د موضوعګانو سرپاڼه

نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ

د روڼ اندو په هکله د يوه هزارګي څرګندونې

Anonymous
05.01.2006

ګرانو لوستونکيو سلامونه او ښې چارې!

لاندې متن مې د ''هفته نامه مردم'' په ويبپاڼې کې ولوست او ددې پخاطر يې دلته تاسو ته هم وړاندې کوم ترڅو مونږ هم د روڼ اندو انځورنه وکولای شو.

نگاهي جامعه شناختي به سير تاريخي روشنفکري در افغانستان

ابراهيم حسن زاده يکاولنگي

روشنفکر واژه اي رايج در زبان گفتاري و نوشتاري امروز ما است ولي در روزگار دور، حدود دو هزار و دوصد سال پيش روشن ضمير به کساني گفته مي شده که آگاهي بيشتري از ديگران داشته و ديگران را در امور زندگاني پند و اندرزي داده و براي مشکلات آنان راه حل حکيمانه ارائه مي کرده اند.

روشن ضمير به شخص پادشاه همواره توصيه هاي سودمندي مي نموده است. بعد از جنگ جهاني اول و ظهور استعمار در حاشيه کشورهاي اسلامي و اعتراض برخي تحصيل کرده گان بر اوضاع موجود واژه منورالفکر بوجود آمد و در ادبيات سياسي کشورهاي اسلامي وارد شد و در ادبيات کشورما نيز معمول گشت ولي بعد از جنگ جهاني دوم و فراگيري آموزش جديد و آمدن تحصيل کرده گان از کشورهاي غربي به وطن به جاي منورالفکر کلمه فارسي روشن فکر بوجود آمد. از اينرو موضوع روشنفکر و روشن فکري در زبان نوشتار و گفتار ما بار معنايي بيشتري از روشن ضميري به خود گرفت و به مرور زمان با گسترش علوم سياسي روشنفکر بار معنايي عميق تري يافت.

واژه روشن فکر را با کمک کتب لغت کالبد شکافي مي کنيم و با روشن شدن شمول و اطلاق کلمه روشن فکر در دايره مصداقش بحث فلسفي و جامعه شناختي روشن فکري را در کشور پي مي گيريم.

روشن فکر: آنکه داراي انديشه روشن است. کسي که در امور با نظر باز و متجددانه نگرد، نوگرايي، تجدد پرست، تجدد گرا، آنکه اعتقاد به رواج آئين و افکار نو و منسوخ شدن عقايد کهنه داشته باشد در گذشته روشن ضميري به کار رفته است، چنانچه نظامي گفته است:

جهان ديده داناي روشن ضمير

چنين گفت شاه دانش پذير

به سر سبزي شاه روشن ضمير

به نيروي فرهنگ فرمان پذير

زن کار پيراي روشن ضمير

بدان خواسته گشت خواهش پذير

در ادبيات سعدي شيرازي نيز روشن ضمير آمده است:

امير ختن جامه يي از حرير

به پيري فرستاد روشن ضمير

جوان جوانبخت روشن ضمير

به دولت جوان و به تدبير پير

بخنديد دهقان روشن ضمير

که پس حق به دست من است اي اسير

نگيرد خردمند روشن ضمير

زبان بند دشمن زهنگامه گير

يکي را زمردان روشن ضمير

امير ختن داد جامه حرير

روشن فکر: آنکه در انديشيدن و داوري و سنجش امور بر تعقل تکيه مي کند نه بر باورهاي جمعي يا عواطف .

ديگر تعاريف روشنفکر:

تعريف نخستين: روشن فکران به کساني اطلاق مي شود که وظيفه دارند ارزشهاي برين و جاوداني مانند حقيقت و زيبايي، نيکي و عدالت و غيره را خلق و پاسداري کنند.

تعريف دوم: روشنفکران کساني هستند که مي توانند ايده ها را براي مردم قابل فهم کرده افسانه و ايديولوژي بسازند و کژي ها و کاستي هاي اجتماعي را مورد انتقاد قرار دهند.

تعريف سوم: فرهنگ سازي کار روشنفکر است. روشنفکر نماينده معنويت و اخلاق در جامعه است. بنابر اين نقش سياسي آن توسط مناسباتي که بين قدرت و معنويت برقرار است اندازه گيري مي شود. مصداق روشنفکر کساني اند که ارزشهاي زيباشناسانه خلق مي کنند، دانشمنداني که سيستم هوشمندانه به وجود مي آورند، متخصصيني که با آگاهي و دانش نظري خود راه حل مسايل علمي را ارائه مي دهند، نظريه پردازاني که جهان بيني ها و ايديولوژي هاي سياسي را شکل و رواج مي دهند و بالآخره مهندسين سخن، منتقدان که بر افکار ديگران شرخ و نقد مي نگارند يا نهاد ها و مؤسسات اجتماعي را مورد نقد قرار مي دهند. از مجموع تعاريف و تعيين مصاديق چنين به دست مي آيد که روشن فکر به کساني گفته مي شود که رسالت معنوي در قبال تکامل معنوي و مادي جامعه دارند و براي بهبودي جامعه از نظر اجتماعي و حقوقي و سياسي و اقتصادي مبارزه مي کنند يا با تخصص خود مشغول کارهاي عملي به نفع جامعه مي باشند.

