د موضوعګانو سرپاڼه

نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ

اژه "افغانستاني" و پيشينه كار برد آن

Anonymous
14.12.2005

په بن کې دافغانستان دملي ګټودساتونکي او ددولت دیوه لوړپوړي دیپلومات بابولالې واورئ اوبیا خپل قضاوت پرې وکړئ. د یادونې وړده چې دا لیکنه په پیام مجاهد ورځپاڼه کې نشر شوې.http://www.payamemojahed.com/index.php?option=content&task=view&id=608&Itemid=2
اژه "افغانستاني" و پيشينه كار برد آن نگارش: فضل الرحمن فاضل– آلمان (beyaban1@yahoo.com). آنچه در سطور آتي مي خواهم به بيان آن بپردازم، كدام بحث اكاديميك و يا پژوهش ژرفي نيست، بلكه توضيحي است بر مقالات متعدد، مفيد و گوناگوني كه پيرامون واژه هاي افغانستانی، افغاني و افغانستان، به قلم هموطنان گرامي در نشريه هاي برونمرزي و بويژه هفته نامه وزين اميد چاپ امريكا، در سال پار به نشر رسيده است و يك هموطن محترم ما هم استعمال و كاربرد واژه افغانستاني را جرم شمرده اند و بسا هموطنان در دفاع و يا رد اين پندار، مقالاتي نگاشته اند و در حقيقت اين جرم گفتن، عاملي شده است به گسترش بحث هاي روشنگرانه دانشمندان و قلم بدستان كشور. در نوشته هاي ياد شده از طرف مخالفان و مؤيدان بدون در نظر داشت اينكه آيا كاربرد واژه “افغانستاني” جرم است و يا نيست، در تاريخ پيدايش اين واژه، تقريبا به اين نتيجه رسيده اند كه از كاربرد و عمر آن، بيش از بيست سال نمي گذرد و برخي از هموطنان محترم آن را ابتكار نشريه هاي حزب وحدت اسلامي افغانستان در ايران و يا ايــراني ها مي دانند؛ اما نگارنده اين سطور، استوار بر مطالعه اندكش باور دارد كه عمر اين واژه بيشتر از اين است و براي اثبات اين ادعاي خويش سه دليل ذيل را ياد آور مي شوم، شايد به كار پژوهشگران آيد و يا آناني كه آنرا ابتكار نشريه هاي حزب وحدت اسلامي افغانستان و يا ايراني ها مي دانند، در حرف هاي خويش تجديد نظر نمايند. 1- با آثار و نام دانشمند بزرگ وطن دكتور عنايت الله ابلاغ، شايد اكثر هموطنان عزيز، بويژه آناني كه بالاتر از چهل سال عمر دارند، آشنائي داشته باشند و از شخصيت علمي شان هم آگاه. دكتور عنايت الله ابلاغ كه خداوند عمر دراز و با بركت نصيب شان كناد! فرزند برومند مولوي صاحب قلعه بلند اند و به عشيره صافي مربوط مي شوند و برادر ديگر شان، نويسنده مبارز و بزرگ، شاد روان استاد فضل من الله فضلي بود. دكتور عنايت الله ابلاغ ماستري و دكتوراي خويش را از دانشگاه مشهور الازهر قاهره، به دست آورده اند و با نگارش كتابي در مورد زندگي و آراي كلامي امام اعظم ابو حنيفه، سند ماستري خود را از آن دانشگاه مشهور اخذ كرده اند. كتاب شان بنام “امام اعظم ابوحنيفه و افكار او” سالها قبل در قاهره به زبان عربي و در كابل بوسيله برادر شان به فارسي ترجمه و چاپ شده است. نكته شاهد من در اينجا، جملات پاياني مقدمه كتاب ياد شده است. داكتر صاحب ابلاغ مقدمه كتاب شان را بــا اين دعــــا خاتمه مي بخشند “حسبي الله و نعم الوكيل، نعم المولى و نعم النصير و صلى الله على سيدنا محمد