نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ
ماكياولي جهاد افغانستان
Anonymous
23.12.2005
ماكياولي جهاد افغانستان
داكتر اسدالله غالب- دهلي، هندوستان
در تاريخ معاصر افغانستان دو چهره خطر ناكي وجود دارند كه تا هنوز هيچكسي قادر به شناخت درست شان نشده است. يكي از اين دو، در صفوف جريان چپ قرار داشت و ديگرش در كنار جنبش اسلامگرايي افغانستان. شخص نخست حفيظ الله امين نام داشت و فرد دوم عبد الرسول سياف. شگفت اينكه اين دو چهره پيوند هاي خانوادگي با همديگر نيز داشته اند.
در مورد حفيظ الله امين سخنان زيادي گفته و نوشته شده است ولي سياف تا هنين لحظه از نقد ناظران در امان مانده است.
كساني كه سياف را از ايام كودكي و جواني مي شناند او را فردي بيباك ، بذله گو، خود خواه ، بد معاش ، و داراي دو چهره مي خوانند. سياف توانسته است با استفاده از هنر سخنراني، سيماي اصلي شخصيت خويش را از ديده ها پنهان نگه دارد.
نخستين مسئله يي كه سياف را در دايره اشتباه قرار داد نجات وي از دست قصاب درنده افغانستان حفيظ الله امين بود. شخصي كه حتى دهقانان و افراد بيسواد را به جرم شنيدن راديوى بي بي سي و يا نصب نكردن فوتوي نابغه شرق و يا شاگرد وفادار او بر در و ديوار دكانهاي شان از بين برده بود، چطور ممكن بود كه شخصي به شهرت سياف را زنده نگه مي داشت. زماني كه سياف از محبس پلچرخي رها شد در آن وقت چهار سال از (انقلاب برگشت نا پذير و دو ران ساز طبقه كارگر) سپري شده بود.
سفر سياف از افغانستان به پاكستان از راه تورخم صورت گرفت و اين بار هم بجاي آنكه بسان مردم ديگر دره ها و كوه ها را بپيمايد و پاهايش آبله بردارند، آرام و آسوده سوار موتري شده و در حالي كه محافظان سرحدي افغانستان او را مي ديدند وارد پاكستان شد.
از روزي كه اين شخصيت عجيب الخلقه پا در پاكستان گذاشت، تراژيدي ديگري در ميان مجاهدان كشور آغاز گرديد. اولين كاري كه او نمود بند كردن درفش اتحاد در ميان مجاهدين بود. نه تنها كه مردمان ساده لوح بلكه افراد هوشياري نيز او را فرشته يي دانستند كه خداوند او را خليل وار در ميان آتش نمرود عصر(امين) بخاطر همين روز (اتحاد) نگه داشته بود. اما برنامه اين نابغه شيطنت چيز ديگري بود. سياف بجاي آنكه حزب اسلامي و جمعيت اسلامي را با هم متحد سازد تنظيم ديگري را بنام (اتحاد اسلامي) اساس گذاشته و گفت هر كه طرفدار اتحاد است با ما بپيوندد. در آن وقت اتحاد او را مردم ازدواج ناميدند زيرا با يكجا شدن حزب و جمعيت مولود غير شرعي و شريري با ريش دراز و دندانهاي تيز بدنيا آمد و با گذشت روزگار بزرگتر شد. دو روز قبل هم سياف تأسف نمود كه مجاهدين نتوانستند در پارلمان اتحاد كنند، زيرا از نظرسياف، اتحاد تنها همان چيزي است كه خود شان در رأس قرار داشته باشند.
در آن زماني كه شوراي تنظيمهاي هفتگانه جهادي ايجاد شد، همين سياف بود كه رشوت را براي اعضاي شورا مروج ساخت و در حالي كه مردم كشور ما در برابر تجاوز ارتش سرخ گرسنه و برهنه مي رزميدند، رشوتدهي آقاي سياف براي رسيدن به كرسي رياست اتحاد هفتگانه دروازه سنت سيئه يي را گشود كه آثار نهايت مخرب و ويرانگر را بر مسير آن بجا گذاشت.
