جنګ افغانستان ، آغازفصل اخیر
آنچه را ما درآینه یی فصل اخیر جنګ ویتنام از قبیل تلفات اثر ګذار به روان جامعه غرب وتصادم ستراتیژی سیاسی با روند نطامی در میدان جنګ ... مشاهده کرده می توانیم ، نشانه های همچو یک جریان مماثل را اکنون درجنګ افغانستان نیز مشاهده کرده می توانیم .
درین اواخراګرما به مطبوعات ورسانه های غرب نطر اندازیم ، وفضای سیاسی جامعه غرب را مطالعه نمایم ، وعدم انسجام اداره سیاسی و دستګاه نطامی را در خانه ای تصمیم ګیری امریکا در رابطه به تطبیق ستراتیژی پلان شده برای پیشبرد جنګ افغانستان نطر انداز شویم ، دقیقا مفهوم عنوان این مقاله را در ګفتګوها وتبادل نطرها میان اطراف ساختارنظام وجامعه غرب بشکل روشن دیده می توانیم ، یک وضعیت مماثل به وضعیت فصل اخیر جنګ ویتنام را اکنون نیز در امریکا درمی یابیم ، که برجامعه واداره سیاسی امریکا مسلط شده بود ، آن زمان مانند امروز بین اداره سیاسی وقوت های نظامی امریکا در ویتنام تصادم به میان آمده بود ، مطبوعات همچو امروز ازقرب وقوع شکست قوت های نطامی در ویتنام هوشدارمی دادند ، بین اداره سیاسی و قیادت های نظامی پس پرده همچو امروز به بحث های تند مبنی برینکه علت شکست را کدام طرف باید متحمل شود ، پرداخته میشد .
امروز نیز در کاخ سفید دور از عدسه های کمره های تلویوزونی مناقشه های تند بین اداره سیاسی و مسولین نظامی صورت میګیرد ، مسولین نظامی در سدد استند که علت شکست انقریب را بدوش اداره سیاسی باندازند ، واستدلال می کنند که پلان غیر عملی وغیر دقیق اداره سیاسی منجر به وخامت وضعیت نیروهای نظامی در میدان جنګ می شود . تماما مانند ویتنام ، امریکا در ویتنام جنګ را به یک عدد محدود ازجنګجویان آغاز کرد ، وبا اندازه وخامت ودیګرګونی وضعیت به اضافه کردن عساکرپرداخت .اما با ازدیاد عساکر تلفات در بین صفوف جنګجویان در میدان جنګ مانند افغانستان دو چند شد ، و ازدیاد تلفات در صفوف جنګجویان به نوبه خود منجر به دګرګونی وضعیت در جامعه امریکا میګردید و باعث ایجاد فاصله میان دولت و ملت میشد .
طوریکه ما میدانیم حکومت های غرب وبه خصوص قوت های غارتګراستعماری از پدیده شورش ملت در برابر حکومت سخت هراس دارند ، وسعی می ورزند تا اسباب و موجبات شورش ملت را در برابر حکومت به زود ترین فرصت دفع کنند ، بنا برین حلقه های غاصب استعماری وقتی احساس کنند که ملت در برابر حکومت های شان موضعګیری وشورش برپا می کند ، ناګزیر آن آتشی را که در ګوشه یی از زمین برای مصلحت های مادی خویش افروخته اند ، خاموش کنند . وتاریخ شاهد است ،هر زمانیکه جنګ به روان جامعه غرب تاثیر ګذاشته است ، آن قوت های حاکم بر اقتدار سیاسی غرب حاضر شده اند ، که از جنګ دست بردارند .
آنچه را ما درآینه یی فصل اخیر جنګ ویتنام از قبیل تلفات اثر ګذار به روان جامعه غرب وتصادم ستراتیژی سیاسی با روند نطامی در میدان جنګ ... مشاهده کرده می توانیم ، نشانه های همچو یک جریان مماثل را اکنون درجنګ افغانستان نیز مشاهده کرده می توانیم ، از نشانه های بارز فصل اخیر جنګ ویتنام استعفای وزیر دفاع امریکا بعد از سقوط صد پوسته اوردو امریکا در طول وعرض خاک ویتنام بود ، که منجر به کنار رفتن وزیر دفاع امریکا روبرت ماکنمارا شد ، واسباب استعفای خود را عدم موافقه ریس جمهور به پیشکش وی برای خاتمه بخشیدن به آن جنګ که به نظر وی در هر صورت با شکست مواجه می شد ، قلمداد نمود . به این ترتیب وزیر دفاع با استفاده از فرصت توانست خود را از اتهامات اداره سیاسی نجات دهد ، وعواقب شکست جنګ در ویتنام را عهده دار نه شود .