و آله و صحبه و سلم”. سپس محلي كه كتاب و مقدمه را نوشته اند، چنين معرفي ميدارد: قاهره - المعادي. قابل ياد آوري است كه المعادي، محله مشهور و نسبتا جديد، در شهر تاريخي قاهره است كه نگارنده، آن محله را زيارت نموده است. سپس استاد ابلاغ زماني را كه مقدمه كتابش را نبشته چنين تذكر مي دهد: جون- 1966 م مطابق صفر المظفر 1387 هـ نويسنده بعد از ذكر تاريخ، خودش را چنين معرفی مي كند: عنايت الله ابلاغ افغانستاني. چون ما اكنون در ماه هاي پسين سال 1426 هـ ق قرار داريم، بناء از نگارش اين مقدمه تقريبا 39 سال سپري شده است، كه استاد ابلاغ خود را افغانستاني نبشته است و در متن عربي چاپ قاهره و ترجمه فارسي هردو، همين واژه افغانستاني بكار برده شده است و حزب وحدت اسلامي افغانستان هم سالها بعد از آن تاريخ تأسيس شده است. 2- “افغانستان د آرين زړه” رساله اي است به قلم مبارز پيشگام و آزاديخواه هند، راجه مهندرا پرتاب، رئيس نخستين حكومت موقت هند كه بوسيله آزاديخواهان هندوستاني در سال 1916 م در كابل تأسيس شده است، رساله ياد شده را نويسنده مبارز آن در ايامي كه در چين بسر مي برد، نگاشته و در همانجا در سال 1933 م يعني تقريبا 72 سال قبل به چاپ رسيده است. اين رساله توسط پژوهشگر دانشمند پوهنمل رحيمه رشيد به زبان پشتو ترجمه شده است و در سال 1382 خورشيدي در دهلي جديد در 76 صفحه به اضافه مقدمه مترجم و چند قطعه عكس و نامه نادر و تاريخي و منحصر به فرد، به زيور چاپ آراسته شده است. رساله را نويسنده در مورد افغانستان كه آن را دومين وطن خويش خوانده، نگاشته است، و عناوين مهم فصل هاي آن عبارت است از: جغرافيا، تاريخ، روابط من با افغانستان، افغانستان ديروز، اعليحضرت محمد نادر شاه، برخي از ستاره هاي افغانستان (در مورد برخي از رجال مشهور كشور در دهه هاي نخستين سده بيستم ميلادي) تجارت و صنعت، سياست و دپلوماسي، آينده افغانستان. راجه مهندرا پرتاب در فصل چهارم رساله يادشده خويش تحت عنوان “له افغانستان سره ما اړيكي “ يعني روابط من با افغانستان، از دوران نو باوگي اش ياد مي كند كه علاقه داشته است چون يك افغان اصلي لباس بپوشد، او سپس مي افزايد: “ زما د مكتب د دوران ملگري پوهيدل چي زه له افغاني زده كوونكو سره خورا نژدي او صميمي وم. د كابلي يا دافغانستاني د آس حگغلول مي خو را خوشگ و چه بيا زما دغه ليوالتيا په عربو او عربي ليواتيا باندي بدله شوه” ص 20 افغانستان آرين زؤه. نگارنده با پژوهشگر دانشمند استاد رحيمه رشيد و همسر دانشمندش پوهنوال عبدالخالق رشيد از نزديك معرفت داشته و به امانتداري شان و صلاحيت علمي شان، در ترجمه و اقتباس باور كامل دارم. حتما در متن انگليسي رساله عبارت اسپ كابلي يا افغانستاني به كار رفته است كه استاد رحيمه آنرا به “كابلي يا دافغانستاني آس” ترجمه نموده است. راجه مهندرا پرتاب عمر مديد يافت و در سال 1979م در دهلي جديد درگذشت. شايد زماني كه در محل زيست راجه مهندرا پرتاب، اسپ كابلي يا افغانستاني مشهور بود به سابقه يك قرن قبل از امروز بر مي گردد، با در نظر