حال روشنفکر در مقابل نظام هاي حاکم به سه موقعيت اجتماعي دست مي يازد:

1- انتقاد از قدرت: روشنفکر در مقابل قدرت حاکمه در جامعه که با آراء مردم انتخاب شده باشد رويکرد انتقادي و سازنده اتخاذ مي کند و اگر آراء مردم در کسب قدرت نقش نداشته باشد، درين صورت حرکت اصلاحي روشنفکران بر طرد و براندازي نظام حاکم در جامعه متمرکز مي شود، کودتاي داود عليه ظاهر شاه و کودتاي خلقي ها عليه داود سقوط هر يک از نظام هاي موجود را نتيجه داد.

2- حرکت روشنفکرانه و انتقاد روشنگرانه موجب مشارکت روشن فکران در قدرت مي گردد. اين مشارکت در نظام مردم سالاري ميسر است و حکومتهاي خود کامه از مشارکت روشنفکران به عنوان ابزار استفاده مي کنند در حقيقت مشارکت روشنفکران مهار روشن فکران در درون نظام خودکامه است.

3- حرکت هاي اصلاحي روشفنکران بالآخره به گوشه گيري و زندان و فرار از کشور مي انجامد براي مثل حرکت هاي مشروطيت اول و مشروطيت دوم افغانستان از سوي دستگاه استبدادي سلطنت سرکوب گرديد برخي به زندانهاي طولاني و برخي از آنان محکوم به مرگ شدند و برخي به ناچار در گوشه و کنار مملکت در گوشه تنهايي محکوم به زيستن شدند. عزلت و راندن روشنفکران بيشتر نتيجه واکنش يک نظام خودکامه است و درين نظام براي نوانديشان و مصلحان زمينه فعاليت فراهم نيست، پايه هاي قدرت نظام خودکامه را ترس، خشونت، تفرقه، بيرحمي و خون ريزي تشکيل مي دهد.

اقتدارگرايان تاب مقاومت در برابر انتقادها روشنگرانه ندارند و از هر تند بايد پايه هاي قدرت آنان مي لرزد ولي در نظام هاي مردم سالار انتقال قدرت با آراء صورت مي گيرد. فعاليت دولت قانون مند و حرکت ها روشنگرانه قانون مند با هم تعامل مي نمايند و انتقاد و نقد رفتار دولت از سوي جامعه روشنفکري از رفتار فراقانوني او جلوگيري مي کند و دولت را به پاسخگويي و مسئوليت پذيري وادار مي کند تا به يک نظام خدمت گذار در خدمت مردم تبديل گردد.

ريشه تاريخي روشنفکري

بعد از انقراض حکومت تيموري ها بوسيله خان ازبک، افغانستان در فاجعه اي قرار گرفت که بنياد مدنيت و پرورش دانش را براي هميشه نابود ساخت. افغانستان ميدان تاخت و تازهاي حکومت بابري از هند و حکومت صفوي ها از مغرب و حکومت ازبک ها از شمال قرار گرفت و تمام عناصر انساني مولد دانش و تمدن ساز، فرهنگ آفرين به هند و ايران و حکومت عثماني آناتولي مهاجرت کردند.

افغانستان در يک اقتصاد بسته قرار گرفت. فرهنگ برده گيري و غارت در افغانستان رايج گشت و اين سنت برده گيري از راه چپاول و غارت تا حکومت امان الله خان دوام يافت. اين رفتار تمام بنيادهاي فرهنگي، اقتصادي و مدنيت را نابود کرد.

[color=red:4311c8c21d]احمد شاه دراني يک حکومت مستقل را در اين سرزمين بوجود آورد. چون زير بناي حيات اقتصادي افغانستان در هم پاشيده بود او با تبعيت از سياست نادر شاه افشار لشکر قومي را با فرماندهي سردار قوم بوجود آورد . با ظهور استعمار کهنه کار انگليس در شبه قاره هند و قيام هاي محلي، نزديک به دوصد سال افغانستان در جنگ داخلي غرق بود. در مجموع توان جريان روشنفکري در افغانستان چند صد سال از کار افتاده بود ولي جرقه روشنفکري در زماني در داخل کشور راه يافت که کشورهاي همسايه در تاب و تب روشنفکري موج آفرين شده بودند. به سبب برخورد با ظاهر تمدن و ملاقات مردم افغانستان با اتباع ساير کشورها، جريان روشن فکري در کشور ما ريشه دوانيد و دوباره زنده شد، اين جريان روشنفکري مثل خورشيد در خاور طلوع کرد ولي در باختر غروب کرد. پشتون سيد جمال الدين افغاني بنيان گذار روشنفکري اسلامي در افغانستان فعاليت هاي سياسي خود را در دوره امير شير علي خان آغاز نمود. او به امير توصيه هاي سودمند نمود بنابر شواهدي وارد کردن ماشين چاپ و ظهور نشريه شمس النهار به توصيه او صورت گرفت. [/color:4311c8c21d]