سالهاي جهاد مردم افغانستان، دوران طلايي اين قهرمان كاغذي بحساب مي آيد. سياف توانست بليونها دالر را بنام شهداي قهرمان جهاد برحق مردم افغانستان در بانك خود جمع آوري نمايد. زبان فصيح اين نابغه فساد شباهت به داسي بود كه شب و روز ريال مي درويد. عربها كه ساده لوح ترين مخلوقات خدا در روي زمين اند مسحور او شده و او را عمر سوم خطاب ميكردند. براي رسيدن به قلب عربهاي نشسته بر سر گنج تيلى, او نام خود را كه براي ده ها سال به آن خطاب مي شد تغيير داد و خود را بجاي عبدالرسول، عبد رب الرسول كه نامي عجيب و حتى در ميان عربها غير رايج است خواند، گويا اينكه از نو مسلمان شده است.
مردم ما با آنكه نسبت بيسوادي در ميان شان بلند است ولي بازهم از قدرت شناخت بهتري برخوردار اند. در آن سالهايي كه اعضاي هر يك از سازمانهاي جهادي به صد ها هزار نفر بالغ مي شد ولي سياف با آنكه از سراپاي وجودش دالر مي باريد نتوانست مردم را بدور خود جمع كند. كساني هم كه در تنظيمش داخل شده بودند يا تفاله تنظيمهاي ديگر بودند و يا اينكه مشتي چرسي و بنگي و بچه باز و چهار عيب شرعي.
شكل زندگي سياف در پشاور استايل ديگري داشت. جهاد او عرصه بانكها و جرايد و مغازه هاي طلا بود. فرماندهاني كه به پشاور مي آمدند براي هفته ها نمي توانستند به بارگاه حضرتعالي برسند در حالي كه او شب و روز خود را با عربها مي گذراند. بن لادن كه سياف او را (ابو عبدالله) خطاب مي نمود ازطريق سياف در افغانستان راه يافت. شهرت بن لادن و آمدنش به افغانستان همه و همه از كانال همين اعجوبه زمان صورت گرفت.
سياف در پشاور كه بود برادران اهل تشيع را نا مسلمان و خارج دين مي خواند و برادران هزاره را اصلا انسان بحساب نمي آورد. روزي يكي از دانشمندان مصري بنام انجنير احمد فريد برايش گفت كه هزاره ها و شيعه هاي افغانستان هموطنان اويند و مليتهاي كشور قرنها با هم زيسته اند و قرنهاي ديگر هم چنين خواهد بود ، اين عاقلانه نيست كه آنها را خارج دايره اين كشور و اين مردم تلقي نمود. داشتن چنين تصوري از هزاره ها و شيعه ها كافي بود تا صاحبش با داخل شدن گروپهايي از مجاهدين بكابل، ابتكار سخت ترين جنگهاي مذهبي و قبيلوي را بدوش گيرد. سياف نه تنها بان ياين جنگها بود كه حتي با شيطنت و زيركي خاص خود پاي ديگران را نيز در اين جنگها كشاند كه پيامد هاي در آور و تأسف بار آن تا هنوز حافظه را مي آزارد.
مجلس شوراي تنظيم او چيزي جز جرگه چند قبيله نبود. تنها استثنايي كه در آن وجود داشت قاضي عبدالباري يكي از فرماندهان جمعيت در تخار بود كه براي چند روزي عضو آن شورا شد ولي چندي نگذشته بود كه موترش تصادم نمود و خودش هم از شورا خارج و يا اخراج گرديد. در انتخابات اخير هم از جمع نه نفري كه از تنظيم او كامياب شده است هشت تن ايشان منسوب به قبايل ميباشند. سياف زماني كه با سران و خانهاي قبايل مي نشيند خود را (خروتي) مي خواند و هنگامي كه با هموطنان ديگر ما نشست دارد خود را از دودمان پيامبر(ص) مي شمارد.
يكي از استعداد هاي ديگر سياف چرخشهاي يكصد و هشتاد درجه يي ايشان است. زماني كه در پشاور بود، بزرگترين دشمن او مرحوم احمدشاه مسعود بود. او بخاطر خورد ساختن مسعود در كشورهاي مسلمان عربي هميشه اينطور استدلال مينمود: در افغانستان دو صد و چند ولسوالي وجود دارد و در هر ولسوالي بيشتر از هفت سازمان جهادي فعاليت دارند؛ مسعود فرمانده يكي از همين سازمانهاي متعدد در يكي از اين دو صد و چند ولسوالي است. آقاي چكري ميگويد: در شهر كويته پاكستان، روزي در موتر سياف سوار بوده و با او صحبت مينمودم. سياف ميگفت آقاي رباني چطور مردي است كه افرادي چون مسعود در زير چتر تنظمش تا اين اندازه رشد مينمايند. اين سخن آقاي سياف سخن آقاي منصور را بياد مي آورد كه گفته اند، آقاي مارشال فهيم حتى از كلاه سرش بدش مي آيد! در زندگي اجتماعي معاصر جايي براي چنين پنداري از خود و ديگران نگذاشته اند، صاحب چنين انديشه يي را بايد روانه بيشه نمود. اين روانهاي بيمار بايد تداوي شوند. از اصل موضوع دور نرويم، زماني كه سياف داخل كابل شد، بيشتر از هر كس ديگري به مسعود تقرب جست و روزي كه مسعود هم شهيد شد سياف كودكانه ميگريست و ميگفت كه امروز خود را يتيم احساس مي كند.
