نړيوال ښکيلاک او د لرو بر افغان دازادۍ غورځنګ
حزب سوسیال دموکرات افغانستان
دستگير
17.08.2005
حزب سوسیال دموکرات افغانستان
خیانت ملی و تسلیم طلبی در قالب سوسیال دموکراسی
طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان در شماره پانزدهم جریده "پیمان عدالت" منتشر شده است. این شماره نشریه مذکور بتاریخ 24 جدی 1383 (13 جنوری 2005 ) انتشار یافته است. این طرح پیشنهادی از سوی چندین گروه ارائه گردیده است که عبارت از: شورای دموکراسی برای افغانستان، سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان ( سازا) سازمان ولسی ملت، حزب عدالت و رفاء افغانستان، شورای انسجام ملی و مردمی افغانستان و انجمن وفاق ملی افغانستان.
این ترکیب بخش عمده تسلیم طلبان قبلا منسوب به جریان دموکراتیک نوین (شعله یی ها) را تشکیل میدهد. حزب همبستگی افغانستان و حزب آزادیخواهان مردم افغانستان دو بخش دیگر تسلیم طلب از شعله یی های سابقه یا کسانی که شعله یی پنداشته می شدند، را در بر می گیرد. ولی آن دو "حزب" از گروه های متعدد تشکیل نگردیده اند ترکیب چندگانه ندارند.
تسوید کنندگان طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان نه تنها غیر از" سازا" همه بصورت عمده شعله یی های سابقه هستند، بلکه طرح برناموی شان نیز منسجم تر و منظم تراز آن دو بخش دیگر است. و صراحتا مواضع سوسیال دموکراتیک شان را توضیح و اعلام کرده اند. از این جهت است که طرح پیشنهادی برای برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان باید مورد دقت و ارزیابی جدی قرار بگیرد. البته بررسی و ارزیابی کنونی ما از این طرح پیشنهادی مختصر و در بر گیرنده نکات معینی خواهد بود که به نظر ما طرح آنها ضرورت عاجل و فوری دارد. امید واریم در آینده بتوانیم این پیشنهادی را، و به احتمال بیشتر برنامه تصویب شده سوسیال دموکراتیک را بیشتر و مفصل تر مورد تجزیه و تحلیل ونقد قرار دهیم.
یک موضوع توضیح نا شده
ارائه کنندگان طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه پیشنهادی حزب سوسیال دموکراتیک افغانستان به نحوی چنین وانمود می سازند که گویا برای اولین بار آنها فکر ایجاد یک حزب سوسیال دموکراتیک در افغانستان را به میان کشیده و برای تشکیل آن تلاش می ورزند. این ادعا درست نیست، زیرا که در همان سال های دهه چهل که حزب دموکراتیک خلق، جریان دموکراتیک نوین و در راس آن سازمان جوانان مترقی، جریان ستمی ها، حرکت اخوانی ها و سایر حرکت های سیاسی خورد و کوچک براه افتاد، حزب سوسیال دموکراتیک افغانستان که حسب معمول بنام جریده اش که "افغان ملت" نام داشت و به "حزب افغان ملت" معروف گردید، نیز تشکیل گردیده و از آن زمان تا کنون به فعالیت خود ادامه داده است. "سازمان ولسی ملت" یک گروپ انشعابی از همین حزب است.
حزب سوسیال دموکراتیک افغانستان از همان بدو تشکیلش روابط نزدیکی با حزب سوسیال دموکراتیک آلمان که هم اکنون قدرت سیاسی را در آلمان در دست دارد داشته است. این حزب در جرگه احزاب سوسیال دموکراتیک و سوسیالیست جهان شامل است و سال ها به عنوان عضو ناظر در جلسات بین المللی سالانه این احزاب شرکت کرده است و ممکن است هم اکنون در آستانه کسب عضویت کامل الحقوق دراین مجمع باشد. "حزب افغان ملت" اکنون یک حزب راجستر شده است و نه تنها فعالیت قانونی دارد بلکه عملا در کابینه رژیم دست نشانده شامل است و رهبر آن موقعیت مالی حساس مالی رژیم دست نشانده یعنی وزرات مالیه را در دست و بانک مرکزی دولتی "افغانستان بانک" را نیز کماکان در کنترول دارد.
