نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ
ما كيستيم و اينجا كجاست؟
Bahram
05.01.2008
ما كيستيم
و اينجا كجاست؟!
جوامع سياسى در مسير عبور بسوى ثبات و استقرار نا گزير اند تا بحرانهائى را پشت سر نهند كه يكى از اين بحرانهاى سرنوشت ساز بحران هويت ملى است. كاروان وحدت ملى و انسجام اجتماعى و استقرار سياسى تا آنكه از ايستگاه بحران هويت ملى نگذرد، نميتواند بحرانهاى ديگر جامعه را حل نموده و به منزل مقصود رسد.
حال اين پرسش مطرح ميشود كه هويت چيست و بحران هويت چه معنى اى را افاده مينمايد؟
هويت در اصل لفظى عربى بوده و از ضمير "هو" كه بمعنى "او" ميباشد، اشتقاق يافته است. عربها كه در دوره هاى شگوفائى تمدن اسلامى منطق و فلسفه را از يونان ترجمه ميكردند، از كلمه "هو"، "هويت" را اشتقاق نمودند و از "ماهو"، "ماهيت" را. خلاصه سخن اينكه منظور از هويت شناسه هايي است که انسان و يا جامعه او را معرفي مي نمايد.
اما بحران هويت بنا بگفته اميل دوركيم جامعه شناس برجسته فرانسوي، به حالتى اطلاق ميشود كه جامعه انسانى نورمهاى تثبيت شده گذشته را رها كرده و در ايجاد نورمهاى جديد ناتوان بوده و در نتيجه جامعه و فرهنگ دچار بحران مي شود. در اين هنگام براي افراد پرسشهاي جديدي از قبيل: ما كه بوده ايم؟ چه ريشه هايي داشته ايم؟ چرا چنين وضعيتي ايجاد شده است؟ چگونه بايد باشيم؟ و به كجا خواهيم رفت؟ مطرح ميشود كه نحوه پاسخگويي افراد و جوامع به اين پرسشها هويت آنان را سامان مى بخشد.
جامعه ما از دير زمانى دچار بحرانهاى خطرناكى است. اين بحرانها در حقيقت تراوش فعل و انفعالات طبقات جيولوجى سرزمين تاريخ، فرهنگ و جامعه ما ميباشد كه مسئولان امور و رهبران جامعه بايد سالها قبل آنرا بصورت درستى حل و فصل مينمودند كه نكردند. به هر حال اين بحرانها بايد حل شوند زيرا به هر اندازه اى كه حل آنها به تعويق افتد سير كاروان ترقى و تعالى و ثبات و شگوفائى هم به همان اندازه به تأخير خواهد افتيد.
گفتيم كه هويت عبارت از شناسه هايي است که انسان و يا جامعه او را معرفي مي نمايد. بنا بر اين تعريف نخستين شناسه اى كه هويت جمعى ما را در عرصه ملى و بين المللى معرفى مينمايد همين لفظ "افغان" است كه درين روز ها هياهوى زيادى در داخل و خارج افغانستان بر سر آن براه افتاده است كه از نظر ما امرى كاملا طبيعى بحساب مى آيد.
نويسنده اين سطور در اينجا سعى خواهد ورزيد تا اين كلمه را از لحاظ تاريخى ريشه يابى نموده و بخاطر اينكه قناعت هر خواننده را فراهم نموده باشد نه از مرحوم غبار نقل قولى خواهد كرد و نه از حبيبى و فرهنگ و كاتب هزاره و كهزاد و امثال ايشان بلكه تنها به آثار و نوشته هاى سه تن از شخصيتهاى بزرگ تاريخ ما كه علامه سيد جمال الدين افغانى و احمد شاه باباى ابدالى و امير عبدالرحمن خان اند اكتفا خواهم ورزيد. سيد جمال الدين افغانى بخاطر منزلت بلندش در انظار همه هموطنان ما و شخصيت فرامرزى و فرا قبيلوى اش انتخاب شده است، احمد شاه بابا بخاطر مؤسس بودنش و عبدالرحمن خان هم براى اينكه افغانستان با مرزهاى كنونى اش در عهد سلطنت او ايجاد گرديد.
تاريخ شهادت ميدهد كه كلمه افغان نه تنها قبل از احمد شاه بابا بلكه حتى در زمان سلطنت او به همه ساكنان كشورما نه بلكه به يكى از قبايل آن اطلاق مى گرديد. بخاطر اثبات اين مسئله ما در اينجا به نامه احمد شاه بابا عنوانى خليفه عثمانى سلطان مصطفى ثالث مراجعه مينمائيم. اصل اين نامه كه جزء مواريث ارزنده سياسى- ادبى احمد خان بحساب مى آيد در آرشيف استانبول موجود بوده و متن و محتواى آن در سال 1346 خورشيدى زير عنوان " نامه احمد شاه بابا بنام مصطفى ثالث عثمانى" ضميمه تعليقات و تبصره هاى ديگرى از طرف حكومت وقت افغانستان در كابل چاپ شد.
در اين نامه احمد شاه بابا هنگام صحبت از نادر شاه افشار ميگويد: "... خراسان و عراق و فارس و آذربايجان بل جميع مملكت فسيح الفسحت ايران و هندوستان و تركستان را مسخر ساخته و شجره استقلال تمامى سران و سر كردگان ايلات و احشامات مملكت ايران را از پا در انداخته دست تعدى و جور بر ايل جليل افغان دراز نمود...".
در اينجا ديده ميشود كه افغان اسم قبيله و يا ايلى است كه از آن بنام "ايل جليل افغان" ياد مى شود.
همين صيغه در جاهاى ديگر اين نامه تكرار ميشود، چنانچه در يك جاى آن ميخوانيم: "... سران و سركردگان ايل جليل افغان اطلاع به اين معنى يافته بحضور آمده ظاهر نمودند كه از روى تحقيق و تدقيق دقيقه پيمايان عرصه جهان مملكت هندوستان و سيعتر از جميع ممالك روى زمين است".
در آن دوره ها لفظ "افغان" در مقابل الفاظ "تاجك" و " ازبك" و "هزاره" و "عرب" استعمال ميگرديد، همانطورى كه امروز در محاوره عادى استعمال ميشود.
مأخذ ديگرى كه بايد بدان استشهاد نمود رساله "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" علامه بزرگ كشور ما سيد جمال الدين افغانى است. از سيد جمال الدين افغانى در پهلوى مقاله ها و نامه هاى زيادش تنها دو رساله كوچك بيادگار مانده است كه يكى را بزبان فارسى و ديگرش را به عربى نوشته است. رساله "نيچريه" يا (Naturalism) اين علامه بزرگوار به فارسى نگاشته شده و رساله "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" او مجموعه مقالاتى است كه به زبان عربى تحرير يافته و در سال 1901 ميلادى يعنى در آخرين سال زندگى عبدالرحمن خان بشكل رساله اى كوچك از طرف مطبعه الموسوعات مصر بچاپ رسيده است. اين كتاب در تحت شماره (MLCSN 97/777 – DS) در كتابخانه كانگرس امريكا موجود بوده و ترجمه پشتوى آن در سال ( 1979 م) از طرف پشتو اكاديمى در شهر كويته پاكستان به نشر رسيده است.
سيد ما فيلسوف شرق جمال الدين افغاني در فصل نخست كتاب خويش در مورد اصل و فصل و معنا و مبنا و ريشه لغوى و تاريخى كلمه "افغان" بحث نموده، ميگويد: " [color=yellow:2fac831747]مردمان فارس آنها را افغان ناميده و علتش را اين ميدانند كه در اثناى اسير شدن بدست (بخت نصر) ناله و فرياد مينمودند. ناله و فرياد را در فارسى (افغان) گويند.... گويندگان عوام زبان فارسى آنها را (اوغان) خطاب مينمايند... مردم هندوستان آنها را (پتان) مينامند، بخشى از قبايل افغانى كه در قندهار زيست ميكنند خود را (پشتون) و (پشتان) مينامند.... و افغانهائى كه در (خوست) و (كرم) و (باجور) زيست ميكنند خود را (پغتو) و (پغتان) ميشمارند[/color:2fac831747]".
سيدالسادات ما مولانا جمال در فصل دوم كتاب خويش مينويسد: "... اين قوم از قبايل مختلفى تركيب يافته است كه عبارت اند از "غلجائى"، "عبدل"، "كاكر"، "دزبرى"، "يوسف زى"، "مهمند"، " افريدى"، "بنگش" و شاخه ديگرى كه خود را بنام مناطق سكونت خويش مسمى نموده اند، چون "خوستى" و "كرمى" و "باجورى".
قبايلى كه در اينجا از آنها نام برديم هركدام از چند عشيره تركيب يافته است. بطور مثال "غلجائى" از شاخه هاى هوتك و "توخى" و "اوريا خيل" تشكيل يافته است... سپس هر يكى از اين عشاير بنوبه خود به شاخه هاى كوچكترى تقسيم گرديده كه هدف ما در اينجا نه ذكر نامها و خصوصيتهاى آنها است ونه هم فرصت آنرا داريم. همه اين فروع و شاخه ها در يك اصل منتهى ميشود كه پشتو" و " پشتان" ميباشد". علامه جمال الدين افغانى در صفحه 19 كتاب خويش ميگويد:" زبان افغانها پشتو نام دارد".
فصل چهارم كتاب " تتمة البيان في تاريخ الأفغان" كه به عادات و خصوصيات مردمان كشور ما تخصيص يافته، با اين فقره آغاز گرديده است: "... بزرگترين قوم اين كشور "افغان" نام دارد كه در مناطق جنوب و جنوب شرقى آن حيات بسر مى برند. اخلاق غالبه اين گروه كينه توزى و بد خواهى و انتقام و جنگ و خصومت و درگيرى برسر پيش پا افتاده ترين امور ميباشد كه سيماى ظاهرى شان بازتاب دهنده خوب اين خصوصيات است. گرچه "افغانها" در پاره اى از امور متصف به حلم و بردبارى اند ولى در بيشتر حالات چهره هايشان ترش و گرفته بوده و كمتر اوقاتى خنده بر لبانشان نقش مى بندد. خشونت زبان و غلظت آواز شان دلالت بر غلظت سرشت شان مينمايد... ".
اينكه چرا سيد بزرگ ما يكبار در مقدمه كتاب خويش از عزت نفس و علو همت و سازش ناپذيرى "افغانها" در برابر استعمار انگليس سخن گفته و آنها را مى ستايد و بار ديگر عين همين دسته را كينه توز، خصومت پيشه و داراى سرشت خشن ميداند بدين علت است كه سيد جمال الدين حكيمى اجتماعى بود كه مرزهاى كوچك قبيله و كشور خودش را درنورديده و آنچه را مى ديد و يا ميدانست، بهمان شكل ذكر مينمود. حكيم بزرگ ما معتقد بود كه بايد هم از قواى مثبت جامعه خويش آگاهى داشته باشيم و هم از نيروهاى منفى آن. نديده گرفتن قواى منفى يا خود دارى از اشاره به وجود آنها راه هاى تحول مثبت و تغيير سازنده را مسدود نموده و قافله تكامل اجتماعى را متوقف مى سازد. اگر اين سيد بزرگ امروز در ميان ما مى بود، بطور قطع هدف تهمت و دشنام فاشيزم ديوانه قرار ميگرفت و شايد هم بهمين لحاظ بود كه نتوانست در جامعه خودش بماند. به هر حال آنچه نقل گرديد نظر سيد جمال الدين افغانى است نه ديدگاه نويسنده.
در ادبيات سياسى عبدالرحمن خان هم "افغانى" مرادف"پشتون" و "پتان" است. امير مذكور در صفحه 186( تاج التواريخ) مى نويسد: "... من به زبان افغانى به همراهان خود گفتم دور مير بابا را بگيريد". و باز در صفحه 188 همين كتاب هنگامى كه از جنگهايش با مير هاى بدخشان صحبت ميكند، ميگويد: "... من به زبان افغانى به نوكر هاى خود گفتم دروازه جلو را متصرف شوند"- اينكه زبان افغانى چه زبانى است نياز به گفتن ندارد- باز در همين صفحه ميگويد: "... اين همان افغانى است كه به او دشنام ميدادى". عبدالرحمن خان در صفحه 264 كتاب خويش وقتى از جنگ با هزاره ها ياد ميكند، ميگويد: "... بر يكى از دسته هاى لشكر افغانى حمله نمودند". امير مذكور در صفحه 272 شهكار تاريخى خويش هنگام صحبت از نورستانيها مينويسد: "... اين طايفه اين قدر وحشى بودند كه زنهاى خود را با ماده گاو هاى افاغنه اطراف معاوضه مينمودند". در صفحه 40 اين كتاب آمده است: "... امير بخارا مايل بود كه ببيند افغانها با اهالى بدخشان چگونه رفتار مينمايند". خلاصه سخن اينكه در صفحه 86 تاج التواريخ به بسيار و ضاحت ميخوانيم: "... طوايف تاجك و عرب و افاغنه قديم و هزاره را براى خود مجزى نموده..". امير عبدالرحمن خان هرگاه ميخواست از ملت واحد كشورش ياد نمايد از آن بنام "ملت افغانستان" ياد مينمود چنانچه در صفحه 226 تاريخ او ديده ميشود.