داشت، اينكه او در دهه دوم سده بيستم ميلادي يكي از چهره هاي مشهور مبارزان شناخته شده هند در كشور هاي جرمني، روسيه، جاپان، تركيه و حتى امريــكا بشمار مي رفت. 3- كتابي است بنام “په خارج كشي پشتو خگيؤونكي” به فلم آقاي عبدالرحيم جدران، كتاب ياد شده پژوهشي است در مورد زندگينامه و آراي پژوهشگران خارجي در مورد زبان پشتو. اين كتاب در سال 1353 خورشيدي به مناسبت سيمينار بايزيد روشان از طرف پشتو تولنه در 94 صفحه به اضافه شش صفحه مقدمه، از طرف شاد روان محمد صديق روهي رئيس پشتو تولنه و محقق محمد اكبر معتمد، مديرعمومي نشرات پشتو تولنه و شخص مؤلف نگارش يافته است و در لابلاي كتاب، فوتوهاي برخي از آن پژوهشگران خارجي پشتوشناس هم به چاپ رسيده است. مولف در نگاشتن اين رساله پژوهشى خويش, از 17 ماخذ داخلى و خارجى استفاده برده است. آن چه به گونه شاهد مى خواهم آن را تذكر دهم جملاتى است كه مولف در تحت سوانح “دورن” اين دانشمند روسى پشتو شناس, جرمنى تبار, د رصفحه دهم كتاب خويش ذكر مى كند. آقاى رحيم جدران مى نگارد: “د 1855ع كال د نومبر په مياشت كشگی دروسيى د ملى معارف په وزارت كشگی دورن ته اجازه و شوه چه د پيتربورگ په پوهنتون كشگی د افغانستانى ملى ژبى تدريس په غاره واخلى (پخوا په روسيه كشگی پشگتو ته افغانستانى ژبه ويل كيده او اوس ورته افغانى ژبه يا پشگتو وايى.)پوره دوه كاله دورن په نومورى پوهنتون كشگی استاد وو. په 1857ع كال كشگی د پشگتو ليكچرونه او تدريس په پوهنتون كشگی بس شول او تقريبا سل كاله وروسته بيا دغه كار ته اقدام وشو.” ترجمه كلى عبارات ياد شده به زبان فارسى چنين است: در ماه نوامبر سال 1855 ميلادى (يعنى در حدود 150 سال قبل) از طرف وزارت معارف روسيه به “دورن” اجازه داده شد تا در دانشگاه پيتزبورگ تدريس زبان ملى افغانستانى را بر عهده بگيرد. آقاى رحيم جدران در ميان دو قوس طورى كه در متن پشتو ذكر شد, توضيح مى دهند: (در گذشته ها در روسيه به زبان پشتو , زبان افغانستانى گفته مى شد و اكنون آن را زبان افغانى يا پشتو مى گويند.) آقاي رحيم بعد از توضيــــح بين قوسين مي نگارند: دورن دو سال كامل در دانشگاه ياد شده استاد زبان پشتو بود (يعني در آواني كه آن را زبان افغانستاني مي خواندند) در سال 1858 ميلادي لكچر ها و درس هاي پشتو در دانشگاه معطل گرديد وتقريبا صد سال بعد به آن كار اقدام شد (يعني به تدريس زبان پشتو). نبشته بالا به وضوح مي رساند كه يك صد و پنجاه سال قبل، وزارت معارف ملي روسيه، ازدورن جرمني تبار، تقاضا نموده بود تا زبان افغانستاني را كه هدف از آن زبان پشتو بود، در دانشگاه پتربورگ تدريس كند، اينكه چند سال قبل ازتاريخ ياد شده، زبان پشتو، در روسيه و در محيط اكادميك آن، زبان افغانستاني خوانده مي شد، نمي توان طور دقيق چيزي گفت، اما حتما سالها قبل، به همين نام خوانده مي شده است. نكته ديگري كه از نوشته بالا بخوبي روشن مي شود، مرادف بودن زبان افغاني با پشتو است كه درنبشته هاي شاد روان محمودطرزي در سراج الاخبار افغانيه، بار بار عوض پشتو، افغاني بكار رفته است. و به همين ترتيب مرادف بودن افغان و پشتون. هموطنان پشتون در حالاتي كه بیشتر جدی شوند و يا جانب مقابل را به امر مهمي ملتفت سازند ترجيح مي دهند كه عوض واژه افغان، واژه پشتون را بكاربرند. طور مثال: زه د يو پشتون په حيث داوايم، ته خگنكگه پشتون يي چه داسي كوي؟ يا پشتنو دي و شرمول. و جديد ترين شاهد در اين ارتباط مقاله اي است كه تحت عنوان “كرزيه كه پشتون يي نو همدا پيغور دي بس دي” به قلم آقـــاي سيد برهان الدين دربار در نيويورك نوشته شده است و به تاريخ 11 نوامبر سال 2005 م در ويب سايت بينوا، به نشر رسيده است. از همين رو روانشاد استاد عبدالحي حبيبي در دوراني كه مدير مسئول نشريه طلوع افغان در كندهار بود، در برج ميزان سال 1317 خورشيدي در پيام محرمش خطاب به ظاهرشاه گفته است: بشنو اي پشتون با صدق و صفا حافظ كهسار و قلب آسيا گر بزرگي خواهي و آزادگي يا چو اسلاف غيورت زندگي اولا پشتو لسانت زنده ساز هم بر اين شالوده كاخت برفراز تا تواني تكيه بر شمشير كن قصر ملت را بران تعمير كن اينكه افغان با پشتون در نشرات سابقه دولتي افغانستان، مرادف هم قرار داده شده است، و يا از پشتو به افغاني تعبير شده است، اسناد فراواني وجود دارد كه صرف يه عنوان حسن ختام اين نبشته، دو مورد مستند و رسمي را بيان مي دارم: الف- رساله اي است بنام اصول اساسي دولت عاليه افغانستان، كه در حقيقت قانون اساسي دوره نادر شاه و دوره هاي نخستين پادشاهي محمد ظاهر شاه است. اين رساله به زبان هاي پشتو در طرف چپ و فارسي در طرف راست در بيست و شش صفحه در كابل به چاپ رسيده است. تاريخ تحرير آن در پايين صفحه بيست و ششم 8 عقرب 1310شمسي، مطابق 19 جمادي الثاني 1350 قمري نگاشته شده است و در پايان آن مهر رسمي محمد نادر شاه به نظر مي خورد كه پيرامون طغراي وي، به خط ثلث چنين حك شده است: “بموجبش تعميل شود”. در صفحه دوم اين اصول اساسي، تحت عنوان حقوق پادشاه و ترجمه آن در سمت چپ به زبان پشتو حقونه د پادشاه چنين آمده است: الف- بنابر تقدير فداكاري و خدماتي كه اعليحضرت غازي محمد نادر شاه افغان در راه استقلال و نجات وطن افغانستان و برانداختن بنيان ظلم و استبداد ابراز فرموده اند..... در ترجمه پشتوي آن كه البته به مقايسه نثر پشتو در زماني كه ما زندگي ميكنيم زياد سليس و روان نيست – چنين آمده است: لپاره د قدر كولو د هغو لويو لويو خدمتو او فداكاريو په اعليحضرت غازي پشتون محمد نادرشاه په لار د استقلال او خلاص والي د وطن د افغانستان او ايستل د بيخ د ظلم او د استبداد شگكاره كؤی دی... قابل ياد آوري ميدانم كه متن فارسي و پشتوي آن به گونه اي كه در رساله ياد شده، به چاپ رسيده است بازنگاري شد. اين اصول كه شمــار آن به 110 اصل مي رسد در متن فارسي آن شماره گذاري شده است، اما در متن پشتوي آن ذكـــري از شماره ها نيست. ب- اعليحضرت باباي ملت، محمد ظاهر شاه در نخستين سالهاي سلطنتش و دقيق تر در سال 1315 خورشيدي، به عم محترمش شاوليخان غازي، وكيل مقام منيع صدارت عظمى، طي فرماني نگاشت: “مسلم است كه مسئله