بنا به این دلایل برای تسوید کنندگان طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان قبل از همه لازم بود که حد و مرز اختلافات برناموی شان را با حزب سوسیال دموکراتیک موجود و دارای سابقه تقریبا چهل ساله توضیح و تشریح نموده و برمبنای چنین موضعگیری ای برنامه پیشنهادی مستقل جدید شان را ارائه می کردند.
با توجه به اینکه هم "حزب افغان ملت" و هم تسوید کنندگان طرح پیشنهادی مورد بحث در جرگه خائنین ملی و تسلیم طلبان شامل بوده وتحت چتر حمایت متجاوزین واشغالگران امپریالیست قرار دارند و در ترکیب کابینه رژیم دست نشانده نیز هم نشین و همدوش اند، قاعدتا باید اختلافات میان دو طرف بتواند راه حل خود را پیدا نموده و همه در یک حزب سوسیال دموکرات گرد هم آیند. شاید هم چنین مسیری در آینده به روشنی خود را نشان دهد ولی در هر حال حاضر تسوید کنندگان طرح پیشنهادی راه تشکیل یک حزب سوسیال دموکرات مستقل دیگر را در پیش گرفته اند، بدون اینکه دلایل این تلاش شان را به روشنی بیان نمایند.
خادمین تجاوز و اشغالگری امپریالیستی
طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان، بطور آشکار و صریح تجاوز و اشغالگری امپریالیستی جاری در کشوررا مورد تائید قرار می دهد و این پروسه را پروسه گذار از خشونت به مسالمت، گذار از ویرانگری بسوی بازسازی و نوسازی و گذار از سنت به مدرنیته و مدنیت و نهادهای انتخابی اعلام می نماید. این شعار یعنی" صلح، نوسازی و بازسازی و ترقی" ورد زبان تمام خائنین و تسلیم طلبان است و ویژه تسوید کنندگان"طرح پیشنهادی ...." نیست.
آیا واقعا حالت جاری در کشور حالت گذار از خشونت به مسالمت و یا به بیان دیگر حالت گذار از جنگ به صلح است؟ اگر وضعیت افغانستان را در سه دهه اخیر، که "طرح پیشهنادی ...." وضعیت فعلی کشور را محصول فرآیند های پیچیده اجتماعی – سیاسی و کشمکش آگاهانه بازیگران درونی و بیرونی سیاست دراین سه دهه درافغانستان میداند، مورد بررسی قرار دهیم میتوان مجموعا چهار مرحله را مشاهده نمود.
1- کودتای هفت ثور و تجاوز و اشغالگری سوسیال امپریالیستی ومقاومت علیه آن.
2- دوره حاکمیت جهادی ها و جنگ های داخلی ارتجاعی.
3- دوره طالبان و دوام جنگ های ارتجاعی داخلی.
4- دوره کنونی که بعد از لشکر کشی امپریالیست های امریکائی و متحدین شان بر افغانستان شروع وهم چنان ادامه دارد.
"طرح پیشنهادی ..." سه دوره قبلی را دوره جنگ و خشونت می داند ولی دوره جاری را دوره گذار ازجنگ وخشونت به صلح و مسالمت اعلام می نماید. این دروغ آشکاری است که به نظر نمی رسد گویندگان آن ناآگاهانه برزبان جاری سازند، مگر اینکه کور وکر باشند و نشه خدمگتزاری به بارگاه امپریالیست ها و ارتجاع عقل شان را زایل ساخته باشد.