در اين شكى وجود ندارد كه كشورى بنام افغانستان در اين دو قرن اخير عرض وجود نمود كه گاهى بنام "افغانستان و تركستان" ياد مى شد و زمانى هم بنام"افغانستان و ممالك محروسه آن" (در آن زمان ممالك بر ولايتهاى بزرگ نيز اطلاق ميگرديد)، ولى اين بدان معنا نيست كه از گذشته هاى دور قبيله اى به اين نام در اين سرزمين وجود نداشته است. كلمه "افغان" قرنها پيشتر از ايجاد كشورى بنام "افغانستان" وجود داشته است كه كتاب حدود العالم كه بيشتر از هزار سال از تأليف آن ميگذرد و تاريخ يمينى و تاريخ فرشته و ابو ريحان البيرونى و ابن بطوطه، همه و همه از قبيله اى بنام "افغان" ياد نموده اند. دايرة المعارف بريتانيا واژه "افغان" را در جلد اول چاپ 1964 م خويش اينطور معنى كرده است: "... افغان عبارت از مجموعه قبايلى است كه در سلسله جبال سليمان سكونت اختيار نموده و بزبان پشتو حرف ميزنند".
در گذشته ها كلمات "افغان" و "پشتون" و "پتان" را به يك معنى استفاده مينمودند. در اين ارتباط لازم ميدانم تا بيتى از افغان لودى را در اينجا ذكر نمايم كه مرحوم عبدالحى حبيبى نيز آنرا در صفحه 219 " تاريخ افغانستان در عصر گورگانى هند" نقل نموده است. افغان لودى ميگويد:
نهــان تخــم مهــر پتـان زاده را به دل كشتم از سينه افغان برآمد
در اينجا ديده ميشود كه مرحوم افغان لودى از كلمه "افغان" سه معنى مختلف را اراده ميكند.
در ادبيات كهن فارسى هم گاهگاهى لفظ "افغان" ذكر شده است كه از آن جمله در شاهنامه فردوسى لفظ "افغان" چند بار تكرار شده و در بيتى كه ذيلا نقل ميشود، مانند لاچين و كرد و بلوچ از جمله كوچندگان خوانده شده اند:
نشسته در آن دشت بسيار كوچ
ز افغان و لاچين و كـــــرد و بلوچ
همه ما ميدانيم كه يكي از محله هاي مشهور شهر كابل « ده افغانان» ناميده مي شود، همانطورى كه در شهر فيض آباد بدخشان محله اى بنام "گذر افغانى" وجود داشته چنانچه در نقاط ديگر كشور هم چنين تسميه هائى بچشم ميخورد كه اين خود بر خصوصيت اين اسم دلالت مينمايد، زيرا در كشورى كه همه افراد آن از نظر قومى افغان باشند اطلاق اين اسم بر محله هاى خاصى بى معنى است.
تعميم نام يك قوم يا يك خانواده حاكم بر كشور يا ملتى، چيز تازه يي نيست. اروپاييان در عصر مادها همه ايرانيان را «ماد»، در عصر هخامنشي و ساساني «پارسي» و در عهد اشكانيان «پارت» ناميدند و عربها هم به تقليد از يوناني ها و رومي ها يا به سبب تماسهاي نزديكتري كه با ايالت فارس داشته اند، مردم ايران را فارسي و كشورشان را فارس ميخواندند. فارسى زبانان نيز خود چنين نامگذاري هايي كرده و تسميه «تازي» كه از دوره ساساني به عربها اطلاق مي شود، از نام قبيله «طي» گرفته شده كه در همسايگي ايرانيان مي زيستند و سپس به همه عربها اطلاق گرديد.
خلاصه سخن اينكه "افغان" نام يكى از اقوام عزيز كشور ما است كه در مناطق جنوب و جنوب شرق افغانستان مسكن گزين اند.
در اين شكى نيست كه "افغان" يكى از اقوام اصيل، با شهامت و عزيز كشور ما و طيفى از منشور زيباى ملت ما و نقشى در موزائيك تاريخ ما است. در اين هيچ شبهه اى وجود ندارد كه "افغانها" داراى افتخارات بزرگ تاريخى اند. ولى در اين هم شكى نيست كه هويت يك قبيله را نميتوان بزور سلاح و حكومت و سرتنبگى و جعل بر همگان تعميم بخشيد. در عصر انفجار هويتها، قرن خود آگاهى ها و دوران دولتهاى ملى جائى براى هويتهاى مسلح و تحميلى نگذاشته اند.
ولى با وجود همه آنچه گفته آمديم، تغيير اسم "افغانستان" از جمله اولويتهاى مردم و كشور ما نيست. ولى اگر اين اسم بهانه اى براى انحصار طلبى، حذف هويت ديگران، بريدن با تاريخ و مدنيت بسيار كهن و ريشه دار اين سرزمين و تحميل هويت يك قبيله بر همه ساكنان اين مرز وبوم قرار گيرد در آن صورت تغيير اين نام بايد در مقدمه اهداف رهروان عدالت ملى و مساوات انسانى قرار گيرد. همچنان بايد در خاطر داشت كه اختيار و يا تغيير اسم كشورها از حقوق مسلم ملتها است، خصوصا وقتى اين نام از سوى ديگران بر آن اطلاق شده باشد ( كلمه افغانستان بعنوان نام رسمى كشور بار اول در سال 1801 ميلادى در معاهده اى بين انگلستان و ايران در باره دولت درانى بكار رفت ولى بعنوان سرزمين سكونت افغانها براى نخستين بار توسط سيفى هروى در تاريخ هرات بكار برده شده است كه منظور وى از اين كلمه مناطق جنوب و جنوب شرق افغانستان و صوبه سرحد كنونى پاكستان بوده است). از طرف ديگر بايد در نظر داشت كه نام كشور وحى منزل نيست تا ما در تغيير آن صلاحيتى نداشته باشيم. خلاصه سخن، آنهائى كه بجاى لفظ افغانى، لفظ افغانستانى را بكار مى برند نه اشتباه ميكنند و نه هم گناه. اشتباه نميكنند بخاطر اينكه موقف شان همنوا با حقايق تاريخى و اجتماعى كشور شان است و گناهگار به اين لحاظ نيستند كه الحمد لله هيچكسى تا هنوز خواهان تجزيه كشور يكپارچه افغانستان نشده است. دعوت بسوى تجزيه، برادر كشى، مزدورى، اختلاف افگنى و تفوق طلبى خيانتى ملى است ولى كتمان هويتهاى قومى و ذوب هويت همه اقوام و گروه ها در يك قوم و قبيله جنايتى انسانى بحساب مى آيد. آرى! انسان صالح و وارسته شخصى است كه نه به خيانت ملى دست مى يازد و نه هم به جنايت انسانى.
عده اى را باور بر اينست كه ريختن ده ها هزار پاكستانى مقيم صوبه سرحد بر سر مردم بيدفاع و مظلوم ما در عهد حيوانات ما قبل تاريخ كه خود را طالبان ناميدند و مداخلات افسران پشتون تبار( آى اس آى) ريشه در همين غموض و مغشوشيت دارد. زيرا به عقيده آنها همين تسميه بود كه رنگ سياه تجاوز عريان و ظالمانه كشورى ديگر را از نظر سياسى كم رنگ ساخته و در نتيجه عده زيادى از هموطنان ما در حالى كه ميديدند بر سر زن و كودك هموطنان شان در شمالى و هزاره جات و مزار و هرات و تخار و جلال آباد و... چه ميگذرد ولى با آن هم هويت ملى شان طورى كه در لحظات تجاوز به فوران و غليان مى آمد، اين بار تكانى نخورده، سرد و خاموش ماند.
خلاصه سخن اينكه هويت ملى را نميتوان از راه جعل حقايق آفتابى، تحميل، سرتنبگى، دشنام، تهمت و طفره رفتن از حقايق ايجاد نمود. زمامداران كورمغز ما بايد سالها قبل در فكر حل انسانى و عادلانه اين مسئله مى بودند كه نبودند. كار هائى را هم كه انجام دادند بجاى حل مشكل هويتى ما، گره ديگرى برآن افزوده و در نتيجه هويتى ناقص و غير قابل تعريف و مغشوشى را براى ما بميراث گذاشتند. هويت معيوب ملى ما سخت نيازمند بازسازى است. در راستاى اين بازسازى سرنوشت ساز، پاسخ به اين دو پرسش، بسيار مهم و اساسى است: " ما كيستيم و اينجا كجاست؟".
Bahram
05.01.2008
در پاراگراف سوم متن بالايي (از پايان صفحه به بالا) چنين نوشته شده است:
[color=yellow:3196a1d084]كلمه افغانستان بعنوان نام رسمى كشور بار اول در سال 1801 ميلادى در معاهده اى بين انگلستان و ايران در باره دولت درانى بكار رفت ولى بعنوان سرزمين سكونت افغانها براى نخستين بار توسط سيفى هروى در تاريخ هرات بكار برده شده است كه منظور وى از اين كلمه مناطق جنوب و جنوب شرق افغانستان و صوبه سرحد كنونى پاكستان بوده است[/color:3196a1d084]
06.01.2008
[quote:39a0ea2538="Bahram"]در پاراگراف سوم متن بالايي (از پايان صفحه به بالا) چنين نوشته شده است:
[color=yellow:39a0ea2538]كلمه افغانستان بعنوان نام رسمى كشور بار اول در سال 1801 ميلادى در معاهده اى بين انگلستان و ايران در باره دولت درانى بكار رفت ولى بعنوان سرزمين سكونت افغانها براى نخستين بار توسط سيفى هروى در تاريخ هرات بكار برده شده است كه منظور وى از اين كلمه مناطق جنوب و جنوب شرق افغانستان و صوبه سرحد كنونى پاكستان بوده است[/color:39a0ea2538][/quote:39a0ea2538]
نه بهرام خانه داسې نه ده!
د تیمورشاه له وخته چې پایتخت یې کابل ته را ولیږداوه د افغانستان نوم کارول شوی او تر نن ورځې یې دوام موندلی دی، نو طبیعي ده چې ډیر وروسته بیا کله انګلیسانو اړونده تړون د ایران سره لاسلیکاوه مجبور وو چې له همدغه رسمي نوم څخه یې کارواخلي . دا دانګلیسیانو اختراع نه ده، بلکې د ایرانیانو اختراع ده چې وایي د افغانستان نوم انګلیسانو د ایران سره د تړون د لاسلیک په شیبو کې له خبلې خیټې څخه وټاکه ، یعنې له افغانستان څخه مخکې په ایران او بیا په افغانستان تحمیل او وتپل شو ! له دېنه خو چې دغه د ایران دغه تاریخ تحریفونکي شنه غُل خوړلي وای ښه به وو نه دغه دروغ چې په سر یې بادوي !
پاتې شوه د نامه موضوع، تاریخي نومونه هم په تاریخ کې بدلیږي او د خراسان ترنګړ خو دی له ایران پرته هیڅ افغان ته د منلو وړ نه دی ، ځکه ایران خراسان د خپل قلمرو خاوره بولي نو په دغه نامه به ایران د یو اتومي قدرت په توګه حتما ً زمونږ په هیواد باندې دعوه کولو ته لاس اچوي او ددې هدف له پاره له تاسو غوندې ایرانپلوو بپړیڅو څخه استفاده کوي .
خو بیا هم که ته د ملي او لوی قام په ژبه دکوم نوم وړاندیځ لرې وړاندې یې کړه، که نه ، نوثابته ده چې بیا صرف د پښتو او پښتنو سره عقده او پر ایران عقیده لرې ، بیا دې نو دغه د خراسان ترنم دلته نور بس که او هلته دې دغه ببولالې غږوه چیرې چې ستا په څیر ډیر نور درته چکچکې وهي، دلته دې د ټول افغان په په ملي ویبپاڼې کې دا ایرانۍ نارې سورې بالکل بیځایه دي . که له تکرار نه یې ډډه وکړې
دا به در ته ډیره سودمنه پریوځي !
Bahram
06.01.2008
زخمي وروره او پتوال جانه،
هدف من خدا ناخواسته ايجاد تفرقه نيست. ما همه اقوام مختلف مي توانيم يكجا با هم برادروار زندگي كنيم ولي به شرط اينكه برتري جويي قومي و تحميل هويت يك قوم بالاي اقوام ديگر پايان يابد. اگر من خواستار تغير نام افغانستان هستم اين بدين معنا نيست كه من جاسوس ايران هستم.
ايران كشور همسايهء ما است، هم زبان، هم فرهنگ ماست و ما همه چه پشتون و چه هزاره با ايران مشتركات زيادي داريم. پشتو و پشتون ها شاخهء از ايران و تاريخ ايراني هستند. نمي دانم شما اين حقيقت را مي دانيد يا خير؟ به هر ترتيب... شما يا از ناداني مرا به متهم به طرفدار ايران ميكنيد و يا هم قصدي تا يك تعداد آدم هاي ساده و بيخبر ديگر را گمراه سازيد و تفرقه ايجاد كنيد. من نمي گويم حتمآ خراسان باشد. شما خود نام ديگري را انتخاب كنيد. هر نام ديگري كه ريشهء قومي و زباني نداشته باشد و اين خاك را منسوب به يك قوم نسازد و يك نام زيبا و تاريخي باشد مورد قبول من و اشخاص هم فكر من خواهد بود. خراسان چون نام زيباست و تاريخيست و اشاره به هيچ قوم و مذهبي نميكند مورد پسند همه است. در ضمن قبلآ هم استفاده شده است. ولي اگر پشتون ها ايرادي دارند بفرمايند نام ديگري كه شرايط فوق را داشته باشد پيشنهاد كنند و مورد راي گيري قرار دهند. نام افغانستان قبولانده شده و راي مردم كشور خواسته نشده است. آيا هزاره ها حاضر بودند تا خود را افغان بنامند؟ آيا از نورستاني ها و ازبك ها و تركمن ها پرسان شده بود؟
اصلاح اشتباهات گذشته و تلاش براي مساوات و تامين حقوق همه اقوام را نمي توان تفرقه اندازي خواند. البته حاكمان پشتون براي ساليان دراز هر چه خواستند كردند و هر كه دهان باز كرد او را به جرم همين اتهاماتي كه شما امروز به من مي بنديد زنداني كردند يا كشتند تا ديگر كسي نتواند جلو خودخواهي و ظلم و تبعيض ايشان را بگيرد.
