، وام‌گيري از زبان‌هاي ديگر يا واژه‌سازي نویسندگان و زبان شناسان باشد.

روزنامه نويسي نثر فارسي را متحول كرده است زبان شناسان با بهره گيري از دستور زبان فارسي تركيب‌هاي نو مي‌سازند و نويسندگان خلاق از واژه‌ها و تركيب‌هاي نو بهره مي‌گيرند و كلمات و عباراتي نيز در كوچه و بازار و در گفتار روزمره سر زبانها مي‌افتد و بر دل مي نشيند و رايج مي‌گردد٬ باور ندارم كه زبان را از راه دستورهاي زور آور سياسي كنترل بتوان كرد. حتي هر نوع يكدست سازي زبان از سوي هر جمعي يا فرهنگستاني يا بزرگان ادب هم روا نيست و خلاقيت‌هاي زباني را خفه مي كند.


13م ميلمه
24.02.2008

نجیب الله عبدالرحیم زاده
آلمان ــ ۲۰ فبروری ۲۰۰۸

[color=yellow:6a2d4dcf1b]غوغای د یگر
تحریکات نوین [/color:6a2d4dcf1b]

دراین روزهاغوغای عجیبی ازطریق وسایل ارتباط جمعی براه انداخته شده است که هدف ومقصد آن مشخص ومعلوم است. قبل ازاینکه به اصل مطلب بپردازم میخواهم خاطرنشان سازم که من به تمامی اقوام، زبانها و مذاهب هموطنانم (اعم از پشتون وغیرپشتون) منحیث عزیزانم قلباً احترام دارم و هرکدام شان در قلبم جا دارند. اما به صراحت و به جرأت باید اعلام نمود که هرکسیکه برای ایجاد تفرقه و خصومت میان اقوام باهم برادر افغان تلاش مینماید ــ آن هم درین مقطع زمانی بسیارحساس کشورــ دشمن خطرناک و خصم ملت و میهن ما میباشد، به خصوص آنهاییکه عمداً و به دستور و اشاره ی اجانب و اغیار به ادامه ای اعمال شوم ضد وحدت ملی و ضد منافع ملی کشور عمل مینمایند. مردم رنجدیده و جنگ زده ما هنوز از مصیبت جنگ تحمیلی و برادرکشی یا فاجعه قرن، رهایی نیافته و هنوز از میان دود و باروت و رگبار مرمی و ماین مجال آن را نیافته اند که به عوامل و عاملین و حاملین فاجعه قرن «جنگ افغانستان» (بازی بزرگ) را کاملاً شناسایی نمایند و مرز میان دوست و دشمن را به خوبی تمیز و تعیین کنند که اینک خصم میهن ما بعد از ناکامی پلان تجزیه افغانستان و تلاشها برای فدرالیزم، برای ادامه و تعمیق جنگ و دشمنی میان مردم ما بازهم هیزم چینی میکنند.

آغازاین فعالیتها آنگاه ملموس و احساس شد که سالهای اخیر حاکمیت حزب وطن عده ای روشنفکرنماهای تاریک اندیش تلاشهایرا آغاز نمودند که از آن بوی دشمنی و ایجاد تفرقه و مخاصمت میان اقوام باهم برادر و ملت واحد مان فعالانه براه افتاد و دست های از خارج به دامن زدن به آتش این مخاصمت کاملاً ملموس بود، و نسبت ادامه ی جنگ تمام عیارعلیه حاکمیت وقت، توانایی مقابله با این پدیده مشکل و حتی ناممکن بود، خصوصاً وقتیکه عده ای از داخل حاکمیت نیز دراین « پروسه » و دراین « راستا » سهیم شده و صدای دفاع از «حقوق اقلیت» های افغانستان را زمزمه کردند و بالاخره با همین شیوه ی ضد ملی باعث عقیم ساختن پلان صلح ملل متحد و مصالح ملی، سقوط حاکمیت دولتی، و از هم پاشی اردوی ملی و در نتیجه باعث جنگهای تنظیمی و ویرانی شهر کابل و فاجعه سالهای ۱۹۹۲-۱۹۹۶ درکشورشدند.

[color=yellow:6a2d4dcf1b]اخیراً خبر « داغ » اینست که :[/color:6a2d4dcf1b]

ژورنالیستی در ولایت بلخ (مرکز غوغاها...) که برای تلویزیون ملی یا تلویزیون دولتی ایفای وظیفه میکرد در گزارشات خویش به جای کلمات پوهنتون، پوهنځی و... کلمات دانشگاه و دانشکده و... را بکار برده، باکثرمعاش (که در ادارات دولتی یک امر کاملاً معمول و مروج است) توبیخ شده واین اقا هم این «ظلم واستبداد» را بهانه قرار داده برای جلب توجه ارباب آنطرف و اینطرف مرزهای خود و برای «نام کشیدن و در چقوری نشستن» را پیشه کرده و به داد از بیداد و واویلا پرداخته و برای اعضای ارکسترکورس نوازان برون مرزی و درون مرزی خود کمپوز، سوژه، تم و تاپیک خوبی را ارایه داشت: [color=white:6a2d4dcf1b]ببینید یا ایهناس! ما را نمیگذارند که به زبان خود صحبت کنیم (!!)[/color:6a2d4dcf1b]
من درحالیکه از سایرکارکردهای وزارت اطلاعات و کلتور (یا فرهنگ) دفاع نمیکنم و درپی تایید همه موضع گیریهای شان نمی باشم اما در این مورد باید به صراحت نوشت که: این حق و وظیفه ای مسوولین امور است که جلو تخلف از قانون و سرپیچی از مواد قانون اساسی را اجازه نداده به متخلفین جزای لازم دهد.

جای بسیار تعجب است که زمانی برای اثبات وطن دوستی و افتخار به افغانیت و افغان بودن همه در انتخاب اسمای پشتو برای خود و اطفال خود و حتی خود را به اقوام پشتون پیوند دادن ولو پشتون هم نبودیم سعی و تلاش میکردیم و حتی در تذکره ی تابعیت یا به اصطلاح پاکسازان «[color=yellow:6a2d4dcf1b]شناس نامه ی شهروندی[/color:6a2d4dcf1b]» ملیت یا قوم خود را پشتون نوشته وبا خویشاوندی با پشتونها مباهات مینمودیم ولی حالا عده ای نه تنها خود را از جنوب به شمال زده و خود را شمالی و منصوب به خراسان، نه افغانستان دانسته و از ایرانی هم ایرانیترشده اند، تعجب دراین نیست که چرا کسی خود را منصوب به کدام قوم وملیت میداند، بلکه تعجب در اینجاست که چرا این افراد ماش مانند به نرخ روز و مطابق نبض بازار در تغیر و تبدیل موضع و موقف و چهره ی خود بوده اند.

فقرهء اخير ماده ۱۶ قانون اساسى، حكم مينمايد كه: مصطلحات (اصطلاحات) علمي و ادارى ملي موجود در کشور حفظ مي گردد. یعنی مصطلحات و ترمینولوژی موجود و رايج در زبان هاى درى و پشتو اصولاً محفوظ ميباشد، افراد جامعه به میل و سليقه خود حق ندارند در آن تصرف نمايند.
«قاعده حقوقي است كه «ابقاء الاصل على ما كان» اساساً اصل يك شى به آنچه در قديم بود، رجعت ميكند. مصطلحات [color=white:6a2d4dcf1b]چون پوهنتون، پوهنځى، ډگروال، بريدمن، ولسى جرگه، مشرانو جرگه، شوراى ملى، لويه جرگه، ستره محكمه، لوى څارنوال و... رواج عام و تام در جامعه ما داشته، [/color:6a2d4dcf1b]ازينرو قانون بر ابقاء اصل آن تاكيد نموده. البته افراد جامعه ميتوانند بدون تكليف در مباحث و نوشته هاى خود از الفاظ مترادف آن استفاده نمايند، ولى قانون اساسى در امور رسمى بر استعمال همين مراوده تاكيد ميكند...»