پروسه جاری از کجا و چگونه شروع شد؟ از خشونت حادثه 11 سپتامبر و بصورت خشونت لشکر کشی سنگین وسهمگین مدرن ترین و عصری ترین سلاح ها و تجهیزات نظامی یعنی مدرن ترین وسایل جنگ و خشونت بکار گرفته شد. قبل برین خشونت راکت های کروز و طیارات ب – 52 در افغانستان سابقه نداشت. در این خشونت عظیم تاسیسات ملکی و نظامی افغانستان به نحوی بی سابقه ای مورد ضربت قرار گرفتند، ده ها هزار نفر از اهالی کشور قتل عام شدند و صد ها هزار دیگر آواره شدند. رژیم طالبان که دست پرورده خود امپریالیست های امریکائی بود، با استفاده از چنان خشونت جنگی فشرده و سنگین ساقط گردید که از لحاظ شدت تمرکز و قدرت تخریبی سلاح ها و تجهیزات بی سابقه بود.
این لشکر کشی چه حالتی به بار آورد؟ حالت اشغالگری امپریالیستی کشور، قدرت گیری مجدد جنگ سالاران جهادی و شکل گیری رژیم دست نشانده این حالات بیان کننده خشونت عریان امپریالیستی و ارتجاعی است.
پروسه جاری چگونه ادامه یافته است؟ ادامه اشغال کشور توسط قوت های نظامی ده ها قدرت امپریالیستی و ارتجاعی به رهبری امپریالیستهای امریکائی، تسلط امپریالیست ها اشغالگر مسلح ومجهیز به مدرن ترین و کشنده ترین آلات حرب یعنی آلات خشونت و وسایل جنگ بر تمامی شئونات نظامی، سیاسی، افتصادی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان، ادامه شکل دهی رژیم دست نشانده و بازسازی جنگ سالاران جهادی و نیروهای نظامی شان به مثابه نیروهای اردو و پولیس این رژیم و در یک کلام جنگ و ادامه حالت جنگ درافغانستان.
انقیاد بر افغانستان و مردمان افغانستان با استفاده از مدرن ترین ومهیب ترین آلات قهر و خشونت تحمیل گردیده است. اما مقاومت نیز در اشکال متقاوت گوناگون خود ادامه دارد، از مقاومت مسلحانه گرفته تا مقاومت آن زنان و دختران غزنیچی که حاضر اند در سیلاب غرق شوند اما نمی خواهند که توسط هیلیکوپتر ها و سر بازان اشغالگر نجات یابند. ولی حتی فرض کنید مقاومتی نیز درکار نباشد و انقیاد کاملا تحمیل شده باشد. صلح و مسالمتی که به زور کروز و ب – 52 تحمیل شده باشد فقط میتواند یک آرامش قبل از توفان را ببار آورد و نه یک آرامش دایمی و واقعی را.
تسوید کنندگان " طرح پیشنهادی ..." وانمود می کنند که کار مردمان افغانستان تمام است و دیگر به سلطه مستقیم امپریالیستی کاملا تن داده اند و یا کاملا تن خواهند داد. در حالیکه اگر چنین باشد چرا امپریالیست های اشغالگر به بهانه های گوناگون چون تامین امنیت انتخابات، مبارزه علیه مواد مخدر و یا باز سازی روز بروز قوای شان را درافغانستان افزایش می دهند. اگر چنین باشد چرا ظرفیت میدان های هوائی تحت اشغال را با صرف ملیون ها دالر تا سطح گنجایش پانزده هزار پرواز نظامی در هفته افزایش میدهند؟ از جانب دیگر تهاجم و تجاوز بر افغانستان و اشغال این کشور سر آغاز یکسلسه جنگ ها در سطح کل آسیای میانه، آسیای جنوبی و شرق میانه بود، عراق نیز مورد تهاجم و اشغالگری قرار گرفت وهم جنگ تحمیلی امپریالیستی خونین از یکجانب و مقاومت جانبازانه و جانانه ای از سوی دیگر ادامه دارد. تهاجم برافغانستان و عراق که در عین حال با افزایش حضور نظامی امپریالیستهای امریکائی و متحدین شان در کشورهای مختلف این مناطق گردیده است، سطح جنگ وخشونت را در سطح کل این مناطق گسترش وافزایش داده است. هم اکنون نه تنها در افغانستان وعراق جنگ ادامه دارد بلکه در پاکستان، عربستان سعودی، کویت، یمن و غیره نیز نائره جنگ ها و در گیری های مسلحانه مشتعل گردیده است. تازه این ها هنوز اول کار و کارزار هستند. هنوز تهاجم برایران و سوریه در پیش است و برای آن تدارک دیده می شود. خشونت صیهونیستی به صورت عریان در فلسطین هم چنان ادامه دارد و پایان آن در چشمرس دیده نمی شود. توطئه های امپریالیستی برای مداخلات مستقیم نظامی و یا حمایت از لشکر کشی توسعه طلبانه هند بر نیپال برای سر کوب جنگ خلق درآن کشور روز به روز افزایش می یابد.