پتوال،
اگر كدام سندي داري كه گفته هايت را تاييد مي كند اينجا بيار تا همه بدانند. نام افغانستان وجود داشته است و من نميگويم كه انگليس ها اين را اختراع كردند ولي افغانستان نام كشور نبود. احمد شاه ابدالي قسمي كه شما ها ادعا مي كنيد افغانستان را نساخته است. او از ايران جدا شد ولي نام كشور خراسان باقي ماند. بعد ها آهسته آهسته شاهاني كه بعد از او آمدند افغانستان را كه نام مناطق پشتون نشين دو سوي خط ديورند بود بالاي همه سرزمين خراسان گذاشتند، يعني از بدخشان تا هرات و از نيمروز تا نورستان. اسناد فراوان وجود دارد كه گفته هايم را تاييد مي كند. نامه ها، كتاب ها، سكه هاي آنزمان همه از خراسان حرف مي زنند نه از افغانستان. قدامت نام افغانستان به صفت كشور كم و بيش صد و پنجاه سال است. بخوان جان برادر. ناحق دو پا را در يك موزه كرده دفاع مي كني.
Bahram
07.01.2008
[quote:0e4bdfd4d9="کوشان"][color=yellow:0e4bdfd4d9]هندوکش د افغانانو ټاټوبی دی [/color:0e4bdfd4d9]. تاسي ته تر ما شايد ښه مالومه وي ، چې د امو سيند د تاريخ په اوږدو کې د اريانا او تورانيا ، يا د افغانستان اود ماورالنهر طبعي سرحدونه دي او وو . خو نن ګورئ چې د افغانستان په شمالي سيمو کې په سلو کې اتيا تورانيان يا ترک او مغل ژوند کوي .
په افغاني او ايراني تاريخونو کې هم د تورانيانو يرغلونو ته چې د امو سيند دې غاړې ته يې کړي ، د ترکتاز يرغلونو تر نامه ياد شوي .
همداسې د شيباني امپراتورئ په اوږدو کې ، ډير تورانيان ، د افغانستان په شمالي سيمو کې ځای په ځای کړل شول.[/quote:0e4bdfd4d9]
كوشان جان
اين ادعاي شما را من رد مي كنم كه گويا هندوكش يا دامنهء آن محل اقامت پشتون ها يا افغان ها بوده. تمامي اسناد معتبر بين المللي و كتب تاريخ چيز ديگري نوشته اند. مثلآ دايره المعارف اسلام در مورد افغان و سرزمين شان چنين مي نويسد:
Afghānistān has borne that name only since the middle of the 18th century, when the supremacy of the Afghan race (Pashtuns) became assured: previously various districts bore distinct apellations, but the country was not a definite political unit, and its component parts were not bound together by any identity of race or language. The earlier meaning of the word was simply “the land of the Afghans”, [color=yellow:0e4bdfd4d9]a limited territory which did not include many parts of the present state but did comprise large districts now either independent or within the boundary of Pakistan [/color:0e4bdfd4d9]
http://en.wikipedia.org/wiki/Origins_of_the_name_Afghan
[quote:0e4bdfd4d9]مخکې تر دې نه مغلانو هم زمونږ د نيکونو کلي او ښارونه وران کړل ، دوۍ يې د خپل ځای او جايداد نه بېځايه کړل ، او د هندوکش زړه يې خپل پلارنی ټاټوبی وګرځوولو .
همداسې کله چې تزاري روسانو د تورانيانو په مځکو يې خپل حاکميت ټينک کړلو ، ډير ازبکان ، تاجکان ، ترکمنان ، قرګيز او قزاق افغانستان کې مهاجر شول[/quote:0e4bdfd4d9]
اگر هندوكش و مناطق شمال در مجاورت دراياي آمو مناطق افغان ها مي بود پس چرا هيچ اثري از آن افغان ها باقي نمانده؟؟؟ اگر حرف هاي خودت حقيقت دارد كه هندوكش و دامنه هاي ان مربوط افغان ها بود پس چرا هيچ خانوادهء افغان را نمي توان حتي با زره بين در آنجا دريافت. اهندوكش سرزمين تاجك ها و ترك ها بوده. پشتون ها يا افغان ها هيچگاهي به انجا تعلق نداشته و نه انجا سكونت كرده اند. ريشه و هستهء پشتون ها در اطراف كوه هاي سليمان است و بيشتر پشتون ها در جايي زندگي مي كردند كه امروز به پاكستان تعلق گرفته است. حتي تاريخ اسلام نيز همين را تائيد مي كند. كوه هاي هندوكش و پامير الي درياي امو بخشي از خراسان و سرزمين تاجك ها و ترك ها و فارس ها بوده است و در طول هزارن سال مردم آن ديار از درياي آمو اينسو و آنسو گذشته اند و اين را نمي توان مهاجرت به افغانستان ناميد. اين خاك پدري ما بوده و تا هنوز هم است. اگر تاجكي از بدخشان تاجكستان شمالي (امروزه در تاجكستان) به بدخشان جنوبي(امروزه در افغانستان) مي آيد او در خاك خود است نه در سرزمين افغان ها. سرزمين افغان ها از به مناطق شرقي و جنوبي افغانستان كنوني محدود مي شود و قسمتي هم مربوط پاكستان شده است.
[quote:0e4bdfd4d9]خو افغانستان يو طبعي او سياسي محدوده ده او که څوګ غواړي چې په دې خاوره کې د افغان تر نامه لاندې ژوند وکړي ، نو د افتخار نه ډک ژوند به يې په نصيب وي ، او کنه نو افغانانو خو ډير هيوادونه يې د روسيې د ښکېلاک نه ازاد کړل او د امو د سيند په سر هم ډير پلونه جوړ شوي دي او لاره هم بنده نده .[/quote:0e4bdfd4d9]
در آزادي كشور ها از زير سلطهء روس ها اين تنها پشتون ها نبود كه جنگيدند. همه مردم سهم داشتند. زير نام افغان (پشتون) نمي توان زندگي كرد. اين كاملآ ناممكن است. آفغان ها نيز مي توانند به ولايات جنوبي خود افغانستان بگويند. در غير آن بروند پاكستان و در شهر هاي پشاور، وزيرستان، باجور .... در وطن پدري خود زندگي كنند. راه ها باز است.
Bahram
07.01.2008
[quote:a01a266ed0="کوشان"]ښاغلی بهرام
تاسي يو ځای کې ياد کړي وو چې پښتانه په افغانستان کې د وګړو د شمېرنې نه ډارېږي . په دې خبره کې شايد يو څه حقيقت موجود وي . ځکه کله چې روسانو په افغانستان يرغل وکړ ، دوۍ ډير تاجکان ، ازبکان او ترکمنان په شمالي سيمو کې ځای په ځای کړل تر څو چې د مبادا په ورځ ترېنه کار واخلي . په عين حال کې يې د پښتنو سيمې بمباري کولې او خلګ يې مهاجرت ته مجبورول .
همداسې کله چې په تاجکستان کې په کال 1993 داخلي جګړه ، چې په واقعيت کې يوه سياسي نمايشنامه وه ، پيل شوه . تر يو نيم مليون تاجکان د تاجکستان نه افغانستان ته راغلل او د رباني دولت د دغو مهاجرينو ډيريو ته افغاني تذکرې او مځکې ورکړې . که چېرې کوم څوګ په کال 1993 کې په مزار کې ژوند کړی وي ، نو هغه ته به دا خبره مالومه وي .
نو اوس تاسي راته داسې يو احسايه راکولی شئ چې چې د کال 1993 نه تر اوسه پورې د تاجکستان څومره تاجکان په افغانستان کې د افغاني تذکرو او مفتو مځکو خاوندان شول ؟؟
نو دا خو يوه طبعي خبره ده چې په اوس محال د وګړو شمېرنه د دې هيواد د بومي اقوامو په تاوان دی . او زما په اند کومې سرشمېرنې چې د ظاهر شاه په وخت کې شوي ، د هغو اعتبار معتبر دی .
په درناوۍ[/quote:a01a266ed0]
حاكمان افغان براي حفظ قدر خود و همزبانان خود همواره دست به دروغگويي زده اند. نفوس پشتون ها را بيشتر از بقيه اقوام جلوه داده اند. به خصوص از زمان ظاهر شاه به اين سو آنقدر تقلب در اين قسمت صورت گرفته كه هيچ حد و اندازه ندارد. هر ريس جمهور به نوبهء خود دست به دروغ گويي زده است. همين امروز هم عين تقلب كاري ادامه دارد. پشتون ها به نام اكثريت هر چه دل شان مي شود بالاي اين وطن مي كنند ولي حاضر نيستند تا در مقابل جامعهء بين المللي يك سرشماري درست و دقيق صورت گيرد. سرشماري دوران ظاهر شاه هم نمي تواند منصفانه خوانده شود چون از آن زمان تا حال بيش از چهل تا پنجاه سال گذشته است و در اين مدت ميليون ها نفر تولد شده و ميليون هاي ديگر چشم از جهان بستند.
مهاجرت تاجك ها در 1993 و دادن تذكرهء كشور به ايشان نيز افواهات است كه هيچ پايه و اساس ندارد. اولين بار است كه من چنين چيزي را مي شنوم. ولي اگر براي خوشي خودت به اين گفته ات باور كنيم سوال ديگري خلق مي شود و آن اينكه پشتون ها چطور به خود حق مي دادند تا به پشتون هاي پاكستان تذكره دهند و بعدآ دعواي اكثريت كنند؟؟؟
13م ميلمه
07.01.2008
[color=yellow:1149eb6a8b]ما كيستيم و اينجا كجاست؟[/color:1149eb6a8b]
بهرامه وروره، ته په اصل کې څه غواړې؟
دهېواد د نوم بدلولو موضوع اوس هېڅ مطرح نه ده، اونه هم پرې سوله راتلی شي او
ېا خوخلک پرې مړېدی شي٠ ځه ته او خداۍ، چې همداسې نده؟
راځی چې له واقعيتونو څخه سترګې پټې نکړو، مونږ همدا ېو چې ېو، ېانې دغه مختلف توکمونه چې ېو د بل تر څنګ ئې د پېړېو په اوږدو کې ژوند کړی، دغه مجبور دي (ېو) سره ګوزاره وکړي، بل ترکيب ماضې تخېل او خوب دی، مونږ
نشو کولی چې له ځانه ېو ايډيال ، خاص د خپل توکم، ژبې او اندونو ېو نګه هېواد
ولرو!
نن سبا پدې حقيقت د ټولو سر خلاص دی، ا لبته، د ګاونډي( له افغانستانه بهر) رقيبو هېوادونو پر مونږ نه پېرزو کيږي چې هېواد ته مو بلاخره سوله راشي، ځکه، په سوله کې مو ګډ (مشترک) ځواک، پرمختګ ، پراختېا، ولسواکي او تر ټولو دمخه خپلواکۍ پراته دي٠
ايا دوی به پر ېو خپلواک او ځواکمن هېواد خپل پوځي، سياسي ، اقتصادي، کلتوري او نورفشارونه ورتپلۍشي؟
اېا هغوی به وتوانيږي چې ېو خپلواک او ځواکمن هېواد خپل د نفوذ او اغېز لاندې
راولي او عملا ئې ترې خپله نانزکه جوړه کړي او د داسې ېوه ېرغل له لارې ځان غټ او زبر ځواک کړي ؟
نو ګرانه، له تا څخه مې د ېوه ، اګاه او روڼ اندي هېوادوال په حيث هيله او توقع ده چې له هر نو راډيکالزم ، مخامختېا،توکميزې اورپکۍ پر ضد خپل رسالتمنده قلم وچلوې تر څو ورورګلوي ، سمسورتېا او بېارغاونه مو دخلکو په برخه شي٠
زه نور څه درته نه واېم، خپله شکر دی پوه ئې، او ډاډه ېم چې خپل دهېواد او د هغو د خلکو خداۍ مکړه ، دښمن نه ئې نو خوشاله اوسې٠
په درناوۍ
pattang
07.01.2008
چې دلقمان حکيم په ژبه خبرې ورته وکړې او خپل پښتني هويت هم ورته پرېږدې
ولا که يې خپل کړې٠ د نجيب الله احمدزي حال در په يادکړه څومره يې پاړسو ور
سره ووېله، ان چې خپل هويت يې هم له ورته پرېښود، خو بيا يې هم کودتا پرې وکړه
اواخر يې پرطالبانو وڅړاوو٠ دوی ټول ژوندي ګرزي خو پښتانه مري٠
اشنا په ډګر ورته ووايه .... داشيان دې په درد نخوري٠
[color=yellow:b9b397772c]زه خو شال کمزوری نيم چې به ډارکړم
................................................................په ډګر نارې وهم چې خوله يې راکړه[/color:b9b397772c]٠
[quote:b9b397772c="13م ميلمه"][color=yellow:b9b397772c]ما كيستيم و اينجا كجاست؟[/color:b9b397772c]
بهرامه وروره، ته په اصل کې څه غواړې؟
دهېواد د نوم بدلولو موضوع اوس هېڅ مطرح نه ده، اونه هم پرې سوله راتلی شي او
ېا خوخلک پرې مړېدی شي٠ ځه ته او خداۍ، چې همداسې نده؟
راځی چې له واقعيتونو څخه سترګې پټې نکړو، مونږ همدا ېو چې ېو، ېانې دغه مختلف توکمونه چې ېو د بل تر څنګ ئې د پېړېو په اوږدو کې ژوند کړی، دغه مجبور دي (ېو) سره ګوزاره وکړي، بل ترکيب ماضې تخېل او خوب دی، مونږ
نشو کولی چې له ځانه ېو ايډيال ، خاص د خپل توکم، ژبې او اندونو ېو نګه هېواد
ولرو!