به نظرمن اگر [color=white:6a2d4dcf1b]آن عده هموطنان ما که به اصطلاحات و «واژه ها» ی فارسی ایرانی زیاد علاقه و دلچسپی دارند میتوانند در مطبوعات ورسانه های پارسی پهلوی زبان که شمارشان کمترنیست بگویند و بنویسند مگر در تلویزیون ملی یا دولتی که صدای دولت و حاکمیت میباشد استعمال «واژه ها» ی آنچنانی ولو برای خوشی خاطر نازنین «داداش» های ایرانی ما باشد مجاز و روا نمیباشد[/color:6a2d4dcf1b].

این دوستان نویسنده، ژورنالیست، محقق، کارشناس، تحلیلگر... ما که مایل به «پاکسازی» زبان شیرین دری ــ ببخشید پارسی ــ میباشند پس بیایند این زبان را از همه کلمات اجنبی «پاکسازی» کنیم:

اول تصفیه را باید از زبانهای عربی، ترکی، لاتین و انگلیسی و حتی تاجکی و بعداً پشتو آغازنماییم. درقدم اول از اسما و یا نامهای خود باید شروع نمود: عبد الله = بنده خدا؛

بریالی = کامیاب (موفغ)؛ زمری = شیر؛ پلوشه = اشعه یا شعله؛ ځلمی = جوان؛ اولاد= بچه ها؛ اتل = قهرمان؛ تورپیکی = کاکل سیاه؛ زرغونه = سبزه؛

[color=yellow:6a2d4dcf1b]دګروال، دګرمن، جګړن، بریدمن و...= سرتیپ، سرگرد ...؛ قوماندان = فرمانده؛ اردو = ارتش (آنهم با تلفظ ناقص).[/color:6a2d4dcf1b]
التبه تاحال بسیاری ازاین «واژه ها» در مکالمات «پاکسازان» «نهادینه» شده و کار دراین «راستا» جریان داشته که سرعت و بطالت این «پروسه» «شفاف» نیست، مانند لغت = واژه، پنجصد = پان صد، هرات = هه رات، قوماندان = فرمان ۱۰ (فرمانده) و...

هموطنان گرامی! بیائید به خاطر خونهای شهدا، بخاطر اشکهای یتیمان برهنه پا در زمستان سرد امسال و سالهای آینده، بخاطر شیون و ناله ی بیوه زنان، بروی گریه و شکوه های معلولین جنگ تحمیل شده، به خاطر ویرانه های سالهای جنگ کشور، دگر از چراغانسراهای پررنگ غرب، از جوار قصر سفید، از برج ایفل در شام پاریس، از ساحل مانش و اطراف راین، از جوار برج بگ بن و ازعشرت سراهای پر زرق و برق دنیای «آزاد» و «دمکرات» به دامن زدن به آتش مخاصمت و دشمنی میان اقوام باهم برادر کشور دست برداریم، بگذاریم تا برادر کارگر و فروشنده کندهاری و لغمانی و... بابرادر زحمتکش هزاره، تاجیک ازبیک... ما در یک کاسه و در پهلوی هم یک لقمه نان تر و یا خشک خود را چند صباحی به آرامی صرف نمایند. بس است دگر سالها این روشنفکرنماهای تاریک اندیش برای ادامه ی جنگ در کشور از دورها کورسهای رزمی ونواهای تحریک آمیز نواختند و سردادند.

[color=white:6a2d4dcf1b]عاملین برادر کشی و جنگ!! بروید از هموطنان خویش در ایران بپرسید که قصه های «داداشها» و «آبجی های» تانرا برایتان بیان دارند [/color:6a2d4dcf1b]ــ از استاد نجیب الله مایل هروی و استاد حیات الله که تقریبا ۴۰ سال در خدمت زبان پارسی پهلوی در «دانشگاهای» ایران بوده اند بپرسید و از سرنوشت شان پند و عبرت بگیرید.


ehsas
27.02.2008

عزتمنوګډونوالو ، د ښاغلي غمخور ليکنه د موضوع سره د تړاو لرلو لامله، دلته وړاندې شوه :-

[color=blue:5a24a6e782]دا يې د نېک اندېش نظر، بد اندېش به يې څه وايي؟ [/color:5a24a6e782]
حبيب الله غمخور ٨ / ١٢ / ١٣٨٦ هـ ل | 2008-02-27 00:40:00 م

که پښتون اوکه تاجک که ترکمن يې
که ازبک اوهزاره ددې وطن یې
دښمن غواړي چي له مانه تاجداکړی
پام دي وکړه ته اعضا ددي بدن یې

په افغانستان کې ټولو ژبو اودژبو ويونکوته درناوی دټولو ملی دنده او وجيبه ده

دژبو تر منځ بحث اوسالمه سيالي ډير ښه اوپر ځاي کاردی ، همدا معقوله سيالي ددې لامل گرځي تر څو ژبه دپياوړتيا او علمی کيدو په لورگامونه واخلی .

تر دې وړاندي چې دنيک انديش يابد انديش پر ليکنه خبري وکړم يوې مسلې ته دټولو درنو لوستونکو اوهغو چې دافغانانو سره دښمنی لري پام را اړوم :

افغانستان پنځه زره کلن تاريخ لري داتاريخ دټولو ښو اوبدو سره پدې هيواد کې اوسېدونکو افغانو پوري اړه لري ،داسي نشی کيداي چې ښه دې يو قوم اوبد دی د بل قوم په نصيب شی .

که دادځينو افغان دښمنو په مزاج برابر تاريخي حوادث وڅېړو په افغانستان کې هيڅ يوۀ پاچا ،امير، جمهور ریيس دقومی اړيکوپر بنياد دخلکو سره برخورد ندی کړی ،هغوي هغه څه کول چې دوي غوښتل اودهغه چا سره مخالف وه چې ددوي سره ئي مخالفت کاوه . زه ځکه لنډه خبره کوم چې ليکنه دلوستلو تر حوصلې ونه وزی .

دافغانستان دتاريخ پدغه موده کې په افغانستان کې دغلامی دوران مخ پر ختمېدو اودفيوډالي مناسبات مخ پر غوړېدوه ،ظلم اواستبداد هم په هغه پيمانه و،خو داټولو قومي بڼه نه بلکه طبقاتی بڼه درلوده ،که کوم پاچا اومحلی واکمن دچاسر پرېکړی نوداکار ئي په ټولوقومونو کې دخپلو مخالفينو سره کړی دي اوکه ئي کوم چاته امتيازورکړی هم ورته عمل شوی دی .يعنی دوخت حاکمانو دخپل حاکميت دساتلو لپاره دافغانستان دهر قوم دشتمن (بډاي ) اوپه سيمه کې داعتبار خاوندی کورنۍ درناوی کړی ،دهغوپه امر ئي خلک زندانی اوځينې ئې بيا له زندانه راخلاص کړی دي .

