اسلام سیاسی، نسخه ی بروز شده ی اعمال سیاست های فرامرزی است؛ هرچند نوعیت حاکمیت هایی را نیز می سازد که در کشور هایی چون ایران، مستعمل اند. نسخه ی فرامرزی این برداشت، منجر به پدیده ی تروریسم بین المللی شده است. 

 در کشور ما، تروریسم اخوانی با داوطلبان جنگ ضد شوروی، در پی تعمیم این نظریه بودند که در واحد های سیاسی، همسویی آنان با مردمانی که صاحب نام و خانه اند، از نگرش مهاجر بکاهد. به این اساس، بی خانمانی، به خانمانی مبدل می شود. 

 تا زمان تقابل امریکا با القاعده در افغانستان، حضور آنان به مثابه ی افرادی جا باز می کرد که بیگانه نبودند. این دیدگاه فرامرزی، اما از تحلیل هایی برکنار نماند که در عقب آن ها، گونه ی دیگری از سیطره ی عربی به چشم می خورد. در بطن این اتفاقات، آرایش سیاسی جناح های جهادی که صاحب جاه و قدرت شده بودند، آنان را در مواضعی قرار می دهد که خاستگاه قومی و زبانی داشتند. 

 سیاسی زده گی بیش از حد، ضعف حاکمیت مرکزی و کسب درآمد هایی که وابسته به تبارز قومی شده اند، درز هایی در لایه های طیف مذهبی گشوده اند. هرچند طرد نشنلیسم، از اصول اسلامی شمرده می شود، اما تاویل قرآن، با توجیه ی نشنلیستی سوره ی حجرات (شعوب و قبایل)، تضاد را وارد حدود دینیات کرد.  

نسخه ی درون مرزی اسلام سیاسی در افغانستان، به ایجاد اداره ی اسلامی کمک نکرد. حکومت برهان الدین ربانی که با نیروی جهادیست ها تمثیل می شد، بدترین تجربه ی اسلام سیاسی بود. این موقعیت با تکیه به پشتوانه ی قوم و زبان، از روحیات اسلامی سود می برد، اما به پذیرش تنوع قومی نه می گوید. بنابراین جبهات گسترده ی اوزبیکان، هزاره گان و اقوام دیگر در برابر آن، اهمیتی به تظاهر اسلامی حکومت داران نمی دهند.  

جنگ های داخلی، برتری امارت اسلامی طالبان و آرایش دوباره ی جنگ ها به نام مذهبی و غیر مذهبی، عرصه ی تبارز را کلان تر می سازند. محرومیت طالبان از سهم دهی واقعی در حکومت با نگرش قومی به آنان صورت می گیرد. بنابراین حمایت انحصار اقلیت ها در سیستم، از حدود و مرز های امت محوری اسلامی می گذرد. 

 ملا های وابسته به انحصار اقلیت ها که از مزایای امکانات بی حد و حصر، در منظر جهانی قرار گرفتند، برای نگه داشت آن ها، به جریان قومی کمک می کنند. این ابراز وجود که با جعلیات تاریخی، گویا نسخه ی خراسان در کل تار و پود رسمیات افغانستان، سجل شده است، تا اندازه ای مشکل آنان را حل می کند.  

توجیه جغرافیای موهوم خراسانی که انتساب قومی نداشته باشد در حالی که با داعیه ی داعش تصادم می کند و هراس از بینش فرامرزی جنگ جویان خشن که در برابر ملا های قوم گرا قرار می گیرند، هرچند به دل زده گی افغان ستیزان رسیده است، زیرا با برداشت آنان از خراسان قومی تفاوت دارد، اما همچنان به نسخه ی بدیلی می ماند که قرار گرفتن در چتر آن را خرد سیاسی می پندارند. آن چه در این میان اهمیت دارد، تفکیک مذهبی ملی گرا و مذهبی قوم گراست.  

در زمان جهاد، بینش قوم گرای جهادی، ظاهراً اعتقاد ملی گرای جهادی شمرده می شد. به این اساس، تاریخ افغانستان با مهارت نفی حکومت های غیر اسلامی قبل از هفت ثور، زمینه ی تقدس تابوی سقوی اول را فراهم کرد.  