مثال ديگر چرخشهاي نيم دايروي اين بازيگر صحنه هاي نفاق و تزوير، دوستي و دشمني اش با شاه سابق افغانستان بود. آقاي سياف بار ها گفته بود اگر ظاهر شاه اراده بازگشت به ميهن دارد بايد چشمهاي خود را سرمه كرده بيايد زيرا در زينه طياره قبل از آنكه پابش بزمين برسد روحش به آسمان پر خواهد كشيد و در همانجا ذبح خواهد شد. اما هنگامي كه شاه سابق وارد افغانستان شد، همين سياف بود كه ظاهر شاه را قبل از همه مهمان نموده و دستش را در حضور همه بوسيد.
از روزي كه راديوي (بي بي سي) و راديو صداي امريكا كرزي را به مردم افغانستان معرفي نموده است تا امروز آقاي سياف در كنار ايشان و مشاور خاص شان بوده اند. نقش سياف در لويه جرگه قانون اساسي هم بسيار بارز بود. در طرح قانون اساسي اي كه از سوي سياف پيشنهاد شده بود سرود ملي بايد يك زبانه مي بود و بدون اندكترين خجالت تا آخر از آن طرح ظالمانه دفاع نمود.
در سالهاي جهاد، زماني كه سياف عازم كشور هاي عربي مي شد براي عربها مي گفت: شما رابخداوند سوگند مي دهم كه مرا بگذاريد تا روانه فلسطين شده و اسرائيل را پارچه پارچه كنم! از راه همين شعبده بازي بود كه بليونها ريال عربها را چابيد ولي زماني كه آقاي خليلزاد وارد افغانستان شد محافل، مهماني ها، مشوره ها، و گرمجوشيهاي سياف را با خليلزاد پاياني نبود.
از روزي كه اين جرثومه وارد دايره پنجشير شده است ، روزگار جانشينان مسعود زار گرديده و روزبروز از همديگر دور شده تا جايي كه رباني را بزرگترين دشمن خويش پنداشته اند. خلاصه اينكه به هر سمتي كه سياف رخ مي نمايد در اثر قدم مباركش فتنه مي رويد و شعله مي خيزد.
نفاق و دورويي از بارزترين خصوصيتهاي اين شخصيت عجيب است. مردم افغانستان از نفاق و دورويي سياف حكايتهاي بيشماري دارند كه لازم است كتابي در باب آن نگاشته شود. او در حالي كه از انترناسيوناليزم اسلامي دم مي زند و لي در زندگي عملي خويش تا سطح قبيله تنزل مي يابد و تفاوتي ميان او و اشرف غني نميتوان يافت. او هميشه از استقلال و عدم وابستگي دم مي زند و در روز هايي كه در پشاور بود حتى سفر به امريكا را جرم مي پنداشت زيرا نبايد از غير مسلمان همكاري خواست ولي نويسندگان كتاب (بوش در جنگ) و (جنگ اشباح) مي نويسند، هنگامي كه نماينده (سي آي اي) توده دالر را در پيش چشمانش گذاشت، دالر ها را بدون كدام درنگ و تردد برداشته و با تبسم ننگيني گفت: مي ترسم اين دالر ها جعلي نباشند!
سياف هميشه از دشمني با دموكراسي حرف مي زد و به چيزي كمتر از (حكومت صد در صد اسلامي) كه نميدانيم تصور آن جناب از حكومت صد در صد اسلامي چيست، راضي نبود ولي او اولين كسي بود كه خود را در ولايت كابل كانديد نمود و سپس شوق رياست پارلمان هم بر سرش زد.