پدې لنډه خبره غواړم دا څرگنده کړم چې دپاچاهانو په کوم قوم پوري تړل اوبيا هغه قوم دپاچاپه کړنو ملامت گڼل له انصاف اوکه څوک مسلمان وي له اسلاميت نه ليري خبره ده . ځيني کسان چې پرون ئي دسياسي اويامذهبی اډيالوژيگانو پر بنياد سرحد نه مانه اوټول ئي يو گڼل اوس چې داډول کاروان تر منزل گاه پوري ونشو رسېدلاي اودولسونوپر بدبختيو،خواريو اوغريبيو راټوکېدلي شتمن کسان اوډلې غواړي په سيمه اودهغې جملې په افغانستان کې خپلې اودخپلو بهرنيو ملاتړو موخی تر سره کړی نوپه يوه اوبله بڼه دولسونوپه منځ کې اختلافاتو ته لمن وهی ،داکېداي سي ژبنی وي ،قومی ،يامذهبي اوياهم سياسی وی .

اوس چې په افغانستان کې زموږ دولس دښمنان د پوځی لاس وهنو اوترهگرودرالېږلوتر څنگ دافغان ولس په بې اتفاقیو کې هم خپلی گټی وينی نوئي خپلو لاسپو څو ته هدايت ورکړ چې ددې ملک ديوۀ لوي اکثريت سره دمخا لفت اودهغوی دسپکاوی او له ژبې سره ئې ددښمنۍ لارخپله کړی ،چې داکار دشوروی يرغل دپيل په دوران کې را پيل اودبي ۵۲ الوتکو لويو وزرونو نورهم وغوړاوۀ .

که داسي نه ده نو ددغه يو ساده سوال جواب به څه وی : همدا اوس دچاپی،ږغيزاو عکسی(کتابو،مجلو، اونيزو،ورځپاڼو، ويب پاڼو، راډيو اوتلويزيون) له لاری يو شمير پېژندل شوی کسان اوډلي شپه او ورځ تلاښ کوی دملت دحقوقوددفاع ترنامه لاندی افغانی اصيل کلتور چي دسيمي دبل هر ولس تر کلتور اوږد تاريخ لري دايرانی کلتور،ژبې ،لهجې اونورفرهنگی توکو تر تاثير اوسويري لاندي داسي راولي چې دورکېدو خواته ئي لارپرانيزي ،دا کسان پخوا چيري وۀ ؟؟؟ وايي عبدالرحمن خان ظلم کړی ،شاه محمود خان کړی چا اوچا . . . هغوي ډير پخوا مړه شوی دي هډونه ئي خاوري شول .داپنځوس په بل حساب سل کاله ارامه ارامی وه ،آسمان پورته ځمکه کښته وه ، داپنځه کاله کيږی يو ځل ټول راگرم شول اودژبې يامذهب ددفاع تر نامه لاندی ئي مټي رانغښتي ، نارې سورې ئي سر کړې . پرون مې په اريايي سايټ کې يوه مقاله د څرک نوریال نومي په قلم چې مستعار نوم دی د((خرم صاحب د خدای روی ته وگوره، مکوه!)) تر عنوان لاندي ولوستل . دغه محترم ته غواړم دومره عرض وکړم ،چې دې مسئلې ته دخرم نوم ورکول اشتباه اوتيروتنه ده . زماهم دادريمه ليکنه ده ، لومړی زه دوزيرانو مدافع نه يم اوله بلې خوا زه ځان تر هرچاپه افغانستان اوافغانانو پوري تړلي بولم ،هيڅ يو افغان اوپه ځانگړې توگه دسالم عقل خاوند پښتون دې خبري ته لمن نه وهی چې په هيواد کښي ئي قومی ياژبنی اختلافات راوپاريږي . همدا سايټ چي ستاسو مقاله ئي نشر کړې ،يو وخت ماهم قلمی همکاری ورسره درلوده ،خوهيڅ وخت ئې زما هغه ليکنې چې افغان دښمنه ئي رسواکول نه خپرولې ،دوي دپښتو ژبې يوازي هغه ليکنې خپروی چې ددوي پکښي گټه وی .همدا دليل شو چې ماخپله همکاري ورسره پرېکړه ، خوکه تاسو ځانته زحمت ورکړی په همدې اويانورو متعصبو سايټو کې دژبې او قومونو په هکله خپرې شوی ليکنې ولولۍ پدې پوره باورلرم چې سد به مو سرته راشی . زه او ټول ستاسو سره پدې قانع دی ، دهغه سړی سره چي په مردارو اوبو کې ولاړ وی اوتاپاک کالی اغوستی وي داوبوپاشلولوبه تير وتنه ده .خوپه يوه خبره هم بايد ټول ځان پوه کړی چې دلته دپښتو اودري ژبې تر منځ داختلاف يو ټکی هم نشته ،موږ ته زموږ په هيوادکې ټولي مروجه ژبې دخپلې مورنی ژبې غوندي گرانی دي . دلته يوازي دپردودنوکرانودافغان دښمنه تلاښونو اوايرانی اخوندانودهغوهڅو په مقابل کې مقاومت دی کوم چې غواړي زموږ مروجه ژبې اولهجې د پهلوی فارسی اوايرانی لهجې قربانی کړی . پدې راپورته شوې خبره کې يوازي ستاسو په اصطلاح پښتنو ليکنې ندي کړی اونه ئې حساسيت ښودلئ دی ،که تاسوپه دری ژبه نوري پاڼئ ولولئ اوياهلته دليکوالو ليکني پدې اړه ولولی ډير شيان به درته روښانه سی اوباور به مو راسي چې موږ ډير لږ ليکلي . زه خپله پدې باور يم چې پښتانه اوغير پښتانه ټول دامسئوليت لری چې دواحد افغانستان دمروجه ژبو اوکلتور څخه دهر پردی هغه کلتوری تجاوز په مقابل کې چې تاثيرات یې منفی وی ملي مقاومت وکړی .

محترمه دوزارت نوم هيڅ ندی مطرح شوی داخوايران پلوو مطرح کړی دي اوهغه هم غلط ،داځکه چې ددې وزارت نوم دظاهر شاه په وخت کې داطلاعاتو اوکلتور وزارت و دانوم خو ددې وزارت پخوانی وزير چې اوس په هند کې دافغانستان استازی دی سره لدې چې ډير پدې باور دی چې هغه دايران استازی دي هغه واړاوۀ اودکلتورپر ځاي ئې فرهنگ وليکۀ ،دادځوانانو وروستاړی دکرزی صاحب ډالی ده چې پوري وتړل شوه ،يوځل ئې ځوانانو لپاره وزارت جوړکړبل ځل ئي دبل وزارت په نوم کي ورځاي کړ .همدا ډول گالری دلومړی ورځی ملي گالري وه ،دانوی نوم (( ‎نگارستان )) هم دهغه ايران پلو وزير تحفه ده .

