د موضوعګانو سرپاڼه

نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ

حبیب الله غمخور، خان ګل ، ډالري درویشان، او دپرویز کمبخش نور مدافع وکیل دې ولولې

وطندوست
30.01.2008

افغانستان چرا کفر خيز شد؟

محمد يونس برهان

١٠ / ١١ / ١٣٨٦ هـ ل | 2008-01-30 09:48:00 م

سه دهه مى شود که شعارهاى مانند: افغانستان سرزمين جهاد پرور، اسلام خيز و خلافت خيز است، مگر يک پديده ديگر را سالها مى شود که ناديده گرفته ايم و آن اينکه کشور ما اکنون کفر خيز هم شده است.
اينکه افغانستان پرورشگاه اسلام و جهاد باشد اين را يک مسير طبيعي بايد بدانيم چونکه بيش از ٩٩.٩ در صد مردم اين کشور مسلمانان غيور و با احساس بوده اند، ولى اينکه کفر ازينجا بر مى خيزد شايد برکت دموکراسى ناخوانده غربى باشد.
در سلسله کفرگويي و اسلام زدايى تعدادى از دلباختگان ازادى بيان، اخيراً کسى ديگرى نه تنها کفر گفت، بلکه توهين به اساسات اسلام نيز کرد، توهينى که شايد در دنمارک، هالند و امريکا هم کسى جرئت انجام دادن آن را نخواهد كرد.
طبق مقامات قضايى ولايت بلخ، يك محصل پوهنځى ژورناليزم پوهنتون بلخ بنام پرويز کامبخش مطلبى را زير عنوان 'آيات زن ستيز در قرآن' از انترنت برگرفته، از خود در آن چند جمله کفرآميز اضافه کرده و در پوهنتون به شمارى از محصلين توزيع کرده است.
در صحبتى که با قاضى شمس الرحمن مومند، رئيس محکمه ابتدائيه بلخ داشتم، وى گفت که پرويز مقاله اى را از انترنت گرفته بود که حاوى تبصره هاى توهين آميز به قرآن و اسلام بود. علاوه برآن، به گفته قاضى مومند، پرويز سه پاراگراف را در مقاله اى که از انترنت گرفته بود از خود اضافه کرده که زشت ترين بخش از اين نوشته را تشکيل مى دهد. او گفت که پانزده نفر محصل پوهنتون بلخ و دو استاد در محکمه شاهدى دادند که همين سه پاراگراف را خود پرويز نوشته و آن را يکجا با مطلب 'آيات زن ستيز در قرآن' به مردم توزيع مى کرد.