همینطور شاید جنرال ماک کرستال هم اولین کسی باشد که قرب وقوع شکست قوتهای امریکا را در افغانستان احساس کرده بود ، طوریکه نظامیان میګویند ، که در جنګ اولین کسیکه احساس شکست را درک می کند ، قومندان جنګ می باشد . یک عده از سیاستمداران به این عقیده استند که جنرال ماک کرستال قرب وقوع شکست افواج امریکا رادر افغانستان درک کرده بود ، زیرا به ذیرکی ونیرنګ سیاسی توانست خود و تاریخ خویش را ازبدنامی شکست جنګ تجات دهد ، و مسولیت شکست قوتهای امریکا را بدوش اداره سیاسی امریکا باندازد . علامه دیګرشکست امریکا در فصل اخیر جنګ ویتنام ،سپردن جنګ به قوتهای عمیل ویتنامی بود ، که ریس جمهور نکسون آنرا براه انداخت ، اما جالب این بود که به مجرد تطبیق این پلان وبعد از برآمدن قوتهای امریکا از ویتنام ، اولین کسیکه از ویتنام فرارکرد ، ریس جمهور عمیل امریکا در ویتنام بود .
اکنون مشاورین ریس جمهور اوباما نیزبه وی مشوره میدهند ، تا سپردن جنګ را در افغانستان به اوردو مستضعف افغانی تدارک بیند ، تا افغان ها روبرو همدیګر بجنګند ، وازهمن جا بود که جنرال پټریوس را که درین مورد در عراق تجربه حاصل کرده است بجای جنرال ماک کرستال تعین کرد ، تا در هر دو طرف جنګ افغان ها را درګیر کند .
چنین تصورمی شود ،که شعله یی آتش جنګ افغانستان به آن جامعه که به هزارها میل از افغانستان دوراست ، رسیده است . ملت امریکا وملت های کشورهای اوروپایی دخیل در جنګ افغانستان از دست آورد های این جنګ پرسش های مطرح می کنند ، جنګی که فرزندان وجوانان یشان درا ن می میرد ، ودیګران را می کشند ، به پیکر نظام اقتصادی شان ضربه وارد می کند ، باعث دیګرګونی نظام صحی واجتماعی شان شده است ، جنګی که اختلافات پنهان اداره سیاسی و قیادت نظامی را برملا میکند ، جنګی که برای دفاع از امنیت ملی غرب تحت شعار دیموکراسی حق همه ، براه انداخته شده بود ، جامعه غرب را از فاصله هزارهامیل دور تهدید می کند ، جنګی که برای ریشه کن کردن پدیده تروریزم براه انداخته شده بود .
اما به ګذشت سال ها متمادی در کشورهای که میدان جنګ های خانماسوز غرب ګردیده است ، نه اثری ازتحفه یی دیموکراسی دیده می شود ونه هم تروریزم ریشه کن ګردید . یعنی درآن وضعیت قبل ازجنګ درین کشورها حاکم بود تغیر به میان نه آمده است . برعکس اګر تغیر رونما شده است ، بجز از بدبختی ها و بی امنیتی چیزی دیګری نیست . این جنګ امنیت کشورها غرب را نیزتهدید می کند وچګونګی جامعه غرب را تحت فشاراثرات ناګوار خود در می آورد ، موارد ذکر شده به مثابه تهدید واقعی برای انهایست که برای مصلحت های مادی خویش چنین جنګ ها را در جهان براه می اندازند ، وطرفدار پایان آن جنګ نیستند ، اما طوریکه متذکر شدیم ، وقتیکه اثرات جنګ روان جامعه غرب را زیر تهدید مباشر خود قرار دهد ، اینها هم از خوف شورش داخلی در کشورهای شان به اراده ملت هایشان تسلیم ګردیده ، به جنګ خاتمه می بخشند ، وبه جنګ بالوکاله ازایشان افراد ملت را می ګمارند ، خود از صحنه بیرون شده ، ملت کشور اشغال شده را بین هم درګیر جنګ می کنند ، وبرای نظارت وضعیت جنګی به پایګاهای محدود نظامی اکتفا می کنند .
به هر صورت اګر در افغانستان چنین اتفاق افتد ، طوریکه در ویتنام اتفاق افتاد ، ونیروهای غربی صحنه یی جنګ را ترک ګویند ، وبتوانند افغان ها را میان خود درګیر جنګ کند ، این آغاز یک فصل جدید جنګ دیګر در افغانستان خواهد بود که عواقب آن برای افغانستان ومنطقه بسا خطرناک ومهلک خواهد بود ، این در حالیکه افغانستان به فقر زعامت ملی وسیاسی دچار شده است ، وبه یک زعیم مدبر ومقتدرملی سخت نیاز دارد ، تا بتواند دربین افغان ها روحیه یی وحدت ملی ویک پارچګی را ایجاد کند ، وبرای رفاه وتمدن کشورسربلند و عزیزما افغانستان تصامیم ارزنده را اتخاذ کرده بتواند ،و همه افغان ها را قناعت دهد تا برادر وار حاضر شوند ، در چوکات اساسات دین مبین اسلام جامعه خود را باز سازی کنند .
عبدالرحمن فرقانی .