با توجه به تمامی این حقایق با قاطعیت می توان گفت که دوره کنونی نه تنها دوره گذار از جنگ به صلح و از خشونت به مسالمت نیست بلکه دوره گذار از جنگ و خشونت محدود به جنگ و خشونت در سطح کل منطقه آسیای جنوبی، آسیای میانه وخاور میانه است.
اما خشونت گسترش یابنده و درحال تعمیق صرفا محدود به این مناطق نیست. امپریالیست های امریکائی بصورت صریح و روشن نیات شان را مبنی بر تحمیل خواسته ها و تامین اهداف شان از راه زور خشونت یعنی جنگ و تجاوز و اشغالگری نظامی در سطح کل جهان اعلام کرده اند. اکنون در رقابت با یک ابر قدرت امپریالیستی و بلوک نظامی تحت رهبری اش نیست که امپریالیست های امریکائی بودجه نظامی چهار صد میلیاردی سالانه شان را حفظ کرده اند و پیوسته این بودجه را افزایش میدهند. آنها این بودجه را برای حفظ سروری و آقائی شان در جهان از راه زور، به مصرف می رسانند. آنها تنها در افغانستان سالانه پانزده میلیارد دالر تنها در عراق بیشتر از هشتاد میلیارد دالر مصارف نظامی دارند. ضرورت حفظ پیمان نظامی امپریالیستی ناتو در شرایط نبود پیمان نظامی وارسا و بلوک رقیب سوسیال امپریالیستی چیست؟ ترویج مسالمت و عدم خشونت در جهان و یا حفظ و تداوم نظام جهانی امپریالیستی از راه زور و خشونت؟
تسوید کنندگان "طرح پیشنهادی ..." کاذبانه اعلام می کنند که مخالف هر گونه خشونت برای تصرف قدرت سیاسی هستند، در حالیکه خود بخشی از رژیم دست نشانده یعنی بخشی از رژیمی هستند که در اثر خشونت تجاوز کارانه و اشغالگرانه عریان امپریالیستی رویکار آمده است. جناب "سپنتا" را میتوان رهبر و یا حد اقل مهمترین چهره تسوید کنندگان "طرح پیشنهادی ..." دانست. او از موقعیت عالی در کابینه رژیم دست نشانده برخوردار است و به عنوان مشاور کرزی در امور خارجی، شمولیت سوسیال دموکرات های " مسالمت جو" را در سطح بالای این رژیم تامین کرده است. کسانی که بر کروز و ب – 52 و توپ و تانک وتفنگ قوای متجاوز و اشغالگر امپریالیستی اتکا دارند و مقدم بر آن همین ها موجد قدرت و سیاست شان هستند، دم از مسالمت جویی و مخالفت علیه هر گونه خشونت برای تصرف قدرت سیاسی می زنند!! برین مسالمت جویی چه نامی غیر از "مسالمت جویی کاذبانه" میتوان گذاشت؟
تسوید کنندگان " طرح پیشنهادی ..." ادعا دارند که نه تنها در افغانستان بلکه در سطح جهان بطورکل مخالف خشونت هستند و علیه خشونت در روابط بین المللی قرار دارند. منبع اصلی خشونت در جهان چیست؟ نظام سرمایه داری امپریالیستی در جهان، عاملین و حاملین عمده خشونت در حال حاضر در جهان کیانند؟ امپریالیستهای امریکائی و متحدین امپریالیستی و ارتجاعی شان. این خشونت در حال حاضر بر مبنای یک استراتیژی جهانی امپریالیستی امریکائی ها در قالب یک کار زار جهانی پیش برده می شود، مراکز عمده این کارزار شوم امپریالیستی جهانی در حال حاضر یکی عراق است و دیگری افغانستان. در این میان موقعیت تسوید کنندگان " طرح پیشنهادی ..." از چه قرار است؟ اینها در کجا قرار دارند؟ در سمت تجاوز و اشغالگری امپریالیستی یعنی در سمت عاملین و حاملین اصلی خشونت در افغانستان و جهان. پس چگونه است که این تولید شوه های خشونت امپریالیستی و کار زار جنگی امپریالیستی دم از مسالمت جوی ومخالفت علیه خشونت در روابط بین المللی می زنند؟ اصولا تا زمانی که نظام مبنی بر استثمار و ستم بر جهان حاکم باشد، خشونت در روابط بین المللی موجود و بلکه حاکم خواهد بود. تسوید کنندگان "طرح پیشنهادی ..." سازمان ملل متحد را یگانه مرجع قانونی استفاده از زور و خشونت در روابط بین المللی در موقع لزوم میدانند. اما سازمان ملل و به بیان مشخص تر "شورای امنیت سازمان ملل متحد" که صلاحیت دارد در "موقع لزوم" استفاده از زور و خشونت را تصویب واجرا نماید، خود دارای چه ماهیتی است؟ این شورا در واقعیت امر شورای پنج قدرت دارای حق ویتو است. این قدرت ها در قدم اول قدرت های فاتح جنگ جهانی دوم هستند و در قدم دوم در حال حاضر بزرگترین قدرت های نظامی جهان و بصورت مشخص قدرت های اتمی اصلی در جهان.به عبارت دیگر این شورا در قدم اول شورای خشونت های فاتح است و در قدم دوم شورای بزرگترین خشونت های باالقوه و باالفعل جهان. موافقت این شورا با تهاجم وتجاوز امپریالیستی بر افغانستان، ماهیت این خشونت امپریالیستی را دگرگون نمی سازد، همانطوریکه عدم موافقت این شورا با تهاجم و تجاوز امپریالیستی بر عراق، موجد غیر عادلانه بودن این تهاجم وتجاوز و اشغالگری امپریالیستی محسوب نمی گردد. ازاین قرار مفهوم مسالمت جویی و عدم خشونت مطروحه در "طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان " چیست؟ در یک کلام مسالمت جویی وعدم خشونت در قبال قهر وخشونت امپریالیستی یعنی تسلیم در مقابل این قهر و خشونت و استفاده از "مزایای" این تسلیم به سبک جناب "سپنتا" !؟
"طرح پیشنهادی ..." گذار از ویرانگری به نوسازی و بازسازی وگذار از سنت وعقب ماندگی به مدرنیته و ترقی را مطرح می نماید. یعنی همان "دعای خیری" را که ورد زبان تمامی خائنین ملی و تسلیم طلبانی است وآن اینکه قوت های مجهز ومسلح متجاوز وا شغالگر امپریالیستی برای نوسازی و بازسازی این کشور ویرانه قدم رنجه فوموده و این کشور را تحت اشغال در آورده اند. این "دعای خیر" به این صورت نیز بیان می گردد که دنیا به افغانستان توجه نموده و برای نوسازی و بازسازی این کشور میکوشد. تمامی خائنین وتسلیم طلبان این موقعیت را یک موقعیت عالی و یک چانس طلائی برای ترقی و پیشرفت افغانستان ارزیابی می نمایند. این ها ادعا های کهنه ای اند که لباس نو پوشانده شده اند. اصطلاحات استعمار، استعمارگر، مستعمره نشین ومستعمره بر مبنای همین ادعاهای کهنه بوجود آمدند.