زشت ترين توصيف پيامبر
در پاراگرافهاى که به قلم پرويز نگاشته شده بسيار وقيحانه پيامبر اسلام شخصى خوانده شده که نعوذ بالله براى نشر نظريات شخصى خويش از آدمکشى، دزدى و قطاع الطريقى گرفته تا هر وسيله اى ديگرى استفاده کرده است.
در عين حال پرويز خود را مسلمان مى داند در حاليکه شاهدان در محکمه از انتقادات شديد وى عليه اسلام سخن گفتند. شاهدان به محکمه گفتند که پرويز از بسا پيش اسلام را دين پسمانده و عقبگرا خوانده بود که با ضروريات امروز سازگارى ندارد و بر زنها ظلم رواداشته است. همچنين پوليس در حين بازجويى اتاق پرويز كامبخش كتابهاى را دريافتند كه از سوى بدنامترين دشمنان اسلام همچو ويل دورانت نوشته
شده اند.
خوب، در کشورى که توهين به اسلام و از دين خود برگشتن آسانترين راه رسيدن به شهرت و زندگى مرفه در خارج است جاى شگفتى نيست که امثال پرويز کامبخش، غوث زلمى، عبد الرحمن مرتد، حسين مهدوى و محقق نسب ظهور کنند. در نظاميکه ازادى بيان و عمل هيچ حدودى را نمى شناسد اين هنوز کم است و دور از امکان نيست که فردا کسى ادعاى نبوت را هم کند. امروز اگر کسى به پيامبر دشنام مى دهد و آن
مايۀ افتخار و سربلندى اش مى شود، فردا کسى دعواى پيامبرى را نيز کرده ميتواند.
گمان نبايد برد که اينگونه افراد، اشخاص شاذ و نادرى هستند که گاه وناگاه از آنجا و اينجا سر بلند مى کنند، بلکه يک قشر بزرگ از مردم همفکر و پشتيبان شان هستند که عمدتا به اصطلاح طيف 'روشنفکران' جوان را تشکيل مى دهند. شما در بسيارى از مجالس جوانانى که درس خوانده اند و از مطبوعات مزخرف تصويرى و شنيدارى متاثر شده اند، خواهيد شنيدکه بخاطر مسايلى چون توهين دين به کسى سزا دادن عقبگرايى و بنيادگرايى است. اينگونه حرفها البته تا مجالس خصوصى محدود نيست. شما به برخى از سايتهاى انترنتى سر بزنيد که يکى حرف زدن از قوانين و جزاى اسلامى را به نام وحشت ياد مى کند، ديگرى آن را افراط گرايى مى خواند و ديگر هم، مانند کابل پرس، حکم شريعت را کار قرون وسطايى و بدويت مى خواند. طى تبصره اى در يكى ازاين سايتها راه حل از ميان برداشتن اين 'بدويت' آوردن نظام شبيه به اتاترکى در افغانستان خوانده شده است. بناء بر اين معلوم مى شود که يک تب تغيير در بين جوانان به اصطلاح روشنفکر و نوگرا به ميان آمده که پياده کردن اسلام را عقبگرايى، بدويت و بنيادگرايى مى دانند، و حلقه هايى وجود دارد که به طور آشکار براى جدايى دين از سياست و بالآخره از جامعه افغانى تلاش مى کنند.
اگر به حجم و قوت گرفتن آن گروه جوانان كه ناآگاهانه سكولار فكر مى كنند، هرچند سكولارستهاى ايديولوژيك نيستند، نظر بياندازيم، مي بينيم که ميلان براى تغيير اساسى در روش زندگى اجتماعى و سياسى در شمارى از محافلى که از سوى غرب حمايت مى شوند و يا از آنها متاثر شده اند رو به افزايش است.

گروه هاى دفاع مطلق يا شركاى جرمى؟
اينها اصلآ هيچ چيزى از ارزشهاى اسلامى را نمى دانند و در مورد اسلام و جامعه اسلامى هيچ معلومات ندارند و همه اندوخته هاى شان چيزهاى است كه از مطبوعات و تبليغات منابع غربى شنيده اند. و برخى از كسانيكه كمى از اسلام آگاه اند، آنها در دام دالرباران گير مانده اند و شايد بخاطر منافع اقتصادى موقتى شان بر وجدان خويش پاگذاشتند و يا هيچ چيز بنام وجدان برايشان نمانده است. برخى از كسانيكه بنام دفاع از خبرنگاران جيبهاى خود را پر مى كنند هم ازين قبيل مردم اند. شخصى به نام رحيم الله سمندر چندمين بار است كه از ازاد بودن مطبوعات از قيد و حدود دين سخن مى گويد. وى بجاى اينكه به حيث يك ژورناليست واقعآ بى طرف به همه اطراف و عقايد احترام بگذارد همه گروهها و باورهاى را كه موافق ذوقش نيست مورد يورش قرار مى دهد. از همين جهت بود كه فرمانده پيشين طالبان ملا داد الله به وى هشدار مرگ داده بود. وقتى كه قانون رسانه هاى گروهى از سوى پارلمان تصويب مى شد، انتقاد عمدۀ سمندر اين بود كه چرا ازادى بيان را تا حدود احترام به اسلام مقيد ساخته اند. دليلش ظاهرآ اين بود كه ازاين قيد مردم استفاده نادرست مى كنند. حالاهم كه از قضيه و كاركرد پرويز كامبخش خوب آگاه شد مى گويد: "اين مقاله (نوشته برگرفته شده از سوی پرويز کامبخش) حاوی آيات زيادی از قرآن هست و بحث هايی در آن وجود دارد که شايد همه دوستان با آن موافق نباشند.'' يعنى كه خود او باآن موافق است؟
سمندر تنها نيست. كميته هاى دفاع مطلق از خبرنگاران در حالت زياد شدن اند. دفاع از خبرنگاران در مقابل جنگسالاران و احيانآ مليشه هاى دولتى كار خوبى است، ولى دفاع مطلق از خبرنگار به طوريكه اگر او هر خطا و گناهى را مرتكب مى شود بايد اين كميته ها از وى دفاع كنند نقش شريك جرمى را به اين موسسه هاى حمايت مطبوعات مى دهند. از مسول مدير روزنامه آفتاب حسين مهدوى گرفته تا پرويز كامبخش اين گروه هاى حمايت از حقوق ژورناليستان در كدام قضيه خبرنگار جنجال برانگيز را مقصر خوانده اند؟ بلكه بى چون و چرا كاركردهاى آنان را توجيه كرده، مثليكه اين گروه ها بيمه كننده گان همه اعمال خبرنگاران اند. آيا اينگونه روش شان بدين معنا نيست كه حاميان حقوق خبرنگاران خواهان ازادى مطلق و لجام گسيخته اند؟