نن سبا پدې حقيقت د ټولو سر خلاص دی، ا لبته، د ګاونډي( له افغانستانه بهر) رقيبو هېوادونو پر مونږ نه پېرزو کيږي چې هېواد ته مو بلاخره سوله راشي، ځکه، په سوله کې مو ګډ (مشترک) ځواک، پرمختګ ، پراختېا، ولسواکي او تر ټولو دمخه خپلواکۍ پراته دي٠
ايا دوی به پر ېو خپلواک او ځواکمن هېواد خپل پوځي، سياسي ، اقتصادي، کلتوري او نورفشارونه ورتپلۍشي؟
اېا هغوی به وتوانيږي چې ېو خپلواک او ځواکمن هېواد خپل د نفوذ او اغېز لاندې
راولي او عملا ئې ترې خپله نانزکه جوړه کړي او د داسې ېوه ېرغل له لارې ځان غټ او زبر ځواک کړي ؟
نو ګرانه، له تا څخه مې د ېوه ، اګاه او روڼ اندي هېوادوال په حيث هيله او توقع ده چې له هر نو راډيکالزم ، مخامختېا،توکميزې اورپکۍ پر ضد خپل رسالتمنده قلم وچلوې تر څو ورورګلوي ، سمسورتېا او بېارغاونه مو دخلکو په برخه شي٠
زه نور څه درته نه واېم، خپله شکر دی پوه ئې، او ډاډه ېم چې خپل دهېواد او د هغو د خلکو خداۍ مکړه ، دښمن نه ئې نو خوشاله اوسې٠
په درناوۍ[/quote:b9b397772c]
Bahram
08.01.2008
[quote:dc240c73db="13م ميلمه"][color=yellow:dc240c73db]ما كيستيم و اينجا كجاست؟[/color:dc240c73db]
بهرامه وروره، ته په اصل کې څه غواړې؟
دهېواد د نوم بدلولو موضوع اوس هېڅ مطرح نه ده، اونه هم پرې سوله راتلی شي او
ېا خوخلک پرې مړېدی شي٠ ځه ته او خداۍ، چې همداسې نده؟
راځی چې له واقعيتونو څخه سترګې پټې نکړو، مونږ همدا ېو چې ېو، ېانې دغه مختلف توکمونه چې ېو د بل تر څنګ ئې د پېړېو په اوږدو کې ژوند کړی، دغه مجبور دي (ېو) سره ګوزاره وکړي، بل ترکيب ماضې تخېل او خوب دی، مونږ
نشو کولی چې له ځانه ېو ايډيال ، خاص د خپل توکم، ژبې او اندونو ېو نګه هېواد
ولرو!
نن سبا پدې حقيقت د ټولو سر خلاص دی، ا لبته، د ګاونډي( له افغانستانه بهر) رقيبو هېوادونو پر مونږ نه پېرزو کيږي چې هېواد ته مو بلاخره سوله راشي، ځکه، په سوله کې مو ګډ (مشترک) ځواک، پرمختګ ، پراختېا، ولسواکي او تر ټولو دمخه خپلواکۍ پراته دي٠
ايا دوی به پر ېو خپلواک او ځواکمن هېواد خپل پوځي، سياسي ، اقتصادي، کلتوري او نورفشارونه ورتپلۍشي؟
اېا هغوی به وتوانيږي چې ېو خپلواک او ځواکمن هېواد خپل د نفوذ او اغېز لاندې
راولي او عملا ئې ترې خپله نانزکه جوړه کړي او د داسې ېوه ېرغل له لارې ځان غټ او زبر ځواک کړي ؟
نو ګرانه، له تا څخه مې د ېوه ، اګاه او روڼ اندي هېوادوال په حيث هيله او توقع ده چې له هر نو راډيکالزم ، مخامختېا،توکميزې اورپکۍ پر ضد خپل رسالتمنده قلم وچلوې تر څو ورورګلوي ، سمسورتېا او بېارغاونه مو دخلکو په برخه شي٠
زه نور څه درته نه واېم، خپله شکر دی پوه ئې، او ډاډه ېم چې خپل دهېواد او د هغو د خلکو خداۍ مکړه ، دښمن نه ئې نو خوشاله اوسې٠
په درناوۍ[/quote:dc240c73db]
ميلمه
ببين افغانستان هيچ زماني در صلح زندگي نكرده. از زماني احمد شاه ابدالي وفات كرد و پسرانش به قدرت نشستند اين كشور غرق در جنگ ها و نزاع هاي داخلي شد كه تا امروز ادامه دارد. آنزمان نه تغير نامي در ميان بود و نه كدام چيز ديگري. قدرت هم كاملآ در دست پشتون ها بود. فكر مي كنيد كه در آيند صلح پايدار در اين كشور خواهد آمد؟ اگر واقع بينانه فكر كنيم صلح پايدار در كشوري به نام افغانستان نخواهد آمد (متاسفانه) و دلايل هم زيادند. افغانستان هم در داخل مشكلات سياسي دارد و هم در بيرون. كشوري كه فقير است، سطح بيسوادي بالاتر از كشور هاي همسايه است. اقتصاد صفر است. بنيادگرايي در جنوب يك تهديد بزرگ و دوامدار را براي حيات سياسي كشور ايجاد نموده است. بي عدالتي و فساد اداري فرياد مي كشد. مداخلات خارجي از هر طرف وجود دارد. خلاصه هر قدر بنويسم تمام نمي شود. بنآ اميد صلح، آبادي و آرامش از همچو يك كشور بسيار ناممكن به نظر مي رسد.
شايد بسياري ها فكر كنند كه من از روي تعصب دنبال تغير نام هستم كه چنين نيست. من از مادر پشتون هستم و از پدر تاجك. خون پشتون در وجود من است و من خواهان زلت و پسماني مردم خود نيستم. ولي در عين حال من نمي خواهم مانند بقيه پشتون ها دنباله رو ملي گرايي هاي پشتونيزم شوم و به جنايات و از بي عدالتي هايشان چشم بپوشانم.
ببينيد كشور ايران زماني فارس ناميده مي شد. ولي در ميانهء قرن بيستم رهبران فارس به اين نقطه پي بردند كه نمي توان با اين نام وحد كشوري را كه از اقوام ترك و بلوچ و فارس ساخته شده باشد زير نام فارس متحد كرد. بنآ با هم نشستند و تصميم گرفتند تا ايران را انتخاب كنند كه اشارهء به هيچ قومي نكند تا كشور در آينده مورد استفادهء قدرت هاي استعمار نگيرد و تجزيه نشود. عين كار را در پاكستان مي توانيم مشاهد كنيم. رهبران پاكستان كه اكثريت پنجابي ها بودند نخواستند نامي بگذارند كه قدرت پنجاب را به نمايش بگذارد(هر چند اين توانايي را داشتند). ايشان پاكستان را انتخاب كردند. ولي در كشور ما پشتون ها (افغان ها) نتوانستند برنفس خود و بر حرص خود غالب شوند. ايشان اشتباه كردند و نام قوم خود را بدون هيچ رايگيري وپرسشي بالاي بقيه اقوام گذاشتند. با هر كار مي توان كنار آمد و راه حلي پيدا كرد ولي با اين يك نمي توان هيچ راه حل ديگر جستجو كرد(حتي اگر بخواهيم) به جز تغير نام. چطور يك هزاره از هويت قومي خود بگذرد و خود را افغان بخواند؟ چرا چنين كند؟ آيا اين حق او نيست كه مانند شما ها در حفظ افتخارات خود بكوشد؟ انسان بايد واقعبينانه فكر كند.
من نمي خواهم بيش از اين مزاحم تان شوم. چند روزي آمده بودم تا از نظريات تان آگاه شوم و گفتني هايي را كه داشتم با شما در ميان بگذارم كه گذاشتم. فكر مي كنم من مسئوليت فردي را كه داشتم انجام دادم و اكثريت تان را از مشكلات عمدهء كشور و مردم آگاه ساختم. اين كه شما ها و رهبران پشتون چه اقداماتي در حل اين مسائل خواهند كرد، چيزيست كه بايد در انتظار آينده ماند.
از همهء تان تشكر ميكنم كه به من اجازه داديد تا با شما روي موضوعات مختلفه بحث نمايم. به خصوص ازمحترم وطنمل نهايت سپاس گذارم.
با هيچكدام تان كدام خصومتي ندارم. همهء تان نور چشمان استيد.در سياست هميشه اختلاف نظر ها وجود دارد و تا زماني كه همچو بحث هايي صورت نگيرد نيك و بد يك جامعه را نمي توان درك و تفكيك كرد.
در آخر معذرت مي خواهم اگر باعث آزردگي كدام تان شده ام.
پيروز باشيد
بهرام
monir
09.01.2008
د بحث ګډونوالو ګرانو دوستانو سلام علیکم
کوشان بهرام ته لیکي:
[quote:e7486ebc1b] په هيواد کې د سرشماري په هکله چې تاسي ويلي چې پښتانه حکمروايانو دروغ ويلي او د پښتنو ونډه يې ډيره ښکاره کړې ده .[/quote:e7486ebc1b]
که تاسې هغه Link ته چې ښاغلي بهرام د ( تاريخ افغانستان از ديد مورخين ايراني) تر عنوان لاندې بحث کې ور ته اشاره کړې ده ورشئ، و به ګورﺉ، چې ایرانیان هم په افغانستان کې د پښتنو له اکثریت څخه نشي انکار کولئ! په افغانستان کې د مېشتو قومونو د ترکیب په هکله په هغه پاڼه کې داسې راغلي:
[color=blue:e7486ebc1b] مردمان افغان
خاورشناسان قومهاي اصلي كه ملت افغانستان را ميسازند به شرح زير بيان ميكنند:
1. پشتونها(پختونها) يا (پاتانها) كه پرشمارترين قوم افغاني است. آنها علاوه بر زبان پشتو زبان فارسي دري را نيز ميدانند. اين قوم به دو گروه دراني (ابدالي) و غلجايي (غلزايي) تقسيم ميشوند. آنها شصت درصد جمعيت كشور افغانستان را تشكيل ميدهند و بيشتر در جنوب و مركز افغانستان زندگي ميكنند. بيشتر زمامداران افغانستان از ميان پشتونها بودهاند.[/color:e7486ebc1b]
په درنښت
monir
09.01.2008
د بحث ګډونوالو ګرانو دوستانو سلام علیکم
کوشان بهرام ته لیکي:
[quote:66eb97149c]په هيواد کې د سرشماري په هکله چې تاسي ويلي چې پښتانه حکمروايانو دروغ ويلي او د پښتنو ونډه يې ډيره ښکاره کړې ده . [/quote:66eb97149c]
که تاسې هغه Link ته چې ښاغلي بهرام د ( تاريخ افغانستان از ديد مورخين ايراني) تر عنوان لاندې بحث کې ور ته اشاره کړې ده ورشئ، و به ګورﺉ، چې ایرانیان هم په افغانستان کې د پښتنو له اکثریت څخه نشي انکار کولئ! په افغانستان کې د مېشتو قومونو د ترکیب په هکله په هغه پاڼه کې داسې راغلي:
[color=blue:66eb97149c]مردمان افغان
خاورشناسان قومهاي اصلي كه ملت افغانستان را ميسازند به شرح زير بيان ميكنند:
1. پشتونها(پختونها) يا (پاتانها) كه پرشمارترين قوم افغاني است. آنها علاوه بر زبان پشتو زبان فارسي دري را نيز ميدانند. اين قوم به دو گروه دراني (ابدالي) و غلجايي (غلزايي) تقسيم ميشوند. آنها شصت درصد جمعيت كشور افغانستان را تشكيل ميدهند و بيشتر در جنوب و مركز افغانستان زندگي ميكنند. بيشتر زمامداران افغانستان از ميان پشتونها بودهاند.[/color:66eb97149c]
http://www.jazirehdanesh.com/printme.php?item=19.493.686.fa
په درنښت
pattang
10.01.2008
يو منطقي او عملي ګام د دې ليکنې څه شی دی ??٠
[quote:0670249bdb="khaishkai"]د بحث ګډونوالو ګرانو دوستانو سلام علیکم
کوشان بهرام ته لیکي:
[quote:0670249bdb]په هيواد کې د سرشماري په هکله چې تاسي ويلي چې پښتانه حکمروايانو دروغ ويلي او د پښتنو ونډه يې ډيره ښکاره کړې ده . [/quote:0670249bdb]
که تاسې هغه Link ته چې ښاغلي بهرام د ( تاريخ افغانستان از ديد مورخين ايراني) تر عنوان لاندې بحث کې ور ته اشاره کړې ده ورشئ، و به ګورﺉ، چې ایرانیان هم په افغانستان کې د پښتنو له اکثریت څخه نشي انکار کولئ! په افغانستان کې د مېشتو قومونو د ترکیب په هکله په هغه پاڼه کې داسې راغلي:
[color=blue:0670249bdb]مردمان افغان
خاورشناسان قومهاي اصلي كه ملت افغانستان را ميسازند به شرح زير بيان ميكنند:
1. پشتونها(پختونها) يا (پاتانها) كه پرشمارترين قوم افغاني است. آنها علاوه بر زبان پشتو زبان فارسي دري را نيز ميدانند. اين قوم به دو گروه دراني (ابدالي) و غلجايي (غلزايي) تقسيم ميشوند. آنها شصت درصد جمعيت كشور افغانستان را تشكيل ميدهند و بيشتر در جنوب و مركز افغانستان زندگي ميكنند. بيشتر زمامداران افغانستان از ميان پشتونها بودهاند.[/color:0670249bdb]
http://www.jazirehdanesh.com/printme.php?item=19.493.686.fa
په درنښت[/quote:0670249bdb]
Bahram
10.01.2008
[quote:88eb4e0c2e="pattang"]يو منطقي او عملي ګام د دې ليکنې څه شی دی ??٠
[quote:88eb4e0c2e="khaishkai"]د بحث ګډونوالو ګرانو دوستانو سلام علیکم
کوشان بهرام ته لیکي:
[quote:88eb4e0c2e]په هيواد کې د سرشماري په هکله چې تاسي ويلي چې پښتانه حکمروايانو دروغ ويلي او د پښتنو ونډه يې ډيره ښکاره کړې ده . [/quote:88eb4e0c2e]
که تاسې هغه Link ته چې ښاغلي بهرام د ( تاريخ افغانستان از ديد مورخين ايراني) تر عنوان لاندې بحث کې ور ته اشاره کړې ده ورشئ، و به ګورﺉ، چې ایرانیان هم په افغانستان کې د پښتنو له اکثریت څخه نشي انکار کولئ! په افغانستان کې د مېشتو قومونو د ترکیب په هکله په هغه پاڼه کې داسې راغلي:
[color=blue:88eb4e0c2e]مردمان افغان
خاورشناسان قومهاي اصلي كه ملت افغانستان را ميسازند به شرح زير بيان ميكنند:
1. پشتونها(پختونها) يا (پاتانها) كه پرشمارترين قوم افغاني است. آنها علاوه بر زبان پشتو زبان فارسي دري را نيز ميدانند. اين قوم به دو گروه دراني (ابدالي) و غلجايي (غلزايي) تقسيم ميشوند. آنها شصت درصد جمعيت كشور افغانستان را تشكيل ميدهند و بيشتر در جنوب و مركز افغانستان زندگي ميكنند. بيشتر زمامداران افغانستان از ميان پشتونها بودهاند.[/color:88eb4e0c2e]
http://www.jazirehdanesh.com/printme.php?item=19.493.686.fa
په درنښت[/quote:88eb4e0c2e][/quote:88eb4e0c2e]
قصد آمدن دوباره و نوشتن را نداشتم ولي اين مطلب تان مرا وادار ساخت تا بار ديگر همچو گذشته ها دست به اصلاح افكار و برداشت هاي نادرست تان بزنم.