فعلا از بحث تاریخی مفصل میگذریم وتنها سه دهه اخیر را مورد توجه قرار می دهیم. چه کسانی مسئولیت ویرانگری های این سه دهه را بر عهده دارند؟
دوره اول ازکودتای هفت ثور و بعدا تجاوز قوای سوسیال امپریالیستی بر افغانستان تا زمان خروج این قوا از کشور و فروپاشی رژیم بازمانده از زمان اشغال را در بر میگیرد. ویرانگران این دوره بصورت عمده سوسیال امپریالیستهای متجاوز و اشغالگر و رژیم دست نشانده شان بود.
دوره دوم یعنی دوره قدرت جهادی ها و هم چنان دوره سوم یعنی دوره قدرت طالبان که تقریبا یک دهه را در بر می گیرند، دوره جنگ های ارتجاعی داخلی است. ویرانگران این دو دوره مرتجعین جهادی وطالبی وحامیان امپریالیستی وارتجاعی خارجی آنها بودند. کاملا واضح ومبرهن است که حامیان امپریالیستی و ارتجاعی مرتجعین داخلی، از امپریالیست های امریکائی و اروپائی گرفته تا امپریالیست های روسی و مرتجعین حاکم بر ایران، سعودی و پاکستان و تا نیروهای مثل القاعده در این ویرانگری بصورت جدی سهم داشتند و به هیچوجهی نمی توان ویرانگری های این دو دوره را صرفا ناشی از خیانت های مرتجعین داخلی دانست.
تمامی خائنین وتسلیم طلبان چنین وانمود می سازند که طی این دوره امپریالیست ها افغانستان را فراموش نموده و این کشور را به حال خود واگذاشته بودند. این ادعا بصورت دیگری نیز بیان میگیردد و آن اینکه دنیا در طی سال های مذکور افغانستان را فراموش نموده بود. مرتجعین جهادی معمولا این گفته را رنگ گلایه آمیزی میدهند و می گویند که امریکا و سایر قدرت غربی پس از شکست "شوروی " افغانستان را فراموش کردند و خود را از این کنار کشیدند. خود امپریالیست های امریکائی و اروپائی نیز این ادعا ار در قالب ها و الفاظ گوناگون مطرح می نمایند. اما کاملا صریح و روشن است که این ادعا ها واقعیت ندارند.
جنگهای ارتجاعی خانمانسوز ویرانکن این دو دوره از لحاظ بعد بیرونی خود بصورت فشرده محصول رقابت میان دو جناح امپریالیستی وارتجاعی خارجی بود که رهبری یک جناح را امپریالیست های امریکائی و رهبری جناح دیگر را امپریالیست های روسی برعهده داشتند. بصورت مشخص طالبان مورد حمایت امپریالیست های امریکائی وانگلیسی و متحدین پاکستانی و عربی شان بود. پایه اساسی این حمایت از طالبان دستیابی و تسلط برمنابع نفت وگاز آسیای میانه بود. این هدفی است که امپریالیست های امریکائی پس از فروپاشی شوروی سوسیال امپریالیستی در پیش گرفتند و پیوسته درراه تحقق آن کوشیده اند. به این ترتیب روشن است که امپریالیست های امریکائی، روسی و سایر قدرت های امپریالیستی، در ویرانگری های این دو دوره سهیم و دخیل اند و به بیان روشن از لحاظ بعد خارجی مولد و مجری این ویرانگری هستند.
دوره چهارم از زمان تهاجم امپریالیست های امریکائی و متحدین شان بر افغانستان شروع شد و تا حال ادامه دارد.این دوره با ویرانگری های عظیمی آغاز یافت. جنگ بی نهایت شدید وسنگین تقریبا دو ماهه که به فروپاشی و سقوط رژیم طالبان انجامید ویرانگری های عظیمی در تمامی ابعاد به بار آورد و کشور ویرانه را ویرانه ترساخت. از آن پس امپریالیست های متجاوز و اشغالگر و خائنین ملی دست نشانده شان وخیل تسلیم طلبان کرگس صفت پیوسته از نوسازی وبازسازی و ترقی و پیشرفت دم می زنند. شکی نیست که بازسازی ونوسازی و ترقی اشغالگرانه امپریالیستی وارتجاعی پیش میرود، اما چگونه و با چه پیامد های وتاکی؟ برای روشن ساختن جواب این سوال مقدم بر هر چیز لازم است که ماهیت این بازسازی ونوسازی وترقی را در یابیم.