پرويزى كه خبرنگار نيست!
مساله ديگر اينست كه پرويز كامبخش كه خبرنگار نيست، بلكه محصل پوهنځى ژورناليزم است. يگانه وسيله اى كه اين جوان ۲۳ ساله را به جهان مطبوعات وابسته نشان مى دهد اينست كه گفته مى شود كه كارت گزارشگرى يكى از روزنامه هاى گمنام محلى را در مزارشريف داشته ، ولى هرگز نامش در مطبوعات نيامده است. از همين رو، وزارت اطلاعات و فرهنگ به زودى از اين قضيه فاصله گرفت و جرم پرويز را دور از بحث تخطى ژورنالستيك خواند.
پس چرا گروه هاى دفاع مطلق از هر آن كسيكه از نزديكى كوچه مطبوعات هم گذشته باشد پشتيبانى مى كنند؟ آيا كارهاى شان دلالت بدان نمى كند كه برخى از اين گروه ها در كنار دفاع از ازادى بيان، از ازادى عقيده و دين هم دفاع مى كنند؟
محاكم و څارنوالى هاى افغانستان هنوز قضيه غوث زلمى را يكسو نكرده اند كه با يك جنجال ديگرى مواجه مى شوند. غوث زلمى را هنوز محكوم به كدام سزاى نكرده اند كه غوغاى مدافعين حقوق بشر را برپا كند، ولى در قضيه پرويز كه خيلى خطرناكتر از دوسيه زلمى هست بزودى مداخلات غرب آغاز شد.
علاوه بر موسسات حقوق بشر و حقوق خبرنگاران، حکومت ايالات متحده آمريکا، آلمان و پارلمان اروپا هم از رئيس جمهور كرزى خواست كه ژورناليست جوان را نجات بدهد. روزنامه ها و نويسندگان غربى به سرعت قضيه كامبخش را بگونه طعنه آورى به رخ حكومتهاى خويش كشيدند كه اين همان نظامى است كه شما صدها ميليون دالر را در اختيار شان گذاشته ايد تا تغيير بياورند، ولى هنوز هم در آنجا 'بنيادگرايى' حاكم است. ببنيم حكومتيكه احسانمند ده ها كشور غربى است تا به ازادى هاى كه آنها باور دارند قايل شود تسليم فشارهاى ولى النعمت خويش مى شود و يا ادعاى را كه در قانون اساسى خود گنجانيده مبنى براينكه هيچ كس حق توهين به اسلام را ندارد درست ثابت مى كند؟

http://www.tolafghan.com/home/detail/9205


OK
This site uses cookies. By continuing to browse the site, you are agreeing to our use of cookies. Find out more