زبان، در وحدت مليه و حفظ آداب و شعاير يك ملت اثرات معتنا بهي داشته و توجه به اين مطلب، از جمله ضروريات حياتيه يك مملكت بشمار مي رود. چون در مملكت عزيز ما از طرفي زبان فارسي دري مورد احتياج بوده و از جانب ديگر بعلت اينكه قسمت بزرگ ملت ما به لسان افغاني متكلم ومامورين علي الاكثر به سبب ندانستن زبان پشتو دچار مشكل مي شوند، لهذا براي رفع زيان اين نقيصه و تسهيل معاملات رسمي و اد اري اراده فرموده ايم ... در ترويج و احياي لسان افغاني هم سعي بعمل آمده و از همه اول مامورين دولت اين زبان ملي را بياموزند ... شما به وزارتها و نايب الحكومگي ها امر بدهيد كه مامورين لشكري و كشوري مربوط خود را مكلف نمايند كه در مدت سه سال لسان افغاني را آموخته و در محاوره و كتابت مورد استفاده قرار دهند... محمد ظاهر شاه – پادشاه دولت خداداد افغانستان” اين فرمان در سالنامه كابل و بسا نشرات از جمله در شماره ماه حوت سال 1315 خورشيدي در نشريه دولتي اصلاح بچاپ رسيده است. نكات ياد شده را اينجانب صرف به خاطر توضيح بر برخي مقالات نشر شده در هفته نامه اميد و شماري از نشريه هاي برونمرزي كه اطلاع از آن مقالات را نهايت مفيد مي دانم، نگاشتم، و به اين باور هستم طوري كه در زبان عربي مي گويند: “من المناقشه تنبق النور” از مناقشه نور مي تراود. هموطنان عزيزميتوانند، بامراجعه به نبشته هاي پيش كسوتان داخلي و خارجي در راه حل اين معضل قابل حل و جرم بودن و جرم نبودن كاربرد واژه “افغانستاني” و سابقه تاريخي آن، دلايل كافي بيابند و چه بهتر كه حرف هاي خويش را در دايره احترام به آراي يكديگر بيان داريم و بر اين فرض باشيم كه شايد جانب مقابل به حق باشد. و شايد هم كساني كه واژه افغانستاني را بكار مي برند خدا نا خواسته نه به عنوان بغض با كلمه افغان، بلكه بخاطر شموليت و احتواي بيشتر و همه گيري همه ساكنان سرزمين باستاني ما آن را بكار مي برند و البته صد البته كار برد واژه افغانستاني هرگز بخاطر خوشنودي ايراني ها نيست. زيرا دعوايي را كه فارسي زبانان افغانستان يا فارسي گويان افغانستان، در اختطاف شهرت سخنوران هموطن شان با ايران سياسي كنوني دارند، شايد بيشتر از ساير مليتهاي ساكن در كشور ما باشد. ايراني ها سالها است كه ابن سيناي بلخي، داناي يمگان ناصر خسرو، مولاناي بلخي، پير هرات و ده ها شاعر ودانشمند نامور ديگر ما را كه در محدوده جغرافيايي افغانستان كنوني زاده شده اند، سخنوران و دانشمندان ايراني مي خوانند و براي شان شناسنامه ايراني صادر كرده اند! شنيده ام كه استاد واصف باختري، در محفلي راجع به شعر و ادبيات سخنراني و يا بحث داشتند، يكي از حاضران ايراني از استادواصف پرسيده است كه شما بسيار خوب فارسي صحبت ميكنيد، فارسي را از كه و در كجا آموخته ايد؟ استاد واصف در پاسخ فرموده اند: فارسي را از مادر كلانم رابعه بلخي و پدر كلانم مولانا جلال الدين بلخي، در زادگاه خودم بلخ، آموخته ام .


OK
This site uses cookies. By continuing to browse the site, you are agreeing to our use of cookies. Find out more