در شرایط کنونی، تدقیق جریان های انحرافی که اینک از نسخه ی اسلام سیاسی درون مرزی مستفید می شوند، بسیار مهم است. عوامل افغان ستیز به نام روحانی نیز ظاهر شده اند. آنان با نگرش کلی بر روحیات مردم، می دانند که با طرد افغانی موضوع، افغانستان را در منظر هویت قومی سجل کنند. بنابراین، برای تحفظ انحصاراتی که در مشارکت مستقیم با خارجی غیر مسلمان به دست آورده اند، می کوشند از داعیه ی خراسانی حمایت کنند.  

خوشبختانه ایدیالوگ های ملا های مرتجع، گاه با نفی مفاخر به اصطلاح خراسانی- فارسی توام می شوند؛ زیرا بسیاری آنان جزو نهضت معروف شعوبیه می باشند. 

طرد افغان دوستی به نام گرایش ضد امت محوری در جهانی که بیش از یک میلیارد مسلمان، در ده ها کشور، هویت سیاسی دارند، از وجاهت جهانی کشور ما می کاهد. افغانستان در میان کشور هایی که هرکدام با وزنه های مختلف، روایت های قومی دارند، بیش از هرچیزی نیازمند تحفظ هویت افغانی است.  

ارتجاع دینی داخلی با رویکرد یک جانبه، بیشتر متوجه اکثریت (پشتون ها) است. هر گونه  اتحاد قومی، شگوفایی فرهنگی و تامل میهنی مورد حمایت اکثریت را نفی می کند. در 17 سال اخیر، تلاش های مصلح پشتون های افغانستان برای عمران، رونق فرهنگی و اتحاد مورد نیاز قومی، با مُهر نشنلیسم رو به رو شده اند. این ستیز در تقابل جناحی و گروهی،  بسیار غیر عادی نیست، اما سکتاریسم مذهبی که از ایدیالوگ های قومی استفاده می کند، نمایانگر انحراف عمیق در لایه های اجتماعی است.  

تفکیک و تشخیص اجتماعاتی که عملاً مبدل به دشمن شده اند، به ویژه در تدقیق طیف مذهبی، به این افاده کمک می کند که پذیرش آنان به مثابه ی شرکای ملی، اشتباه محض است.  

جداسازی ملا های مرتجع که با اصطلاح «ارزشگرا»، در پی توجیه گرایش های قومی اند تا حضور غیر متوازن یک اقلیت قومی را تداوم ببخشند، درک حقیقت دسته های دگر اندیش مذهب گرا می باشد که از معنویات، سوء استفاده ی سیاسی می کنند.  

شرح تصاویر: 

نمونه هایی از رویکرد قومی ملا های مرتجع. در اجتماع افغان ستیزان در تخار که با شعار «ما خراسانی هستیم»، توام شدند، روحانیون نقش داشتند. ملایی با حلقه ی زرد، نشانی شده است.  

حمله به فرهنگ اکثریت به بهانه ی زبان پشتو که وارد فاز جدید رونق فرهنگی شده است، هجوم یک ملای مزدور بر رییس جمهور غنی که از سوی شبکه ی اخوانی «وصال فارسی»، حمایت می شود، بی اعتنایی به سرود ملی که با حرام بودن موسیقی توجیه شد، اما زبان پشتو را منظور دارد، خلاصه با حمله ها بر شخصیت های جهادی پشتون که عملاً انحصار اقلیت های جمعیت و شورای نظار را تهدید می کنند، طیف سیاسی ملا های مرتجع را به میدان آورده اند.   

شرح ویدیو: 

ملای داعشی بر شئون مردم و مملکت حمله می کند. در نظر او، گرایش های میهنی، مذموم اند. در این بینش، مرز ها و وجاهت سیاسی نفی می شوند. از این منظر، جغرافیای یک کشور، متعلق به مردم آن شناخته نمی شود. بنابراین تابع چالش هایی می شود که گروه های تروریست خلق می کنند. این کنش باعث زیان میلیون ها تن شده است. القاعده، بدون توجه بر اضرار تقابل آنان با جهان، افغانستان را در معرض هجوم قوای بین المللی، قرار داد. 

https://www.facebook.com/Videobeben/videos/1830147567021177