په هر صورت هيله می داده چې پښتوژبی ليکوال دنوروپه څير پښتانه پدې ملامت نکړی چې گويا داخبره پښتنو راښورولې ده ،تر څو پښتون دښمنه ئي پر سر وگرځوي اوخپله سياسي استفاده ترې وکړی لکه چې همدا اوس له بده مرغه ديوشمير کسانو له نومونو څخه همدا ډول ناوړه استفاده کوی .خوپښتانه داحق لري پرخپل ملی کلتور،ملي ترمينالوژی باندي دهر گاونډی هيواد اوپه ځانگړې توگه دايراني يرغل مخه ونيسي . پښتنوته پدې خاطر نصيحت کول چې له خپلي ژبې نه تيرشی هيچاته په هيڅ بڼه دمنلو وړندی ،دهمدې نصحيتوپايله داشوه چي اوس يوشمير خرڅ شوی وایی تاسوبېله يوې پټي خزانې بل کوم کتاب نلری ، او ياداچې ددوي په اصطلاح فارسی په ټول افغانستان کې عامه ژبه ده ،ملی بڼه لري اويوازي همدا يوه ژبه بايد ملي وی ،په يوه خبره بايد سر سره خلاص کړو چې ايرانی چارواکي دډير پخوا غواړي پهلوی فارسی دټولي سيمی ژبه وی اودنوروژبوکمبله ټوله شی .

بنأ هيله منديو چې دې مسئلې ته ژبو دجگړې رنگ څوک ورنکړی ،دلته يوازی دکلتوري يرغل اوايراني لاسپوڅوسره دمخالفت مسئله مطرح ده اوبس .

رابه شودليکنی اصلی او اساسي لامل ته دغه سړی هم چي ځانته ليکوال وایی دنيک انديش په مستعار نامه داليکنه کړې ،يوه خبره اړينه بولم چې پدې ورستيو کښي که تاسو پام کړی وي ټولی هغه ليکنې چې پاروونکی اوافغاندښمنه خصوصيات لري په بدلو نومونو خپريږي ،البته يوڅودگوتوپه شمار کسان چې غواړي پر خپلو دا ډول ليکنوعلنی تجارت وکړی او امتيازتر لاسه کړی هغوي هم په لومړی سرکې په مستعارو نوموول خوډير ژر رسواشول اوس په خپلو نومو ليکنې کوی ،ډيره اساسي خبره داهم ده چې دايران استخباراتی دري واړه شبکې غواړي په افغانستان کې دفرهنگی اختلافاتو درازېړېدوپه موخه په بدلو اومستعارونومو خپله ليکني کوی ،له همدې امله ډير څېړونکی پدې باوردی چې پدې مسئله کې ايراني چارواکي يوازي په افغانستان کې پر خپلو گمارل شووکسانو تکيه نه کوی بلکه خپله هم ميدان ته په بدل نامه وردانگی . له همدي امله زه پدې باوريم چې داليکنه هم دافغان نده ځکه څنگه کېداي شی يوافغان په خپل هيواد کې دنوروقومونو پر خلاف داسي څه وليکی ،په هر حال زه کوښښ کوم ددې ليکنې يو لږ څه مسايل سمدلاسه ځاي پر ځاي بيله زياتي تبصرې نه جواب کړم .

داښاغلی ليکی :

اين خرم خان را ببينيدكه دست به چه كارهاي دراين عصرجديد ميزندوزبان قبيله را با نابودي زبان همه اي مردم افغانستان جاگزين كرده به ادا كننده گان واژه زبان مادري، فارسي دري مجازات تعيين ميكند؟! . . . استادان گرامي، ناظمي، باختري، زرياب،داكتر رويين،مهرين، بيژنپور،پدرام،سياه سنگ، رهبين، بارش، حميرانگهت دستگيرزاده ، خانم زرياب ، خانم بها وصدها شاعرونويسنده اي زبدهء كشورچه در داخل وچه در خارج كشور، در برابراين كارواين پندار وزير فرهنگ، چه عكس العمل خواهيد داشت؟ لدې داروښانه معلوميږي چې دوي غواړي دايادشوی کسان راوپاروی چې تاسو لاورته گوری ،ولي چوپ ناست ياست ،سره لدې چې په پورته يادشووکسانوکې يوشمير بياهم مستعار نومونه دي اويوشمير ئي همدا کسان دي چې هر لحظه دقبيله سالار تر نامه لاندی دهيواد لوي اکثريت ته سپکی سپوري وایی اوغلطی ليکنې کوی ټول تاريخي حقايق په بدله اوغلطه بڼه خلکوته وړاندي کوی . دې ټولوته تر خطاب وروسته يودم پر عطامحمد نور دبلخ والي باندي بې واره حمله کوي او ليکی ...استاد عطا محمد نور استاندار(والي) بلخ، بازهم ازسيستم استبدادي دولت مركزي پشتيباني خواهيد كرد؟ وحكومت مردم بر مردم راجرم جدا سازي كشور خواهيد دانست؟ د هغۀ پر حال دتمسا اوښکي تويوی ،کله نصيحت ورته کوی خوبيرته خپل اصلي هدف ته راځی وايي اين بيان ريس فرهنگ شما تف گنديده اي فاشيزم به روي زبان شيرين فارسي دري نمي پاشد؟ اين اقا چه حق دارد كه انسانهارا دراين عصرمانع بيان واژه مادريشان شود؟ بلې رښتيا هم دادی تاسو خپله واياست چې دا ښاغلی ايرانی دي ځکه افغاني مور دته په دری ژبه داندی ورښودلي، دا ايرانی مور يوۀ ايراني زوي ته ورزده کوی . له همدي امله هم عطامحمد نور پر حق وچي دهغه نه ئې ملاتړ ونکړ ،ځکه هغه په افغانستان کې دافغاني دولت مامور دی بايد اساسي قانون پلی کړی .

اين اقاي وزيرفرهنگ گريز، ضد فرهنگ اينقدر بيخبر است كه بازهم مانند تبار مستبدش مردم را وادار به پذيرش واژه هاي بي تاريخ وساخته وباخته اي پشتو تولنه را كه در بدل پول ملت خراسان ساخته وطرح ريزي شده اند، ميكند!

ښه ئي ويلي څوک چې خداي شرموی بنده یې نسي ساتلاي ،دورايه معلومېږي چې خراسانی دی ،استخبارات هم کله کله غلطي کوی دابې خوارکی پدي ندئ خبر چې په ټولو هيوادوکې نه يوازي دژبې په هکله بلکه ټول علمی مسايل علمی اکاډوميو کې څېړل کيږي اودهرې مسلې په هکله هلته لازمی پرېکړې کيږي ،په افغانستان کې هغه وخت پشتو ټولنه يوازنی علمی مرکزو چې کولاي ئي شول دداسي مسايلو په هکله پرېکړي وکړی ،هغوي ته افغانستان له بودجې نه معاش ورکول کېدۀ نه دخراسان له خزانې څخه . داچې يو وخت وداسيمه عربو دخراسان په نامه يادوله اوياشاعرانو په خپلو شعرونوکې ددې خبري يادونه کړې هلته ئي هم يوازي ددغو متعصيبو کليو اوکوڅوته خراسان ندي ويلی ،اونه اريانا ددوي دکوردمخ دغولي نوم و.