این بازسازی ونوسازی و ترقی در کلیت خود عبارت است از تبدیل حالت نیمه فئودالی – نیمه مستعمراتی کشور به حالت مستعمراتی – نیمه فیودالی. توضیح و لو مختصر ابعاد و یا اجزاء مختلف این کلیت یعنی ابعاد ویا اجزاء سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن برای روشن ساختن ماهیت این پروسه ضروری است.
اول -- بعد سیاسی
1- اشغال کشور توسط قدرت های نظامی امپریالیستی. صرفا نقش نظامی جنگی در محاربات علیه القاعده و طالبان بر دوش ندارند امپریالیست های امریکائی و متحدین شان با تکیه بر این نیرو ها در تمامی شئونات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان مداخله می کنند و می کوشند همه چیز این کشور و مردمان آنرا مطابق میل خود شان و در جهت تامین منافع شان نوسازی و بازسازی کنند.
2- شکلدهی رژیم دست نشانده از لحاظ سیاسی، نظامی و اداری. اقدامات مهم برای شکلدهی رژیم دست نشانده از لحاظ سیاسی تا حال عبارت بوده اند از: سر همبندی جرگه خائنین ملی در بن، سر همبندی انتقال "قدرت" از حکومت ربانی به حکومت کرزی، سر هم بندی لویه جرگه اضطرای، سر همبندی لویه جرگه قانون اساسی و بمیان کشیدن قانون اساسی پوشالی، بر گزاری نمایشی انتخاباتی برای انتخاب رئیس جمهور رژیم دست نشانده و تدارک برای سرهمبندی انتخابات پارلمانی رژیم .
محور شکلدهی رژیم دست نشانده از لحاظ نظامی عبارت است از شکلدهی نیروهای مسلح مزدور و دست نشانده و تابع امپریالیست های اشغالگر از تمامی جهات، از تجهیزات و تسلیحات گرفته تا شیوه های جنگی و انتخاب و تربیت یکایک سربازان، خورد ضابطان و افسران و از اردو گرفته تا پولیس و قوت های استخباراتی. یک جهت این شکلدهی را جلب و جذب نیروهای تازه و جهت دیگر آنرا بازسازی بخشی از افسران و سربازان قبلی و بصورت عمده نیروهای جهادی و تا حدی نیروهای طالبی تشکیل می دهد.
ایجاد ادارات دولتی گوش بفرمان امپریالیست های اشغالگر از اداره ریاست جمهوری تا ادارات وزارتخانه ها و ولایات و ولسوالی ها را در بر میگیرد. اشغالگران حتی در شکلدهی ادارات ولسوالی ها نیز مداخله می کنند ودر تمامی ادارات حضور دارند.
3- ایجاد و پرورش احزاب دست نشانده و مزدور. دراین مورد آنچنان آشفته بازسازی بوجود آمده است که نه تنها دولت ها و احزاب کشور های امپریالیستی بلکه حتی محافل کوچک این کشور ها نیز به حزب سازی وحزب پروری مورد دلخواه شان می پردازند. طرز کار چنین است که یک امریکائی یا آلمانی یا انگلیسی کسانی را پیدا می کنند و آنها را تشویق و تمویل میکند که یک حزب سیاسی وابسته یک حزب سیاسی دلخواه او را تشکیل دهند. این بازار چنان گرم شده است که درحال حاضر بصورت راهی برای بدست آوردن امکانات مالی از غربی ها در آمده است.
اینکه دکان سیاسی تسوید کنندگان "طرح پیشنهادی برای تدوین برنامه حزب سوسیال دموکرات افغانستان" در کجای این بازار موقعیت دارد برای ما دقیقا روشن نیست. ولی این را به روشنی میدانیم که این "دکان" با "سرمایه سیاسی" سوسیال دموکراسی امپریالیزم قاره اروپا پیوند دارد و دلال سیاسی آن محسوب می گردد. این امر در لابلای متن "طرح پیشنهادی ..." به صراحت اعلام گردیده است.