تاريخ ايران زماني از اكثريت پشتون در افغانستان حرف زده است كه در آن زمان خط ديورند وجود نداشته است. در آن زمان شايد اين ادعا صحت داشته است كه پشتون ها 60 در صد نفوس كشور را تشكيل مي داده اند. ولي بعد از كشيدن خط ديورند توسط انگليس ها ديگر پشتون ها آن 60 در صد نيستند بلكه به بايد به 30 درصد تنزل يافته باشد، حقيقتي كه شما پشتون ها مي دانيد ولي قبول نمي كنيد.
Bahram
10.01.2008
كوشان
نوشته ات را خواندم. كوتا و مختصر بنويس تا توان جواب دادن باشد. :D
در جواب به اين نوشتهء طولاني بايد دو صفحه بنويسم كه حوصله اش نيست. تا جايي گپ هايت درست است ولي در بعضي نقاط هنوز هم همرايت موافق نيستم.
12.01.2008
ښاغلی بهرام !
زما به اند ښاغلي کوشان درته سم سم ځوابونه ویلي او تاسو یې د ردولو دلیل نه لرئ ، رباني خراسان پلوه او سیاست په ستمي ایدیالوژۍ ولاړ و او دغه ضدملي کار یې تر سره کړی چې یړونیم میلیون تاجکستانيانو ته یې افغاني تذکرې ورویشلي دي ، خو که څوک ددهخ پّه څیر ستمي نه پوښتنه وکړي چې ولې، نو هغه به هم ستاسو پشان ځان به ی خبره او منکر وښيي ، غل خو هیڅکله په غلا اعتراف نه کوي مګر داچې سخت محاکمه شي . قانوني صیب هم په هغه بیسو منکر دی چې په دوبۍ کې برې ونیول شو. ایران چې د پښتنو دوښمن دی هم تر ۶۰٪ پورې د هغوی په شمیره اعتراف کوي، د ملل متاحد په مرسته تر سره شوې نفوس شمیرنه چې د واک فونډیشن کړې ده په سلو کې ۷۰ پښاتنه ٍ تثبیبت کړي او د ظاهر خان د ولسواکۍ به لسېزه کې د ولسي جرګې ان له ۷۲ فیصدو څخه زیات وکیلان پښتانه وو . دغه راز د د جمهوري ریاست په ټاکنو کې دکرزي ټاکلو یو ځل بیا پّه ګوته کړه چې د پښتنون شمیر ۵۰٪ څخه ډیر لوړ دی !
خو دا ټول حقایق د یو ستمي د سترګو اغزي دي او تعصب یې اجازه نه ورکوي چې ویې مني .د افغانستان د نامه په هکله هم د کوشان خبره معیاري ده چې :
کله ټول هیواد وال باسواده او د ټولګړي تعلیماتو خاوندان او یوموټی غښتلی او پیاوړی ملت جوړ شو، د نوم بدلول هم بیا له هرډول کړکیچ پرته د ټولو ورونو قومونو په ګډه مشوره تر سره کیدای شي او د لوی قوم (پښتنو) په ژبه ورته یو نوم خوښ کاندي چې هیڅ قام ته ځانکړی نه وي . تر هغه پورې نورو هیوادونو ته وګوره چې د انګلستان او هلینډ نومونه تر نن ورځې پورې چلیږي، که څه هم دا په هغهو هیوادونو کې د یوه محدود ولایت اصلي نومونه وو . تر پرون بورې دې د ایران نوم هم فارس و او فارس اصلا د یوې تپې نوم و.
د پښتنو قومي نوم پښتون دی او د نورو ورونو په ګټه د افغان له قومي نوم څخه تیر شوي او د هیواد والو د ګډون نوم یې بولي او په دې برخه ټول هیوادوال له توپیر او تبعیض پرته بوشان افغانان بولي ، خو که د مغرضو له پاره د قناعت وړ نه وي چې ملت جوړ او هیواد صنعتي شو حتما به دا کار هم وشي چې یو بل پښتونوم به ورته غوره شي .
د اریان او خراسان سره موافقه نشي کیدای ، خکه چې د خراسان په نامه خاوره کې
تاجکستان ، ازبکستان او ترکمنستان او ایران شامل دي او ددې له پاره چې هغوی زمونږ په خاوره دعوه ونکړي لکه تاجکستان ، ازبکستان او ترکمنستان چې د ایران حاکمیت نه خوښوي او خراسان ترنګړ نوم یې د ځان له پاره نه دی خوښ کړی مونږ یې هم له همدې امله نه خوښوو .
آریانا هم یواځې د اریایي قومونو پښتنو، تاجکو فارسیانو او بلوڅو ته محدود دی ترکمن ازبک هزاره او نور اریایان نه دي او به اریانا نه ویاړیږي . یو کوردان په افغانستان کې نشته، هغوی به هم د اریانا په نامه راسزه ځان په خاوره کې شریک وبولي . له دې کبله ایراني خوبونه بس که او زمونږ د ګران هیواد ګریوان ته بردي لاسونه په یو او بل نوم مه راتیروه ! په درنښت
Bahram
12.01.2008
[quote:11278973b3="پتوال"]ښاغلی بهرام !
زما به اند ښاغلي کوشان درته سم سم ځوابونه ویلي او تاسو یې د ردولو دلیل نه لرئ ، رباني خراسان پلوه او سیاست په ستمي ایدیالوژۍ ولاړ و او دغه ضدملي کار یې تر سره کړی چې یړونیم میلیون تاجکستانيانو ته یې افغاني تذکرې ورویشلي دي ، خو که څوک ددهخ پّه څیر ستمي نه پوښتنه وکړي چې ولې، نو هغه به هم ستاسو پشان ځان به ی خبره او منکر وښيي ، غل خو هیڅکله په غلا اعتراف نه کوي مګر داچې سخت محاکمه شي . قانوني صیب هم په هغه بیسو منکر دی چې په دوبۍ کې برې ونیول شو. ایران چې د پښتنو دوښمن دی هم تر ۶۰٪ پورې د هغوی په شمیره اعتراف کوي، د ملل متاحد په مرسته تر سره شوې نفوس شمیرنه چې د واک فونډیشن کړې ده په سلو کې ۷۰ پښاتنه ٍ تثبیبت کړي او د ظاهر خان د ولسواکۍ به لسېزه کې د ولسي جرګې ان له ۷۲ فیصدو څخه زیات وکیلان پښتانه وو . دغه راز د د جمهوري ریاست په ټاکنو کې دکرزي ټاکلو یو ځل بیا پّه ګوته کړه چې د پښتنون شمیر ۵۰٪ څخه ډیر لوړ دی !
خو دا ټول حقایق د یو ستمي د سترګو اغزي دي او تعصب یې اجازه نه ورکوي چې ویې مني .د افغانستان د نامه په هکله هم د کوشان خبره معیاري ده چې :
کله ټول هیواد وال باسواده او د ټولګړي تعلیماتو خاوندان او یوموټی غښتلی او پیاوړی ملت جوړ شو، د نوم بدلول هم بیا له هرډول کړکیچ پرته د ټولو ورونو قومونو په ګډه مشوره تر سره کیدای شي او د لوی قوم (پښتنو) په ژبه ورته یو نوم خوښ کاندي چې هیڅ قام ته ځانکړی نه وي . تر هغه پورې نورو هیوادونو ته وګوره چې د انګلستان او هلینډ نومونه تر نن ورځې پورې چلیږي، که څه هم دا په هغهو هیوادونو کې د یوه محدود ولایت اصلي نومونه وو . تر پرون بورې دې د ایران نوم هم فارس و او فارس اصلا د یوې تپې نوم و.
د پښتنو قومي نوم پښتون دی او د نورو ورونو په ګټه د افغان له قومي نوم څخه تیر شوي او د هیواد والو د ګډون نوم یې بولي او په دې برخه ټول هیوادوال له توپیر او تبعیض پرته بوشان افغانان بولي ، خو که د مغرضو له پاره د قناعت وړ نه وي چې ملت جوړ او هیواد صنعتي شو حتما به دا کار هم وشي چې [color=yellow:11278973b3]یو بل پښتونوم به ورته غوره شي[/color:11278973b3].
د اریان او خراسان سره موافقه نشي کیدای ، خکه چې د خراسان په نامه خاوره کې
تاجکستان ، ازبکستان او ترکمنستان او ایران شامل دي او ددې له پاره چې هغوی زمونږ په خاوره دعوه ونکړي لکه تاجکستان ، ازبکستان او ترکمنستان چې د ایران حاکمیت نه خوښوي او خراسان ترنګړ نوم یې د ځان له پاره نه دی خوښ کړی مونږ یې هم له همدې امله نه خوښوو .
آریانا هم یواځې د اریایي قومونو پښتنو، تاجکو فارسیانو او بلوڅو ته محدود دی ترکمن ازبک هزاره او نور اریایان نه دي او به اریانا نه ویاړیږي . یو کوردان په افغانستان کې نشته، هغوی به هم د اریانا په نامه راسزه ځان په خاوره کې شریک وبولي . له دې کبله ایراني خوبونه بس که او زمونږ د ګران هیواد ګریوان ته بردي لاسونه په یو او بل نوم مه راتیروه ! په درنښت[/quote:11278973b3]
پتوال جانه
خودت با تاسف مانند يك تعداد پشتون هاي ديگر تظاهر مي كني ولي ناخود آگاه از دهانت چيز هايي را كه در دل داري بيرون مي شود. مثلآ خودت در قسمتي گفته يي كه يك نام پشتوي ديگر برايش انتخاب مي كنيم. اگر اين جمله ات را مورد مطالعه قرار دهيم به بسيار وضاحت درك مي كنيم كه خودت قبول كرده يي كه افغان و افغانستان كلمه پشتو است و به همين دليل مي گويي كه اگر لازم بود به جايش يك نام پشتوي ديگر انتخاب مي كنيد. اين انتحاي رزالت را نشان خواهد داد اگر شما ها باز بخواهيد خاك به چشم مردم بزنيد و سلطهء قومي خود را با نيرنگ هاي ديگر ادامه دهيد. فكر نكنم ديگر اين چانس را داشته باشيد. بسيار ناوقت است و زمان به سرعت در تغير است. پشتون ها هيچ چارهء به جز تن دادن به حقايق و پذيرفتن آن ندارند. اگر پشتون ها تصميم در زورگويي داشته باشند اشتباه بزرگي را مرتكب شده اند و گور خود را كنده اند.
خلاصه يك نقطه را به ياد داشته باش و آن اينكه ديگر نمي توانيد بالاي مردم حكومت كنيد و هرچه دلت تان خواست بكنيد. هر قدر دست به كينه توزي بزنيد و بر اهداف قومي تان پافشاري كنيد و در فكر فريب مردم در آينده باشيد، به همان اندازه سير نزولي خود را سرعت مي بخشيد.