دايران استخبارات هغوته چې دري ژبي دی اوچوپ دي زيات په قهر دي چې پدې جمله کې دهغوي قهر له ورايه څرگندېږي : اين فاشيستان معاصر وافغان ملتان كه بسياري كسان غير پشتو را تحميق كرده اند واز آنها سوي استفاده ميبرند. غواړي دبلخ والی پر احساساتوراولي اوهغه ته نصيحت کوی ،څرنگه چې ليکوال ايرانی دي نودافغانی کلتورپه باريکيو نه پوهيږي هغه ته خطاب کوي وايي : ((آقاي استاد عطامحمد نور! برشما است كه دراين باره دقت نمايد وگسست فرهنگي واز خود بيگانگي تا اين سرحد بس است واگر بيشتر ازاين گسترش يابد واز جانب شما هم مورد حمايه قرار گيرد، شايعه بعضي مردم كه ميگويند، استاد عطا محمد نور هم از باشندگان اصيل بلخ ني، بلكه از جمله اي ناقلين فرهنگ تباه كن است، با حقيقت نزديك خواهد گرديد،مااين فارسي گويان قلابي را كم نداريم .)) يعني دبلخ والی هم يوله قلابي گويانوڅخه دی .

خو ددې بې وطنه په مقابل کې به زموږ يودري ژبی هيوادوال روح الله روحاني ليکی :

((اما واقعيت اين است كه اصل اختلاف در همه جا بوده و هست واين امر نه تنها بد نيست بلكه عامل تحول، دگرگوني و پيشرفت است و طرح چنين مباحث در رسانه هاي كشور را بايد به فال نيك گرفت .بدون ترديد ناديده انگاشتن فرهنگ، زبان و رسومات يك ملت و تلاش در جهت حذف تمايزات فرهنگي آنان امري است ناممكن ، حال چه اين ملت پشتو زبانان و افغانهاي ساكن در كشور ، يا تاجيك ها هزاره ها واوزبيك هاي هموطن ما باشد. ))

نيک انديش وړاندي ليکی ((ميگويد كه واژه « بلخ» از پشتوگرفته شده است ! شك نيست كه آريايها داراي قبايل مختلف وزبانهاي گوناگون بوده اند. )) داښه خبره ده چې دا ايرانی گوډاگی دامنی چې په ارياناکې مختلفوقومونو ژوند کاوۀ،خودومره نه پوهېږي چې ديوې سيمی نوم دهغې سيمي داوسېدونکوپه ژبه اېښودل کېږي،يعني پښتويوه له پخوانيو ژبوڅخه ده اوددغه سيمي په ډيرو اوسېدونکو کښي مروجه ژبه وه چې ددې ښارنوم ئي بلخ کښېښود، ددې بيچاره دپوهی له مخې که له پښتونه ددوي فارسی ليري شی نو هيڅ شی به پاته نشي ځکه ليکی ((اگر ما فارسي دري را ازاين زبان بيرون كنيم، به يقين كه نه زبان پشتوي وجود خواهد داشت ونه پشتانه اي )) خوپدې نه پوهېږي چې لومړی ژبه دفلسفی مفهوم اوتعريف له مخې دانسانانو په منځ کې هغه ټولنيز قرارداد دی چې دهغې پوسېله يو اوبل سره پوهوی ،ياپه ساده خبره ژبه ادنسانانوتر منځ دافهام اوتفهيم وسيله ده ،ځکه خوهم په يوه ژبه کې دبلې اصطلاحات اولغاتونه وی . په دنياکې داسي ژبه نشته چې په اصطلاح سوچه وی ، حتمأ دبلې ژبې نه کوم شی را اخلي . خودومره بايد وويل شي چې دپښتو اوددوي دفارسی ژبې تر منځ هيڅ داسي اړېکي نشته که فارسي ځيني بېله شی نو پښتو ورکيږې ،پښتو يوه ژوندی دغوړېدو اوتر شپيتو ميليونوزياتوخلکو ژبه ده،پښتو ځانته الفبې اوگرامر لري . دابېچاره دومره نه پوهېږي چې پښتانه له دې سره تعصب نلري چې له کومي ژبې يا دهغه جملي له دري کوم لغات راواخلي . همدا اوس دکندهار خلک په هغه پښتو ژبه خبري کوی کوم چې دري لغاتونه ډير پکښي استعماليږي ،دبلي سيمی کوم کس ځانته داحق ندي ورکړي اونه ئي هم لري چې هغه ته ووايي ژبه دي سمه کړه ،خوکه دهمدې کندهار پښتو ته دډيورنډ څخه دهاخوا لغاتونه راننوزي نونور ورته وايي پښتو مه خرابه وه،البته دپښتو دسوچه کېدو لپاره لکه ددري دسوچه کېدولپاره په افغانستان کې بايد کار وشي نه په ايران اويا پاکستان کي .

زموږ يو دري ژبی هيوادوال ليکی : ((دو زبان دري و پشتو خود مي تواند عامل رشد و پوياي همديگر در كشور باشد و به همان ميزان كه دوبيتي هاي شيرين فارسي و هزارگي زيبا است لندي هاي پشتو هم زيبا و شنيدني است و به همان ميزان كه شاعران بزرگ فارسي سراي وطن براي ساكنان كشور عزيز و دوست داشتني اند شاعران پشتو زبان ما هم عزيز اند و هردو باعث افتخار و سربلندي مردم عزيز ما است . ))

دا تر سږمو له تعصبه ډک وړاندي وايي ((جايگاه اصلي ودايمي اين قبايل گوناگون كه تا امروز در بند جهالت سيستم قبيله پيچ ميخورند، همين دامنه اي كوههاي سليمان وخط مرزي هند وپاكستان است . هر پشتونيكه درديگر مناطق به نظر ميرسد،ناقلين وفرستادگان حاكمان مستبد وقت ميباشند )). وړاندي یي دبلخ دنامه په اړوند ومنل چې په پخوانی اريانا کي مختلفو قومونو ژوند کاوۀ ،خو اوس وايي له دغو سيمو پرته چې ده ئي نوم اخيستی هر چيري چې پښتانه وينۍ هغه ناقلين دی ،پردې روښانه حقيقت سترگي پټوی که پښتنو دپخوانی ارياناپه تاريخ کې غوښن ځاي نه درلوداي نو ولې ئي خپل تاريخی ټاټوبی بولي ؟

وړاندي دابې وطنه ليکی : اينها از زبان فارسي دري ميترسند وكسي كه بترسد، دست به نيرنگ ونابودي آنچيزيكه اورا مي ترساند، ميزند ...، بيچارگان فرهنگ سوخته ، جز نابودي ومنع قرار دادن فرهنگ ديگران، چاره اي ديگر بخاطر رشد فرهنگ قبيله ندارند واين قبيله هرگز با رشد فرهنگي هم سازگاري نداشته وندارند. له دغو خبرو څخه ددۀ اصلي هويت اوداچې ايرانی دی له ورايه معلوميږي ،دومره دنفرت اوتعصب نه ډک دی چې نور نه پکښی ځايږي .

بيا وایی : بنابرين درهمچو كشور با چنين شرايط بد فرهنگ ستيزانه، چگونه زندگي بايد كرد وبا اين آدمكان متحجر بي انديشه وديكتاتور آيا به وحدت وبينش ملي خواهيم رسيد؟ رښتيا هم ښاغلی بايد خپل پلارنی هيواد ايران ته ولاړسي ،پدې باور لرم چې همدا اوس هم په افغانستان کې نه اوسېږی اونه هيڅ ډول پيوند له افغانستان سره لري ،بيگانه دي اودبيگانه خبري کوې . نه يوازي له پښتنو سره نه بلکه له ټولوافغانانو سره دښمنی لري ځکه ددغه ډول ليکوالو باداران دافغانانو رښتيانی دښمنان دي . دخپلی سبستې ،دروغو اوسپکو سپورو پخلۍدچراغ علی په نامه ديوۀ چا په خبرو کوي وايي : به گفته اي اقاي چراغ علي، تجزيه ايكه سبب آرامش فرهنگي وزندگي بي جنجال شود، سودآور نخواهد بود؟داکوم چراغلي دی ،داستر شخصيت خو چاونه پيژاند،ډير ښه نوم دې انتخاب کړی،چې هر څوک ستا ليکنه لولې پر چراغلی دي خاندي .