با وجود همه آنچه گفتيم باز هم ديديم كه ميان آقاي محقق و آقاي سياف اخيرا ائتلافي صورت گرفت. ما در حالي كه نزديكي ميان هموطنان خود را فال نيك مي گيريم، خصوصا كه اين نزديكى در ميان سمبولهاي قومي صورت گيرد و اين را حق مسلم هر انساني ميدانيم با هركه دلش خواست و مصلحتش بود ائتلاف نمايد ولي اين را نيز حق خود ميدانيم كه در مورد آنها قضاوت نمائيم. از نظر ما، اتحاد سياف و محقق از كوته فكري و خفت عقل محقق برخاست زيرا او منافع جمعي طرفداران خود را قرباني منافع شخصي خودش نمود. جمعي از هموطنان هميشه به اين انديشه بوده اند كه بايد در سايه (برادر بزرگ) زندگي كنند. مزدوري (برادر بزرگ) را مي پذيرند ولي از برادري با برادران ديگر خانواده شرم شان مي آيد. اين چيزي بود كه اخيرا در كنفرانس فاشيستهاي افغاني در ناروي ديده شد، در تسليمي بابه مزاري به طالبان تجربه گرديد، در اتحاد محقق و سياف بمشاهده رسيد و هنوز راه درازي در پيش است. فكر ميكنم تنها نخبگان و فرهنگيان فرهيخته هزاره با ديد استراتپک كه دارند مي توانند جلو انحرافات رهبران خود پرست و كوته نظر شان را بگيرند نه آنكه در راه توجيه غلطي هاي آنان به دشنام و هتاكي به اين و آن بپردازند.
وقت آن فرا رسيده است كه گروه هاي قومي ما خود را بالغ تصور كرده و ديگر در سايه اين و پناه آن نايستند. و وقت آن فرا رسيده است كه حساب تاجران خون و تاجران دين و تاجران زمين را از حساب ملت مسلمان و مجاهد افغانستان جدا نمود و نقاب از رخ فرزندان ماكياولي برداشت.
وقت آن است كه مردم افغانستان نبينند كه سياستمداران شان چه ميگويند، چه اين سياتمدار سياف با شد يا رباني، محقق باشد يا قانوني، كرزي باشد يا ظاهر شاه، بلكه ببينند كه آنها عملا چه ميكنند.
وقت آن است كه ديگر ظاهر شخصيتها را اساس قضاوت خويش قرار ندهند زيرا اگر ريش معيار مي بود بزرگترين شخصيت ملي ما شاه شجاع مي بود و بزرگترين خاين ملي ما ايوب خان.
آقاي سياف مي توانند همه مردم را براي مدتي فريب دهند، مي توانند عده يي را براي هميشه فريب دهند ولي نميتوانند همه مردم را براي هميشه بفريبند.
مناقب آن بزرگوار بيشمار است و ما را براي فعلا همينقدر كافي است
pattang
24.12.2005
وروره خبري دي ځني ښې او ځنې غلطي دي اما هدف دي څه دي ??
امين مو په روسانو وواژه او صياف هندو خو اوس هم ستا سو غلامي کوي ٠
دلستوڼي ماره ! لاندي تاريخي جنايتکاران خو ستا په لست کې نشته ?
1 . کارمل
2. مسعودوف پنجشېری
3 .يونس قانوني
4 . دوستم
5. ګلبدين
6 . مجددي
او نور ټول کودتا چيان
د جنايتکارانو د محاکمې په هيله
پتنګ
Anonymous
24.12.2005
دا غالب وايي سياف په ظالمانه توګه په لويه جرګه کې ويل چې ملي سرود دې په پښتو وي ، نو خانه دا ولې ظلم شو ؟
Anonymous
28.12.2005
پتنګه وروره په قلم دي برکت شه خوداهم درسره واخله :
:twisted: قسيم فهيم
:o عبدالله عبدالله
:cry: بسم الله
:( حضرت علي
:wink: محقق
:D دوستم
اوداسي نور.
څرګندستانيزى
Re: ماكياولي جهاد افغانستان
Anonymous
03.01.2006
[quote="داكتر اسدالله"]ماكياولي جهاد افغانستان
داکترصاحب سلام !