شما پشتون ها به تاريخ غبار زياد تكيه مي كنيد و او خود در اولين صفحات خود نوشته است كه اين سرزمين از قرن سوم تا نيمهء قرن نزدهم خراسان خوانده شده است، يعني براي بيشتر از 17 قرن يا 1700 سال. شايد صد يا دو صد سالي زير نام افغانستان بماند ولي دير يا زود اين نام تحميلي برچيده خواهد شد. دلايل بي معني و پر گفتن هاي بي مورد هيچ دردي را دوا نخواهد كرد.
والسلام
رښتینی
12.01.2008
کوشان خپل بړاس داسی باسی
[code:1:b863b29050]که چېرې دغه پښتنو د ملايانو ګيرې يې وخرېيلې او کوم ملا چې د مسجد نه يې خپله ژبه ووېستله او ژبه يې پرېکه شوه [/code:1:b863b29050]
تاسو خو دلاس پریکولو هم مخالف یی ایا ژبه پریکول له لاس نه اسانه دی
او که خپل نظر موتبدیل کړی او دچنګیزخان دنظام دغوره پکټونو!! پلوی
دی اختیار کړی ده ؟؟
هیله کوم په خپله لیکنه کی له کوم تاویل پرته زما پوښتنه ځواب کړئ
Bahram
12.01.2008
[quote:5374229fd3="کوشان"]ښاغلی بهرام
په دې کې شک نشته چې د پښتنو زوال نزدې دی او پښتانه نور نشي کولی چې د خپل زوال مخه ونيسي . او يواځنې علت يې هم دا دی چې پښتانه په قومي نه ، خو په مذهبي جهالتونو کې بند پاتې دي .
که چېرې دغه پښتنو د ملايانو ګيرې يې وخرېيلې او کوم ملا چې د مسجد نه يې خپله ژبه ووېستله او ژبه يې پرېکه شوه ، بيا نو باور وکړه چې دغه افغانستان به په داسې لږ وخت داسې يو سياسي ، اقتصادي او کلتوري مرکز جوړ شي چې د افغانستان تاجکان خوا لا پرېږده چې د هماغه تاجکستان تاجکان به هم د دې دعوا وکړي چې مونږه خو هم په اصل او نسب کې افغانان يو .
خو خير
اش مرد ها دېر پخته مېشه[/quote:5374229fd3]
با تصديق قسمتي از گپ هايت مي خواهم اضافه كنم كه مردم اين مرز و بوم داراي استعداد هاي شگفت آوري اند كه با ايجاد صلح و شگوفايي اقتصادي همه شاهد آن خواهيم بود. ولي اينكه گفته ايد حتي تاجك ها را هم دلبستهء خود خواهد كرد و ايشان دعواي افغان بودن را خواهند كرد، شك دارم. شايد شناخت درست از تاجك ها نداشته باشيد. ايشان از هرچه بگذرند از نام و تاريخ خود و از زبان خود نخواهند گشت. تاجكان در زمان سامانيان يگانه مردمي بودند كه عليه سلطهء عرب ها جنگيدند و ايشان را وادار به عقب نشيني كردند. با وجودي كه دين اسلام را در آغوش كشيدند و پذيرفتند ولي به هيچ شكلي فرهنگ عرب و سلطهء سياسي آن را نپذيرفتند. به همين اساس يك تاجك با افتخارات تاريخي چند هزار ساله اش هيچگاهي در فكر تعويض هويت خود نخواهد شد. ولي حرف من به اين معنا نيست كه افغان ها افتخارات قابل افتخار ندارند. بلي دارند و در اين هيچ ترديدي ندارم.
ghashtali Afghan
13.01.2008
بهرام خان!
سوالت این شعر را به یادم اورد که.
مستی چنان خوشست که ګویم به روز حشر
من کیستم ؟شما چه کسانید؟ این کجاست؟
حتمآ به اندازه خواست شاعر مست هستی!
13.01.2008
بهرام جان !
تا لیکلي :
[quote:3848a380bd]خودت با تاسف مانند يك تعداد پشتون هاي ديگر تظاهر مي كني ولي ناخود آگاه از دهانت چيز هايي را كه در دل داري بيرون مي شود. مثلآ خودت در قسمتي گفته يي كه يك نام پشتوي ديگر برايش انتخاب مي كنيم.[/quote:3848a380bd]
ما خو ستا تذویر مالوماوه اوهغه مالوم شو :
تا لیکلي وو چې زه په خراسان ټینګار نه کوم هر بل نوم چې قومي نه وي او یو
شکلی تاریخي نوم وي زه یې منم .
نو طبیعي ده چې دا سې یو نوم به د هیوادپه یوه ژبه وي ، او دا هم طبیعي ده چې
دغه بیطرفه نوم چې دهیڅ قوم او اتنیک نوم ته محدود نه وي د هیواد د تر ټولو ستر اتنیک په ژبه به وي نه د یو کوچني اتنیک په ژبه نو طبیعي خبره به وي چې په پښتو ژبه به وي !
خو ستا یواځې د پښتنو سره نه بلکې د پښتنوپه تړاو د پښتو ژبې سره هم سیاسي تعصب لرې اوپورتنې وړاندیز دې هسې تش تذویر و چې دلته افشا شو !
نور دې نو د خراسان ترنګړ په شا کړه په ایران او ازبک ـ ، تاجک ـ او ترکمنستان یې ګرځوه ، په افغانستان کې یې له یو څو ایران پلوه ستمیانو پرته ، چې غواړي د خراسان په پلمه په افغانستان باندې د ایران دعوا ته لار پرانیزي،بل هیڅوک هم دسره نه مني .
Bahram
13.01.2008
[quote:14cbe72e4d="کوشان"]ښاغلی بهرام
زما د پاره دغه إتنيکي خبرې ـ اترې دومره په زړه پورې ندي . خو دا چې تاسي د تاجک د پنځه زره کلن تاريخ ياد کړی ، لږ غوندې يې وخندولم . تر هغه ځايه چې ماته مالومه ده خو تاجکستان يواځې 20 کاله دی چې د تاريخ په پاڼو کې يې نوم راغلی .
دغه هندي ، چينايي ، يوناني او عربي تاريخونه خو پرېږده چې حتا د فردوسي په شاهنامه کې هم د تاجک نوم ندی راغلی . نو دا پنځه زره کلن تاريخ د کومه شوو چې تاسي يې ادعا کوئ .
دا چې سامانيانو عربي ښکېلاکګرو ته يې ماته ورکړه ، نو ته خو په خپله وايې چې دوۍ سامانيان وو ، دغه تاجکان خو نه وو . له بلې خوا سامانيان د بخارا خلګ دي او په بخارا کې خو ازبکان ژوند کوي . نو ته څنګه د دې ادعا کوې چې تاجکانو ، عرب ته يې ماته ورکړه ؟؟
تر هغه ځايه چې زه د تاجک په هکله مالومات لرم ، نو تاجګ يواځې زر کاله تاريخ لري . دا په دې معنا چې تاجک د يو قوم په صفت وروسته له دې منځ ته راغی چې عرب افغانستان يې خپل ښکېلاک لاندې راوستلو. او دا ځکه چې تاجک اصلاً د تازيک نه نيول شوی او تازي د يمن يوه قبيله وه خو افغانانو بيا ټولو عربانو ته يې تازي ويلې . دا په دې معنا چې کوم عراب چې وروسته د اسلامه افغانستان ته راغلل او د دې خاورې بومي خلګو سره يې خپلوۍ وتړلې او ځای په ځای شول ، نو د همدې عرب او عجم اولادو ته د کابلشاهانو له خوا ته تازيکنوم ورکول شو.[/quote:14cbe72e4d]
تو اگر در گفته هاي من خنديدي، من درسطح پايين معلومات ات در باره تاريخ تاجك و نام تاجك خنديدم. واقعآ خندآور است و حتي شرماور است كه افرادي مانند شما از تاريخ مردمان كشور خود اطلاع درست ندارند ولي با اطمينان صحبت مي كنند و چنان حرف مي زنند كه گويا نابغهء دوران اند. براي اين كه از تاريخ كهن تاجك ها با خبر شوي نخست از همه اين متن ها را بخوان:
http://en.wikipedia.org/wiki/Tajiks
http://www.geocities.com/tajikland
[quote:14cbe72e4d]سامانيان د بخارا خلګ دي او په بخارا کې خو ازبکان ژوند کوي [/quote:14cbe72e4d]
Bukhara (formerly Bokhara) (Uzbek: Buxoro, Бухоро; Tajik: Бухоро; Persian: بُخارا, Boxârâ; Russian: Бухара), from the Soghdian βuxārak ("lucky place"), is the and capital of the Bukhara Province (viloyat) of Uzbekistan. The nation's fifth-largest city, it has a population of 237,900 (1999 census estimate).
The region around Bukhara has been inhabited for at least five millenia and the city itself has existed for half that time. Located on the Silk Road, the city has long been a center of trade, scholarship, culture, and religion.
[color=yellow:14cbe72e4d]Bukhara (along with Samarkand) is one of the two major centres of Uzbekistan's Tajik minority[/color:14cbe72e4d].
http://en.wikipedia.org/wiki/Bukhara
اين لينك را هم بخوان:
http://www.geocities.com/tajikland/buchara.html
در مورد تاريخ سامانيان و اينكه آيا سامانيان ترك بودند يا تاجك اين متن را بخوان:
[size=18:14cbe72e4d][color=yellow:14cbe72e4d]دولـت سامانيان[/color:14cbe72e4d][/size:14cbe72e4d]
دولت سامانيان نخستين دولت تاجكان است كه درقرن نهم درماوراء النهر وخراسان بوجود آمده بود 999ـ875م وآنرا نمايندهء سلاله سامانيان احمد ابن اسد اساس گذاشت. 1
دورهء موجوديت دولت سامانيان درتاريخ مردم تاجك 2 دورهء مجدد اقتصاد ومدنيت ماوراء النهر وخراسان بعد از حكمراني يك ونيم قرنه ي خلافت عباسيان شمرده ميشود، درنتيجهء زحمت كشي دهقانان وپيشه وران درمملكت نيروهاي توليدي بدرجه عالي ترقي كرد، دراين دوره مناسبات اجتماعي فيودالي غلبه كرده، پروسه ي تشكل مردم تاجك به اتمام رسيد، دولت آن به وجود آمد ومدنيت مادي ومعنوي مردم انكشاف يافت، اين دورهء انكشاف شهرهاي قديمي شرق، بخارا سمرقند، مرو، نيشاپور، هرات، بلخ، خجند، بنجكت پنجكت فعلي واقع درشمال تاجكستان هوليك قربان شهيد فعلي واقع درجنوب تاجكستان وغيره بود.
درابتداي قرن نهم درنتيجهء نيرومندي حركت ضد خلافت، عباسيان مجبورشدند كه به بعضي ولايات ازنظر اداري حقوق خود مختاري بدهند، درماوراء النهرنمايندگان سلالهء سامانيان نيرومند گرديده، دولت سامانيان درعهد حاكمان ماوراء النهراحمد ابن اسد وپسراونصر، كاملا تشكل يافت، در دورهء اسمعيل بن احمد، دولت سامانيان به دولت مستقل و متمركز، تبديل شد، سامانيان درآخر قرن نهم ، جنگهاي داخلي حكام محلي را برهم زده تمام آسياي ميانه را بدست آوردند، حدود دولت سامانيان درشمال تا درياي ته لس اين جائيست درقسمت قزاقستان فعلي يعني درهفت رود ـ كه اولين بارقشون اعراب با چيني ها دراين ناحيه درسال 751م رزميدند . امتداد يافته، درغرب ولايات خراسان شمالي وشرقي را در برميرفت، مملكت در دورهء نصر ابن احمد نصردوم 943 ـ 914م به مراتب عالي ترقي رسيد.
به ادارهء حاكميت مركزي سيستم ادارهء دولتي مرتب شد، رئيس دولت اميربوده، در ولايات والي هاي اميرحكم ميراندند، در دربار درگاه مجددأ ده ادارهء نظامي وملكي ـ ديوانها تشكيل شدند. 3 وظيفهء ديوانها جمع آوري ماليات از دهقانان، پيشه وران وتاجران بود، بودجه عمومي دورهء دولت سامانيان چهل وپنچ مليون درهم را تشكيل ميداد، كه بيست مليون آن براي حقوق قشون ومعاش عمله وفعلهء دولتي مصرف ميشد.
تدابيرمهم سامانيان درمتحدكردن خراسان وماوراء النهر تأمين استقلال دولت و غيره براي انكشاف وضع اقتصادي ومدني مملكت زمينه هاي مؤثري فراهم آورد، اقتصاد و استخراج معادن، پيشه وري وتجارت خيلي ترقي كرد، ماوراءالنهر وخراسان مملكتي زراعتي بود، زمين ها اساسأ از آب درياچه ها، جوي ها، چشمه ها، كانالها وكاريزها آبياري ميشدند، در آسياي ميانه بخصوص درواديهاي زرافشان، فرغانه وقسمت هاي ديگر سيستم منظم آبياري وجود داشت، مثلا در رواحهء بخارا كانالهاي سنجان وشاهرود گنجكت ودرشهرها وولايات ديگركانالها موجود بودند، درقرنهاي نهم ودهم يك سلسله كانالهاي نو وبندهاي آبياري ساخته شدند، مثلا دريكي ازدره هاي سلسله كـوه پستاغ سلسله كوه نورعطا بند بـزرگي شده ازسنگ ـ بند خان وآب انبار بناء گرديد.