دومره غلط شکايت لري وايي : ما شاهد دوصد شصت سال زندگي، تحت ليواي حكومت مركزي هستيم، ايا روزمان بدتر شده يا بهتر؟ ماوړاندي وويل زه نه پوهېږم چې څوک ئي خوپه يوۀ شي باورلرم چې شين هډئ ايرانی يي ،خو يوه لحظه به دا ومنو چې په افغانستان کې پيدا شوی يي داچي دکوم چانه اوس مهمه نده ،نو که خپل ژوند ته وگورې اوستا تيرو نيکه گانو ته ،که خپله ريښه درته معلومه وي ،نو خو دادی سړئ درنه جوړسوی دي الحمد الله ليکل کولاي شې ،داچې اخلاقي ستونزه لرې اودادب له چوکاټه وزې ، اميدواريم چې يوڅه موده وروسته به دهمدې مرکزي حاکميت تر سيوري لاندې بدي پښتانه داستونزه هم در حل او سم پر لار سړئ به درنه جوړسي .

داسي شکايت هم لري اوښاغلی عطا ته په خطاب کې وايي : چند درصد مشاركت ملي دراين دولت مطابق عدالت اجتماعي صورت گرفته است؟ در كجاي اين دولت مردمان غير پشتون خودشانرامي بينند؟ شمااين آيينه را براي ملت نشان بدهيداگر ديگران غلط كرده باشند!سرود ملي؟ پول ملي؟ بيرق ملي واصطلاحات ملي؟ بېشکه ټول له يوۀ سره شاکی دی چې دي ته په دولت کې کمه ونډه ورکړه شوېده ،پدې پوره باور لرم چې ته دمشارکت ملي په معنا اومفهوم نه پوهېږې که پوهېداي نوداخبره دي نه کول ،که پدې خفه یې چې ته ښاغلی عطامحمدنور پر ځاي نه یي ټاکل شوی ممکن ستا چاپيريال تاتر نور وښه وپېژنې اوهغوي په تاشرميږي ځکه ئې تاته کومه چوکې نده درکړې داگيله له استاد عطا څخه نه بلکه له خپلومشرانواوهغوڅخه وکړه کوم چي تاسوئي په خدمت کې ياست .

دليکنې په ورستئ برخو کې ليکی : مارا با شاهنامه قرار بمانيد وما شمارا با پته خزانه آرام خواهيم گذاشت .

ددې خبري په ويلوسره چې ښاغلی شاهنامه هم ستاسو غوندی دپردوپرستونده ، د پرفيسورنيک انديش پر ليکنه به تبصيره پر همدې ځاي ختم کړم ، ځکه داهغه ډول دی چې ټول ئي ديوۀ سره ډنگوی . هغه زموږ خبره شول دوي ته بايد وطن پرېښودل شی ياټول کارونه ايرانی چارواکو په خوشه تر سره شي بيانو دوي خوشحاله دی ،غير له هغه ملي وحدت ،سوله دکوچنيو قومونودکلتور اوژبې پراختيا داټول له يوۀ سره په خطر کي دی . ښه ئي ويلي : که څوک تله دانصاف پلاس کښي درکړی خپل ټټو اودبل آس به برابر کړې

يوه مياشت وړاندي ايراني تلويزيون يوسريال داروپاپر وخت دماښام پر اوبجو اوديرش دقيقو خپورکړچې هلته په دری ژبوافغانانو ملنډی وهل شوي وې مگر محقق اومحقق پلوه اويادادايرانی فارسي ټيکداران چوپ وه . داځکه چې په افغانانو ددوي دبادار(ايران) لخوا ملنډي وهل کېدې . زه دسويډن په يوۀ واړه ښار کې دهغو افغانانو ميلمه وم چې له ايران څخه سوېډن ته راغلي وه ،تر ډوډی خوړلو وروسته ددې کورنۍ يو ماشوم په کانالو پسي گرځېد چې دايران دولتي چينل کې ئې داسريال ښکاره کاوۀ په ليدو سره ېې سمدلاسه پلار اومور يوځاي بېواره ورږغ کړه اين کانال پدرلعتانرا نگير که به ما افغانها ريشخند ميزند، وماراکه به انها انسانيت ياد داديم مسخر ه ميکند.زه حيران پاته شوم چې څه خبره ده پوښتنه مي وکړه ،ولی دومره پر ماشوم سمدواره دواړه په قهر شوی ،دوی وويل چې (( اول بايد ماشوم بداند که ازنام انها(ايران) بدمامي ايد، دوم شما ممکن اين سريال را نديده باشيد سرتاپامردم دري زبان وهزاره مارا که در ايران هستند ريشخند ومسخره ميسازند . ماته ددې خبرو تر اورېدو وروسته يوځل بيا ثابته شول چې زموږعام دری ژبی هزاره دی ،تاجک ،که ازبک ياترکمن چې ايران ته تللۍ دی اوس له ايران سره څومره حساسيت لري ،خو داچې دايران توصيف کوی رښتيا هم دايران نوکران اودهغونه يو څه تر لاسه کوی ،ياپه بله ژبه داهغه ايران پلوه دی چې په افغانستان کې دايران سياسي اوفرهنگی گټي ساتی اوپدې لار کې تر افغانيت اوملي غرور تير دي .

روح الله روحاني دهمدې سريال پر خلاف يو ډير ښکلی شعر ليکلی ستاسو پام ورته را اړوم :

چارخانه
دلقكي ساخته با گويش ات ايران كابل
به كه خنديده به خود يا كه به افغان كابل؟
غزنه خنديده به شيراز و يا طوس به بلخ
يا به اين لهجه ي آلوده ي تهران، كابل؟
گركه سعدي زغزنين به شيراز آيد
با گذرنامه اين شهر و يا آن كابل؟
يا زقونيه خداوند تو برگردد بلخ
نكند حس كند آني است كه مهمان كابل!
حافظ از لطف دري، نظم دري شاعر شد
فارس خنديده بر اين لهجه ي رندان كابل!
چه شد آن رنج عجم زنده نمودن ها مان
چه شد آن تن كه مبادش اگر ايران كابل
نه بخارا و سمر قند خجند و دهلي
گنچه، قوينه و فرغانه و يمگان كابل
هركه افتاده و با درد خودش مي سازد
يانه ! مستند زرنج و غم ياران كابل
چار خانه شدن چار برادر يك دل
اين نه طنز است نه تلخ است و نه هجران كابل
ما همه يك تن و يك پيكر و يك روح و دميم
قطره دريا نشكافد به زمستان كابل

نيک انديشانو! داډول شعرونه ددوي دملي اوافغاني احساس ږغ اودملي يووالی بهترينه بېلگه ده ، زموږ يوبل هيوادوال دهغو ليکوالو اوپوهانوسره قانع ندی چې دخپل شهرت په خاطر تر ملي افتخاراتو اوملي ترمينالوژي تيرېږی اوهمدا ډول دبې بې سي دفارسی ژبې لاس وهنې ته په اشاره سره ليکی :