امابعد،شما مینوسید :
[color=red:b444d75176]در تاريخ معاصر افغانستان دو چهره خطر ناكي وجود دارند كه تا هنوز هيچكسي قادر به شناخت درست شان نشده است. يكي از اين دو، در صفوف جريان چپ قرار داشت و ديگرش در كنار جنبش اسلامگرايي افغانستان. شخص نخست حفيظ الله امين نام داشت و فرد دوم عبد الرسول سياف. شگفت اينكه اين دو چهره پيوند هاي خانوادگي با همديگر نيز داشته اند. [/color:b444d75176]
[color=#444444:b444d75176]داکترصاحب خیلی مغذرت میخواهم اینکه شماسیاف راتاهنوزنه شناخته ایدسخن دیګریست اما تمام افغانها سیاف رامثل کف دست خودمیشاسند،سیاف یک انسان بیوجدان ،ذلیل ،خائین ،وطن فروش ،بیننګ وبی .... است ،مثل دیګرهم سنګرانانش چون احمدشاه مسعودبیوجدان ،...وطن فروش ازخاطری نه میګویمش که اواصلا وطن نداشت ،،،،ودیګررهبران بیوجدان مجاهدین .
اماحفیظ اله امین شخص دباکلی متفاوت ازین خائینین بوده است .وی ظالم وجابر ضروربوده ،لاکن خائین به وطن وملت نه بود،وی یک افغان بودووطن خودربیش از همه چیز دوست داشت وکدام پاچای افغانستان ظالم نبوده است .سیاف بیوجدان باوجودان که از خوشاوندان وی بود،لاکن اورابندی کرده بوده واین کارمل منفروپست بودکه بعدازشش جدی سیاف رااززندان رها کرد .سیاف درزندان چارسال نبوده است ،چراکه رژیم خلقیها تقریبا دوسال ادامه داشت نه چارسال .سیاف بچه خاله امین بود،وامین اوراشناخته بودکه خائین است ،ازاوخاطروی رادرزندان انداخته بود[/color:b444d75176].
درجای دیګرشمامینوسید:
[color=red:b444d75176]از روزي كه اين شخصيت عجيب الخلقه پا در پاكستان گذاشت، تراژيدي ديگري در ميان مجاهدان كشور آغاز گرديد. اولين كاري كه او نمود بند كردن درفش اتحاد در ميان مجاهدين بود. نه تنها كه مردمان ساده لوح بلكه افراد هوشياري نيز او را فرشته يي دانستند كه خداوند او را خليل وار در ميان آتش نمرود عصر(امين) بخاطر همين روز (اتحاد) نگه داشته بود. اما برنامه اين نابغه شيطنت چيز ديگري بود. سياف بجاي آنكه حزب اسلامي....... [/color:b444d75176]
[color=#444444:b444d75176]مجاهدین جواسیس ونوکران خارجی بوده است وهمچون سګها بخاطرپیسه وچورو چپاول میجنګیدند،سګهاراسیاف نه بلکه هیچ کسی اینکه شمامینوسید:
[color=red]شكل زندگي سياف در پشاور استايل ديگري داشت. جهاد او عرصه بانكها و جرايد و مغازه هاي طلا بود. فرماندهاني كه به پشاور مي آمدند براي هفته ها نمي توانستند به بارگاه حضرتعالي برسند در حالي كه او شب و روز خود را با عربها مي گذراند. بن لادن كه سياف او را (ابو عبدالله) خطاب مي نمود .......[/color:b444d75176]
[color=#444444:b444d75176]برادرعزیز !زنده ګی کدام رهبرمجاهدازخودستائل نداشت ،افغانها درجنګ میمردند اماانها غرق عیش وعیاشئ خودبودند.[/color:b444d75176]
شماهمچنان مینوسید:
[color=red:b444d75176]يكي از استعداد هاي ديگر سياف چرخشهاي يكصد و هشتاد درجه يي ايشان است. زماني كه در پشاور بود، بزرگترين دشمن او مرحوم احمدشاه مسعود بود. او بخاطر خورد ساختن مسعود در كشورهاي مسلمان عربي هميشه اينطور استدلال مينمود: در افغانستان دو صد و چند ولسوالي وجود دارد و در هر ولسوالي بيشتر از هفت سازمان جهادي فعاليت دارند؛ مسعود فرمانده يكي از همين سازمانهاي متعدد در يكي از اين دو صد و چند ولسوالي است. آقاي چكري ميگويد: در شهر كويته پاكستان، روزي در موتر سياف سوار بوده و با او صحبت مينمودم. سياف ميگفت آقاي رباني چطور مردي است كه افرادي چون مسعود در زير چتر تنظمش تا اين اندازه رشد مينمايند..... [/color:b444d75176]
[color=#444444:b444d75176]داکترصاحب شماچرایک جانبه قضاوت می کنید..؟؟؟چرخش صرف عادت سیاف نبوده است ،بلکه احمدشاه مسعود(شهیدملت !!!!!!!!) نیز عادت مشبهی داشت ،وی بنام جهاد همراهی هرکس دست داشت ،به روسها ،پاکیستانیها،هند،فرانسه ،امریکاو.. هدف وی صرف وصرف ویرانی وطن وقدرت بودنه چیز دیګری واینکه شما ازاقای منصوریاداوری کرده اید،وی خوهیچ انسان وافغان نیست ...[/color:b444d75176]
دراخیرداکترصاحب محترم یاداوری میخواهم بکنم که تمام حرفهای راکه شما درباره سیاف بیوجدان نویشته ایید،مصدق باتمام رهبران مجاهدین استند،وبنظرمن بزرګترین خیانت وبیوجدانی سیاف درپهلوی بیوجدانیهای دیګرش این بوده که وی به احمدشاه بیوجدان وبیوطن (تاجکستانی ) اتحادکرد.