غيراز زمينهاي آبي، از زمين هاي للمي نيز وسيعأ استفاده ميشد، درزمين هاي آبي سغد وفرغانه وچاش، استراوشان قسمت شمال تاجكستان چغانيان حصارشادمان فعلا حصاردرنزديكي دوشنبه خـراسان وغيره دهقانان گندم، جـو، برنج ارزن، لوبيا، نخود وزيتون مي كاشتند، دراقتصاد بعضي نواحي وادي زرافشان، فرغانه، مرو وغيره زراعت پخته موقعيت اساسي را اشغال ميكرد، باغداري تربيهء زردآلو، شفتالو، سيب، ناك، بهي، آلوچه، انار، انجير، چارمغز وبادام تاكداري بخصوص انگورنوع هراتي سبزي كاري وزراعت پاليزي نيز رواج يافتند، انواع محصولات زراعتي خصوصيت ويژهء زمين داري را نشان ميدهد كه بر آبياري مصنوعي اساس يافته بود، جغرافيا دانهاي قرن نهم ودهم حاصلخيزي زمين هاي زراعتي آسياي ميانه را بارها تأكيد نموده اند، درنواحي كوهي ودشت هاي آسياي ميانه، مالداري خصوصأ، پرورش گوسفند واسب رواج داشـــت .
دراين دوره در دولت سامانيان استخراج معادن ترقي كرد، منابع خطي وكشفيات اركيالوژي ازفراواني ثروتهاي زير زميني نواحي مختلف آسياي ميانه شهادت ميدهند، دربدخشان دروازهء روشان و شغنان كانهاي ياقوت، سنگ لاجورد ونقره استخراج ميشد، درمصب زرافشان، آهن، طلا، نقره، زاك، دراستراوشان آهن دراسبرا اسفرهء فعلي قسمت شمالي تاجكستان زغال سنگ درفرغانه آهن، قلعي، نقره، سيماب، مس، سرب، موم كوهي � موملائي گچ، فيروزه، نوشادر، نفت توليد ميگرديد، ايلاق � وادي آهنگران � مركز استخراج معدن نقره وسرب بشمارميرفت، ازكانهاي خراسان فيروزه، مرمر، سنگ هاي ريزه كاري، طلا، آهن، مس، زاك، سلفور، مرگ موش، شبسه، گل كلالي وغيره ميگرفتند، درآسياي ميانه كانهاي فراوان قرون وسطائي مانند : كان منصور، كوه سيم، كان جول، كان ساي، طريق ايكن، كان گوت وغيره كشف ومورد تحقيق قرارگرفتند، معدن را ازطريق كندن چاه هاي عمودي ومايلي، يا ازكانهاي عريض ميگرفتند، دراستخراج معادن از نيروي مردان آزاد وغلامان استفاده ميكردند.
در دولت سامانيان پيشه وري نيز انكشاف يافت، و خصوصأ درماوراءالنهر وخراسان جاي نماياني را اشغال ميكرد، پيش ازهمه بافندگي رواج يافت، دهات زندانه نزديك بخارا وادر نزديك سمرقند زنگي دروادي درياي سرخان به مراكز بافندگي تبديل شدند، درآنجا ها انواع بهترين تكه هاي نخي را مي بافتند.
موافق معلومات محمد نزشخي 4 امتعه توليدي محبس متاعيكه درزندانها توليد ميشد به ايران وهندوستان ميبردند موافق اخبار جغرافيدانهاي قرن دهم ابن حوقل 5 ومقدسي 6 متاع نفيس وادري 7 درممالك شرق شهرت داشت، درسمرقند وبوسيه شهري قرون وسطائي سغد دروسط راه سمرقند وبخارا پنج فرسخ دورتر ازشهركرمينه بخارا، اسكاجت، نسف، كش، بناكت، اجناس نفيس ودرشت مي بافتند، درسمرقند كاغذ وشيشه توليد ميشد، كه درشرق ميانه ونزديك شهرت بزرگ يافته بود، درشهرها ومحلات اهالي فرغانه، استراوشان، خجند، يراق وآلات كار، ظروف فلزي دربخارا واطراف آن قالين، جاي نماز، زين، روغن ـ درسمرقند، ركاب، لجام، تسمه، ديگ مسين ـ درچاچ، زين، تيردان، خيمه، تيروكمان، سوزن، مقراض، ظروف سفالي، درشهرهاي خراسان : درنيشاپور، كلاوه، تكه هاي لباس پشمي، روي جائي، كارد. درمرو : پارچهء زري، پارچه سوزني، روي جائي ابريشمي ونخي، ابريشم. درطوس : ظروف سنگي، بوريا ـ دربلخ : چرم، صابون ـ درگرچاشره : قالين، نمد وغيره توليد ميشد، مؤرخان ازترويج وسيع پيشه وري صحبت ميكنند.
انكشاف اقتصاد، استخراج معادن، پيشه وري وترقيات شهرها به رواج مبادله بين شهر ودهات ازيك طرف وبين اهالي ساكن وباديه نشينان ازسوي ديگر ارتباط پيدا ميكند. درنتيجهء انكشاف تجارت داخلي وخارجي، شهرها ودهات آسياي ميانه در توليد انواع كالا اختصاص يافتند.
طبق معلومات مقدسي ـ به بازارهاي خارج از بخارا پارچه هاي نفيس، قالين، جاي نماز، فانوس مسين، تنگ هـاي اسب، روغن، پوست گوسفند دباغي شده، گوشت وخربوزه ـ ازكرمينه سچاق دستمالهاي روي پاك ازدبوسيه و وادر تكه هاي وادري، از اربنجان ـ جامهء پشمين، جاي نماز، پوست، ظروف فلزي، ازسمرقند پارچه هاي زري، آلات وظروف نقره ي، گزوارهاي سرخ تكه سي نيزي، ابريشم، تكهء شاهي، خيمه، كاغذ، شيشه، ديگ مسي، چارمغز. ازجيزخ نام ولايتي درازبكستان واقع درشمال تاشكند پخته، پشم، گزوارسفيد، براق، آهن، ازچاچ : پخته، جامه، خيمه، تيروكمان. ازترمز : صابون . ازبلخ : پوست، صابون، كنجد، برنج، چارمغز، مويز، بادام، عسل، زاك، سلفور، سرب، چادرزنانه. ازمرو : تكهء زري، جامه چپن پنبه اي متاع پخته اي وابريشمي، روغن كنجد، پنير، مس. ازنيشاپور : كلاوه تكه، لباسهاي نخي وپشمين، آهن، پوست روباه. ازهرات : به مقدار زياد مويز، پسته، عسل وغيره صادرميشد.
درقرن نهم ودهم تجارت با ممالك جنوب شرق اروپا، مغلستان، ختاي، ايران، قفقاز، دول آسياي نزديك اهميت زياد پيدا كرد، ازماوراءالنهر وخراسان راه هاي عمدهء تجارتي شرق ميگذشتند، راه تجارتي كه از آسياي ميانه به جنوب شرق اروپا منتهي ميشد اهميت فراوان داشت، منشي سفارت خلافت عرب ابن فضلان كه درسال 922م همراه كاروان تاجران به بلغاريه بلغارياي قفقازكه درقرن نهم ودهم ميلادي وجود داشت � ولگا وكاما شهري درساحل رود كاما واقع دربخش علياي ولگا ميرفت، اين راه را توصيف كرده است، ازراه ايتل سلطنت درقرون وسطي درساحل رود ولگا وبلغار، دولت سامانيان با كنيازهاي روز منظور ازسلاله هاي كوچك روس ميباشد تجارت داشت به ايتل وبلغار برنج، ميوه خشك، تكه هاي نخي، ابريشمي وپشمي، دراهم نقره ئي برده ازروس بلغار وخزر، به آسياي ميانه، مويينه پوست سنجاب روباه وسگ آبي وامثال آن عسل، چرم، حيوانات اهلي وغيره مي آوردند.
درشهرهاي مختلف روس ازقبيل مسكو، نوگراد شهربزرگ قرون وسطائي كه درجنوب غرب ليننگراد امروزي موقعيت دارد كشف سكه هاي دولت سامانيان ازروابط مستحكم تجارتي آسياي ميانه با روسيهء قديم شهادت ميدهد. در سر راه هاي تجارتي، كاروانسراها، منازل شب باش، چاه هاي آب ساخته وحفرميشدند، تجارت با اروپاي غربي اساسأ از طريق مبادلهء مساويانه مال ومتاع بعمل مي آمد.
درقرن دهم چك وحواله وسفته درمعاملات استفاده ميشد، دردولت سامانيان انواع مال هاي تجارتي تغييريافت، اگرتاجران قبلا مصنوعات زرگري، يراق قيمت بها، ظروف برنجي ونقره ئي، شيشه، تكه بفروش مي بردند، اكنون بيشتر خوراكه باب، مواد خام پيشه وري وتوليدات پيشه وران را صادرميكردند.
پيشرفت اقتصاد، استخراج معادن، پيشه وري وتجارت درخراسان وماوراء النهر زمينهء انكشاف مدنيت معنوي مردم تاجك را فراهم ساخت . درقرون نهم ودهم درآسياي ميانه مناسبات فيودالي كاملا غلبه يافت، دولت سامانيان دولت فيودالي بود كه ازمنفعت فيودالات وتجار حمايت ميكرد، اكثر اراضي دردست نمايندگان سلاله ساماني زمينداران بزرگ منصبداران دولتي وروحانيان بود، اكثريت مردم دهقاناني بودند كه يا هيچ زمين نداشتند ويا اراضي محدودي دراختيارخويش گرفته بودند، ماليات سنگيل، استثمارفيودالي سبب ايجاد يك سلسله شورش وآشوب ضد فيودالي گرديد، مبارزهء طبقاتي اكثرأ در زيرنقاب دين صورت ميگرفت، مثلا يكي ازحركات بزرگ ديني در دولت سامانيان حركت قرمطيه 8 بود.
درقرن نهم درآسياي ميانه ازجمله دروادي زرافشان ـ قشقه دريا واستراوشان، سغديها درحوزهء درياي آمو و شاخه هاي آن، باختريان تخاريان درحوزهء سفلاي درياي آمو، خوارزميان، در وادي فرغانه، فرغانيان، درجنوب غرب واحه هاي آسياي ميانه، سكائي ها زندگي ميكردند، همه اي آنها، قرابت نژادي داشته بزبان خراساني وشيوه گروه زبانهاي مذكورگفتگو ميكردند، دربعضي محلات تخارستان چاچ ـ فرغانه وخصوصأ درشمال شرقي آسياي ميانه گروه هاي ترك نژادي همراه شـدنـد.
زبان عمومي تاجكان دري فارسي دري 9 بود، زبان دري تاجكي دراول در زمينه ي يكي ازشيوه هاي تخارستان وخراسان به وجود آمده، بعدأ به ولايات ديگرگسترش يافت وزبان سغدي بيرون رانده شد، درپروسه ي تشكل زبان تاجكي 10 لهجه هاي خراسان، رول بزرگ بازي كردند، درقرون نهم ودهم ادبيات علمي ونظم انكشاف يافت. سامانيان براي پيدا نمودن تكيه گاه دربين اهالي محلي زبان مادري را بطورهمه جانبه بكار بردند.
تشكل قلمرو وحدود عمومي مردم تاجيك ازپروسه ي نهايت مركب وپرپيچ وخم جدائي واتحاد وايجاد دولت ها كه درسرزمين تاجيكان وجود داشتند، شروع شده با بنياد دولت متمركز سامانيان به پايه اكمال رسيد. اين پروسه مبارزهء ملل آسياي ميانه را عليه استيلاي عرب براي استقلال اين نواحي مساعدت كرد، مبارزهء طبقات مختلف جامعه ازعامه مردم زحمتكش تا طبقهء حاكمه فراتر رفت، مركز اين اتحاديه ماوراء النهر وخراسان بود، دولت سامانيان دولت قرون وسطائي آسياي ميانه، سلاله تاجيكان بود، مركز مملكت را قلمروي كه دران ازقديم اجداد تاجيك ها مسكن داشتند، تشكيل ميداد.
پروسهء تشكل مدنيه، كلتور وفرهنگ عمومي مردم تاجيك خيلي مركب ونامنتظم بود، منابع اركيالوژي شهادت ميدهدكه هنوز درقرون هفتم وهشتم، درحدود سغد، تخارستان وخراسان دربرابرخصوصيات اين ويا آن ولايت، بدرجه معين يگانگي مدنيت مادي ومعنوي وجود داشت، يگانگي مدنيت مادي بيشتر درمعماري، شكل وتكنيك ساختن سفال لعابي ظاهرميگردد، در دورهء تشكل مدنيت عمومي تاجيك هاؤ وادي زرافشان با مراكز بزرگ اقتصادي ـ مدني وسياسي آن بخارا وسمرقند ازلحاظ مدني وكلتوري وفرهنگي مترقي بشمارميرفت.
درقرن نهم ودهم مدنيت مردم آسياي ميانه به درجهء عالي انكشاف يافت كه به پيشرفت مدنيت، كلتور وفرهنگ ماوراءالنهر وخراسان وتعميم زبان دري تاجكي مساعدت كرد، به اين زبان نظم انكشاف يافت كه دران درابتكارات سر آغاز ادبيات فارس وتاجيك ابوعبداله جعفر رودكي شاعربزرگ ابوالقاسم فردوسي وديگران ظاهرگرديد، دراين دوره علوم رياضيات، جغرافيا، كيميا، طب، تاريخ، ادبيات شناسي، انكشاف يافت، دانشمندان دايرة المعارفي ومتبحرابونصرفارابي، ابوعلي ابن سينا، ابومحمود خجندي، ابوريحان بيروني وديگران ازدانشمندان مشهورآن عصرميباشند.