بطور مثال به كلمات ذيل دري كه اين كلمات به كلمات زبان فارسى پهلوى در پروگرام مربوطۀ بي بي سي تعويض گرديده است، توجه شود:

فارسى پهلوى ايران كلمات مروجه در زبان درى

كارمند= مامور،موشك = راكت ،شمارش =محاسبه ،هواپيما= طياره ، درگيري =زد و خورد،پيرامون =اطراف

پزشكى = صحى ،پزشک = ډاکتر ،بازرگاني = تجارتي ، نشست = اجلاس ،ميهن= وطن ،خوابگاه= ليليه ، پالشگاه = تصفيه گاه ،هشدار=اخطار،شهروند=باشنده ،گسترش =توسعه ،بازتاب=انعكاس ، واكنش=عكس العمل ،شهردار= شاروال ، بازداشت =توقيف ، نوار = فيته ، نيرو= قوه ، برنامه= پروگرام ، زمين لرزه = زلزله

همه پرسى= آراى عامه ، مرز= سرحد، شهرك=قريه ،دنبال=عقب ،فرمانده =قوماندان ،دانش آموز =متعلم

دانشجو=محصل ،خوانش= مطالعه، دادگسترى =عدليه ، اتش سوزى =حريق ،هزينه =بودجه ،ويژه =خاص، دادگاه=محكمه ،ارتش =قشون (اردو) ،شليك = فير ،فشرده = خلاصه ، فرودگاه =ميدان هوايى ،دبير =مدير

انبار ديپو آمار =احصائيه ،بازجويى = تحقيقات ،شهرداری =بلدیه يا ښاروالي .

و تعداد كلمات ديگر... خاطرنشان ميگردد كه در ايران در زمان رضاشاه پهلوى، يك تعداد زياد كلمات از زبان فارسى سابقه اين كشور كه به زبان درى امروز كشور ما نزديك بود، حذف گرديد و در ادبيات فارسى ايران به عوض كلمات مذكور، كلمات جديد ديگر بميان آمد و زبان فارسى بعدى (زبان فارسى پهلوي) شهرت پيدا كرد و به اين ترتيب در قاموس زبان فارسى سابقۀ ايران، يك تعداد كلمات تعويض گرديد و يا افزوده شد. اما در كشور ما همان زبان سابق فارسى كه هم در افغانستان م هم در ايران به آن مكالمه ميشد، بدون اينكه به كلمات سابقۀ آن تغيير داده شود، باقى ماند و بعداً اين زبان بنام زبان درى مسمى گرديد و استفاده از آن در مطبوعات، مكاتبات و مراسلات ادامه يافت .

په يوه ليکنه کې يو محترم ډير بې ځايه تهمت لگوی ليکی : من پشتو می دانم و متأسف هستم که از این زبان برای مطالعه استفاده نمی کنم چون اکثر سایت ها یا کتاب هایی که به این زبان منتشر می شوند، از زبان پشتو برای تحقیر و اهانت من استفاده می کنند.

خوهمدا لحظه ورته ووايم يابسم الله راسه سره مقايسه ئې کړو چې په کومو سايټو اوډله ايزو رسنيو کې په خپرو شويو ليکنو،مقالو اوپروگراموکې دافغانانو تر منځ اختلاف ته لمن وهل کيږي . داډيره شه اودخوښۍ خبره ده چې پښتو ژبې ليکوال پدې خبرو پسي چندان نه گرځی وايي هر څه چې ليکی ليکي دې ،پدې خبره اودرياب ته يوه مرداره لوټه غورځولو درياب نه مردارېږي . داشرم خبره ده يوداسي کس چې وايي زه مطالعه کوم اوبياديوې ژبې پر ويونکو داسي تور لگوی .

که دغو ټولو جنجالوته فکر وکړو له دوموخو سره مخامخ کيږو چې بايد سرته ئې ورسو.

اول / بايد په پشتو ژبه علمی اثار وليکل شی اوله نوروژبو ژباړنې وشي ،دايوعلمی اصل دی يوه ژبه هغه وخت رواج مومی اوپراخيږي چې دويلو اوپه هغې باندي دپوهېدو اړتيا احساس شی په ژبه باندي دپوهېدواساسی اړتيا هغه وخت پيدا کيږی چې په هغه ژبه نخبه اثار وليکل شی ،علمی څېړنې اوتحقيقات تر سره شی اوله بلې خوا له نور وژبو داسی علمی مطالب راوژباړل شی چې په هغو باندي پوهېدل اوخبر ېدل دنورو لپاره اړينه شی ژبه يوازي په شعرونو،ناولونواوقيصونشی غنی کيداي .

دوهم / تر کومه ځايه چې ديوۀمنظم پلان له مخې دا درې سوه کاله پښتو ژبې ته هيڅ ډول پاملرنه نده شوې ،په دولتی ادارو اوتعليمی موسسو کې بېگانه ده پر دولت فشار واچول شی چې هرې ژبې ته دهغې دويونکوپه پرتله ارزښت اوځاي ورکړه شی .

خودا چې ولي مو ژبه تر اوسه شاته پاته ده اودهر کس اوناکس دملنډو لامل گرځېدلې لاندي لاملونه پکښي لويه ونډه لري : فکر کوم ددي وخت رارسېدلی رښتيا سره ووايو چې ولي په پښتو اوپښتنوملنډي وهل کيږي ؟

نو هغه به داوي چي :

۱ / مخکې هم ودې ټکي ته اشاره وشوه چي پښتو ژبې پياوړتياته پدې درې سوه کاله هيڅ يو دولتی چارواکې لکه څنگه چې اړينه وه پاملرنه نده کړې ،دولتی جگپوړي کسانوتل په بله ژبه خبري کړی ،فرمانونه ئي صادر کړی اوبيا پښتو ته راژباړل شوی دي . په دربارکې پښتويوه بېگانه ژبه وه اوهمدا اوس داسي چلند روان دی ،زه ډير داسي چارواکي پېژنم چې مورنۍ ژبه ئي پښتو اوپه دری غلطی خبری کوی ،خو ددي لپاره چې تر نورو شاته پاته شوی نه وی دمورنی ژبې سره دبيگانه چلندکوی . زه نه پوهېږم چې څوک خوشحالوی ،خوحتمأ به ديوچادخوشحالی لپاره داکار کوی ،کنه نوولي په خپله مورنۍ ژبه شرمېږي ؟؟ بل اساسي دليل دادی چې داکسان کوم چې اوس مطرح گڼل کيږي هغوي مطالعه نه کوی په ډيره ساده بڼه ددري ژبو دليکنو اودايران دکيڼو اوښيو گوندونو دنشراتو څخه استفاده کوي دهغو ويناوی اوليکنې په لږ تغير چې گوياددوي خپله ليکنه ده خلک پري غولوی . له همدې امله ټول دولتی کاروبا رپه پښتو نه تر سره کيږي .

۲ / په تعليمی اوتحصيلي برخه کې ئي خو يوازي پښتانه پدې خوشحاله کړی چې دخوشحال خان او رحمان بابا ليسه په پښتو ژبه ده ،اوياداچي په پکتيا ياخوست ،کنړاوننگرهار کې پښتو کتابونه په ښوونځيو کې شاگردانوته ويشل شوی دي .مگر که پدې برخه کې په ځانگړې توگه په لوړو اومسلکی تحصيلاتو کې که مسله وڅېړونوهلته په پښتوژبه ملنډي وهل کېږي .