واینکه شما چرااوسیاف اینقدرنفرت دارید،من دلیل ان راهم به خوبی میدانم ...
برای فی الحال کافی است
بااحترام
Re: ماكياولي جهاد افغانستان
Anonymous
03.01.2006
[quote="داكتر اسدالله"]ماكياولي جهاد افغانستان
به عرض معذرت ،متن قبلی اشتباهاتی داشت ..
داکترصاحب سلام !
امابعد،شما مینوسید :
[color=red:deb6364991]در تاريخ معاصر افغانستان دو چهره خطر ناكي وجود دارند كه تا هنوز هيچكسي قادر به شناخت درست شان نشده است. يكي از اين دو، در صفوف جريان چپ قرار داشت و ديگرش در كنار جنبش اسلامگرايي افغانستان. شخص نخست حفيظ الله امين نام داشت و فرد دوم عبد الرسول سياف. شگفت اينكه اين دو چهره پيوند هاي خانوادگي با همديگر نيز داشته اند. [/color:deb6364991]
[color=#444444:deb6364991]داکترصاحب خیلی مغذرت میخواهم اینکه شماسیاف راتاهنوزنه شناخته ایدسخن دیګریست اما تمام افغانها سیاف رامثل کف دست خودمیشاسند،سیاف یک انسان بیوجدان ،ذلیل ،خائین ،وطن فروش ،بیننګ وبی .... است ،مثل دیګرهم سنګرانانش چون احمدشاه مسعودبیوجدان ،...وطن فروش ازخاطری نه میګویمش که اواصلا وطن نداشت ،،،،ودیګررهبران بیوجدان مجاهدین .
اماحفیظ اله امین شخص دباکلی متفاوت ازین خائینین بوده است .وی ظالم وجابر ضروربوده ،لاکن خائین به وطن وملت نه بود،وی یک افغان بودووطن خودربیش از همه چیز دوست داشت وکدام پاچای افغانستان ظالم نبوده است .سیاف بیوجدان باوجودان که از خوشاوندان وی بود،لاکن اورابندی کرده بوده واین کارمل منفروپست بودکه بعدازشش جدی سیاف رااززندان رها کرد .سیاف درزندان چارسال نبوده است ،چراکه رژیم خلقیها تقریبا دوسال ادامه داشت نه چارسال .سیاف بچه خاله امین بود،وامین اوراشناخته بودکه خائین است ،ازاوخاطروی رادرزندان انداخته بود[/color:deb6364991].