شهرهاي اساسي آسياي ميانه، بخارا، سمرقند، مرو، نيشاپور، خجند، بنجكت وغيره به مراكز بزرگ مدني وكلتور و فرهنگ تبديل يافت، ازتمام ممالك شرق به بخارا پايتخت دولت سامانيان، عالمان، شاعران، مصوران وديگرقافله سالاران مدنيت جمع آمده بودند، بخارا يكي ازمراكز مدنيت وفرهنگ شرق گرديده بود، درشهربخارا كتابخانه ي خيلي غني تأسيس شده بود كه بنام صوان الحكمه 11 مشهوراست، دراين كتابخانه كتب نادر درعلوم مختلف گرد آورده شد، دربازار كتاب آثارگرانبهاي علمي دستياب ميشد.
درقـرون نهم ودهم هنرموسيقي خيلي انكشاف يافت، يك سلسله آثارهـنرموسيقي به وجـود آمد كه آنها بعدأ در دوازده مقام و بعد ازان در شش مقام تنظيم يافت، اساسات نظري هنرموسيقي، درآثارابوعبدالله رودكي 12 ابوعلي ابن سينا 13 ابوحفص سغدي 14 ابوصالح 15 ابوالعباس بختيار16 وديگران مندرج گرديده است.
شهرسازي، معماري وهنرهاي تزئيني هم ترقي كرد، دراين دوره مقبرهء اسمعيل ساماني دربخارا، مقبرهء عرب اته در نزديكي كته قرغان وعلمدار درنزديكي كركي قصرها، بازارهاي تيمچه، كاروانسرايها، مساجد جامع بنياد گرديدند، كندن كاري ستون وسقف بناها بخصوص دروادي زرافشان گچ كاري، تزئين ظروف سفالي وفلزي وساحه هاي ديگرهنرهاي عملي رواج يـافتنـد.
آشتي ناپذيري طبقات متخاصم، مبارزهء حاكمان محلي با حكومت مركزي، استثمارسنگيل فيودالي سبب تزلزل مملكت گرديد، دراواخرقرن دهم دولت سامانيان ضعيف شده به هجوم باديه نشينان مواجه شد، درسال 992م باديه نشينان ترك، بخارا را تصرف كردند، موافق عهدنامه سال 996م تمام مملكت ها قسمت شمالي حوزه درياي زرافشان به اختيارتركها درآمد درسال 999م تركها مجددأ بخارا را تصرف كردند ، دولت سامانيان سقوط كرد ودرآسياي ميانه دولت قراخانيان به وجود آمد، ساحات جنوب درياي جيحون آمو را غزنويان متصرف شدند.
Bahram
13.01.2008
[quote:9382910021="کوشان"]ښاغلی بهرام
زما د پاره دغه إتنيکي خبرې ـ اترې دومره په زړه پورې ندي . خو دا چې تاسي د تاجک د پنځه زره کلن تاريخ ياد کړی ، لږ غوندې يې وخندولم .[/quote:9382910021]
كليم كاشاني
غريق رحمت او دور و نزديك
غلام همت اوترك وتاجيك
ازتذكره نصرآباد
بيفرودمقدارتاجيك وترك
چوتيغ وقلم رافرونشان
فرهادميرزا
خلقي انبه زترك وتاجيك
درمنزل سردوتنگ وتاريك
قاآني
توفتنه كردي وتاجيك وترك متهمند
كه ره به كشودن ملك سلطان را
فرصت شيرازي
هزارشكرلريچه دلبري دارم
كنون زترك وتاجيك بهتري دارم
بهمن بيگي
چيخ مدت در(پسكوهك)ده قالموشم
زاروضعيف,تاجيك صفت الموشم
سعدي
روي تاجيكانت بنماي تا داغ حبش
آسمان برچهره تركان يغماي كشد
مولوي
يك حمله ويك حمله كامدشب تاريكي
چستي كن وتركي كن,ني نرمي وتاجيكي
اميرخسرو
تاجيك گردن كش لشكرشكن
بيشري نيزه ورتيغ زن
عبدالرحمن جامي
پيش هندوي چشم خون ريزت
گشته تركان زبون ترازتاجيك
سراج جوزجاني
چاكرايوان او هرجاكه ترك وتاجيكي
بنده فرمان او هرجا كه هندوگبرش است
عنصري
زچين وماچين يكرويه تا لب جيهون
زترك وتاجيك ازتركمان غزوخزر
عطار
چويكسان است آنجاترك وتاجيك
هم ازايران هم از توران خدايا
مولوي
اگرترك است وتاجيك است
بدواين بنده نزديك است
سعدي
شايد كه به پادشه بگويند
ترك تو بريخت خون تاجيك
حافظ
اي بسته كمرزدورونزديك
برخون تمام ترك وتاجيك
نعمت الله ولي
ترك وتاجيك رابه همديگر
خصمي وگيرودارمي بينم
نظيري نيشاپوري
شدغيرت كاروبارعشقت
زنارميان ترك وتاجيك
طالب آملي
تيغ مي بايدگشودوعشق مي بايد كشيد
نيست درتركي نمك تاجيك مي بايد شدن
ازتاريخ گيلان
دريغاكه سلطان گيلان نماند
دريغاكه محمودسلطان نماند
زظلم وجنايات تاجيك وگيل
زاسحاقيه شه به گيلان نماند
حافظ
شاه تركان سخن مدعيان مي شنود
شرمي ازمظلمه خون سياووشش باد
منلی
13.01.2008
[quote:8055fc3028]کوشان لیکی
په دې کې شک نشته چې د پښتنو زوال نزدې دی او پښتانه نور نشي کولی چې د خپل زوال مخه ونيسي . او يواځنې علت يې هم دا دی چې پښتانه په قومي نه ، خو په مذهبي جهالتونو کې بند پاتې دي .[/quote:8055fc3028]
کوشان صیب لکه څنکه چې څوک په اوبو کې غوپه وهی اوله بهر نړی څخه بی خبره شی همداسی تاسو هم په خپل تعصب کې ډوب شوی اوله دنیا اومافیها څخه بلکول بی خبره یاست
[quote:8055fc3028]کوشان لیکی
نو دا چې ما د ملايانو د ژبې د پرېکولو خبره کړې ، بې له شکه چې زياده روي مې کړې او له دې کبله زه ډير خجالت يم او شرمېږمه او زړه مې هم بد ـ بد کېږي . [/quote:8055fc3028]
تاسو په دی هم نه یی خبر چې پرون موڅه لیکلی وو اونن څه لیکی اوبیا دمداری په شان داسی لیکلی
زه ډير خجالت يم او شرمېږمه او زړه مې هم بد ـ بد کېږي
[quote:8055fc3028]بهرام لیکی
خودت با تاسف مانند يك تعداد پشتون هاي ديگر تظاهر مي كني ولي ناخود آگاه از دهانت چيز هايي را كه در دل داري بيرون مي شود. مثلآ خودت در قسمتي گفته يي كه يك نام پشتوي ديگر برايش انتخاب مي كنيم. اگر اين جمله ات را مورد مطالعه قرار دهيم به بسيار وضاحت درك مي كنيم كه خودت قبول كرده يي كه افغان و افغانستان كلمه پشتو است و به همين دليل مي گويي كه اگر لازم بود به جايش يك نام پشتوي ديگر انتخاب مي كنيد. اين انتحاي رزالت را نشان خواهد داد اگر شما ها باز بخواهيد خاك به چشم مردم بزنيد و سلطهء قومي خود را با نيرنگ هاي ديگر ادامه دهيد. فكر نكنم ديگر اين چانس را داشته باشيد. بسيار ناوقت است و زمان به سرعت در تغير است. پشتون ها هيچ چارهء به جز تن دادن به حقايق و پذيرفتن آن ندارند. اگر پشتون ها تصميم در زورگويي داشته باشند اشتباه بزرگي را مرتكب شده اند و گور خود را كنده اند.
خلاصه يك نقطه را به ياد داشته باش و آن اينكه ديگر نمي توانيد بالاي مردم حكومت كنيد و هرچه دلت تان خواست بكنيد. هر قدر دست به كينه توزي بزنيد و بر اهداف قومي تان پافشاري كنيد و در فكر فريب مردم در آينده باشيد، به همان اندازه سير نزولي خود را سرعت مي بخشيد.
شما پشتون ها به تاريخ غبار زياد تكيه مي كنيد و او خود در اولين صفحات خود نوشته است كه اين سرزمين از قرن سوم تا نيمهء قرن نزدهم خراسان خوانده شده است، يعني براي بيشتر از 17 قرن يا 1700 سال. شايد صد يا دو صد سالي زير نام افغانستان بماند ولي دير يا زود اين نام تحميلي برچيده خواهد شد. دلايل بي معني و پر گفتن هاي بي مورد هيچ دردي را دوا نخواهد كرد. [/quote:8055fc3028]
عزیز من !
هسی دخپل زړه جذبات راباسی او په فضا کې خوشی کوی
Bahram
13.01.2008
[quote:65d0e6416f="منلی"]عزیز من !
هسی دخپل زړه جذبات راباسی او په فضا کې خوشی کوی[/quote:65d0e6416f]
دا تول د ارزښت ور معلومات دي چی لیکم٠ دلته اکثریت د افغانستان د خلکو په تاریخ ندی خبر٠
Bahram
14.01.2008
[quote:6e3998e412="کوشان"]نو دا چې ته اوس د دې دعوا لرې چې سامانيان ، تاجکان وو . زما د پاره دا پوښتنه پيدا شوه چې خير دغه بخارا کې ولې اوس تاجکان ژوند نکوي ؟؟
نو اوس ته راته دا پوښتنه څه ډول ځوابوې ؟؟
نو دا خو يوه طبعي خبره ده چې سامانيان ازبکان وو ، ځکه سامانيان د بخارا خلګ وو او نن خو په بخارا کې ازبکان ژوند کوي . او که يې نکوي ؟[/quote:6e3998e412]
كوشان
خودت يا سواد نداري يا قصدآ از حقايق چشم پوشي مي كني. من برايت چندين لينك را گذاشتم تا در مورد شهر هاي بخارا و سمرقند كه مركزسياسي، تاريخي و فرهنگي تاجيك ها بود، بخواني. ولي چنين به نظر مي رسد كه خودت ناخوانده سر خر خود سوار استي كه گويا در بخارا تاجك نيست و در سمرقند تاجك زندگي نم كند. جان بيادر خود، يك كمي زحمت بكش. جستجو كن. يك چند كتاب را باز كن و يك چند صفحه تاريخ و جغرافيه بخوان تا بداني كه بخارا و سمرقند پرنفوس ترين شهر هاي تاجيك نشين در آسياي ميانه است.
يك بار ديگر برايت لينك ها را مي فرستم تا بخواني و ديگر نگويي كه در بخارا تاجيك نيست. آيا به بخارا رفته يي؟ نود درصد مردم مخارا و سمرقند را تاجيك ها تشكيل مي دهند.
Bukhara (along with Samarkand) is one of the two major centres of Uzbekistan's Tajik minority
http://en.wikipedia.org/wiki/Bukhara
[quote:6e3998e412]نو انډيواله د تاجک تاريخ د هغه وخته پيلېږي چې عرب عجم سره يې خپلوۍ وکړه . او که چېرې تاسي د يو ايراني تاريخ پوهـ // په نوم د علي اکبر جعفري // ځنې ليکنې لوستلې وي ، نو هلته دغه خبره تور په سپين راغلې چې تاجک د تازيک نه نيول شوی او تازيک هم د تازي نه اخستل شوی .
د دې معنا دا ده چې تاجک په اصل او نسب کې د يمن خلګ دي .[/quote:6e3998e412]
Physically, most Tajiks resemble the Mediterranean stock.[24] The average Tajik has dark hair and eyes with medium to fair skin. Light hair and eyes are relatively common, particularly in northern regions such as Badakhshan. A minority of Tajiks in Central Asia show Turko-Mongol admixture, while remote mountain Tajiks appear to more closely resemble the Indo-European Soghdian, Bactrian, and Scythian populations that existed before the Turko-Mongol invasions and migrations. A small number of Tajiks in Afghanistan also show traces of Turko-Mongol ancestry (possibly derived from the Hazaras and/or Uzbeks). In addition, Tajiks are often distinguished from their Farsiwan subgroup by religion as opposed to appearance. The Tajiks, as a whole, are a somewhat eclectic population genetically and display a wide range of phenotypes.
http://en.wikipedia.org/wiki/Tajiks
[img:6e3998e412]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f3/Children_in_Tajikistan_25042007.jpg/175px-Children_in_Tajikistan_25042007.jpg[/img:6e3998e412]
اين ها اطفال تاجيك در تاجيكستان هستند. آيا كدام چشم تنگ در بين اينها مي بيني؟ ناديده حرف نزن. تاجيك ها همه يك مردم اند چه در افغانستان باشد و چه در تاجيكستان. هيچ فرقي ندارد. تاجيك ها از نگاه نژادي و رنگ پوست به اروپايي ها و مردمان مديترانه يي نزديك اند. يك اقليت كم شان با نسل هاي ترك نژاد مخلوط شده اند كه ممكن چشمان تنگ و قيافهء ترك دارند ولي اكثريت زياد شان مانند تاجيك هاي افغانستان و سمرقند و بخارا هستند. اگر به سمرقند و بخارا بروي و تاجيك ها را در آنجا ببيني بعدآ مي داني كه تاجيك يعني چي. همه بيني باريك و قد بلند با چشمان بزرگ.
[img:6e3998e412]http://www.photos.axha.net/albums/userpics/10001/normal_Manija_DawlatWa4.jpg[/img:6e3998e412]
اين هم منيژه دولت آوازخوان مشهور تاجيك. آيا چشمان تنگ دارد؟
[img:6e3998e412]http://samarqand.malakut.org/archives/three-sisters1%20ed-thumb.jpg[/img:6e3998e412]
و اين هم تاجيك هاي سمرقند.