پدې څوکلونو دهغه جملې دا وروستی شپږکا له به راواخلو،وايي تر ۳۵۰ زياتي ډله ايزي رسنۍ خپرېږي ،په لسهاو راډيو گاني اوتلويزيوني چينلونه فعال دی ،دا ټول ښه کار اوبهترينه برياده . مگرخبره داده چې داټول دملي مسلې دحل په لاره کې څومره موثر اوپر ځاي کارکوی ؟ څومره په خپلو نشراتو کې دژبو انډول ساتی ؟ تر کومه ځايه چې معلوميږي دپښتو اوملي منل شوی ترمينالوژی سره د دښمنی لمن تر دولتي تلويزيون راورسېده،کله چې د سرغړونکو انتقاد وشو ټولو له هرې خوا سر راپورته اودې کار ته ئي ملې بڼه ورکړه اوپه مختلفو دسيسو سره غواړي دژبنی حق تر لاسه کولو مسله په ستونی خفه کړی ديادولو وړده چې پدې پروسه کې بهرنيو نشراتو دهغه جملې دالمان ږغ اوبې بې سی راډيوفارسي برخی ډير دې مسلې ته لمن ووهل .

۳ / داسي بې وطنه به ځکه په پښتو اوپښتنو ملنډی وهی چې پدې هيواد کې ډير پخواراټوکېدلو سياسی گوندونو،انجومنونو،ډلو اوځانگړو کسانو له ايرانی اثارو څخه په استفادې سره ځانته تکليف نه ورکاوۀ اوپه ډيره ساده بڼه ئې په فارسی کي لاس واهۀ اوگويا ښکلې مقاله ياکتاب ئي ليکه .دغه مفته ډوډئ خوړنکوپښتو ژبې ته دخيانت اساسي لامل وگرځېدل . جالبه خو داده چې همدا گوندونه غواړي دوي ته پښتانه رايه ورکړی .

که دهيواد په سياسي تاريخ کې دټولو سياسي گوندونو نشرات بېله استثنا څخه وگورودابه راته جوته شی که څه همددوي په ليکو (صفوفو) کې ئي ډير پښتانه وو خودوي ټولې اعلاميي ،ابلاغیې ،اوتيوريکی اسناد په دري يافارسي نشرول ،اوس سړئ پوهېږي چې له ډير پخوا دپښتنوسره په چپ بلاک کښي هم دښمنئ روانه وه ، هغوي دايران دتودي اوفدايان خلق اکثريت اواقليت دگوندنو اسناد په افغانستان کې خپلو صفوفوته تو ضيح کول ،ځانته ئې دومره زحمت نه ورکاوه چې هغه په پښتو اويانوروافغانی ژبوته راوژباړي ،له دې امله ددوي ملگری مجبور وو ايرانی فارسي زده کړي تر څوسياسی اثارولوستلاي شی ،خومورنئ ژبه دهر ي ژبې دويونکو څخه هيره وه ،همدا دليل دی چې چپی اوراستي (ښی اړخه اوچپ اړخه ) گوندونه اوډلو مشران او کدرونه تر خپلې مورنۍ ژبې په فارسي ښه ليکنې کولاي شي،اوپدې کې پخواني شوروي اتحاد ډير رول در لود.

۴ / زه داسي کسان پېژنم چې په مورنۍ ژبه ډيری ښکلی ليکنې کولای سي،مگر داکار نه کوی . ډير ځله مې ورته ويلې چې ولې په مورنۍ ژبه ليکنې نه کوی .خوکله چې مي دهغۀ ليکنه لوستې يوشمير ته مي ليکلې چې دېته ورته ليکنه مې په ايرانی سايټوکې هم ولوستل . يوشمير دابهانه کوی چې پرېږده دانور زمادليکنې په مفهوم پوه شي ،مگر متاسفانه داځان غولنه ده ،يوشمير لپاره همدا مسله ده تر څو خلک ئي وپېژنې چې په فارسی هم ليکنه کولاي شی . دغه سياسی بيسوادی ددې لامل گرځېدلې چې دايران پلوو ژبه ئي اوږده کړې چې گويا ټول په دري يافارسی خبري او ويناوی کوی ،خو په حقيقت کې نه داگوندونه اونه هم شخصيتونه ددې ملت استازيتوب پدې بڼه کولاي شی . داټوله سياسي سوداگری ده ، لدې امله سپېڅلې پښتانه داحق لري دولسمشر نه نيولې دټولونه وغواړي دخلکوپه ژبه خبري وکړی ،يعنی په سمنگان کې ازبکوته په دري اوسمنگان کې پښتنو ته په پښتو اوولسمشر ټول کارونه په لومړی سرکې په پشتو ترسره کړی بياوروسته نوروژبوته راوژباړل سی .بايدهمدا اوس دخپل حق نه دفاع وکړی اوټول سياسي اومذهبی سو داگر رسواکړي .

داخبري ددې معنا نلری چې زه ددري اويابلي ژبې سره اختلاف لرم ، داسي نده په حقيقت کې زه تر دغو سياسي سوداگرو په ډيره ښه بڼه دټولو ژبو درناوی کوم . که دوي له لومړی سره دغې ستونزي ياپه بله ويناحقيقت ته پاملرنه کړې واي اوس به داناخوالي نه واي اونه به گاونډيانو اوايرانی اخوندانوداتوان درلودای چې په افغانانوملنډی ووهی .

داليکنه به ددې هيوادوال نجیب الله عبدالرحیم زاده په دغو ټکو پاي ته ورسوم : ((هموطنان گرامی! بیائید به خاطر خونهای شهدا، بخاطر اشکهای یتیمان برهنه پا در زمستان سرد امسال و سالهای آینده، بخاطر شیون و ناله ی بیوه زنان، بروی گریه و شکوه های معلولین جنگ تحمیل شده، به خاطر ویرانه های سالهای جنگ کشور، دگر از چراغانسراهای پررنگ غرب، از جوار قصر سفید، از برج ایفل در شام پاریس، از ساحل مانش و اطراف راین، از جوار برج بگ بن و ازعشرت سراهای پر زرق و برق دنیای «آزاد» و «دمکرات» به دامن زدن به آتش مخاصمت و دشمنی میان اقوام باهم برادر کشور دست برداریم، بگذاریم تا برادر کارگر و فروشنده کندهاری و لغمانی و... بابرادر زحمتکش هزاره، تاجیک ازبیک... ما در یک کاسه و در پهلوی هم یک لقمه نان تر و یا خشک خود را چند صباحی به آرامی صرف نمایند. بس است دگر سالها این روشنفکرنماهای تاریک اندیش برای ادامه ی جنگ در کشور از دورها کورسهای رزمی ونواهای تحریک آمیز نواختند و سردادند.

عاملین برادر کشی و جنگ!! بروید از هموطنان خویش در ایران بپرسید که قصه های «دادشها» و «آبجی های» تانرا برایتان بیان دارند ــ از استاد نجیب الله مایل هروی (۱) و استاد سلطان حمید سلطان که تقریبا ۴۰ سال در خدمت زبان پارسی پهلوی در «دانشگاهای» ایران بوده اند بپرسید و از سرنوشت شان پند و عبرت بگیرید.))

په گران افغانستان کې مروجه اصطلاحاتو اوژبوته ددرناوی په هليه . پاي


OK
This site uses cookies. By continuing to browse the site, you are agreeing to our use of cookies. Find out more