[color=white:4311c8c21d]افکارمرحوم پشتون سيد جمال الدين افغاني فراقومي و فرامليتي بود، دل او براي تمام مليت هاي افغانستان مي سوخت. او روشن فکري از متن جامعه افغانستان بود . نام برده به خاندان سيّد های اسعد اباد در وﻻيت کنر تعلق داشت و نه به جاي ديگري . دستگاه سلطنت وجود اورا تحمل نتوانست، او به اجبار وطن را ترک گفت و به ايران، عراق، مصر و سوريه سفر کرد و در هند با حکومت انگليس مذاکره کرد و در پاريس فعاليت هاي مطبوعاتي خود را آغاز کرد. در مصر و ايران به تربيت شاگردان پرداخت و سرانجام در خاک ترکيه در غربت جان باخت، علت ناکامي سيد جمال الدين افغاني شروع اصلاحات از دستگاه قدرت بود، او در ميان توده ها و خلق هاي ستمديده نيامد او طرفدار جنبش مسالمت آميز بود، اين فروغ روشنفکري با غروب افتاب زندګي مرحوم پشتون سيد جمال الدين افغاني در افغانستان کم نور شد هر چند گاهي عناصر انساني با آرمان پشتون سيد جمال الدين افغاني ظهور مي کردند. براي مثال بارزترين فردي که در پي جريان روشنفکري پشتون سيد جمال الدين اظهار وجود کرد مردحوم سيد اسماعيل بلخي بود. هر چند انديشه پشتون سيد جمال الدين افغاني الهام بخش فکري براي جريان روشنفکري مسلمانان افغانستان بود ولي جريان روشنفکري در ميان برادران مسلمان اهل سنت کشور تحت تاثير مکتب فرقه گرايي ديوبندي قرار گرفت که هرازگاهي به فعاليت مي پرداختند و از خط فکري پشتون سيد جمال الدين مرحوم فاصله گرفتند شکست و ناکامي اين جريان در نگاه فرقه ديوبندي هندي نهفته است. [/color:4311c8c21d]دو جريان همطراز روشنفکري در افغانستان در دوره اميرعبدالرحمان بوجود آمد. در اين شرايط کشور هندوستان در مستعمره کامل انگلستان درآمده بود. مسلمانان انقلابي هندي به افغانستان پناهنده شده بودند و حتي حکومت در تبعيد در افغانستان تشکيل دادند. اما چون توانايي سياسي و ابزار تبليغاتي حکومت افغانستان ناتوان بود در عمل ناکام ماندند.

دا متن تاسو کولای شی چې دلته هم ولولۍ
http://www.hhima.org.af/124.htm


دلته ولې ړانده ياست ؟

Anonymous
08.01.2006

[quote:6d93e48744][color=red:6d93e48744]احمد شاه دراني يک حکومت مستقل را در اين سرزمين بوجود آورداو......تشويق کرد.[/color:6d93e48744][/quote:6d93e48744]
[color=white:6d93e48744][/color:6d93e48744]مشر وردګ صيب په اړونده جملو کې مو دا لوی او غټ توهين د ستر بابا ارواح ښاد دراني احمدشاه په هکله دلته ولې پرېښودی دي؟ کوم دليل درسره شتې :oops: ؟ شابه زر زر دې ګلماله راوخله او پرې راکش يې کړه، او قربان، sir :!:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
څنګه چې د اقوامو پر ضد تبليغ دلته نشي کېدای ، نو پورتنۍ وينتوګه (عبارت) له لږ بدلون وروسته داسې پر خپل ځای پرېښول شوه :
[color=yellow:6d93e48744](( احمد شاه دراني يک حکومت مستقل را در اين سرزمين بوجود آورد. چون زير بناي حيات اقتصادي افغانستان در هم پاشيده بود او با تبعيت از سياست نادر شاه افشار لشکر قومي را با فرماندهي سردار قوم بوجود آورد .
با ظهور استعمار کهنه کار انگليس در شبه قاره هند و قيام هاي محلي، نزديک به دوصد سال افغانستان در جنگ داخلي بين اعضای خاندان سلطنتي غرق بود. در مجموع توان جريان روشنفکري در افغانستان چند صد سال از کار افتاده بود.....))[/color:6d93e48744]

 [color=blue:6d93e48744]وطنمل[/color:6d93e48744]


OK
This site uses cookies. By continuing to browse the site, you are agreeing to our use of cookies. Find out more