درجای دیګرشمامینوسید:
[color=red:deb6364991][color=red]از روزي كه اين شخصيت عجيب الخلقه پا در پاكستان گذاشت، تراژيدي ديگري در ميان مجاهدان كشور آغاز گرديد. اولين كاري كه او نمود بند كردن درفش اتحاد در ميان مجاهدين بود. نه تنها كه مردمان ساده لوح بلكه افراد هوشياري نيز او را فرشته يي دانستند كه خداوند او را خليل وار در ميان آتش نمرود عصر(امين) بخاطر همين روز (اتحاد) نگه داشته بود. اما برنامه اين نابغه شيطنت چيز ديگري بود. سياف بجاي آنكه حزب اسلامي[/color:deb6364991]....... [/color]
[color=#444444:deb6364991]مجاهدین جواسیس ونوکران خارجی بوده است وهمچون سګها بخاطرپیسه وچورو چپاول میجنګیدند،سګهاراسیاف نه بلکه هیچ کس نمیتواندمتحدبسازد. اینکه شمامینوسید:[/color:deb6364991][color=red:deb6364991]
[color=red]شكل زندگي سياف در پشاور استايل ديگري داشت. جهاد او عرصه بانكها و جرايد و مغازه هاي طلا بود. فرماندهاني كه به پشاور مي آمدند براي هفته ها نمي توانستند به بارگاه حضرتعالي برسند در حالي كه او شب و روز خود را با عربها مي گذراند. بن لادن كه سياف او را (ابو عبدالله) خطاب مي نمود .......[/color:deb6364991][/color]
[color=#444444:deb6364991][color=#444444]برادرعزیز !زنده ګی کدام رهبرمجاهدازخودستائل نداشت ،افغانها درجنګ میمردند اماانها غرق عیش وعیاشئ خودبودند.[/color:deb6364991]
شماهمچنان مینوسید:[/color][color=red:deb6364991]
[color=red]يكي از استعداد هاي ديگر سياف چرخشهاي يكصد و هشتاد درجه يي ايشان است. زماني كه در پشاور بود، بزرگترين دشمن او مرحوم احمدشاه مسعود بود. او بخاطر خورد ساختن مسعود در كشورهاي مسلمان عربي هميشه اينطور استدلال مينمود: در افغانستان دو صد و چند ولسوالي وجود دارد و در هر ولسوالي بيشتر از هفت سازمان جهادي فعاليت دارند؛ مسعود فرمانده يكي از همين سازمانهاي متعدد در يكي از اين دو صد و چند ولسوالي است. آقاي چكري ميگويد: در شهر كويته پاكستان، روزي در موتر سياف سوار بوده و با او صحبت مينمودم. سياف ميگفت آقاي رباني چطور مردي است كه افرادي چون مسعود در زير چتر تنظمش تا اين اندازه رشد مينمايند..... [/color:deb6364991][/color]
[color=#444444[color=#444444:deb6364991]]داکترصاحب شماچرایک جانبه قضاوت می کنید..؟؟؟چرخش صرف عادت سیاف نبوده است ،بلکه احمدشاه مسعود(شهیدملت !!!!!!!!) نیز عادت مشبهی داشت ،وی بنام جهاد همراهی هرکس دست داشت ،به روسها ،پاکیستانیها،هند،فرانسه ،امریکاو.. هدف وی صرف وصرف ویرانی وطن وقدرت بودنه چیز دیګری واینکه شما ازاقای منصوریاداوری کرده اید،وی خوهیچ انسان وافغان نیست ...[/color:deb6364991]
دراخیرداکترصاحب محترم یاداوری میخواهم بکنم که تمام حرفهای راکه شما درباره سیاف بیوجدان نویشته ایید،مصدق باتمام رهبران مجاهدین استند،وبنظرمن بزرګترین خیانت وبیوجدانی سیاف درپهلوی بیوجدانیهای دیګرش این بوده که وی به احمدشاه بیوجدان وبیوطن (تاجکستانی ) اتحادکرد.
واینکه شما چرااوسیاف اینقدرنفرت دارید،من دلیل ان راهم به خوبی میدانم ...
برای فی الحال کافی است
بااحترام [/color]
aghlaba khday de tel maghlob lara
Anonymous
03.01.2006
سلامونه دروند پتنګ خان او نورو دېخوا اخوا ملګرو..
ياره اغلبه وايم تل مغلوب شې سړييه ته خو په ولله که افغانيت يا پښتونولي انسانيت باندې پوهېږې، دا ستا سوال و که اسې دې خپل وار د ليکلو پوره کړ؟
مړه ياره سياف کوم د باچا زوی دی ، افغانستان ېې په قواله اغيستی ، دده کور دی ، ياره دا ته ېې هوم اسې په شنو سرو غولولی ېې . دا پورتني مرګري ډاکټر صاحب چې څه ليکلي سم ېې ليکلي او دا اسې د هنو بچی دی په قران حديث ملنډې وهي ، زه يو ددو خپلوان پېجنم هغه قسمونه خوري چې سياف د قران يو تفسير خپله له ځانه ليکلی ډېر اياتونی توبه نه اعوضوبالله پخپل زړه اړولي را اړولي ، زما نه د هاغه تفسير چې ده ليکلی نوم ېې هېر دی زه به تاسو له دلته ليکم بل ټايم ، بله دا چې پښتو داسې سپو له نده پاتې چې ملنډې پرې وويي .
