د موضوعګانو سرپاڼه

ادبي ټوکې ټکالې

پنچر زمری!

ډوکتر څپاند
21.09.2007

شير-شیرمرد-شیرزن؟
روبا با گریه و افسوس حکايت ميکرد.در حاليکه اشکهايش ميريخت زخم ها و کبودی های وجودش را نشانميدادچنين حکايت کرد: که همين شير-سلطان جنگل او را لت و کوب کرده و او را مکاره فتنه و نمک حرام خطاب کرده است.روبا افزود که اين همه بعد از نشر فلم مستند در تلويزيون رخ داد.فلم مذکور نشاندهنده روابط جنسی حيوانات مختلف در جنگل بود.با انکه همه اگاهی داشتند که شير مونث جهت اولاد دار شدن مانند سگها با چندين شير مرد همبستر ميشود ولی هيچ کس از ترس در مورد حتی در خفا هم ياداوری نميکرد.
در شب نر فلم مذکور،خرس ها تلويزيون های بزرگ را در چاراهی های جنگل گذاشته تا همگان از بی وفائ شيرزن ها و ؛بی غيرتی؛شيرمردها با خبر و انرا به چشم خود تماشا کنند.گرگ ها که در فلم مستند ؛باناموس؛ بودن شان تبليغ شده بود دروازهای همه را تک تک زده و بديدن تلويزيون دعوت شان ميکرد.
سگهانيز پول انداز کرده و به برقی کوچه تحايف گرانبها خريداری کردند تا در موقع نشر فلم مذکور برقها قطع نشود. گرچه روابط جنسی سگها از هيچ کسی بنهان نبود ولی با نشر فلم انها نيز خود را مانند شيران و پلنگها متمدن وشهری معرفی ميکردند.

ولی روباه بيچاره متهم شده بود که گويا راز خانوادگی شير ها و پلنگها را به شبکه تلويزيونی اطلاع داده و شبکه مذکور به کمک روبا ها اين فلم مستند را تهيه کرده است.

روبا اشکهايش را پاک کرده افزود، که صرف يکمرتبه در مورد با يک خرس صحبت نموده ولی خرس مذکور ظاهرا هيچ اعتنای به گفتنی های روبا در مورد نکرده بود.
روباه علاوه کرد که شير غريده ميگفت ؛ما صدها و هزار ها سال افتخار جامعه پنداشته ميشديم؛ما کشور را از روسها نجات دادیم و هر کس افتخار ميکرد که شخص خود، اولاد خود و حتی تمام قوم و قبيله خود را شير وشيرمردوشيرزن و ....ساير القاب که بخانواده شير جنگل افاده شده بود-مثما نمايد ولی ازين رسوائ ببعد...خدا ميداند چه مصيبت منتظر اوشان است!



OK
This site uses cookies. By continuing to browse the site, you are agreeing to our use of cookies. Find out more