ډاکټر صاحبه ټولې خبرې دې د منلو وړ دي خو چې تا پکې له پرچمي را نيولې وای تر خلقي ، کمونيسټ، مجددي، دوستوموف، مسودوف، خليلي ، مسعودوف خليلي، عبدلله عبدلله، قانونوف، ربانيوف، ګيلانی، اسماعيل خان، عطا اوف، او داسې مافياګران نور ټول دې ياد کړي وای سم د انسان دوست او يو پوه څېړونکی بلل کېدې.
سیاف ...
Anonymous
04.01.2006
[quote:7a0151221b="اغلب"]دا غالب وايي سياف په ظالمانه توګه په لويه جرګه کې ويل چې ملي سرود دې په پښتو وي ، نو خانه دا ولې ظلم شو ؟[/quote:7a0151221b]
غالبه وروره سلام
وروره داچې سیاف بیوجدانه په لویه جرګه کی ویلي دي چې ملي سروددې په پښتو وي ،داظلم نه بلکې زه خووایم چې په ژوند کې به یی دالمړۍ ځل دسړیتوب خبره کړې وي .ملي سرودبایدپه پښتووي ،په تاجکي ژبه شته په تاجکستان کې ،په ازبکي ژبه په ازبکستان کې ،په ترکمني ژبه په ترکمنستان کې .....
افغانستان دافغان یاني پښتون په نوم جوړشوی دی ،نوملي سرودیی هم بایدپه
پښتوژبه وي .
hotak
04.01.2006
ښاغلی ډاکټراسدخان غالب!
آفرين دي پرتاوي اوستاپرهغه مورچي تايی شير رودلی.باوروکړه زمادزړه خبري دي يوڅه دسړيتوب په ژبه کړي دي.
زماپرآند اوس هغه مهال رارسيدلی چي ددغسي کسانو له مخ څخه نقاب ليرې شي .داهغه داړه ماران دي چي ديرش کاله يی موږلکه سپي له روسانو سره وجنگولو ددين په نامه.همدغه وجدانه به موږ ته ويل چي ولۍ يی داشورويان کافران دي. ښه مي په ياد دي په کچه گړۍ کمپ کي په کال 1367 کي جلسه وه. دغه يابوپورته شو او ويل يی چي مجاهدولس دي ماهغه ورځ چپه په خره سپورکړي په غاړه کي دي دخوشيو هار راوچوي اومخ دي راتورکړي اوهرافغان مي دي مخ ته راتوکړي په کومه ورځ چي تاسي وليدل چي سياف دظاهرشاه اوامريکاترچترلاندي پارلمان ته ځان کانديدکړی وي.........
زه ددغه بيان کسيټ هم لرم.....
خونن هاغه دی دظاهرشاه اوامريکا رژيم دی. سياف نه يوازي داچي کانديد دی بلکي دپارلمان مرستيال هم.
اوس چي مي وس پرې برشي په کورآن په خره نه بلکي دخره په لکۍ به يې سپورکړم.
لاړي والله که ورتوکړم. قسم دی چي متيازي به يی په دغه مردار کثيف لعين اومرتد مخ وکړم.........(دټولو حياناکوافغانانو مخي ته دي چم وي)
زه اريان دې ته يم چي خلک ددغه بې وجدانه ملاتړهم لا کوي لگيادي....
زه سياف ته يو څاروی هم نشم ويلی او پرې نه ارزي ځکه چي دغه ټول څاروي په خپل اصل کي ترده غوره دي.هغوي دحيوانيت جوهرلري اوسياف دانسانيت جوهرچي داسلام فطرت دی له لاسه ورکړی ځکه هرانسان داسلام په پاک فطرت زيږي خوسياف اوس اسلام له لاسه ورکړی...مرتد دی اومرتدترهر څاروي بتره دی.....
ياالله ته خودغه بې قومه بې نسبه سياف مسمی نصيراحمدهوتک ولدعليين مکان حاجي ملخي هوتک ساکن قريه هوتکزايي ولسوالي شاه جوی ولايت زابل ته ژوندی په داسي حال کي په لاس ورکړی چي دی مغلوب اونصيرغالب وي..
تاسي به بياوگورۍ چي دچنداول دهزاره گانو اوخپلو دريوشهيدانو زلميو وروڼو کسات څنگه ترې اخلم....آمين ثم آمين....